eitaa logo
مهدویت تا نابودی اسرائیل
1.7هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
61 فایل
🌷اسرائیل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید 🍃امام خامنه ای(حفظه الله) نظرات و پیشنهادات @Mtnsrx ارتباط با ادمین جهت تبادل @fzz_135 لینک کانال مهدویت تا نابودی اسرائیل در ایتا http://eitaa.com/joinchat/1682636800Cc212ba55ee
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️خداوند ستار العیوب است 💠سخنرانی تاثیر گذار استاد دانشمند 👉 @mtnsr2
15e042248dbd79ddbc69e35ce8f0117c5e602b7c.mp3
9.35M
⭕️مگر خداوند نیست؟! 👈پس علت و بودن بعضی از چیست؟!! 🍃پاسخ علامه حسن زاده آملی 👉 @mtnsr2
🌹آیت الله مجتهدی(ره): ✨این را یادگاری از من داشته باشید اقامه که می گویید قبل از گفتن الله اکبر: 🌺یک سلام به امام حسین بدهید؛ این نمازتان عالی می میشود🌺 👉 @mtnsr2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️درد دل با امام زمان (عج) 😔آقام... آقام... کدوم آقا؟... 🔅همون آقایی که هر وقت دلم میگیره فقط صدا می زنم یا مهدی... 🍃 اگه تو رو صدا نزنم پس کیو صدا بزنم؟... اگه از تو خجالت می کشم مادرتو صدا بزنم؟ 🍃رو میشه اصلا مادرتو صدا بزنم؟... آقا جان...آقا... آقا 🍃درسته نمک خوردم نمکدونو شکستم... آقا درسته هر چی به من خوبی کردی جز بدی هیچی جوابتو ندادم... درسته گفتم دلتنگ کربلام تو واسطه شدی رفتم کربلا... 🔅درسته گفتم دلتنگ امام رضام تو واسطه شدی رفتم امام رضا... گفتم اشک چشم،بهم دادی... گفتم دل شیکسته،آقا بهم دادی... خلاصه هر چی از طرف تو اومد اجابت و... 👉 @mtnsr2
🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃🍃 دلنوشته ... 💦 آب... 🔹 همگی می ریزن دوره اش میکنن. نمیتونست وایسه بجنگه! نه! دستور نبرد نداشت. دستور چی داشت؟ 🔸 آب ؛ فقط همین... 🔺 دست راستش رفت. آب هنوز نرفته. من مامورم چی ببرم؟ آب... 🔺 دست چپش هم رفت. مهم نیست. اما میدونی مشکل کجا پیش اومد؟ اونجا که حرف امام زمان خورد زمین. تیر که به مشک می خوره حضرت عباس پریشان میشه. یعنی امیدش نا امید شد. 💠 - نتونستم ببرم... حرف امام زمان موند رو زمین ... با چه رویی برم؟ 🔸 آب اینجا آب نیست. اینجا حرف امام زمانه... 🎤:استاد_علی_اکبر_رائفی_پور 🔺 آهاااای منتظران ظهور؛ امام زمان عباس می خواد 👉 @mtnsr2 🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸
ShabNimeShaban1396[02].mp3
10.29M
⭕️نجوا با امام زمان 💠با نوای حاج میثم مطیعی 👉 @mtnsr2
🌷منتظر ماندی مولا که ما بر گردیم 🌷تو دعا خواندی مولا، که ما برگردیم 🌷منتظر ماندی مولا که ما بر گردیم 🌷ببین زمین، می خواند تو را 🌷زمان، می گوید بیا 🌷مگر نومیدی ز ما؟ 🌷تو رفتی وجود ما 🌷اسیر این جدایی شد 🌷برای تو چه جان هایی فدایی شد بیا 🌷به حق آن کودکان که خونین بال و غریب 🌷به سویت پر می زنند بیا 🌷به حق آن مادران 🌷که از داغ کودکان 🌷چنین بر سر می زنند بیا  🌷عزیز زهرا بیا 🌷امید دل ها بیا 🌷روز و شب یابن الزهرا تو بودی با ما 🌷در تمام سختی ها تو بودی با ما تو را 🌷به ابر و باران، قسم 🌷به اشک خوبان، قسم 🌷به احیای ما بیا 🌷بیاببین چها کردند 🌷به امتت جفا کردند 🌷تو را به فتنه از دلها جدا کردند بیا  🌷پناه مستضعفین 🌷یگانه منجی دین 🌷تمنای مومنین بیا  🌷عزیز زهرا بیا 🌷امید دل ها بیا 👉 @mtnsr2
