من که تو تاریکی نشستم و در حال نوشتن محتوا ام... (: اصن کار کردن با سیستم فقط تو تاریکی حال میده✨🙂

چون صبح ها دیر بیدار میشم وقت صبحانه خوردن نمیکنم سایت یازده دوازده که میشه مامانم یه لقمه برام میاره تا ناهار آماده بشه😭❤️✨ حالا دیگ یاد گرفتم صبحونه نمیخورم که هر روز خودش برام لقمه بگیره🥺

چگونه برای یک نینی تپلی رژگونه بزنیم😂 ابتدا صورت او را با یک دست گرفته و با دست دیگرتان دست هایش را بگیرید سپس لپ های اورا با دست مقداری به بالا هدایت کنید دندان های خود را تیز کنید و یه گاز گنده از لپهایش بگیرید😂😭

بعد یک هفته امشب باید سریعا می رفتم فروشگاه مرکزی منم خونه مامان بزرگم بودم و از همون سمت یه سر رفتم همیشه من تو محل کار معمولا با چادر و روسری های رنگ تیره هستم امروز از شانس بدم مانتو شلوار سفید با روسری و کفش سفید پوشیده بودم یعنی سر تا پا کاملا سفید اونم بدون چادر😭😂 داخل که رفتم از شانس بدم همههه بودن حتی حسابدار کارخونه که خیلی کم میاد، بعضیا اول منو نشناختن بعضیا هم تعجب کرده بودن💔😂 انقد بد بود که معذب شدم کارمو انجام دادم فلنگو بستم انقدرم سوتی دادم که خدااا میدونه مثلا یکیش اینه که مدیر شرکت خودمونو که از شانس بدم اونجا بود بجای فامیل با اسم صدا زدم😭😭 آبروووم رفت😭💔 کاش نرفته بودم

یعنی اینستا اینجوریه که تو از پستی که یک درصد هم انتظار نداری دقیقا همون پست میره اکسپلور و شش برابر پست های دیگه ات ویو میخوره🙂✨ فک کن شب پست بذاری صبح بلند شی ببینی نوتیف هاتو چک کنی ببینی اینستا پیام فرستاده که ویو ریلز جدیدت انقدر بالاعه😭😂 انقدر من به این پست جدید ناامید بودم که دیشب حتی چک نکردم ببینم آپلود شده یا نه😭

خلاصه که خیلی خوشحالم... 🥲

این مدت خیلی اتفاقات خوبی برام افتاده اتفاقاتی که از نظر دیگران معمولی و ساده است ولی هیچ کی جز خود من متوجه این همه اتفاقات خوب نمیشم... تازه فهمیدم برکت و روزی داشتن یعنی چی... و همه ی اینا یه دلیل داره اونم اینه که خدا قرار نیست هیچ کاری رو بی منت بذاره و زیر دین بنده اش بمونه... دمش گرم🥺❤️

یعنیییااا میخوام سرمو بکوبم تو دیوار قسمت آخر فصل اول خیلییی بد تموم شد با لج و لجبازی از هم طلاق گرفتن جلوی دختره هم پسره رو به تیر بستن😭💔 مقصر هم دختره بود😐

بدترین دوراهی دنیا زمانی به وجود میاد که هم تنبلی هم شکمویی و خودت باید غذا درست کنی🙂😂 نمیدونی بگیری بخوابی یا بلند شی یه چی بخوری

امروز اومدم یه مقاله رو بذارم تا سایت کارش تموم بود همین که اومدم انتشار رو بزنم برق ها رفت و از اول دوباره تمام اون کارایی که کردمو باید انجام میدادم بعد از اومدن برق دوباره اومدم بذارم تو سایت و آخراش بود که دستم خورد از سایت رفتم بیروووون بعد با این شرایط میگن چرااا جوونای ما آرامش روان ندارن.... برق قطع کردنتون دیگ چیههه تو سرما که پکیج خاموش بشه نه آب گرم داری نه شوفاژ که خونه گرم باشه

سکوت و آرامش جاده رو درست دارم...