eitaa logo
𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅
1.4هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
408 ویدیو
4 فایل
༒•𝐖𝐞𝐥𝐜𝐨𝐦𝐞 𝐭𝐨 𝐭𝐡𝐞 𝐬𝐞𝐚 𝐨𝐟 𝐛𝐥🩸🩸𝐝•༒ این مکان تخته ی شطرنج مهره های سیاه و سفید بریتانیاست ! ناشناس هیوا : https://harfeto.timefriend.net/16985136849838 ناشناس نیل :https://daigo.ir/secret/912575040
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 
و بالاخره‌دریایی از خون به ۵۰۰ ممبری شدنش رسیده! این موفقیت رو تبریک میگم و امیدوارم آمارِ این چنل جذاب روز به روز ، رو به افزونی بره. برسد به دستِ: 𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅‌
هدایت شده از 
هدایت شده از 
هدایت شده از 
𝑭𝒐𝒓 : @my_mafia 𝑭𝒓𝒐𝒎 : 𝑺𝒘𝒊𝒇𝒕𝒊𝒆𝒔
هدایت شده از 
https://eitaa.com/my_mafia راستی ۵۰۰ نفری شدن کانال جناب نیل و ادامین زیبارو تبریک عرض می کنم ✨
هدایت شده از 
سپاسگزارم ! قربون محبتت بسیارتون!
500تایی شدن چنل جذاب جناب نیل و دوستان رو تبریک میگم. به امید هرچه زودتر جشن گرفتن 1k✨🥂
تشکرات دوست عزیز ! شرمنده میکنی !
𝐓𝐡𝐞 𝐦𝐨𝐬𝐭 𝐝𝐚𝐧𝐠𝐞𝐫𝐨𝐮𝐬 𝐩𝐞𝐫𝐬𝐨𝐧 𝐢𝐬 𝐭𝐡𝐞 𝐨𝐧𝐞 𝐰𝐡𝐨 𝐥𝐢𝐬𝐭𝐞𝐧𝐬, 𝐭𝐡𝐢𝐧𝐤𝐬 𝐚𝐧𝐝 𝐨𝐛𝐬𝐞𝐫𝐯𝐞𝐬! -𝐁𝐫𝐮𝐜𝐞 𝐋𝐞𝐞 -𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅‌-
هدایت شده از 
-
هدایت شده از 
خب اول از همه تشکر میکنم از تمام افرادی که داخل چلنج شرکت و به حل این پرونده ی جنایی کمک کردن ! باید بگم که جدا با خوندن تئوری های اشخاص مختلف قطعا به این نتیجه میرسیم که ذهن تا چه اندازه میتونه خلاق باشه تا داستان سرایی کنه و چقدر نقطه ی دید و دیدگاه های اشخاص با دیگری متفاوته ! قبل گفتن جواب لازم میبینم که چنتا نکته رو ذکر کنم ! 1. از این به بعد اگه حمایت ها به همین روال پیش بره هر هفته حداقل یه پرونده ی جنایی داریم ! 2. به دلیل وجود درخواست ها و جهت شلوغ نشدن چنل و حفظ نظم برای حل چنین پرونده هایی یه چنل مجزا زدیم و خوشحال میشیم اینجا هم مارو همراهی کنین ! 3. بعد از دیدن جواب و داستان اصلی پرونده ی قتل با دیدگاه گسترده تری به پرونده نگاه کنین و در صورت تمایل نظرات و پیشنهادای خودتون رو اینجا برامون برامون بذارین ! (منتظرتونم)
چنتا فکت جهت رفع ابهام : داخل معما دو پل مجزایی که درباره ی اون داخل پرونده ذکر شده در واقع یه پله ! پل الکساندر سوم همون پل شانزلیزست که به این اسم هم معروفه ! این پل قوسی که روی رود سن واقع شده درواقع یه بنای تاریخی هم محسوب میشه و یکی از دلایلی که این پل رو به اسم میشناسن به این علته که در ادامه به محله و مکانی به همین اسم مرتبط میشه ! دقت به جزئیات حرف اولو میزنه! حالا به چه علت ؟ ازار جسمی جدا با ازار ج*سی فرق داره عزیزان کمتر کسی متوجه این تفاوت شد ! داخل پرونده هیچ اثری از مرگ بر اثر خفگی وجود نداشت پس این نشون دهنده ی اینه که این قتل یه خودکشی نبوده و علت مرگ ارین هم خفگی اعلام نشده ! ارین قبل از ساعت 12 شب وارد گذرگاه پل شده بود پس میشه نتیجه گرفت پروسه ی قتل قبل از ساعت دوازده شروع شده بود و دوازده ساعت بعد ، فردای اون شب رو نشون میده که جسد پیدا شده و مامورای پلیس و دست اندرکاران از جمله کارگاه پروسه ی دستگیری مضنونین و ساخت تئوری های قتل رو شروع کردن! (بیشتر افراد فکر میکردن که این قسمت از معما دچار اشتباه شده ولی اگه توجه کافی داشته باشیم میبینم که اینطور نیست !) اسامی سه مضون اصلی چی بود ؟ از اونجایی که این پرونده یه ریتم داستان طور داره اسامی رو برای درک و فهم بهتر در اختیارتون میذارم ! مرد راننده ی بنز سوار : اهل فرانسه. جولز بابینو، 29 ساله دخترک شیک تلفن به دست : آنائل مارشال، دانش آموز دبیرستانی و دختر عموی ناتنی مقتول ، ارین بلوم مرد مافیایی : مرد آمریکایی به نام دیمیتری ریبل جونز
