تهمینه‌ی من ترس من این است نباشد باب دلت این رستم بی رخش پر از غم)

کل مالم بدهم، کهنه شرابی بخرم نیمه شب لاشه خود کنج خرابی ببرم _

خارج از همهمه ی شهر، نشینم با ماه بزنم می و بگویم که چه آمد به سرم _

ماه مروت کند و نقش تو تصویر کند تا که شاید شود آرام، دل در به درم _

غرق در می که شدم نوبت رویا بشود کاندر این عالم رویا، تو آیی به برم _

گر تو با کهنه شرابی، بیایی به برم کل مالم بدهم،کهنه شرابی بخرم ؟ _

تو فروغ ماه من شو که فروغ ماه داری بگشای روی زیبا زگناه آن میندیش

به خدا کافرم من #تو اگر گناه داری ..

«چه میشد اگر باهم به ستاره‌ها می‌نگریستیم و من به تو می‌گفتم که چشمانِ تو از آنها زیباتر هستند...

رقیبان‌جای‌خوددارند،من‌جزخودنمیخواهم که‌حتی‌با‌خودت‌باخنده‌غرق‌گفت‌وگو‌باشی😄

انقدر دوست دارم و برام قشنگی که اصلا حیفه پشتِ گوشی و دور از من بمونی. .🌱

تعال نتقاسم الليل ؛ لك النجوم و أنت لی . . بیا شب رو باهم دیگه تقسیم کنیم ؛ ستاره‌ها مال تو و تو مال من !(: #شب‌بخیر

دلبرے نادیده بر قلبم شده فرمانروا نرم نرمڪ دل بہ او بستم نمیدانم چرا... ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

امشب ماه خیلی زیباست درست مثل #تو )

_ #موزیک

آنقدر دوستت دارم که خودم هم نمی‌دانم چقدر دوستت دارم؛ هربار که می‌پرسی چقدر؟ با خودم فکر می‌کنم دریا چطور حساب موج‌هایش را نگه دارد . .

حالم‌بداست باتوفقط‌خوب‌می‌شوم خیلی از آنچه فکــر کنی مبـتــلا‌ترم... :)

ویران‌شده را حوصله‌ی منت معمار نباشد ویرانه‌ی ما را بگذارید که ویرانه بماند..

لحظه‌ای را که در آغوش تو باشم، انگار در غزل خیزترین نقطهٔ دنیا هستم

شاملو به آیدا میگه: تو بزرگی مثِ شب اگه مهتاب باشه یا نه تو بزرگی مثِ شب خودِ مهتابی تو اصلاً ، خودِ مهتابی تو . .

در شب کوچک من دلهره‌ی ویرانیست .. :)

____

____

‏نه آن‌قدر نزدیک است که قلب آرام گیرد و نه آن‌قدر دور که رشته‌های امید پاره شود.