7.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌐کلیپ زیبای استاد پناهیان
🔸اخلاص=تولید بالاترین مصلحت
پیشنهاد دانلود
👉 @mtnsr2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌐خلاصه ای از شناخت مدعیان دروغین مهدویت درطول تاریخ تا به امروز
👉 @mtnsr2
☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘
دلنوشته ...
🔹 آقای من، بر منابر و معابرمان فریادت می زنیم تا بازگردی! اما غافلیم از اینکه، آنکه باید باز گردد شما نیستید! آن ما هستیم که باید به خودمان بازگردیم!
🔸 مولا جان، از شما می خواهیم تا صدایمان را بشنوی و نظری با گوشه ی چشمت بر ما افکنی! امّا از یاد برده ایم که شاهد و ناظر اعمالمانی و هفته ای دو بار پرونده ی کارهایمان را برابر چشمانت داری...
🔼 با ضجّه و عاجزانه میخواهیم، بلکه نشانی ات را بگویی و ما سراسیمه خود را فدای قدومت کنیم! امّا نمیدانم، چرا نمیتوانیم خواسته هایمان را فدای آمدنت کنیم! مگر محبوب ما نیستی و دائم آمدنت را نمیخواهیم؟ پس چرا آنچه تو میخواهی بر ما گران و سنگین و ناشدنیست؟
✔️ همه مان به دنبال آنانی می گردیم که تشرّف حضورت را داشته اند، امّا فراموش کردهایم که هر دم، ممکن است از کنارمان بگذری.
🌺یا صاحب الزمان
حتّی یادمان میرود، در کوی و برزن ها، سلام کنیم! شاید آنکه از کنارش به آرامی گذشتیم... گل نرگس... نمیدانم چه شد، این همه عطر نرگس را از یاد بردیم. شما دعایی کن. شاید به حُرمت دعایت ما هم برگشتیم. میخواستم از حجاب بگویم! اما حجاب غیبتت، دیگر حجابها را از ذهنم رُبود...
👉 @mtnsr2
☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘
Misaq-Haftegi931217[05].mp3
7.76M
🌐مناجات با امام زمان
🔸با نوای حاج میثم مطیعی
🌷سفره خالیست ولی نان تو خواهد آمد
🌷چه غم از درد که درمان تو خواهد آمد
🌷پس مزن دست مرا وُسع گدایت اینست
🌷دلخوشم لطفِ فراوان تو خواهد آمد
🌷این دهه پشتِ درِ خانهی خود را ننداز
🌷صبح و شب عبدِ پریشان تو خواهد آمد
🌷آخر از روضه سوی خیمهی تو میآیم
🌷آخر این دست به دامان تو خواهد آمد
🌷چشمِ ما خشک که شد قحطیِ نعمت هم شد
🌷اشک چون آمده باران تو خواهد آمد
🌷زندگی کردن ما مردگیِ محض شده
🌷پس کِی آقا، سر و سامانِ تو خواهد آمد؟
🌷کاش می شد که به یعقوب کسی مژده دهد
🌷یوسف از مصر به کنعانِ تو خواهد آمد
🌷روزی از دور مرا گریه کنان میبینی
🌷آن زمان حُرّ پشیمان تو خواهد آمد
🌷آخرین ماه زمستان شده امّا یک روز
🌷آخرین ماه زمستان تو خواهد آمد
🌷بین هر کوچهی باریک اگر گوش کنی
🌷نالهی مادرِ بی جان تو خواهد آمد
🌷تا زمین خورد تو را کرد صدا، یعنی که
🌷حق و احقاق به دستان تو خواهد آمد
👉 @mtnsr2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨دقایق شیرین با شهدا بودن
🔹نرفته اند تا بمانیم
🔸رفته اند تا بایستیم
👉 @mtnsr2
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
اورکت نو
پدرش گاه گاهی از روستا می آمد خانه ی ما برای خبر گیری. یک بار که عبدالحسین آمد مرخصی، اتفاقاً او هم از گرد راه رسید. هنوز خستگی راه تو تنشان بود که عبدالحسین باز صحبت جبهه را پیش کشید. همیشه می گفت:
من خیلی دوست دارم بابام رو ببرم جبهه که اون جا شهید بشه.
