هدایت شده از 'اتاق زیرشیروانی یک ذهن'
نمیدونم خبردارین یا نه
ولی قضیه هیت دادن خیلی بالا گرفته
یه چیزی رو میخواستم بگم اینه که میدونستین ادمین های کانالا به راحتی میتونن ازتون شکایت کنن؟
میتونین سرچ کنین و درموردش بخونین که هزینه ش فکر میکنم از یک میلیون به بالا هست
و اگه اون ادمین رضایت نده مجبور به پرداختش هستین
مخصوصا افرادی که خانوادشون خبر ندارن بچه داره چه چیزایی توی فضای مجازی میگه براشون بد میشه
و حتی مهم نیست شما توی ناشناس حرفاتونو میزنین یا پی وی یا گپ
𝐀𝐂𝐂𝐈𝐃𝐄𝐍𝐓𝐒
𝐑𝐞𝐠𝐢𝐧𝐚𝐥𝐝 𝐂𝐨𝐨𝐤𝐞 𝐡𝐚𝐝 𝐛𝐮𝐫𝐢𝐞𝐝 𝐭𝐡𝐫𝐞𝐞 𝐰𝐢𝐯𝐞𝐬 𝐛𝐞𝐟𝐨𝐫 𝐦𝐚𝐫𝐫𝐢𝐞𝐝 𝐂𝐞𝐜𝐢𝐥𝐞 𝐍𝐨𝐫𝐭𝐡𝐰𝐨𝐨𝐝.
"𝐓𝐫𝐚𝐠𝐢𝐜 𝐚𝐜𝐜𝐢𝐝𝐞𝐧𝐭 ," 𝐡𝐞 𝐭𝐨𝐥𝐝 𝐡𝐞𝐫.
"𝐇𝐨𝐰 𝐬𝐚𝐝," 𝐫𝐞𝐩𝐥𝐢𝐝 𝐂𝐞𝐜𝐢𝐥𝐞. "𝐖𝐞𝐫𝐞 𝐭𝐡𝐞𝐲 ... 𝐰𝐞 𝐚𝐥𝐭𝐡𝐲?
"𝐀𝐧𝐝 𝐛𝐞 𝐚𝐮𝐭𝐢𝐟𝐮𝐥," 𝐬𝐚𝐢𝐝 𝐑𝐞𝐠𝐢𝐧𝐚𝐥𝐝.
𝐭𝐡𝐞𝐲 𝐡𝐨𝐧𝐞𝐲𝐦𝐨𝐨𝐧𝐞𝐝 𝐢𝐧 𝐭𝐡𝐞 𝐀𝐥𝐩𝐬.
𝐋𝐞𝐭𝐞𝐫, 𝐂𝐞𝐜𝐢𝐥 𝐭𝐨𝐥𝐝 𝐡𝐞𝐫 𝐧𝐞𝐰 𝐡𝐮𝐬𝐛𝐚𝐧𝐝, 𝐘𝐨𝐮 "𝐤𝐧𝐨𝐰, 𝐝𝐚𝐫𝐥𝐢𝐧𝐠, 𝐦𝐲 𝐟𝐢𝐫𝐬𝐭 𝐡𝐮𝐬𝐛𝐚𝐧𝐝 𝐝𝐢𝐞𝐝 𝐢𝐧 𝐚 𝐭𝐫𝐚𝐠𝐢𝐜 𝐦𝐨𝐮𝐧𝐭𝐚𝐢𝐧𝐞𝐞𝐫𝐢𝐧𝐠 𝐚𝐜𝐜𝐢𝐝𝐞𝐧𝐭."
"𝐇𝐨𝐰 𝐬𝐚𝐝," 𝐫𝐞𝐩𝐥𝐢𝐝𝐞 𝐉𝐮𝐬𝐭𝐢𝐧 𝐌𝐚𝐫𝐥𝐨𝐰.
∽𝓜𝓪𝓻𝓻𝓴 𝓬𝓸𝓴𝓮𝓷∽
___________________________•
حَـــوادث
رجـــینالدوکــوک پــیش از ازدواج با ســسیل نورتوود، سه همســرش را بــه خــاک ســـپرده بــود.
بــه ســسـیل گــفت:«حـــوادث تاســف بار.»
ســـسیل جــواب داد:«چــقدر غم انگیـــز، آنـــها ثــروتــمند بودنــد؟»
رجینالد گــفت:«و زیبا!»
