eitaa logo
خودنویس
75 دنبال‌کننده
20 عکس
3 ویدیو
0 فایل
#سینما را با فرهنگ ش بشناسید 👈 #فرهنگ را با سینمایش 💫 رشدجامعه 👈 درگرو #رشد #بینش و #تفکر است🙇‍♂️ #یادداشت هایی 📝 با محوریت 👇 📌فرهنگ 📌سینما و 📌رسانه در کانال خودنویس🗒✒️ @mywritings_128 ارتباط با ادمین @Hosein12812569 @Vafa125
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️ دلنوشته 🌅 آفتاب در حجاب از وقتی خودم را شناختم، دخیل دلم لابلای گره‌های پنجره فولادش جامانده و مرغ روحم در میان بال و پر ملائکی که را فرش‌کرده‌اند، گم است. حریم امنش کهربایی دارد که کاه وجودم(وقتی از دنیا نا امید و خالی می‌شود) را به سمت خود می‌کشد. معمولا در این مواقع، با شوقی غیر قابل توصیف، هزاران کیلومتر را تا گوشه امن پارکینگ شارستان طی‌ می‌کنم که خستگی روحم را در زلال آب حوض صحن آزادی بشورم و پر شوم از نور وجودش مهربانش. این قصه تمام زندگی من است. ✒️ @mywritings_128
حالا شما فرض کنید لب‌تشنه‌ای را که تا لب چشمه رفته باشد و نتواند سیر دلش آب بنوشد. حال و روز این روزهای من حال همان لب‌تشنه است! یک ماهی می‌شود که از پشت درب‌های بسته رواقش زیارت وداعم خواندم اما هنوز دلم مالامال از شکوائیه‌هایست که با یک نگاه به ضریح زیبا و منحصر به‌فردش، از غده‌های اشکی‌ام سر‌ بازمی‌کرد. میدانم که بُعد منزل نبُوَد در سفر روحانی؛ میدانم که امام رضا از رگ گردن هم به من نزدیک‌تر است. اما قصه، قصه عادت است. راستش را بخواهید، من اگر عقلم را هم بتوانم قانع کنم چشمانم را نمی‌توانم. چشمانی را که به دیدن نور سبز داخل ضریح کبریایی‌اش احتیاج دارد؛ برای ادامه حیات! چشمانی که با همه وجود به این مصرع باور دارد که: شهر بی‌یار مگر ارزش دیدن دارد؟ آقا جان! اگر کرونا برای اثبات عجز و ناتوانی‌مان به جانمان افتاده، ما به این عجز معترفیم. به جان کبوترانت قسم از دوری حرمت مانند اسپند روی آتشیم. جمع کردن بساط این ویرویس منحوس که برای شما کاری ندارد. بس است هرچه تنبیه شدیم. شما را به جوادتان قسم! تصویر واقعی ضریحتان را به چشمانمان گناه الوده ما پس بدهید؟ غلط کردیم که قدر نعمت ندانستیم. 💠 والسلام ✍حسین رحیمی ✒️ @mywritings_128
💔 به دنبال نام‌گذاریِ #۲۱_تیرماه، به عنوان ، به این واقعه ی پرسروصدا برخوردم.🔥 واقعه ای که هنوز هم که هنوز است، سوزناک است و توجه هر انسانی را به خود جلب می‌کند؛ پیروِ این حرکت✊، به مطالعه مقالاتی که در این زمینه نگاشته شده، پرداختم و خلاصه ای از آن را برایتان شرح میدهم:👇 به‌دنبال وضعِ قوانینِ ، مردم جامعه کم و بیش با خود به این سیاست ها معترض بودند؛ به چند دلیل به اوج این اعتراضات رسید؛ _وجود حوزه علمیه باقدمت و علمای سیاسی☝️ _قانون های ضددینی رضاخان✌ _اجباری شدن کلاه شاپو🎩 _دستگیری آیت الله قمی و تبعید ایشان🔗 _وجود سخنرانی‌های بسیار محرک🎤 _برگشت رضاخان از ترکیه و تحت تاثیر محیط بی‌بندبار آنجا و تلاش برای ترکیه کردنِ ایران😞 طبق گفته ها، مردم و علمای بسیاری در صحن مسجد گوهرشاد تحصن کردند و اعتراض خود را به تشبه به لباس کُفار (که بود) و تمام سیاست های ضددینیِ رضاخان، اعلام کردند. اول از همه حکومت از درِ وارد شد وقتی دید همه حرفشان یکی است ✊☝️و قدمی به عقب برنمیدارند، آن ی خونین و وحشیانه به وقوع پیوست.😞 پ.ن: ⭕نکته۱: آن زمان در نقش بسزایی داشتند که نمونه های بسیاری در تاریخ معاصر خودمان داریم؛ و شروع این حرکت ضد حکومتی(که بر و مردم دست گذاشته بود)از سوی علما بود و آن‌ها را از وظایف خود می‌دانستند. ⭕نکته۲: مردم هم پیروِ حرفِ علما بودند به‌عبارت دیگر، به علما داشتند و می‌دانستند شان و خوبی ند.
