7.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️دعای عهد
🔺علی فانی
👉 @mtnsr2
مهدویت تا نابودی اسرائیل
✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰ تعقيب صبح اول وقت بود. محمد هم مثل ساير كارگرها تازه كارش را شـروع كـرده بود. ن
✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰
⭕️ادامه خاطره تعقیب از کتاب خاطرات شهید محمد بروجردی
🔺نزديک غروب، محمد بلند شد. لباسش را عوض كرد و از كارگاه بيرون رفت؛
علی هم پشت سرش. وقتی علی به خيابان رسيد، محمد تازه حركت كـرده بـود.
خيلی سريع موتور اوس محمود را روشن كرد و افتاد دنبال محمد. خيابان شـلوغ
بود و محمد مجبور بود از لابهلای ماشين ها بگذرد. علی هم همين كار را ميكرد.
محمد به چهارراه رسيد و خواست بپيچد سمت راست كه يک دفعـه نگـاهش
افتاد به علی. اول تعجب كرد، اما زودمتوجه موضوع شد. داخل يک كوچه فرعی شد و زيرچشمی شروع به پاييدن علی كرد. در يک لحظه به يک دوراهـی رسـيد، رفت داخل يک كوچه باريكتر. كوچه باريک ولی كوتاه بود و برميگشت به همان خيابانِ اصلی. وقتي علی به دوراهی رسيد، محمد را نديد. نمـيدانسـت از كـدام
يكی برود. از هر كدام كه ميرفت، ممكن بود محمد از ديگری رفته باشد. در دل
گفت: «به همين زودی گمش كردم».
ايستاد و سرگشته و حيران، به دو كوچه باريک نگاه كرد. در همين فكرها بـود
كه يک لحظه حس كرد، دستی روی شانه اش گذاشته شد. نگاه كرد، محمد بود.
ـ دنبال كسی ميگردی، داداش؟
در یک لحظه علی ترسيد و رنگش پريد. محمد خنديد. علی نميدانسـت چـه
بگويد. انگار كاری بدی كرده و محمد مچش را گرفته است.
محمد به علی گفت: «اين طوری کسی را تعقيب ميكنند؟»
علی ساكت بود. محمد گفت: «بيا دنبالم!»
ـ كجا؟
ـ بيا، ميفهمی!
محمد راه افتاد و علی هم دنبالش. جلو مسجد ايستادند. حميد از مسجد بيرون
آمد و با ديدن محمد سلام كرد و با او دست داد. اما معلوم بود كه از ديدن علـی تعجب كرده است. محمد كه تعجب حميد را ديد، گفت: «داداشم علی است. با ما بيايد كه اشكالی ايجاد نميكند؟»
حميد با كمی ترديد گفت: «حالا كه آمده اند! فكر نميكنم چندان اشكالی هـم
داشته باشد. فقط راه دور است. ميترسم نتواند دنبالمان بيايد».
محمد گفت: «تو با اين موتور برو، من با علی آقا می آيم».
موتور گازيش را داد به حميد.
آفتاب غروب كرده بود و حالا ديگر كوچه های پايين شهر تاريک بود اما آنهـا
هنوز به مقصد نرسيده بودند. وقتی جاده خاكي رسيدند و كمی جلـوتر رفتنـد، علی ترس برش داشت. محمد متوجه شد و سر در گوش او برد و گفت: «ترسيدی
داداش؟»
علی حرفی نزد. محمد گفت: «اگر ميخواستی تنها دنبالم بيايی، آن وقت چـه
ميكردی؟»
كورسوی چند چراغ از دوردست نمايان شـد و چنـد دقيقـه بعـد بـه آبـادی
كوچكی رسيدند؛ روستایی حوالی ورامين. علی به جوان هايی كه دور تا دور اتـاق
نشسته بودند و به حرف های روحانی جوانی گوش ميدادند، نگاه كرد و حيرت زده برجا ماند؛ مخصوصاً از برخورد گرم و دوستان های كه آنها نسبت بـه هـم داشـتند تعجب كرد.
در پايان جلسه، علی شيفته و مجذوب شده بود. برگشـتنا در تمـام طـول راه، علی سر در گوش محمد داشت و حرف ميزد.
🌷ادامه دارد.
👉 @mtnsr2
✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰
جلسه دهم (1).mp3
5.42M
⭕️عالم پس از مرگ
🔸برزخ
🔸حجت الاسلام عالی
🔸جلسه دهم
22.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸چه کسی یار واقعی امام زمان(عج) است؟
👉 @mtnsr2
19.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ #سیاحت_غرب
♦️ قسمت اول
♦️ چرا گریه می کنید؟! های با شما هستم!!! مگر کر و کور شده اید که پاسخ مرا نمی دهید؟!! های با شما هستم...
هر چه فریاد کردم کسی به من توجهی نکرد!! انگار اصلا مرا نمی بینند و صدایم را نمی شنوند!!!
از این بی توجهی آنها سخت دلگیر شدم...
♦️ کاری از گروه رسانه ای صدای میقات و رزمندگان بدون مرز
👉 @mtnsr2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ قیمت صدای اذان
🔸صبر برای حفظ اسلام
🔻حجت الاسلام پناهیان
👉 @mtnsr2
22.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️چه کسی یار واقعی امام زمان(عج) است؟
🔸حجت الاسلام پناهیان
👉 @mtnsr2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸چقدر منتظر امام زمان هستیم؟
👉 @mtnsr2
5.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸انتظار امام زمان (عج) از زنان و دختران چیست؟
👉 @mtnsr2
9.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این برش از مناظره صادق زیباکلام و خسرو معتضد درباره رضاخان خلاصه بیشتر منازعات تاریخی روزگار ماست
ببینید چه کسی با سند و منبع معتبر حرف میزند و چه کسی با سیاسیبازی و حرفهای عوامپسندانه به دنبال ماهیگیری از آب گلآلود است...
پ؛ن؛امثال صادق زیبا کلام ازونایی هستن که فقط چهار متن در فضای مجازی خواندن و دیگه شدن تاریخ شناس!!!!
👉 @mtnsr2
6669432_527.mp3
958.7K
⭕️مناجات با امام زمان
🌷 تو دلم یه دنیا حرفه 🌷
🔸با نوای سید مهدی میر داماد
👉 @mtnsr2