آن هــا مــاه عسـلشــان را در کــوه هــای آلــپ گــذراندند.
بعد ها، ســـسیل به هـــمسر تـــازه اش گــفت:«مـــی دانی، عزیزم، شـــوهر اول مـــن در یـــک حـــادثه تاســف بــار در کوهــــســـتان کشــتــه شــد!»
جاستین مارلـــو جــواب داد:«چـــقدر غم انــگیز.»
~مارک هوکن~
#Stories_of_55_words
-𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅-
جنایت،قتل،خون،وحشت.
قتل عام ها در لندن تمامی ندارد.
پلیس لندن گزارش قتلی وحشتناک در محله متروکه ای که پاتوق معتادان و زنان و مردان بدکاره است تهیه کرده است.
یک پسر جوان به همراه یک زن در خانه ای متروکه با زنجیر،اسلحه و چاقوی آشپزخانه به قتل رسیده و پلیس هنوز هم اطلاعاتی درباره این پرونده ندارد. ماموران حدس میزند اینبار این جنایت رعب اور هم کار یکی از مهره های سیاه زیرین بوده و اما چه کسی میداند در گوشه و کناره های این شهر چه درنده ها و قاتلانی به سادگی قدم بر زمین سرد این شهر میزنند.
#News
#Murder
-𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅-
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
𝐇𝐞𝐫𝐨𝐬 𝐨𝐫 𝐛𝐚𝐝 𝐡𝐨𝐭 𝐜𝐡𝐚𝐫𝐚𝐜𝐭𝐞𝐫 ?
#Video
-𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅-
هدایت شده از نویسندهاتاقکزیرشیروانی
او یک دختر بود
با اینکه سنش بالاتر از من بود فقط یک بچه به حساب می آمد
با آن اشوه ی کودکانه و حرف زدن چندش آورش، فکر میکرد خیلی زود یکی را عاشق خودش میکرد
حیف که دنیا به او عمر نداد
و اگر نه آن شاهزاده ی نالایق که خیلی به او می آمد را شوهر خود میکرد !
آن شب من میان برف ها دنبالش کردم
فکر کرده بود که نخواهم فهمید اما زود تر از آنکه فکرش را بکند نقشه ی او پیش من لو رفت
میخواست من را بکشد!
به این خیال که خانواده اش و خودش زنده بمانند
حیف که در آن برف ها،هنگامی که به اشتباه تنهایی بیرون خود را گم کرد، من برای نجات پیدایش کردم
این دنیا جای او نبود!
از آسمانی که دانه های برف سردی را مانند او روانه ی زمین میکرد،نام او فریاد زده میشد
چاقوی من دوای درد او بود
اگر میان برف رهایش میکردم رد خون را گرگ ها میفهمیدند و آنوقت حتی اگر زنده هم بود،زنده زنده خورده میشد و حتی از پیکرش هم ردی برای کشف قاتل نمیماند
آن وقت بود که من به بقیه میفهماندم قاتل ها گرگ هایند
گرگ های دست آموز من!
هنگامی که مچ پایش در برف فرو رفت و او با دست هایش برخورد صورت خودش را به زمین به تاخیر انداخت،دستم را سمتش دراز کردم که برخیزد
آخرین حرف هایش شنیدنی بود
به خیال خود میگفتم که شاید عذرخواهی بکند!
اما تنها چیزی که بود تشکر بود
از اینکه دستش را گرفتم
نه در این لحظه
از کودکی هم بازی بودیم من آن کسی بودم که همیشه دست هایش را میگرفت و به عنوان یک شاهزاده بوسه میزد
آنقدر چرب زبونی کرد که به شک افتادم
چاقویم را در جیبم گذاشتم
در این فکر بودم که اگر اورا نکشم،شاید آینده ی خوبی در انتظار هردوی ما باشد
درحالی که انگار آن شب خودش میخواست بمیرد !
چاقویی را از جیبش در آورد و با دست های سفیدش که از سرما قرمز شده بود آن را گرفت
گفت که این کار در سرما درد کمتری دارد
خواست چاقو را به قلبش بزند که من نگذاشتم
از من التماس کرد اجازه بدهم
میگفت این زندگی لیاقت اورا ندارد
درست هم میگفت !
او قلب نازکی داشت که به درد این دنیا نمیخورد
قلب نازکش نمیگذاشت با آن چاقو به آن کلفتی به قفسه ی سینه خود ضربه بزند
برای همین
من کارش را راحت کردم
با همراهی خودش...