جواب اصلی این پرونده ( تنها دو نفر موفق به گفتن پاسخ درست شدن ) : هر سه مضنون تو این پرونده جنایی به نحوی قاتلن ! بعد از ورود ارین به گذرگاه پل ، نفر اول، جولز، وارد پل شد. اون یک اسلحه داشت و به دلیل هدف گیری ضعیفش نتونست به درستی به ارین شلیک کنه ! اون سر ارین رو هدف گرفته بود اما گلوله به دیوار پشت سر اون اصابت کرد. این پروسه به دلیل سواری بودن جولز تنها 7 دقیقه طول کشید ! آنائل هم همون شب با ارین قرار داشت اما نه با نیت دوستانه ! آنا بعد از صحبت با جولز، دوست پسر دست و پا چلفتیش ، متوجه خراب شدن نقشش میشه و ... در ادامه با وارد شدن به گذرگاه تونست چند لحظه ای دور شدن ماشینش رو تماشا کنه ! در همون لحظه ارین همونطور که در جهت مخالف ماشین وحشت زده به طرفش می دوید مطابق با اونچه که انتظار داشت اون رو سر قرار شبانشون دید و از انائل کمک خواست ! میشه گفت انائل تو بازجویی اعتراف کرد که به دختر عموی دوست داشتنیش گفته بود که باید بمیره و بعد از داشتن دعوا و زد و خورد اون رو تسلیم خودش کرده بود ! ارین برعکس اینکه از انا بزرگ تر بود اما جسه ی کوچیک تری نسبت به انائل داشت . همچنین انائل چنیدن سال بود که ورزشکاری حرفه ای در رشته بوکس بود و به همین دلیل بود که تونست تنها با چند مشت ارین رو نقش بر زمین کنه و اسیب های جسمی جدی به بدن نحیف اون برسونه ! انائل تونست استخوان های ستون فقراتش رو بشکنه و ارین رو تا حد مرگ بکشونه ! ولی یه سوال ؟ دیمیتری جونز این وسط چیکاره بود و چه ارتباطی به این پرونده و قتل داشت و چی باعث شد که این پرونده چنین ارتباط بزرگی با چنین مردی و باند مافیایی اون داشته باشه ؟ مطابق با اعترافات این مرد ، دیمیتری فقط یک رهگذر معمولی و ساده بود، اما وقتی از نیمه راه پل گذشت تو یه نقطه تایم مشترک انائل رو دید که بالای بدن نیمه جون ارین ایستاده، نفس نفس میزد و یه جورایی خشک و خشن به نظر میرسید ! جونز توضیح داد زمانی که به اون دو رسید، رو به انائل پرسیده بود که در حال انجام چه کاریه و چرا در حین اینکه تماشا گر تقلای ارین بوده به اورژانس جهت نجات اون زنگ نزده ! طبق گزارشات ضبط شده توسط پلیس آنائل با پرویی تمام بدون هیچ شرمساری با خشم جواب داده: چون من میخواستم بمیره و این من بودم که خواستار این بودم که به چنین روزی بی افته ! دیمیتری توضیح داد که ارین هنوز زنده بوده اما اونقدری ناتوان و ضعیف بوده که حتی توانایی تکون دادن پلکش رو هم نداشته و با چشم های نیمه باز به اون دو زل زده بوده و تمنا میکرده تا یک نفر نجاتش بده ! انائل به دیمیتری گفته بود که اون به هر حال میمیره و یا اگر هم در صورتی زنده بمونه با توجه به اینکه چهره ی هر دوی اونهارو دیده باعث دستگیری هر دو تن میشه ! اون در ادامه مبلغ هنگفتی پول به دیمیتری پیشنهاد میکنه تا به اون کمک کنه که ارین رو بکشه و جسدش رو مخفی کنه چون به تنهایی توانایی انجام این دو عمل رو نداشته ! به دلیل تایم کم و نبودن گزینه های کافی برای تصمیم گیری ، دیمیتری بعد از اینکه موافقط خودش رو اعلام میکنه از انائل درخواست میکنه تا پل رو ترک کنه تا خودش دست به کار بشه ! جونز بعد از گرفتن پول و ضربه زدن به نقطه ای حساسی داخل گردن ارین جهت اتمام به عذاب های جسمانی و تمنا های پی در پی اون ، ارین رو به قتل میرسونه و با این کارش جلوی درد بیشتر و مرگ وحشتناک این دختر رو توسط خفگی بر اثر اب رودخونه میگیره ! در انتها جسدش رو داخل اب میندازه و پول رو هم همراه اون دختر داخل اب رود خونه غرق میکنه ! جونز در ادامه پل رو ترک و سیگاری روشن میکنه و به قدم زدنش داخل خیابون های شانزلیزه ادامه میده ! و اینطور شد که ارین بلوم 20 ساله در تایم 12:16 به قتل رسید !
هدایت شده از 
تا زمانی که همدیگر را داریم؛ یادگاری به چیز‌هایی میگویند که اهمیتِ زیادی ندارند.
هدایت شده از 
هدایت شده از 
همان روز از من پرسیدند بازگشتن به کشتی قدیمی و پوسیده چه حسی دارد گفتم دقیقا مثل زنده شدن دوباره است احساس میکنم دوباره تمام دریا متعلق به من است دلم میخواهد روی عرشه بایستم و فریاد بزنم cursed ship