⭕️ #دلنوشته_مهدوی
🌷دست بـﮧ قلم بردم تا برایتان حرف ها بزنم
🌾اما نشد ...
🌷خواستم از "دردم" بگویم
🌾دیدم دردِ شما ، خودِ (( من )) م ...
🌷خواستم از "بـﮯ کسـﮯ" ام حرف بزنم
🌾دیدم 「تنها」 تر از شما در عالم نیست
🌷خواستم بگویم "دلم از روزگار گرفتـﮧ"
🌾دیدم خودم در 「خون بـﮧ دل」 کردنِ شما کم نگذاشتـﮧ ام ...
🌀قلم کم آورد ...
♻️بـﮧ راستـﮯ کـﮧ وسعت مظلومیت شما قابل اندازه گیرے نیست
👉 @mtnsr2
25.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️کلیپ جنجالی علائم ظهور
🌾حجت الاسلام پناهیان
🌾استاد رائفی پور
👉 @mtnsr2
⭕️ #نشانہهاے #آخرالزمان
💥 #دنیا_پرستی
❀ رسول خدا(ص) فرمود:
【 سَیَأتِی عَلَی اُمَّتی زَمَانٌ تَخْبُثُ فِیهِ سَرائرُهُمْ وَ تَحْسُنُ فِیهِ عَلانِیَتُهُمْ طَمَعاً فِی الدُّنیا وَ لا یُریدُونَ بِهِ مَا عِنْدَاللهِ رَبِّهِمْ یَکُونُ دِینُهُمْ رِیَاءً لا یُخالِطُهُم خَوفٌ یَعُمُّهُمُ اللّهُ مِنْهُ بِعِقابٍ فَیَدعُونَهُ دُعَاءَ الغَرِیقِ فَلا یَستَجِیبُ لَهُمْ】
#زمانی بر امت من میآید که در آن زمان، درونهای مردم #پلید میشود؛ ولی ظواهرشان به #طمع مال دنیا آراسته میگردد، به آنچه در پیشگاه خداوند هست، دل نمیبندند.
کارشان ریا و تظاهر است. خوف از خدا به دلشان راه نیابد و خداوند آنان را به عذابی فراگیر دچار سازد.
آنها چون غریق، خداوند را میخوانند؛ ولی او دعایشان رامستجاب نمی کند.
🖊 شیخ کلینی، الکافی، ج 8، ص 306، ح 476؛ ر.ک: شیخ صدوق، ثواب الاعمال، ص 253
👉 @mtnsr2
⭕️ #شهدا_و_مهدویت
🌾شهید اکبر وفایی ریزی
در موقعی که از زبان برادرانم که در جبهه حضور داشته اند- می شنوم که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف فرماندهی جنگ را به عهده دارد، من چطور می توانم وجدان خود را نادیده گرفته و شب ها در بستر گرم بیارایم - نه - هرگز چنین کاری نخواهم کرد.
👉 @mtnsr2
✍اين شهيد عزيز ما مظلوم و گمنام بود در عين اينكه تمام امور لشكر را به تنهايي مي چرخاند اما هيچ جا حاضر نبود اسمي از ايشان برده شود وقتي ما از تبليغات لشكر يك عدد فيلم ايشان را خواستيم اصلا وجود نداشت.
🌀حاج موسی رضازاده در سال ۱۳۱۸ در خانوادهای متدین و مذهبی از کوی علیای کازرون چشم به جهان گشود. مهربانی و مردانگی او از همان بدو تولد در چهره او موج میزد و آزادی و عدالتخواهی در تون صدایش معلوم بود.
كسانی كه سيرت و سيمای كودكيش را به خاطر دارند میگويند:
او صورتی محبوب و دوست داشتنی داشت. آرامش عجیبی بر وجودش سایه انداخته بود و عطوفت و مهربانی در چهرهاش هویدا بود از کودکی با مسجد و منبر آشنا بود. فرزند معنوی روحانیت و دلبسته و عاشق امام حسین (ع) بود. به انس با قرآن و نماز شب و توسل به اهلبیت علیهمالسلام از همان کودکی عادت داشت، طوری که تا لحظه شهادت نماز شبش ترک نمیشد.
استفاده اخروی از تامین معاش :
سردار شهيدحاج موسي در سال ۱۳۴۵ با بعضی از دوستانش و همفكرانش به منظور تامين معاش و به قصد تبليغ راهي نور آباد ممسني شد با سر مايه اندكی كه داشت مغازه محقری به راه انداخت كاسب و حبيب خدا گشت اهل معامله بود ليكن با خدايش خوب معامله كرد . شهيد شد و شاهد بر ما خاكيان در راه مانده...