چاقو را در قلبش فرو نکردم !
اول چشم هایش را در آوردم
بعد موهایش را نوازش کردم
قلبش را تا آخر با خود نگه داشتم
میان یخ ها
در اتاقم
در آن ظرف که در بالا ترین قفسه ی کتاب پنهانش کرده بودم
قلب او ظریف و زیبا بود
نمیخواستم زمین آن را بخورد
میخواستم تا آخر به همان قرمزی کنارم بماند...
-تکه نویس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
𝐈 𝐥𝐢𝐤𝐞 𝐛𝐚𝐝 𝐠𝐢𝐫𝐥𝐬 𝐛𝐚𝐛𝐲..
#Video
-𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅-
𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅
𝐈 𝐥𝐢𝐤𝐞 𝐛𝐚𝐝 𝐠𝐢𝐫𝐥𝐬 𝐛𝐚𝐛𝐲.. #Video -𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅-
معرفی میکنم ...
کراش ادمینتون نیل حاحح🗿
𝐏𝐨𝐯: 𝐘𝐨𝐮 𝐚𝐫𝐞 𝐚 𝐛𝐥𝐚𝐜𝐤 𝐛𝐞𝐚𝐝 𝐭𝐡𝐚𝐭 𝐚𝐥𝐥 𝐭𝐡𝐞 𝐩𝐞𝐨𝐩𝐥𝐞 𝐨𝐟 𝐭𝐡𝐞 𝐜𝐢𝐭𝐲 𝐚𝐫𝐞 𝐚𝐟𝐫𝐚𝐢𝐝 𝐨𝐟 𝐲𝐨𝐮
#Text
#Profile
-𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅-
عمارت خلوت است .صدای پای سیاه پوش و دویدنش روی پله ها به سمت پایین سکوت کر کننده ی عمارت را میشکند . کاینر همچنان بیهوش روی یکی از مبل های گران قیمت عمارت افتاده است.
.هیوا.:(کاینر را میبیند)دیو .. بیدار شو ببینم.
چه وقت خوابه؟
دیو! آهایی! دیو زنده ای اصلا؟
(فریاد میکشد)دیوید!
(شوکری که همیشه همراه دارد را از جیبش بیرون آورد و ولتاژ نه چندان زیادی را به بازوی کاینر وارد میکند)
.کاینر.:(در حالی که خمار به نظر میرسد و درد بدی داخل سینه و شکمش احساس میکند آرام زمزمه میکند)بیانکا لعنت بهت!
(درد بدنی اش بیشتر میشود اما همچنان توانی برای حرکت دادن بدنش ندارد)
.هیوا.:دیو بیدار شو!چت شده تو؟(محکم به بازوی کاینر ضربه میزند)
کاینر:(بریده بریده میگوید)این وضعیت از مرگم بدتره!
#Little_part_role
#Text
-𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅-
.هیوا.:دیو!(محکم به صورت کاینر سیلی میزند)جواب بده!
کاینر :(از شدت ضربه به طرفی خم میشود و همانطور که شکممش را لمس میکند خون بالا میاورد) لعنت بهت دختره ی ب*چ!
.هیوا.:(چند قدمی عقب میرود و صورتش در هم میرود)ب*چ با منی؟
کاینر:( همانطور که نفس نفس میزند به پشتی مبل تکیه میدهد و ربای خونی اش را پاک میکند)
با تو نیستم هیوا!(صدایش کمی خش دارد)
من اون بیانکا رو به سیخ میکشم.
.هیوا.:چیکار کرده؟
کاینر:با اینکه میدونستم قراره سم به خوردم بده ولی نوشیدنی که برام آورده بودو چشیدم اما فکر نمیکردم اینقدر احمق باشه که از چنین مواد خطرناکی استفاده کنه.
.هیوا.:لعنتی! اما یه سوال، چرا الان زنده ای؟
کاینر:اون ضعیفه بهم پادزهر داد !
.هیوا.:جالبه؛میرم برات شیر میارم.بهترت میکنه.(به سمت آشپزخانه میرود و لیوان شیشه ای را از شیر پر میکند و به جای قبلی اش باز میگردد .)
به نظر خیلی سرده
کاینر:(سیگاری روشن میکند.)عالیه
.هیوا.:عالیه
( الیزابت وارد صحنه میشود)
الیزابت:شماها چتونه؟
.هیوا.:کسی چت نیست؛یعنی.. چیزی نشده.