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️امر به معروف زیبای خانم‌هایی که حجاب مناسبی ندارند توسط خواهر و واکنش جالب آن‌ها 👉 @mtnsr2
🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱 ⭕️ 🔶قسمت شصت هفتم 🔶 صالح که تماس می گرفت ، گاهی از این طرف ، گوشی را دست محمد حسین می دادند که مثلا بابا صدای پسرش را بشنود وذوق کند. من زیاد ماموریت رفته ام وبارها از خانواده دور بوده ام. این حال روز را درک می کنم . سعی می کردم قانعشان کنم که دیگر این کار را نکنند . برای پدر خیلی سخت است که شیرین زبانی های کودک خردسالش را بشنود . اما از دور باشد و نتواند در آغوشش بگیرد. بعدها دوستانش تعریف می کردند که این اواخر ، هنگام صحبت کردن صالح با خانواده اش ، مواقعی می شد که ناگهان گوشی تلفن را از روی گوشش بر می داشت و بلافاصله از خودش می گرفت . از او سوال کردیم : چرا چنین می کنی ؟ گفت : گوشی را جلوی محمد حسین می گیرند و من نمی خواهم صدای فرزندم را بشنوم! نمی خواست صدای کودکش را بشنود. تا مبادا دل بستگی هایش او را در راه دشوار و بزرگی که پیش گرفته بود دچار تزلزل کند. 👉 @mtnsr2 🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱
✋سلام 🌹سلامی به گرمی آخرین لحظات با هم بودن شهیدان ✨من تواضع االله رفعه االله. هر کس به خاطر خدا تواضع کند، خداوند او را رفعت می دهد 👉 @mtnsr2
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 صف غذا ☘توجبهه ها توفیق نداشتم کنار او باشم. من از قم اعزام می شدم، او از مشهد مقدس. فقط دو، سه بار قسمت شد که توی خط مقدم و پشت خط ببینمش. ☘یک بارش تو یکی از پادگانها بود. سر ظهر، نماز را که خواندیم، از مسجد آمدم بیرون. راه افتادم طرف آسایشگاه، بین راه چشمم افتاد به یک تویوتا. داشتند غذا می دادند. چند تا بسیجی هم تو صف ایستاده بودند. ☘ ما بین آنها، یکدفعه چشمم افتاد به او! یک آن خیال کردم اشتباه دیدم. دقیق تر نگاه کردم. آقای برونسی!... صف غذا!... ☘با خودم گفتم: شاید من اشتباه شنیدم که فرمانده ی گردان شده! رفتم جلو.احوالش را پرسیدم و گفتم:شما چرا ایستادی صف غذا؟! مگر فرمانده گردان... بقیه ی حرفم را نتوانستم بگویم. خنده از لبهاش رفت. با ناراحتی گفت: مگه فرمانده ی گردان با بسیجی های دیگه فرق می کنه که غذا بدون صف بگیره.»... ☘یاد حدیثی افتادم:«من تواضع االله رفعه االله. هر کس به خاطر خدا تواضع کند، خداوند او را رفعت می دهد پیش خودم گفتم: «بیخود نیست آقای برونسی این قدر تو جبهه ها پر آوازه شده. ☘بعداً فهمیدم بسیجی ها خیلی مانع این کارش شده بودند، ولی از پس او بر نیامده بودند. 👉 @mtnsr2 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