💔 ⭕نکته۳: دلایل و علل این اتفاق است که همه مربوط به دین مردم می‌شود دین و مردم باهم عجین بودند؛ اگر جایی تشخیص می‌دادند دین درخطر است از خود به خرج می‌دادند و با خود پای حرف‌شان می‌ایستادند. ⭕نکته۴: این واقعه نشان می‌دهد که دینِ یک مسلمان از جدانیست؛ چه بسا سیاستی که لباسِ دین نداشته باشد رو به زوال می‌رود. مردم هم این را قبول دارند چون دین را می‌فهمند و حسابِ دین را از (کسانی که اَدای دینداری درمی‌آوردند) جدا می‌کنند. ⚫خلاصه اینکه متاسفانه رفتارها،سیاست‌ها، منش‌ها و برخوردهای اشتباه ما دین‌داران، باعث جدایی دین از مردم شده است. 🟢روز عفاف وحجاب، ریشه در دینداری مردم ما دارد. پ. ن:درابتداخلاصه ای از پژوهش آقای ،استاد دانشگاه وپژوهشگر تاریخ معاصر ایران استفاده کردم البته ایشان پژوهشی مفصل از تاریخ تحولات سیاسی_اجتماعی مشهداز تا دارند. ✍ وفا محمدی https://www.instagram.com/p/CCgDJrJj31T/?igshid=1dzn1bf29h516 ✒️ @mywritings_128
💠 این فیلم درباره ویروسی بسیار کشنده که تقریبا نسل انسان را رو به نابودی می برد. در خلال فیلم، مسایل و پشتوانه های اخلاقی و نیز مسائل الهیاتی مطرح می شود. تصمیم انسانی در تمدن غربی بر محور داروینیسم دیده می شود. امروز در ادرس h.hajikazem در فضای اینستا گفتگویی درباره آن خواهیم داشت. 🎬آنونس فیلم: https://www.instagram.com/p/CC31qOyp_bd/?igshid=lat3dojdzv1d 📽خود فیلم را با دوبله فارسی از ادرس زیر ببینید: b2n.ir/527252 ✒️ @mywritings_128
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕰حیف وقت....☹️ 📝 نیم ساعت وقت زیادی است! حقیقتا این رژیم پر مدعای کودک‌ کش لمپن هرزه به همین اندازه هم حرفی برای گفتن ندارد.😤 کاش این نیم ساعت را صرف کتاب‌های صادق هدایت کرده بودم؛ یا حداقل با گوشی انگری بردز بازی میکردم؛ حتی اگر این نیم ساعت را در اینستا کلیپ آشپزی می‌دیدم کمتر دلم می‌سوخت!🙈 تا به حال اینقدر از عقربه ثانیه شمار ساعت خجالت نکشیده بودم. یکی نبود به کاسه‌لیسان نتان یابو (ضمن عذرخواهی از جناب یابوی بزرگوار) بگوید: شما که اینقدر ادعای موصاد بازی‌تان می‌شود؛ نمیدانید در بلوارهای تهران نخل وجود ندارد؟🌴🤔 نمی‌دانید خیابانهای تهران سنگ‌فرش نیست؟🤔😳 نمی‌دانید خداد عزیزی بچه مشهد است نه تهران؟😑 راستی تا یادم نرفته این راهم بگویم که تا به حال اینقدر از اعدام مفسدین اقتصادی کیف نکرده بودم که صحنه مسخره اعدام در ملا عام این سریال مرا مشعوف کرد!🙃 چقدر حقیرید شما؟👌 پ.ن: سریال (محصول رژیم صهیونستی) را نبینید! حقیقتا ارزش دیدن ندارد حتی ۵ ثانیه. ✍ حسین رحیمی ✒️ @mywritings_128
📝 روزی‌ معلم‌ مكتبی‌ به‌ شاگردانش‌ ‌گفت‌ هر كس‌ «بسم‌ الله الرِّحمن‌ الرِّحیم»‌ بگوید؛ می‌تواند روی‌ آب‌ راه‌ برود.‌ یكی‌ از شاگردان،كه هر روز برای رسیدن به كلاس باید مسیر زیادی را طی می‌كرد تا به پل برسد و به كلاس برود، از شنیدن این حرف خیلی خوشحال شد. وقتی‌ كلاس تمام شد، با یک «بسم‌ الله الرِّحمن‌ الرِّحیم»‌ از آب رد شد و به خانه رفت. و بعد از آن هر روز با "بسم‌ الله" می‌آمد و می‌رفت‌. پدر و مادرش‌‌ گفتند خوب است برای تشكر،‌ معلمت‌ را مهمان‌ كنیم‌. ظهر روز میهمانی (بعد از اتمام کلاس) معلم‌ از مکتب بیرون آمد و به سمت پل‌ راه افتاد. شاگرد‌ گفت‌: آقا چرا راهتان‌ را دور می‌كنید! از روی‌ آب‌ می‌رویم‌. معلم با تعجب گفت‌ از روی‌؟ شاگرد گفت‌: خودتان گفتید! از وقتی‌ شما این را‌ گفتید من‌ هر روز با "بسم‌ الله" از روی آب رفت و آمد می‌كنم. معلم که می‌خواست ضایع نشود بسم‌الله گفت و پای روی آب گذاشت و درون آب فرو رفت! در رسانه‌ها خواندم که یکی از اساتید بزرگوار حوزه، کرونا را ویروسی سکولار خوانده‌اند که دارد انسان‌ها را به سمت بی‌دینی سوق می‌دهد. من اما فکر میکنم مشکل از نهاد حوزه بود که شاید با تمام وجود به ربوبیت خدا باور نداشت و در این بحران منفعلانه گوشش به دهان نهادهای سکولاری چون سازمان بهداشت جهانی بود؛ و این شد که روش معقول، ماثور و موثر شیعه در دفع آفات و بیماری‌ها یعنی توسل و استغاثه به درگاه قدرتمندترین وجود عالم (الله تعالی) از متن به حاشیه رفت! درحالی که برگزاری مراسمات با رعایت دستورالعمل‌های بهداشتی قابل جمع بود. والسلام ✍حسین رحیمی ✒️ @mywritings_128
📝 ⭕قدیمی‌ها می‌گفتند: حرمت امام‌زاده را متولی آن نگه میدارد. راست می‌گفتند؛ وقتی امام‌زاده برای متولی آنقدر ارج و قرب نداشته باشد که رفتارش را با این تولیت تطابق دهد و اقتضائات این مسئولیت را در همه شئون زندگی خود رعایت کند، از سایرین چه انتظاری می‌توان داشت؟ فرزندی که با دشمن پدر دوستی می‌کند، در واقع پدر را بی ارزش کرده است و به همین ترتیب، فرزندی که پدرش را دشمن شاد می‌کند، اعتبار خود را از بین برده است. اصلاً شاید به همین دلیل بوده که خداوند متعال، درخصوص تسلط کفار بر اهل ایمان غیرتمندانه فرموده است: لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا . انگار قصد داشته به مسلمانان بفهماند که: مقام و جایگاه شما بسیار بالاتر از اهل کفر است. مبادا راه تسلط آنان را برخود باز کنید؛ این اصلا برای من خوشایند نیست که شما را زیر یوغ دستگاه کفر ببینم. ⭕اما انگار اهل ایمان، گوششان بدهکار این حرف‌ها نیست. حداقل در دوران ما چنین به نظر می‌رسد؛ که مسلمانان ارزش و اعتبار خود را در شبیه شدن به دنیای کفر می‌بینند. و برای همین است که، هیمنه پوشالی دنیای کفر در دل و جانشان لانه کرده است و مانند باکتری‌ای که فرصت رشد پیدا می‌کند، تمام این دل را مشغول خود کرده است. لذا باید تاسف خورد که واقعیت کنونی جهان اسلام با آنچه خداوند برای مسلمانان می‌پسندد فرسنگ‌ها فاصله دارد. ✍حسین رحیمی ✒️ @mywritings_128
📝 ⭕باید متاسف بود از اینکه گروهی از برادران مسلمان‌مان، به گاوهای شیردهی تبدیل شده‌اند که از دین خدا، دستمایه‌ ساخته‌اند برای بزک کردن چهره سیاه و ظلمت‌زده تمدن غرب؛ به امید لبخند رضایت سردمداران همین تمدن پوک. بدون کوچکترین توجه به این آیه که فرمود: وَلَن تَرضى عَنكَ اليَهودُ وَلَا النَّصارى حَتّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم . همچنین باید متاسف باشیم که گروه دیگر از اهل ایمان در جدال با کفر، یا مجبور به سازش و سکوت‌ شده‌اند و یا با هارت و پورتی غیر واقعی، لبخند به لب، توهم دیپلماسی دارند و خیال می‌کنند که دارند از اقتدار اسلام دفاع می‌کنند. ⭕حرف از اقتداری است که این روزها چیزی از آن باقی نمانده است! اقتداری که اگر بود، دنیا، دین رحمت و مهربانی اسلام را به سبوعیت و وحشیگری داعش تفسیر نمی‌کرد. اقتداری که خیلی وقت است وداع حیات گفته و بوی حلوایش، از آتش جنگ‌ها و نزاع‌های داخلی جهان اسلام، به مشام میرسد. لیلة الدفن این این اقتدار، زمانی بود که فرزند نامشروع تکفیر را، جهالتی به ظاهر مسلمان (به نام وهابیت) به فرزندخواندگی پذیرفت و به آن لحن عربی آموخت! ⭕حال دیگر چه فرقی می‌کند ما برای تسلط کفار بر