امشب هم شب شماست، هم شب آرزوهاست. میشه بغلم کنی؟ لطفا.

باید بگم، خدایا شکرت.

این آزمون رو از آزمون قبلیم بد تر دادم.

حس میکنم تو رویا زندگی میکنم، اصلا حواسم نیست چی داره اتفاق میفته اطرافم. آزمونارو خراب میکنم، فرصتایِ درس خوندن رو از دست میدم، زمانم رو هدر میدم، غصه میخورم و واقعا تویِ مجاز زندگی میکنم.

فکر کنم امشب رو هیچوقت یادم نره.

خدایاشکرت.

اختتیامیه عمار؛ خیلی عکسی ثبت نشد ازش، ولی دوسش داشتم* #ولاکس

شهیدای گمنامِ حوزه هنری خیلی خوبن..

اللّهم‌عجل‌لولیک‌الفرج؛

بسم الله؛

من وقتی فهمیدم عروس خاله زهرا یکسال و نیم ازم کوچیک تره و داره مادر میشه و من همچنان سینگلم:

توضیحات تکمیلی برای بچه هایی که نمیدونن: شوکول [زهرا دوستم] یه پسر خاله داره که رفته یه زن گرفته که از ما کوجیک تره [ما یعنی زهرا، من، مبینا ریحونچه و ..]. پسر خاله و زنش در عرض چند ماه فشرده عروسی کردن رفتن سر زندگیشون و الان دارن به یه خانواده سه نفره تبدیل میشن. سرعت عمل*

اونوقت من یک سال از عروس خاله زهرا بزرگ ترم! باورم نمیشه.

#بچه‌هام دارن بزرگ میشن، گریه*

قدیمیه، ولی جانِ من است، سیو نکنیدش.

-

جانِ من است او؛ سیو نکنیدش.

ولی واقعا زمستون قشنگ شد.

دیشب این موقع کجا بودیم؟ هوم.

خداحافظ دی ماهِ پر احساسِ من. دوست دارم، و هرگز فراموشت نمیکنم. و سلام به بهمنِ پر اتفاقِ ما، بهمنی که هر سال یادمون میاره باید برای یه چیزایی شکر کرد.

_

-