𝒯𝒶𝓀𝑒 𝓂𝓎 𝒽𝒶𝓃𝒹 𝒯𝒶𝓀𝑒 𝓂𝓎 𝓌𝒽𝑜𝓁𝑒 𝓁𝒾𝒻𝑒, 𝓉𝑜𝑜 𝐹𝑜𝓇 𝐼 𝒸𝒶𝓃'𝓉 𝒽𝑒𝓁𝓅 𝐹𝒶𝓁𝓁𝒾𝓃𝑔 𝒾𝓃 𝓁𝑜𝓋𝑒 𝓌𝒾𝓉𝒽 𝓎𝑜 ༻ღ #music

- چند کتاب از قفسه چوبی برداشتی و به روی کاناپه نشستی ؛ گفتی ساعت رو نگاه کن! عقربه کوچک ، سه ربع را رد کرده و به نُه رسیده! وقتِ کتابخوندنه! نزدیک من بیا! کنارت نشستم و سر به روی شونه‌ت گذاشتم و منتظر شدم ؛ سه کتاب به من نشان دادی: خانه‌ی لهستانی ها ؛ بر سنگفرش خیسِ شانزه‌لیزه؛ افسانه‌ی یک نجیب‌زاده‌ی ایرانی؛ گفتم : باز هم فقط کتاب‌های قفسه‌آبی؟ گفتی مگه بهتر و خواندنی تر از این‌ها هم هست؟! ارزشمند‌تر از این‌ها هم میتونی پیدا کنی ؟ نمیتونی!هرگز! بگذریم! محفل کتابخونی با کدوم کتاب شروع بشه؟! بعد از تک‌خنده‌ای گفتم : بنظرت لهستانی ها مهمان‌نواز تر اند یا ایرانی ها؟! دستت را به روی بازویم گذاشتی و با صمیمیت به خود فشردی و کتابِ خانه‌ی لهستانی‌ها را باز کردی و شروع کردی به خواندن؛ نه خواندن معمولی و یا نه خواندنی شبیه به مجری‌های رادیو که حرفِ شین و سین را با لحجه‌ای عجیب تلفظ میکنند ، نه ، به هیچکدام شباهتی نداشت؛ تو به شکلی کلمات رو ادا میکردی که انگار نیم‌قرن است در حال و هوای آن کتاب زندگی میکنی! انگار نه انگار که به یک مشت کلمه خیره شدی ؛ انگار واقعا در آن خانه حضور داری ! باعث میشدی کلمات به طرز عجیبی به دلم‌بنشینند و خواندن کتاب بشود لذتی که هیچ جایگزینی ندارد! آدمِ عجیب و دلنشینِ من :)))) - یگانه.

- 𝔂𝓸𝓾𝓻 𝓫𝓮𝓪𝓾𝓽𝔂 𝓷𝓮𝓿𝓮𝓻 𝓰𝓮𝓽 𝓼𝓬𝓪𝓻𝓮𝓭 𝓶𝓮.

