منی که قرار بود زود بخوابم ولی متاسفانه دقیقا امشب از اون شباییه که تا ساعت دو چرخ میزنم و به عروس عمه صغری خانم هم فکر میکنم.
اتوبوس های بیآرتی ولیعصر، با انبوهی از جمعیت، اینقدر فضای سنگینی نداشت که مترو با نصف این جمعیت داره. توی بیآرتی داشتیم خفه میشدیم کلی باهم حرف میزدیم و حتی بهم کمک میکردیم ولی تو مترو، انگار که همه از هم طلبکارن.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وایب روزِ اول دانشگاه:
یاسهاسبزخواهندشد ؛
وایب روزِ اول دانشگاه:
نه حالا، جدایِ از شوخی، امروز واقعا روز خوبی بود. موقع بیرون اومدن از در دانشگاه اینقدر شادی رو در اعماق دلم احساس میکردم که وقتی تویِ فشارِ بیآرتی داشتم تبدیل به پوره حانیه میشدم، بازم میخندیدم و خوشحال بودم.
امیدوارم این خوشحالی فردا دوبل بشه بچهها. اگر دوبل بشه به همتون بیسکو بستنی میدم😭.
دوست دارم امروز رو خیلی خیلی دقیق یادم بمونه، خدایا برای همه چیز شکرت. وسط همه امتحانات و سختی هایی که تویِ زندگیامون میذاری، نور امیدم میذاری. من نوکر شمام.
دیدن آشنا جایی که جدیدی و تا حد زیادی احساس ناامنی و نا آشنایی میکنی واقعا حس خوبیه.