جهان اسلام گریبان چاک بدهیم. زیرا اسلامی که متولیانش برای خود ارزش قائل نباشند، در دیدگاه رسانه‌ها و افکار عمومی دنیا، جایگاهی جز تمسخر و طعنه تحقیر نخواهد داشت. ⭕بنابراین اگر منصف باشیم، اولین مقصر توهین مجله مضحک فرانسوی به پیام آور رحمت و محبت، حضرت محمد مصطفی، امتی هستند که در مقابل جریان نفوذ کفر منفعلانه عمل کرده‌اند. که اگر غیر از این بود پدر همین کودک بی‌ادب یاوه‌گوی هتاک (رئیس جمهور فرانسه) جرأت چرخیدن در کشورهای اسلامی را نداشت. نه به خاطر اینکه از تقابل نظامی مسلمانان هراس داشته باشد، نه! او باید از پاسخگویی به افکار عمومی دنیا هراس می‌داشت که توهینی به این آشکاری را آزادی بیان تفسیر نکند. والسلام ✍حسین رحیمی 🌐 لینک کوتاه یادداشت در خبرگزاری رسا https://rasanews.ir/002mNG ✒️ @mywritings_128
📝 یادداشت اول دلت می‌لرزد! احساس غریبی است؛ از آن احساس‌ها که تابه حال تجربه اش نکرده ای. خلقت تنگ می‌شود، آنقدر به هم میریزی که حوصله هیچ‌کس را نداری حتی خودت. تلوزیون را روشن می‌کنی که سرگرم شوی. کمی که به صفحه جعبه جادویی چشم می‌دوزی، چیزی به اندازه یک تخم مرغ -شاید هم بزرگتر- به سختی و آرامی از قفسه سینه ات بالا می‌آید و زیر برآمدگی حلقومت گیر می‌کند. بعد از این دیگر به سختی میتوانی آب دهانت را قورت بدهی. دهان باز میکنی که نفسی چاق کنی که غدد اشکی‌ات گرم می‌شود. بدون آنکه بفهمی اشک از چشمانت سرازیر می‌شود. به خودت که می‌آیی متوجه میشوی کسی حواسش به تو نبوده. خودت را جمع و جور میکنی و کانال را عوض می‌کنی که شاید حواست پرت شود و بتوانی بر این بغض غالب شوی. اما کانال‌های دیگر هم همین آش و همین کاسه است. ✒️ @mywritings_128
📝یادداشت ناخودآگاه زیر لب زمزمه میکنی پیچیده شمیمت همه‌جا ای تن بی‌سر... این شعر دوباره بغض قویتری را میهمان گلویت می‌کند. بی‌طاقت میشوی مثل کسی که عضلاتش زیر بار کم وزنی خسته و کم آورده باشد، سد جلوی بغضت را رها میکنی که شاید کمی آرام شوی؛ اما نمی‌شود. احساس میکنی سچشمه این گریه به آتشفشان وصل است چراکه جنسش با همه گریه ها تومنی ده دلار فرق دارد. این گریه مانند سرابی که انسان را تشنه تر می‌کند بغضت را بزرگ و بزرگ‌تر می‌کند و بیشتر جانت را آتش می‌زند. هنوز نیم‌پز نشده ای که مداحی زمینه تصاویر پیاده روی اربعین تمام می‌شود و ریتم گریه‌ات به‌ هم می‌خورد. تلوزیون را خاموش می‌کنی و با قدم زدن دور خانه آتش جانت را کم می‌کنی اما خاموش نه. باید بدانی این داغ تا وقتی زائران پیاده کربلا به خانه برگردند همیشه تازگی دارد و این بغض بین صفا و مره قلب و گلویت در سعی و تلاش است. فقط باید کمی تحمل داشته باشی. پ.ن: قصدم این بود که با احساس غریبی که امسال درگیرش شده ‌اید کمی آشنایتان کنم. هرچه نباشد من بی‌سروپا در جاماندگی از اربعین پیشکسوت هستم. ✒️ @mywritings_128
یازدهم اکتبر، آغازین روز ذی‌قعده و یا روز تولدشان؛ تفاوتی ندارد، هر روزی به نام نام گرفته باشد در واقع است! چرا که بیشترین بهره از وجود مهربانانه هر دختر نصیب و قسمت پدرش می‌شود. و این ادعایی قابل اثبات و لمس است. برای کسانی که هنوز این ادعا را باور ندارند یک ضرب المثل نمیدانم کجایی دارم که می‌گوید: کسی که دختر ندارد اجاقش کور است حتی اگر ده پسر داشته باشد. شاید بپرسید چطور؟ عرض میکنم شما دختر ندارید و الا هرگز چنین سوالی برایتان پیش نمی‌آمد! پدری که دختری در خانه خود دارد می‌داند که این ضرب المثل حتی اگر چینی هم باشد بازهم اصل است، درجه یک است، ناب است؛ از آن چینی خوباست که صادر نمی‌شود و برای خودشان نگه می‌دارند. چرا؟ باز می‌پرسید چرا؟ خب معلوم است برادر من! معلوم است عزیز من! چون پدر اولین قهرمان زندگی هر دختری است! و دیگر خیلی خیط است که بخواهم توضیح بدهم انسانهایی که سراپا شوقند و احساس با قهرمان خود چطور رفتار می‌کنند! اصلا بگذارید آخوندی‌اش را برایتان بگویم《ببین آقاجون! دختر جلوه جمال الهی است. یعنی تبارک وتعالی بخشی کوچکی از تمام و و لطف و عطوفت خودش رو در وجود به ودیعه گذاشته. لذاست که دختران، اینقدر روحیه لطیفی دارند و در روایات و احادیث ما به برگ گل تشبیه شده اند... 》 خلاصه اینکه من فکر میکنم دختر دار شدن برای هر پدری، سرشار از و مهر خداست که بر گونه پدر نقش می‌بنند. بوسه‌ای که تشکرش مراقبت درست از این گل است. روز دختر بر تمامی پداران دختردار مبارک. ✒️ @mywritings_128
. استادی داشتیم که می‌گفت:《همیشه قبل از هر نعمتی ظرفیتش را از بخواهید؛ زیرا اگر ظرفیت استفاده از را نداشته باشید آن را هدر خواهید داد.》 انگار که تیزی را در کف مستی گذاشته باشند. البته خدا خودش نیز اینگونه نعمت دادن را از بر است . مثلا آنجا که هیچ نوزادی هنگام ندارد؛ یا همه نوزادها ابتدا دنیا را تار می‌بینند و بعد از مدتی به تدریج بینایی‌شان کامل می‌شود. و این یعنی خدا می‌داند که همیشه امکان باید مطابق ظرفیت باشد! من البته فکر میکنم اینطور نیست که همواره ظرفیت استفاده از نعمت باید قبل از نعمت به حساب انسان ایجاد شود؛ نه خیلی از اوقات نعمت مانند گنده‌ای است که بی زحمت به دست ما رسیده و کافی است برای حیف و میل نکردنش کمی تلاش کنیم، مشورت بگیریم، مطالعه کنیم آن‌وقت است که ظرفیتش ایجاد خواهد شد. می‌خواهم بگویم از نعمت‌هایی که در اختیار داریم سرسری نگذریم، برای بهترین استفاده تلاش کنیم که وقتی آن نعمت‌ها انقضایشان فرا رسید پشیمان نباشیم. یادمان نرود که خیلی فرصت نداریم برای دیدن زیبایی‌های دنیا؛ برای بوئیدن ، برای زمین، برای شنیدن صدای آب، برای درک کردن و برای محبت کردن به یکدیگر. به قول خواجه شیراز: غنیمت دان و می خور در گلستان که گل تا هفته دیگر نباشد. ✒️ @mywritings_128
. قصه قصه و بی‌چون و چراست. ولع و تلاش برای وادارکردن دیگر ها به کرنش، که تنها از انسا‌نهای کوچک بر می‌آید؛ موجودات حقیری که خیال میکنند از این نمد کلاهی برایشان در خواهد آمد. اگر به نگاهی بیندازیم، صفحاتش مملو از سرگذشت موشانی است که بالای برجی از زر و زور تزویر نشسته بودند و ادای شیر را در می‌آوردند و دیگران را به هر ضربی شده وادار به بله قربان گفتن به خود می‌کردند. و اینکه چرا به واداشتن دیگران برای تبعیت دست میزدند، به نظر دلیل واضحی دارد. دلیلی به وضوح اینکه در شرایط عادی، انسان‌ها کسی را لایق چشم گفتن می‌دانند که بزرگی‌اش را به تمام جان درک کرده باشند. و شاید بیراه نباشد اگر بگویم انسان موجودی است که تا عظمتی نبیند کرنشی نشان نخواهد داد. اصلا اینکه ما بدون فراهم کردن اسباب بزرگی، تکیه بر جای بزرگان بزنیم؛ همان اندازه یخ و بی‌مزه است که کوبیدن در هاون. خلاصه آنکه توصیه به تبعیت و پیروی انسان‌ها از فردی دیگر دلیلی می‌خواهد که قابلیت تست و راستی‌آزمایی را داشته باشد. و اتفاق از آنجا شروع می‌شود که دلیلی وجود نداشته باشد. این برهوت بی علتی، دقیقا همان‌جایی است که هومن سیدی فونداسیون جدیدترین اثرش را بناگذارده است. ، شاید بی آنکه بخواهد، به زیبایی، این مفهوم را در ذهن مخاطبش تداعی می‌کند که به خاکساری واداشتن دیگران یکی از بزرگترین آمال انسان‌های ضعیفی است که حتی قدرت نگه داشتن پیشابشان را ندارند. ✒️ @mywritings_128
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مقدمه: نقل شده روزی ارشمیدس (ریاضی‌دان بزرگ) به حمام رفت، اما جای آنکه مشغول استحمام شود، وارد خزینه شد و شروع به غوطه‌خوردن در آب کرد. چند مرتبه‌ای که در حوضچه بالا و پایین رفت یکهو از آب بیرون پرید و با تمام توان فریاد کشید: یافتم، یافتم... پژواک صدا در حمام صدا را نقش اکو را داشت. شاید کسانی که در حمام بودند گمان کردند که ارشمیدس سنگ پایش را پیدا کرده است، اما پیدا کردن سنگ پا که اینطور نعره نکشیدن ندارد؛ مگر چقدر است؟ (تازه آن موقع ها هنوز تورم هم ابداع نشده بود) خلاصه، جماعت حمامی فکر کردند وی از روی خوش‌شانسی و اتفاق تکه جواهری گم‌شده را پیدا کرده است، برای همین شروع به فریاد زدن کردند که: مال ماست، مال ماست... اما ارشمیدس که انگار کر شده باشد بدون معطلی و همانطورلخت مادرزاد از حمام بیرون زد. صاحب حمام گفت: اوهوی یارو پول حمومو بده! بعد به ذهنش زد که احتمالا ارشمیدس چیز باارزشی پیدا کرده است و فریاد ‌زنان به دنبالش افتاد: مال من است، مال من است! دویست، سیصدمتری که به دنبال ارشمیدس دوید، مطمئن شد ارشمیدس چیز باارزشی پیدا کرده برای همین فریاد زد: دزد، دزد، بگیریدش... وقتی ارشمیدس از کنار بازار شهر گذشت هرکس در حمام چیزی گم کرده بود دنبالش راه افتاد. بلاخره مردم روی تپه‌ای جلویش را گرفتند و احتمالا لنگی به دور تنش پیچیدند (این قسمت به تبعیت از قوانین جمهوری اسلامی اضافه شده است.) ☺، پیرمردی نفس‌زنان جلو آمد و گفت: من هفته قبل در حمام انگشتر طلایم را گم کردم، زنم شاهد است! حمامی گفت: هرچه در حمام پیدا شود مال صاحب حمام است. ✒️ @mywritings_128
مأمور که شاهد این اتفاق بود گفت: حرف نباشه این چیزها مال دولته! مرد میانسالی از بین جمعیت گفت: قربان حالا تو واستا ببینیم چی‌چی هست اصلا. مأمور گفت: هرچی که میخواد باشه. یکدفعه همه باهم بر سر ارشمیدس که هنوز فریاد می‌زد یافتم، داد زدند که: لامصب بگو ببینیم چی ‌یافتی خو؟ ارشمیدس با اشتیاق فراوان گفت: هر جسمی که در آب فرو برود به اندازه وزن مایع، حجمش سبک می‌شود. مردم گفتند: وزن مایع نمنه‌ده؟ ارشمیدس که از دقت و توجه مردم نسبت به مسائل علمی کف نموده بود آرام و شمرده همان کلمات را تکرار کرد. مردم اول از تعجب ساکت ماندند و لحظاتی بعد قهقهه ‌زنان از دور او متفرق شدند. فردای آن روز سردر حمام نوشتند: به جهت حفظ شئونات اخلاقی از پذیرش دانشمندان و فلاسفه معذوریم! مخلص کلام: انسان ذاتا موجود پیگیری است. و از نتیجه دادن پیگیری‌هایش آنقدر خشنود خواهد شد که شاید رفتاری کاملا ساختارشکنانه از خود بروز بدهد دقیقا مثل شادی برهنه ارشمیدس. حالا شما تصور کنید این پیگیری و ممارست در راستای کشف حقایق عالم (علم) صرف شود؛ چقدر ارزشمند خواهد بود؟. نمیدانم چه چیزی در ذهن سازنده این کلیپ می‌گذشته، اما می‌دانم هدف و نتیجه جز لایک و شاید تعدادی فالوور آورده دیگری برایش نداشته است. البته همین هم خیلی جذاب است که انسان تا این حد ممارست داشته باشد و از نتیجه نگرفتن خسته نشود اما می‌گویم حیف است وقت و عمری که می‌توان از هر ثانیه‌اش میلیاردها بهره برد را صرف کنیم برای سرگرمی و لایک و فالوور. یادمان باشد انسان امروز حقایق زیادی را نمیداند که با دانستنشان زندگی بهتری را تجربه خواهر کرد. به قول سهراب: چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید. ✒️ @mywritings_128