(لیوان را میفشارد) دارم چی میگم؟ دیوونه شدم ...
الیزابت:او...باشه.(نفسی میکشد و از صحنه خارج میشود. )
کاینر:(صبر میکند که الیزابت محل را ترک کند)نه داری درست میگی تو این قبرستون همه روانین.
.هیوا.:میدونی ...یه مرض افتاده به جون هممون.
کاینر:درسته! ( بهتر به نظر میرسد)لیوان شیرت کو؟
هیوا : فراموش کردم .(جلوتر میرود و لیوان را به دست کاینر میدهد)
کاینر:(بعد از سر کشیدن تمام محتویات لیوان کوتاه میخندد)میدونی چیه دختر ؟
حس میکنم این یه کارما بود.
.هیوا.:(کنار کاینر میشیند)کارما؟چطور؟
کاینر:من مسمومت کردم .یادت میاد؟
.هیوا.:آره و چند ساعت زجر کشیدم،یعنی یه روز.
اونم در حالی که قبلش حالم خوب نبود و تو به جای دارو بهم سم دادی.
کاینر:اما الان چه حسی داری؟
فکر میکنی ظلمی که در حقت کردم با وجود مسموم شدن خودم الان لایقش بودم؟
.هیوا.:حسی ندارم.من خیلی عذاب کشیدم دیو!
کاینر:فکر کردی من خوشم اومد دختر ؟
.هیوا.:تو به صورتمم شلیک کردی
کاینر:متاسفم
.هیوا.: برای اون بانو قرمزی میخواستی منو بکشی.
در حالی که وقتی آریتا داشت تورو به خاطر این کارت لعن و نفرین میکرد با احمقیت تمام گفتم اون مثل پدرمه و دوسش دارم.مسخرست!
الان دقیقا داریم راجب چی حرف میزنیم ؟
کاینر:(چشم هایش را تنگ میکند)پس الان ..
هیچ حسی بهم نداری ؟
تو الان ازم متنفری؟
تو گفتی دوستم داشتی نه اینکه دوستم داری درسته؟
.هیوا.:چرا چرت میگی دیوید؟
کاینر:پس درست میگم نه ؟ تو از من متنفری.
.هیوا.:(بلند میگوید)نه،نه.
دیو تو چت شده؟
کاینر:من چیزیم نیست.
تویی که داری اینطور ری اکشنو نشون میدی و این حسو میدی که من چقدر آدم منفوریم.
.هیوا.:تو سیگارت چیزی میریزی؟
کاینر:به من جواب بده دختر چیکار به سیگارم داری؟
.هیوا.:چیو جواب بدم؟
کاینر:تو ازم متنفری؟
تو منو پدر خودت نمیدونی؟
هیوا:....
#Little_part_role
#Text
-𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅-
𝐓𝐇𝐄 𝐔𝐍𝐃𝐄𝐑𝐒𝐓𝐔𝐃𝐘
𝐓𝐡𝐞 𝐬𝐡𝐨𝐰 𝐦𝐮𝐬𝐭 𝐠𝐨 𝐨𝐧, 𝐬𝐚𝐢𝐝 𝐭𝐡𝐞 𝐝𝐢𝐫𝐞𝐜𝐭𝐨𝐫 𝐰𝐡𝐞𝐧 𝐭𝐡𝐞 𝐬𝐭𝐚𝐫 𝐝𝐫𝐨𝐩𝐩𝐞𝐝 𝐝𝐞𝐚𝐝 𝐦𝐨𝐦𝐞𝐧𝐭𝐬 𝐛𝐞𝐟𝐨𝐫𝐞 𝐚𝐜𝐭 𝐨𝐧𝐞. 𝐓𝐡𝐞 𝐬𝐭𝐚𝐫, 𝐧𝐨𝐭 𝐭𝐡𝐞 𝐮𝐧𝐝𝐞𝐫𝐬𝐭𝐮𝐝𝐲, 𝐰𝐨𝐮𝐥𝐝 𝐩𝐥𝐚𝐲 𝐭𝐡𝐞 𝐜𝐨𝐫𝐩𝐬𝐞 𝐭𝐨𝐧𝐢𝐠𝐡𝐭.
