eitaa logo
𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅
1.3هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
406 ویدیو
4 فایل
༒•𝐖𝐞𝐥𝐜𝐨𝐦𝐞 𝐭𝐨 𝐭𝐡𝐞 𝐬𝐞𝐚 𝐨𝐟 𝐛𝐥🩸🩸𝐝•༒ این مکان تخته ی شطرنج مهره های سیاه و سفید بریتانیاست ! ناشناس هیوا : https://harfeto.timefriend.net/16985136849838 ناشناس نیل :https://daigo.ir/secret/912575040
مشاهده در ایتا
دانلود
•ربکا اسمیت• _{درسته...احساسی بهش دارم، اما... اما نه احساس علاقه و یا عشق! اون وابستگی و یا مسئولیتِ. انگار باید هنوز مواظبش باشم. نمیدونم ...نمی‌تونم کلمات درون قلبمو درست بیان کنم... که البته شاید دلیلش سیاهچال خاطرات حذف شده ذهنمه و نه پیچیدگی واژه های داخل قلبم... .} بازوهام توسط دستام فشرده میشن. نمی تونم بهش نگاه کنم اما لبم بی اختیار حرکت می کنه. _{من..هنوزم...مثل قبل از روپرت..می خوام دوست داشته بشم؛ نه لزوما اینکه به کسی وابسته باشم.} +{این...خیلی عجیبه! تو فکر میکنی اگر وابسته ایی...با دوست داشتن یکسان نیست؟} _{نیست! نمی خوام باشه؛ نبوده. هرکدوم از این جواب ها به نوعی غلط از آب در میان اما ... "همیشه مورمور شدن دلت برای عشق نیست"!} -𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅‌-
هدایت شده از ‌
ما ساخته‌ شده‌‌ بودیم‌ تا برایِ‌ هم‌ عمیق‌ ترین‌ زخم‌ ها‌ شویم..
از همان روزی که دست حضرت قابیل گشت آلوده به خون هابیل از همان روزی که فرزندان آدم زهر تلخ دشمنی در خون شان جوشید آدمیت مُرد گرچه آدم زنده بود از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند آدمیت مُرده بود بعد دنیا هی پر از آدم شد و این اسباب گشت و گشت قرنها از مرگ آدم هم گذشت ای دریغ ــ آدمیت برنگشت ــ قرن ما روزگار مرگ انسانیت است سینه دنیا ز خوبی ها تهی است صحبت از آزادگی پاکی مروت ابلهی است صحبت از موسی و عیسی و محمد نابجاست قرن موسی چمبه هاست روزگار مرگ انسانیت است من که از پژمردن یک شاخه گل از نگاه ساکت یک کودک بیمار از فغان یک قناری در قفس از غم یک مرد در زنجیر حتی قاتلی بر دار اشک در چشمان و بغضم در گلوست وندرین ایام زهرم در پیاله زهر مارم در سبوست مرگ او را از کجا باور کنم ... ! صحبت از پژمردن یک برگ نیست وای جنگل را بیابان می کنند دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان می کنند هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا آنچه این نامردان با جان انسان می کنند صحبت از پژمردن یک برگ نیست فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست در کویری سوت و کور در میان مردمی با این مصیبت ها صبور صحبت از مرگ محبت ، مرگ عشق گفتگو از مرگ انسانیت است! "
فریدون‌مشیری
" -𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅‌-
هدایت شده از تنها؛
شاید گاهی دلم برای خاطراتمان تنگ بشود اما من هرگز حماقتم را تکرار نخواهم کرد .
دریایی از خون محل بارگذاری اطلاعات و اخبار متفرقه درباره‌ی فعالیت های ماموران پلیس ، شهروندان سفید و باند مافیاست . اگه مایل به ورود به این رول مافیایی پلیسی بودید حتما به ایدی های زیر مراجعه کنید تا در صورت مجاز بودن ، شما هم جزوی از خانواده ی بزرگمون بشید ! @Kayner @petrichore -𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅‌-
چطورین رفقا ؟ مدیونین فکر کنین این چند روزه زیاد رو مود نیستم تا فعالیت کنم و پست بذارم و از این جور حرفا ... خب خب خب اول از هما یکی از پیشنهاداتم اینه که حتما پین هارو چک و در صورت مایل بودن هشتگ هارو دنبال کنین و یه چرخی تو چنل بزنین و کانالو بتابونین چون قطعا پشیمون نمیشین ! از اونجایی که گفتم شاید حرفی سخنی باشه ... بیاین اینجا تا با هم یکم گپ بزنیم ! من بی حوصلم شما یکم حرف بزنین نو نوار کنین این ناشناس خاک گرفترو... (همه ناشناس دارن منم ناشناس دارم 💀✌️🏻 )
هدایت شده از طوسی مات
از طرف چنل خاکستر زرد به: https://eitaa.com/my_mafia '' هبوط'' آفتاب آب می شد و به زیر هر اشک بویِ سوخته ی مغز ها بلند میشد. جنون اما یک زخم زیبا بود که از درونش گل می رویید و او نمی توانست ریشه هایش را از وجودش بیرون بکشد. سفیدی همه جا رو گرفته بود، پر از شکوفه های شقایق که بی رنگ بودن ، بویِ نم گرفته ی تازگیِ خون ، جوهرِ خشک شده ی صفحه های آخر.. به دست هات نگاه کردی به تابلوی جهنم و دیدی که چطور فرشته ها کنج خونه بغض کردن و الهه ی خونین رو نگاه میکنن ؛ انگار که تاریخ سفر کرده و نگاهِ اودیپس تویِ آینه رو بهت هدیه داده همون نگاهی که کهربا توی قرنیه اش می چرخید و رقص اشک و خون مثل بالرین های روسی روی صورتت میرقصن . عادت کرده بودی که سوختنِ زخم ها رو با نمک بچشی اما حالا تنها بودن با افکارات درد بیشتری دارن . و شیطان تنها کسی بود که دردت رو حس میکرد ____ بهشت پر شده از فرشته هایی که ترس از سقوط داشتن و جهنم پر از آدم هایی که قصد پرواز داشتن پُرشده و دنیا داره میسوزه و تو داری بین هزار خاکستر و شعله شکوفه میدی. اما این سراب واقعیت داره؟خاکستر زرد
هدایت شده از ″soulcoffee•
با دویست و چند تکه استخوان دوستت دارم و چند سال باید بگذرد تا استخوان های آدم،همه چیز را فراموش کنند؟! 《لیلا کردبچه
هدایت شده از نِئون
گَنگ
ذخیره کرده بودم گه اگه نیل ندید خودم بزارم*
درود به وقت 12:12 چطورین رفقا؟ امتحانارو چطور دادین ؟ خوب پیش رفت ؟ باید بگم که اونقدر برای امتحانای خودم استرس نداشتم که برای شما حرص میزنم جدا ! کی بشه این ایامم رو به اتمام بره!
𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅
گَنگ
شرمنده میکنی دوست عزیز ؟ این کارا چیه؟