eitaa logo
my notes!
62 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
205 ویدیو
15 فایل
یادداشت‌های یک ذهن خسته... گوشِ شنوا: https://daigo.ir/secret/8435569336
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی از خادمای میانسال اومد بغل و نوازش و ماچش کرد:)) قربون صدقه‌ش رفت و نذاشت به سرش بزنه
تو دلم گفتم قربونش برم، خادماش اینن، ببین خودش چیه دیگه:)
اگر لایق باشم نائب الزیاره و دعاگوی همه هستم🙃
از دیروز صبح که اینجام سه چار بار اومدم حرم، و از اون موقع تا امشب که برا اولین بار رفتم، نمی‌دونم چرا کلا پام نمی‌رفت برم داخل حرم. هی میگفتم نه هنوز وقتش نیست
و تا خود الان هم که دو روزه اینجام و چن بار اومدم و شب آرزوهاست و فلان، لالم. نتونستم هیچ حرفی بزنم
بعد نماز مغرب فقط گفتم شب آرزوهاست و حیفم اومد، دو جمله گفتم؛ گفتم که خودمم نمی‌دونم، ناموسا هیچی نمی‌دونم؛ فقط یه کاغذ سفید آوردم، هرچی خودتون خواستین بنویسین توش، من هیچی نمی‌دونم...
اما، از وقتی اومدم فقط بقیه جلو چشامن
از ته دلم می‌خوام ازشون که شادی دل و روح همه عزیزا و اطرافیانم رو ببینم؛ همه کسایی که مث خودم خسته و آزرده خاطر و پژمرده‌ن
حال خوب تک‌تکتون رو آرزومندم
به همه گفتم به شمام می‌گم، اصن فک کنین خودتون اینجایین نه من:)
my notes!
و تا خود الان هم که دو روزه اینجام و چن بار اومدم و شب آرزوهاست و فلان، لالم. نتونستم هیچ حرفی بزنم
امشب که اولین بار رفتم داخل حرم و کنار ضریح، از خودم شاکی بودم بابت لال بودنم. یه شعری یادم اومد از سعدی، با دخل و تصرف اون رو بازگو کردم و گفتم یه وقت ازم دلخور نشین، تقصیر من نیستا، شرح حالم این بیته