در آغوشم بگیر و نجاتم بده،
قاتلی در من است که گاه به گاه در آینهها میبینمش.
کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد،
کسی مرا به مهمانیِ گنجشكها نخواهد برد،
پرواز را به خاطر بسپار؛ پرنده مردنیست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کم ازت نشنیدم دوستم داری.
به تو گفتم: گنجشكِ كوچك من باش، تا در بهار تو، من درختی پر شكوفه شوم.
و برف آب شد. شكوفه رقصید و آفتاب درآمد.
روزها رفتند و من دیگر، خود نمیدانم کدامینم.
آن منِ سر سختِ مغرورم؟
یا منِ مغلوبِ دیرینم؟
Taher Ghoreishi - Porteghale Man (128).mp3
3.85M
₍ 📼 صدایِ تو به گوش میرسد، از دور دستها. ₎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"خودش خواست که من قلبمو بگیرم ازش."
حس میکنم که عمرم را باختهام، و خیلی کمتر از آنچه که باید بدانم، میدانم. شاید علتش این است که هرگز زندگیِ روشنی نداشتهام.
-
• از نامههای فروغ.
او به من میگوید ای آغوشِ گرم، مست نازم کن که من دیوانهام.
من به او میگویم ای ناآشِنا، بگذر از من، من تو را بیگانهام.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"مگه میشه روزی رو یادم بره که تو مالِ من شدی؟"