𝐓𝐡𝐞 𝐮𝐧𝐝𝐞𝐫𝐬𝐭𝐮𝐝𝐲 𝐜𝐡𝐚𝐧𝐠𝐞𝐝 𝐪𝐮𝐢𝐜𝐤𝐥𝐲. 𝐇𝐢𝐬 𝐩𝐞𝐫-𝐟𝐨𝐫𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞 𝐰𝐚𝐬 𝐢𝐧𝐬𝐩𝐢𝐫𝐞𝐝. 𝐓𝐡𝐞 𝐬𝐭𝐚𝐫 𝐰𝐚𝐬 𝐟𝐥𝐚𝐰𝐥𝐞𝐬𝐬 𝐢𝐧 𝐡𝐢𝐬 𝐟𝐢𝐧𝐚𝐥 𝐫𝐨𝐥.
𝐓𝐡𝐞 𝐮𝐧𝐝𝐞𝐫𝐬𝐭𝐮𝐝𝐲, 𝐟𝐢𝐧𝐠𝐞𝐫𝐢𝐧𝐠 𝐭𝐡𝐞 𝐬𝐲𝐫𝐢𝐧𝐠𝐞 𝐢𝐧 𝐡𝐢𝐬 𝐩𝐨𝐜𝐤𝐞𝐭, 𝐛𝐨𝐰𝐞𝐝 𝐭𝐨 𝐭𝐡𝐮𝐧𝐝𝐞𝐫𝐨𝐮𝐬 𝐚𝐩𝐩𝐥𝐚𝐮𝐬𝐞.
~𝓢𝓱𝓮𝓻𝓮𝓮 𝓟𝓮𝓵𝓵𝓮𝓶𝓲𝓮𝓻~
____________________________•
کـــــار آمـــوز
وقتی چند لحظه پیش از شروع پرده اول، ستاره ی نمایش مُــــرد، کارگردان گفت:«نمایش بــــایـــد اجرا شود امشب، به جای ستاره ی نمایش کار آموز نقش اورا بازی میکند!»
بازیگر کــــار آمـــوز به سرعت تغییر لباس داد.
اجرای او عالی بود. کار آموز نقش ستاره نمایش را بی نقص بازی کرد.
بازیگر کار آموز موقع تعظیم در برابر طوفانی از کف زدن های پرشور، ســــرنــگـــی را کـــه در جیب داشت، لــــمــس کرد.
~شــــری پــلـهمـیــر~
#Stories_of_55_words
-𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅-
هدایت شده از Motivation🇵🇸
1682285554626433812Memories_x_Another_Love_TikTok_.mp3
3.04M
𝘉𝘶𝘵 𝘱𝘭𝘻 𝘥𝘰𝘯'𝘵 𝘳𝘶𝘪𝘯 𝘵𝘩𝘪𝘴 𝘧𝘰𝘳 𝘮𝘦...
𝘗𝘭𝘻 𝘥𝘰𝘯'𝘵 𝘮𝘢𝘬𝘦 𝘪𝘵 𝘩𝘢𝘳𝘥𝘦𝘳 𝘵𝘩𝘢𝘯 𝘪𝘵 𝘢𝘭𝘳𝘦𝘢𝘥𝘺 𝘪𝘴;)
𝘐'𝘮 𝘵𝘳𝘺𝘪𝘯' 𝘵𝘰 𝘨𝘦𝘵 𝘰𝘷𝘦𝘳 𝘵𝘩𝘪𝘴...