🍎طریقیت پوست میوه 📝 شب اول است ومن تنها در خانه نشسته‌ام و در فکر پوست کندن میوه‌ام؛ فرقی نمی‌کند چه میوه‌ای، هر میوه‌ای که بشود پوستش را کند، همان مد نظرم است. البته من شکمویی هستم اما اینجا مسئله ام نه خوراک انسان که تنقلات حیوانات است. آقا! اصلا بگذارید اینطوری توضیح بدهم؛ فرض بفرمایید در زمانی از زمان‌ها و مکانی از مکان‌ها، شاهد این اتفاق عجیب باشید که شخصی یا پرتقال یا خیار یا موز یا حتی نارگیل (گفتم فرقی نمی‌کند چه میوه‌ای) را پوست بگیرد و جای آنکه پوست آن را دور بریزد، با ولع تمام، تمام پوست میوه را ببلعد و گوشت میوه را دور بریزد؛ و این کار را نه یک بار و دوبار که همیشه تکرار کند. شما چنین انسانی را چه می‌نامید؟ دیوانه؟ بیمار؟ یا شاید میگویید حتما برای کار خود دلیلی دارد! نمیدانم اما مطمئنم در هر صورت از کار او متعجب می‌شوید. دقیقا مانند حالی که اکنون سر تا پای مرا درخود فرو برده است. من اکنون خود خود حیرتم، اصلا شما فرض کنید علامت تعجب (یعنی جناب ایشان《!》) را از روی هیکل کنونی من (البته با نفی تقدم و تاخر زمانی) تعریف کرده‌اند. به جان شما که تعجب هم دارد. من قصد نفی فواید پوست را ندارم اما این رفتار به کاریکاتور شباهت ندارد؟ اصلا شما اگر یک ذره در مورد اولویت‌بندی هم نه که در مورد اهم و مهم، یا اصل و فرع، اطلاعات داشته باشید، فرع را فدای اصل می‌کنید؟ جان خودتان که نمی‌کنید. ✒️ @mywritings_128
🍎طریقیت پوست میوه 📝 قبلا عرض کردم که، منکر فایده‌های بیشمار پوست میوه نیستم و مجدد خدمت مدافعان حقوق پوست‌ میوه‌ عرض میکنم که: اینجانب در صحت بدن و کمال عقل (شما جدی نگیرید البته)، اقرار می‌کنم که پوست میوه آنقدر مهم است که اگر نبود، میوه با کوچکترین تهدید زیست‌محیطی از بین می‌رفت و و نرمی و تازگی‌اش به تلخی و سفتی و خشکی مبدل می‌شد. و اصلا اگر پوست میوه‌ نباشد میوه‌ای نیست. اما این دلیل نمی‌شود که شمای نوعی میوه را رها کرده و قربان صدقه پوستش بروید. مگر نه اینکه این پوست تمام ارزش و عزت و اعتبار و فایده‌اش به در خدمت مغز میوه بودن است و به خودی خود ارزش دیگری ندارد. الا اینکه؛ بعضی از انواع پوست میوه را انسان، بعضی دیگر را تنها حیوانات و بعض سوم را کیاهان (به صورت کود) تناول می‌نمایند. الغرض که به قول اصولیون، پوست میوه نسبت به مغز میوه طریقیت دارد نه موضوعیت. حال شاید این سوال برای شما ایجاد شود که آیا من شب اول محرمی، شما را گرفته‌ام یا نه؟ باید عرض کنم که ابداً و اصلاً قصد چنین جسارتی را ندارم. قصدم این بود که در قالب مثالی نکته ای را عرض کنم. اگر ما دین را میوه‌ فرض کنیم،  مناسک و فروعات فقهی پوسته آن و اصول دین مغز آن را تشکیل می‌دهند. طبیعی است که برای درک اصل دین باید از مناسک عبور کرد. اما مشکل از آنجا شروع می‌شود که انسان در مناسک می‌ماند؛ تمام دلخوشی‌اش می‌‌شود نماز اول وقت مرتّلی که ذره‌ای توجه به تنها قدرت مطلق عالم در آن نیست. تمام دارایی‌اش را صرف می‌کند برای طواف دور کعبه که پیشوند حاج ابتدای اسمش بیایید غافل از آنکه 《کعبه یک سنگ نشانی است که ره گم نشود》 قبول که فروعات دین، رژیم جذابی است که رعایت کردن مستمرش کار هر کس نیست اما این رژیم طلایی، یک دستورالعمل ساده نیست؛ بلکه هر توصیه‌اش دریچه‌ایست به سوی ظرفیت‌های درونی خود انسان که خالق در وجود او به ودیعه نهاده است. حال چرا شب اول محرم؟ به این دلیل که حسین را کسانی کشتند که از پوسته دین رد نشده بودند! حسین اصل دین است که به دست شیفتگان فروع به مسلخ رفت و هنوز خونش از زمین داغ کربلا می‌جوشد. گفتم هنوز که یادم نرود اگر برای علی اصغرش گریه کنم و داروی علی اصغران مظلوم و بیمار امروز شهرم را احتکار کرده باشم من از حرمله پست ترم که او هرگز تظاهر به حسین دوستی نکرد. خواستم بگویم: از همین ابتدای محرم احرام دگر بندیم و یار را بیابیم! ✒️ @mywritings_128
📝 ⭕اتصال 🔽 ✒️  @mywritings_128
اتصال مسئله اصلی اتصال است وگرنه که شارژر و باتری به تنهایی و جدا جدا یک شئ بی‌فایده اند. اتصال است که ظرفیت‌ها را آشکار و نیازها را براورده و سنگها را وا می‌کند. اتصال است که باتری انسان را شارژ و نیازش را برطرف می‌کند. اتصال است که انگیزه و توان ادامه دادن را به روح آدمی تزریق می‌کند و... کلا اتصال چیز خوبی است. شما تصور کنید چاه‌کنی که خودش قعر را انتخاب کرده، اگر با کسانی که در دهانه چاه به نظاره منتظرند ارتباطی نگیرد، منابع محدودش او را تمام می‌کند و خب برای ادامه دادن چاره‌ای ندارد جز اینکه با سطح اتصال و ارتباط برقرار کند ولو خودش به روی سطح صعود کند که خب زحمت زیادی دارد. حالِ این مُغنّی، حال انسان است که خودآگاه سیب هبوط به قعر را گاز زد و بعد از یک فلاش فوروارد خودش بود و همسرش و ابلیسی که دیگر دیده نمی‌شد. البته که این 《خود》 تمام ظرفیت‌ها و توانایی‌های خالقش را به صورت ام پی تری داراست؛ اما این ظرفیت‌ها تا آب نبینند و جوانه نزنند، نمی‌توانند روح انسان را سر دست بگیرند و به فرودسی که از او آمده بود بازگردانند. و این آب زندگی بخش طبیعتا باید بارانی باشد که از همان بهشت برین فرو میریزد و خاصیتش شکوفا کردن ظرفیت‌های جانشین خدا در عالم ماده است. کافی‌است انسان بخواهد خودش را در معرض این باران قرار بدهد تا شارژ شود. که اگر در معرض الکترون‌های باران بهشتی اتصالش با عالم بالا را برقرار نکند خشک می‌شود، بی روح می‌شود، بی‌رنگ و رو می‌شود و انسانی که این شد بی‌خاصیت است چرا که ظرفیت‌های زمینی و حیوانی آدمی در سایر موجودات زمین به صورت خیلی شیک‌تر و غلیظ‌تر وجود دارد و آدمی در حیوانیات، باید برود در آخر صف بَل‌هُم اَضَلّ* قرار بگیرد. مثل گیاهی که نور ندیده و رشد علفی کرده نصف هزینه‌ای که می‌برد، زیبایی و کارایی ندارد. مثل گوشی هوشمند با کیفیت و ظرفیت منحصر بفردی که شارژش تمام شده و حتی به درد کوبیدن گوشت آبگوشت هم نمی‌خورد. خلاصه اینکه حواسمان باشد خط ارتباطی‌مان با بالا را حفظ کنیم تا بتوانیم همین عالم محدود و محقر ماده را به شعبه دوم بهشت برین مبدل کنیم. نباید فکر کنیم این دنیای حداقلی جوابگوی ظرفیت‌های بی‌نهایت درونی ماست، که اگر نگاه‌مان این است باید حتما با یک نگاه‌پزشک مشورت کنیم تا ما را از شر این کم‌بینی خلاص کند. *وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ ۖ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا ۚ أُولَٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ؛ و به راستی که بسیاری از جن و انس را برای جهنم آفریدیم، چراکه آنها را دلهایی است بی‌ادراک و معرفت، و دیده‌هایی بی‌نور و بصیرت، و گوشهایی ناشنوای حقیقت، آنها مانند چهارپایانند بلکه بسی گمراه‌ترند، آنها همان مردمی هستند که غافل‌اند. ✒️ @mywritings_128