حاج موسي شديدا از فروش اجناسی كه باعث تقويت رژيم پهلوی مي شد خودداری می كرد و تغيیر محل كارش از اين روستا به آن روستا برای نزديكانش تعجب آور بود چون قبل از اينكه نيت اقتصادی داشته باشد شرايط فرهنگی و سياسی چنين اقتضا می كرد كه هر از گاهی جهت ارشاد مردم تغير مكان دهد. وی با اندك سرمايه ای كه داشت نياز تهدستان و فقيران برطرف می كرد .و نمی گذاشت به خاطر عدم تمكن مالي به دام كمونيستها بيفتند . او در كنار كسب و كارش اقدام به پخش كتب مذهبی و رساله حضرت امام می نمود و با مرحوم باقری نژاد همكاری نزديكی در ارشاد اهالی منطقه داشت .در واقع مغازه او كانون گرمي جهت تبليغ و نشر احكام اسلامی بود
🌷ادامه دارد......
👉 @mtnsr2
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
⭕️ #سید_مجتبی_علمدار
🔶قسمت چهل وپنجم
🔶 #زیارت
بیشترین مسافرتی که سید با خانواده یا دوستان ميرفت به مشهد بود. هر سال
چند بار به زیارت امام رضا علیه السلام ميرفت. فراموش نميکنم. یک بار با گروهی از دوستان به همراه آقا سید به مشهد مقدس مشرف شدیم. سید به طور مرتب، هر شب حدود ساعت دو نیمه شب در دارالسیاده، که
روبه روی مسجد گوهرشاد بود، برنامه مداحی و عزاداری برقرار ميکرد.
این برنامه تا یک ساعت مانده به اذان صبح ادامه داشت. وقتی برنامه به پايان ميرسید، سید از بچه ها جدا ميشد.
خیلی به دنبال این بودم که سید بعد از عزاداری با شکوه در حرم به کجا
ميرود.شبی بعد از مراسم، به طور اتفاقی سید را در گوشه ای از صحن با صفای امام رضاعلیه السلام دیدم. مشغول نماز شب بود. انگار او خستگی ناپذیر بود. بعد از آن شور و حال عزاداری حواسش جمع بود تا نماز شب و خلوت با خدا را از دست ندهد. در سفر مشهد زمانی که به زیارت امام رضا علیه السلام ميرفتیم واقعًا حالت معنوی
خاصی داشت. همسر سيد ميگفت: يك بار آنقدر سرگرم دعا بوديم كه فرزندمان، زهرا، گم شد. من خيلی هول شدم. با ناراحتی به دنبال او بودم. نميدانستم کجا بروم. اما سید مشغول دعا و زیارت بود.عصبانی شدم. گفتم: زهرا گم شده!
سيد هم سرش را بلند کرد و با خونسردی گفت: چقدر حرص ميخوری،
امام رضا علیه السلام خودشان بچه را می آورد و تحويلت ميدهد.
من از این خونسردی او عصبانیتر شدم. چند دقيقهای نگذشته بود كه زهرا
دوان دوان وارد صحن شد! بعد هم مستقیم به سمت ما آمد. سيد گفت: ديدی خانم، اين هم تحويل شما.واقعًا از این ماجرا تعجب کرده بودم.
برای زيارت عازم جمكران بودیم. ماشين گيرمان نمی آمد. مدت زيادی كنار
جاده منتظر مانديم. ديدم سيد رو به سمت مسجد جمكران كرد و گفت: آقا ما داريم ميآييم. خودتان لطفی كنید، يك ماشين با راننده خوب نصيب ما كنید.
طولی نكشيد كه همان اتفاق افتاد. یک ماشین با راننده خیلی خوب جلوی ما
ایستاد و با هم به جمكران رفتيم.
شخص بزرگی ميگفت: ايمان واقعی به خداوند و بعد، توسل و اعتقاد راسخ به ائمه اطهار: باعث ميشود اتفاقاتی بيفتد كه خارج از تفكر انسانی است.
👉 @mtnsr2
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
bani...yekari...kun.....mp3
755.7K
⭕️ #نوای_شهدا
🌷یه کاری کن که قلبم یه ذره اروم بشه
🌷می خوام بیام پیش تو یه کاری کن روم بشه
🌷روم بشه بازم بیام
🌷روم بشه بگم سلام
🌷روم بشه بازم بگم
🌴ای جان اقام
🌷درستش کن خراب کردم
👉 @mtnsr2
🌷یه کاری کن که قلبم یه ذره اروم بشه
🌷می خوام بیام پیش تو یه کاری کن روم بشه
🌷روم بشه بازم بیام
🌷روم بشه بگم سلام
🌷روم بشه بازم بگم
🌴ای جان اقام
🌷درستش کن خراب کردم
🌷روی لطفت خیلی حساب کردم
🌷یه کاری کن تموم شه شبای دلواپسی
🌷ته دلم روشنه به داد من میرسی
🌷لحن گریه های من
🌷حرف قلب سینه زن
🌷وقت مردنم بیا
🌷ای بی کفن
🌷یه رحمی کن گرفتارم
🌷چی بهتر از این که تو رو دارم
🌷یه کاری کن که چشمام شبیه دریا بشه
🌷تو روضه ها پیر بشم تا کمرم تا بشه
🌷تا بشم اسیر غم
🌷زیر بیرق و علم
🌷این محرم و بیا
🌷من تا حرم چقدر خوبه محرم ها
🌷میاد عطر گل یاس زهرا
👉 @mtnsr2