این بار دیگر حسابی پاپیچ پدرش شد. آخرش هم هر طور بود راضی اش کرد که ببردش جبهه. همه ی کارها را خودش روبراه کرد و بعد از تمام شدن مرخصی، دوتایی با هم راهی جبهه شدند
سه، چهار ماه بعد، خدا بیامرز پدرش برگشت. یکراست آمده بود مشهد و بعد هم خانه ی ما. از خوبی های جبهه، گفتنی زیاد داشت. او می گفت و ما می شنیدیم. تو این مابین کنجکاو شده بودم از اخلاق و طرز برخورد عبدالحسین بپرسم. پرسیدم. گفت: عمو، نمی دونی شوهرت چقدر دقیق و حساسه.
چطور؟
گفت: وقتی رسیدیم جبهه، یک اورکت به ما داد، دیروز که می خواستم بیام مرخصی، همون اورکت رو گرفت و داد به بسیجی هاي دیگه!
چشمهام گرد شد.معمولاً لباسی را که به رزمنده ها می دادند، بعد از مدتی استفاده کردن، مال خودشان می شد.تعجبم از این بود که چرا اورکت را از پدرش گرفته!
چند روز بعد، خود عبدالحسین آمد مرخصی. بعد از سلام و احوالپرسی گفتم: آخه اورکت هم یک چیزی هست که بدی به پیرمرد و بعد ازش بگیری؟
خندید و گفت: معلوم نیست بابام برات چی گفته.
ازش خواستم جریان را بگوید. گفت:
جبهه که رسیدیم هوا سرد بود. ملاحظه سن و سال بابا را کردم و یک اورکت نو به اش دادم که بپوشد.من تو اتاقم یک اورکت کهنه داشتم که چند جاش هم وصله خورده بود. دیدم اورکت خودش را گذاشت تو ساك و همان کهنه
را که مال من بود، برداشت. سه، چهار ماهی را که جبهه بود، با همان سر کرد.
وقتی می خواست بیاید مرخصی، اورکت نو را از تو ساکش در آورد و پوشید که سر و وضعش به اصطلاح «نونوار» شود. به اش گفتم: بابا، کجا ان شاءاالله؟
گفت: می رم روستا دیگه، مرخصی دادن.
گفتم: خوب اگه می خواین برین روستا، چرا همون اورکت کهنه رو نپوشیدین؟
منظورم را نگرفت. خیره ام شده بود و لام تا کام حرف نمی زد. من هم رك و راست گفتم: این اورکت نو رو در بیارین و همون قبلی رو بپوشین.
اولش اعتراض کرد که: مگه مال خودم نیست؟
گفتم: اگه مال خودتون هست، باید از روز اول می پوشیدین....
بالاخره هم راضی اش کردم که هوای بیت المال را داشته باشد و اجر خودش را ضایع نکند.
عبدالحسین آخر حرفش، با خنده گفت: خودم هم کمکش کردم تا اورکت را در بیاورد.
👉 @mtnsr2
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
هدایت شده از مهدویت تا نابودی اسرائیل
⭕️ #قرار_عاشقی
🔷 #شهدارایادکنیدباذکرصلوات
🌷 #شهیدابراهیم_هادی
🌷 #شهیدعبدالصالح_زارع
🌷الهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🌷
👉 @mtnsr2
بر مقدم دختر پیمبر صلوات
بر چشمه ی پاک حوض کوثر صلوات
بر محضر حضرت محمد تبریک
بر مادر شیعیان حیدر صلوات
ولادت حضرت فاطمه سلام الله علیها و روز زن مبارک
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
👉 @mtnsr2