#music_video #clip #retro 𝚌𝚊𝚛𝚎𝚕𝚎𝚜𝚜 𝚠𝚑𝚒𝚜𝚙𝚎𝚛...📻 𖣘 @owl_owl 𖣘

𝑾𝒆 𝒄𝒐𝒖𝒍𝒅 𝒉𝒂𝒗𝒆 𝒃𝒆𝒆𝒏 𝒔𝒐 𝒈𝒐𝒐𝒅 𝒕𝒐𝒈𝒆𝒕𝒉𝒆𝒓 𝑾𝒆 𝒄𝒐𝒖𝒍𝒅 𝒉𝒂𝒗𝒆 𝒍𝒊𝒗𝒆𝒅 𝒕𝒉𝒊𝒔 𝒅𝒂𝒏𝒄𝒆 𝒇𝒐𝒓𝒆𝒗𝒆𝒓 𝑩𝒖𝒕 𝒏𝒐𝒘, 𝒘𝒉𝒐'𝒔 𝒈𝒐𝒏𝒏𝒂 𝒅𝒂𝒏𝒄𝒆 𝒘𝒊𝒕𝒉 𝒎𝒆? 𝑷𝒍𝒆𝒂𝒔𝒆 𝒔𝒕𝒂𝒚 𝑨𝒏𝒅 𝑰'𝒎 𝒏𝒆𝒗𝒆𝒓 𝒈𝒐𝒏𝒏𝒂 𝒅𝒂𝒏𝒄𝒆 𝒂𝒈𝒂𝒊𝒏 𝑮𝒖𝒊𝒍𝒕𝒚 𝒇𝒆𝒆𝒕 𝒉𝒂𝒗𝒆 𝒈𝒐𝒕 𝒏𝒐 𝒓𝒉𝒚𝒕𝒉𝒎 𝑻𝒉𝒐𝒖𝒈𝒉 𝒊𝒕'𝒔 𝒆𝒂𝒔𝒚 𝒕𝒐 𝒑𝒓𝒆𝒕𝒆𝒏𝒅 𝑰 𝒌𝒏𝒐𝒘 𝒚𝒐𝒖'𝒓𝒆 𝒏𝒐𝒕 𝒂 𝒇𝒐𝒐𝒍 𝑰 𝒔𝒉𝒐𝒖𝒍𝒅'𝒗𝒆 𝒌𝒏𝒐𝒘𝒏 𝒃𝒆𝒕𝒕𝒆𝒓 𝒕𝒉𝒂𝒏 𝒕𝒐 𝒄𝒉𝒆𝒂𝒕 𝒂 𝒇𝒓𝒊𝒆𝒏𝒅 𝑨𝒏𝒅 𝒘𝒂𝒔𝒕𝒆 𝒕𝒉𝒆 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒄𝒆 𝒕𝒉𝒂𝒕 𝑰'𝒅 𝒃𝒆𝒆𝒏 𝒈𝒊𝒗𝒆𝒏 𝑺𝒐 𝑰'𝒎 𝒏𝒆𝒗𝒆𝒓 𝒈𝒐𝒏𝒏𝒂 𝒅𝒂𝒏𝒄𝒆 𝒂𝒈𝒂𝒊𝒏 𝑻𝒉𝒆 𝒘𝒂𝒚 𝑰 𝒅𝒂𝒏𝒄𝒆𝒅 𝒘𝒊𝒕𝒉 𝒚𝒐𝒖, 𝒐𝒉! 00:40 02:02 03:24 #Music -𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅‌-

𝐓𝐡𝐢𝐬 𝐠𝐮𝐲 𝐰𝐚𝐧𝐭𝐬 𝐭𝐨 𝐤𝐢𝐥𝐥 𝐦𝐞 ! #Video -𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅‌-

𝐆𝐍... #Video_music -𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅-

درود به وقت 10:10

♰موزیک رو پلی کن. ✞خوش اومدی🕸⊹ ⤦نیمه شبه و شیفتت تموم شده. میری داخل پارکینک؛ خسته و کلافه منتظری تا آسانسور برسه. وارد آسانسور میشی و دکمه رو میزنی در بسته میشه و میره بالا. هنوز به مقصد نرسیدی که اسانسور می‌ایسته و برق قطع میشه ! زیر لبی به این وضعیتت فحش میدی اما... صدای ناله مهیب و خوفناکی به گوشت میخوره و مو به تنت سیخ میشه! چه آشناست! چند ثانیه بعد آسانسور حرکت میکنه و در باز میشه، سرجات قفل میشی ! یه نفر رو به روته که غریبه هم نیست ! صورتش آغشته به خون و برآمدگی استخون‌ها از زیر پوست کریه و چرک آلودش مشخصه، چیزی شبیه به شکستگی..انگار با پتک کوبیدن تو صورتش! حالت صورتش آشفته و غضبناکه .. و... صبر کن یادت اومد؟ تو اون کشیش رو سه روز پیش کشتی! اون کشیش خوبی بود ، ولی حیف که به عقاید تو توهین کرد اما چطور همچین چیزی ممکنه ! چطوری اومده اینجا ! اما حالا..یه اسلحه به طرف تو گرفته ...Boom ! مرگ تلخی بود نیل اینطوره؟ به غرورت برخورد که مقتول شدی؟ اما.. یهو چشمات رو باز میکنی و میبینی غرق سیاهی بودی و فقط فکر میکردی! آسانسور الان رو به‌ روته؛ میری داخل؟:) 𓆃𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅✟ 𓆃 ❲ᴊᴏɪɴ ᴜs❳

جدا من ادم انتقاد پذیریم ولی ... ازمم بعید نیست ! به هر حال تشکرات !