#Song
00:34
هدایت شده از Motivation🇵🇸
𝐼 𝑤𝑖𝑠ℎ 𝑡ℎ𝑎𝑡 𝑢 𝑤𝑜𝑢𝑙𝑑 𝑠𝑡𝑎𝑦 𝑖𝑛 𝑚𝑦 𝑚𝑒𝑚𝑜𝑟𝑖𝑒𝑠
𝐵𝑢𝑡 𝑢 𝑠ℎ𝑜𝑤 𝑢𝑝 𝑡𝑜𝑑𝑎𝑦, 𝑗𝑢𝑠𝑡 𝑡𝑜 𝑟𝑢𝑖𝑛 𝑡ℎ𝑖𝑛𝑔𝑠
𝐼 𝑤𝑎𝑛𝑛𝑎 𝑝𝑢𝑡 𝑢 𝑖𝑛 𝑡ℎ𝑒 𝑝𝑎𝑠𝑡'𝑐𝑎𝑢𝑠𝑒 𝐼'𝑚 𝑡𝑟𝑎𝑢𝑚𝑎𝑡𝑖𝑧𝑒𝑑
𝐵𝑢𝑡 𝑢𝑟 𝑛𝑜𝑡 𝑙𝑒𝑡𝑡𝑖𝑛𝑔 𝑚𝑒 𝑑𝑜 𝑡ℎ𝑎𝑡, '𝑐𝑎𝑢𝑠𝑒 𝑡𝑜𝑛𝑖𝑔ℎ𝑡
𝑈𝑟 𝑎𝑙𝑙 𝑑𝑟𝑢𝑛𝑘 𝑖𝑛 𝑚𝑦 𝑘𝑖𝑡𝑐ℎ𝑒𝑛, 𝑐𝑢𝑟𝑙𝑒𝑑 𝑖𝑛 𝑡ℎ𝑒 𝑓𝑒𝑡𝑒𝑙 𝑝𝑜𝑠𝑖𝑡𝑖𝑜𝑛
𝑇𝑜𝑜 𝑏𝑢𝑠𝑦 𝑝𝑙𝑎𝑦𝑖𝑛𝑔 𝑡ℎ𝑒 𝑣𝑖𝑐𝑡𝑖𝑚 𝑡𝑜 𝑏𝑒 𝑙𝑖𝑠𝑡𝑒𝑛𝑖𝑛𝑔 𝑡𝑜 𝑚𝑒 𝑤ℎ𝑒𝑛 𝐼 𝑠𝑎𝑦 " 𝐼 𝑊𝐼𝑆𝐻 𝑇𝐻𝐴𝑇 𝑈 𝑊𝑂𝑈𝐿𝐷 𝑆𝑇𝐴𝑌 𝐼𝑁 𝑀𝑌 𝑀𝐸𝑀𝑂𝑅𝐼𝐸𝑆 "
00:52
همان گونه که دنیا را نگاه میکنید.
لحضه ای چشمانتان را ببندید.
بعد چشمانتان را باز کنید و با دقت بیشتری دنیا را تماشا کنید.
آن وقت است که به واقعیت میرسید.
_نویسنده محو_
#Text
-𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅-
Jaymes Young - Infinity (Slowed).mp3
4.3M
ʙᴀʙʏ, ᴛʜɪꜱ ʟᴏᴠᴇ
ɪ'ʟʟ ɴᴇᴠᴇʀ ʟᴇᴛ ɪᴛ ᴅɪᴇ
ᴄᴀɴ'ᴛ ʙᴇ ᴛᴏᴜᴄʜᴇᴅ ʙʏ ɴᴏ ᴏɴᴇ
ɪ'ᴅ ʟɪᴋᴇ ᴛᴏ ꜱᴇᴇ 'ᴇᴍ ᴛʀʏ
ɪ'ᴍ ᴀ ᴍᴀᴅ ᴍᴀɴ ꜰᴏʀ ʏᴏᴜʀ ᴛᴏᴜᴄʜ,ɪ'ᴠᴇ ʟᴏꜱᴛ ᴄᴏɴᴛʀᴏʟ
ɪ'ᴍ ɢᴏɴɴᴀ ᴍᴀᴋᴇ ᴛʜɪꜱ ʟᴀꜱᴛ ꜰᴏʀᴇᴠᴇʀ, ᴅᴏɴ'ᴛ ᴛᴇʟʟ ᴍᴇ ɪᴛ'ꜱ ɪᴍᴘᴏꜱꜱɪʙʟᴇ
'ᴄᴀᴜꜱᴇ ɪ ʟᴏᴠᴇ ʏᴏᴜ ꜰᴏʀ ɪɴꜰɪɴɪᴛʏ
ɪ ʟᴏᴠᴇ ʏᴏᴜ ꜰᴏʀ ɪɴꜰɪɴɪᴛʏ
02:00
#Music
-𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅-
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
𝐈 𝐟*𝐜𝐤𝐢𝐧𝐠 𝐆𝐀𝐍𝐆𝐒𝐓𝐄𝐑 𝐛𝐢*𝐜𝐡!
#Video
-𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅-
رویاهایم در سلول دیگری زندانی بودند.
و من با دستان باز هیچکاری برایشان نکردم.
اجازه دادم طعم مرگ را بچشند.
نویسنده محو_
#Text
-𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅-
هدایت شده از •|فِرِشتِهیخونی|•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
___
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_𝐈'𝐦 𝐢𝐧 𝐭𝐡𝐞 𝐝𝐚𝐫𝐤..
#Video
-𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅-