مذهبی ها🕊
✨بسم رب الشهدا و الصدیقین✨
↻آنچہامروز گذشت . .
ݪفندهرفیقبمونۍقشنگتره!
وضـویـٰادِتوننَـرھ••
شَبِـتونمنـوَربھنـورخُـدا••¡ッ
اِلتمـٰاسدُعـٰا!••
یـٰاعَـلۍمَـدد..••!ッ
✴️ پنجشنبه 👈15 شهریور / سنبله 1403
👈1 ربیع الاول 1446👈5 سپتامبر 2024
🕋 مناسب های دینی و اسلامی.
❤️حلول ماه ربیع الاول بر همه شما عزیزان مبارکباد.
🔷 ابتدای وضع تاریخ هجری قمری.
🐪 هجرت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از مکه به مدینه.
⏺امشب شب لیله المبیت است شبی که علی علیه السلام جای پیامبر صلی الله علیه و اله خوابید.
😭 دفن بدن مطهر پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله توسط امیرالمؤمنین علیه السلام در حجره حضرت فاطمه علیها السلام.
🏴هجوم به خانه وحی.
🏴مسمومیت امام حسن عسکری علیه السلام.
🎇 امور دینی و اسلامی.
❇️ روز بسیار شایسته و خوب و خوش یُمنی است برای همه امور خصوصا :
✅خواستگاری و عقد و عروسی.
✅خرید کردن.
✅آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✅داد و ستد و تجارت.
✅دیدار بزرگان و طلب حوائج.
✅و مسافرت خوب است.
🤒 مریض امروز زود خوب می شود.
👶 مناسب زایمان و نوزاد مقبول و روزی دار و مبارک است.
🚘 مسافرت: مسافرت بسیار خوب است.
🔭احکام نجوم.
🌗 امروز قمر در برج میزان است و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است.
✳️خواستگاری عقد و ازدواج.
✳️مسافرت.
✳️نو بریدن و نو پوشیدن.
✳️آغاز معالجات و درمان.
✳️خوردن دمنوش های دارویی
✳️و فروش و تبدیل جواهرات نیک است.
🟣کتابت ادعیه و احراز و نماز و بستن حرز خوب است.
💑مباشرت امشب: (شبِ جمعه) ، فرزند پس از فضیلت نماز عشاء مستحب و فرزند سخنوری نطاق و با بیانی دلربا شود.
💇♂💇 اصلاح سر و صورت :
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت)
در این روز ماه قمری ، باعث کوتاهی عمر می شود.
💉💉حجامت فصد خون دادن.
#خون_دادن یا #حجامت و فصد برای رگها ضرر دارد.
😴😴 تعبیر خواب امشب:
خواب و رویایی که شب جمعه دیده شود تعبیرش از ایه ی 2 سوره مبارکه "بقره" است.
الم ذالک الکتاب لاریب فیه...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده بر چیزی اطلاع یابد که قبلا نمی دانست و یا خبری در قالب نامه یا حکمی به وی برسد که باعث خوشحالی وی گردد. ان شاءالله. و شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید.
💅 ناخن گرفتن:
🔵 پنجشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است.
👕👚 دوخت و دوز:
پنجشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد.
✴️️ وقت استخاره :
در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه #یارزاق موجب رزق فراوان میگردد .
💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_حسن_عسکری_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
📚 منابع مطالب ما:
📔تقویم همسران
نوشته ی حبیب الله تقیان
انتشارات حسنین علیهما السلام
قم:
پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24
╭❣
╰┈➤ @mzhbiha59
💠۱۵ بلای وحشتناک نتیجه بی اعتنایی به نماز
🍃🔆روزی حضرت زهرا(سلام الله علیها) کنار رسول خدا(ص) نشسته بودند🔆🍃.
🍃🌹حضرت فاطمه(س):
از پدر بزرگوارش پرسید: پدر جان، یا رسول الله! زنان و مردانى که نسبت به نماز بىاعتنا هستند و نماز را سبک مىشمارند، چه عواقبى را در پیش دارند؟
🍃💐رسول خدا(ص) فرمود:
فاطمه جان! هر کسى از مردان و زنان نمازش را سبک بشمارد، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا مىسازد:
🔷شش مورد در دنیا، سه مورد در وقت #مرگ، و سه مورد آنها در قبر و سه مورد در #قیامت زمانى که از قبر خارج شود.
🔻اما آن شش بلایى که در دنیا دامنگیرش مىشود:
1- خداوند برکت را از عمرش مىبرد.
2- خداوند برکت را از رزقش مىبرد.
3- خداوند عزوجل سیماى صالحین را از چهرهاش محو مىکند.
4- هر عملى که انجام مىدهد پاداش داده نمىشود.
5- دعایش به آسمان نمىرود.
6- بهرهاى از صالحین براى او نیست.
🔻 اما آن سه بلایى که هنگام #مرگ گرفتارش خواهد شد:
1- ذلیل از دنیا مىرود.
2- هنگام #مرگ در حال گرسنگى خواهد بود.
3- تشنه از دنیا خواهد رفت، اگر چه آب نهرهاى دنیا را به او بدهند.
🔻اما آن سه بلایى که در قبر دامنگیرش مىشود:
1- خداوند ملکى در قبر براى او مىگمارد تا او را زجر دهد.
2- قبرش براى او تنگ خواهد شد.
3- گرفتار ظلمت و تاریکى قبر خواهد شد.
♦️اما آن سه بلایى که در روز #قیامت گرفتارش خواهد شد:
1- خداوند ملکى را موکل مىسازد تا او را با صورت بر زمین بکشد، در حالى که خلایق تماشا مىکنند.
2- محاسبه اعمالش به سختى انجام مىشود.
3- خدا به نظر لطف به او نمىنگرد و براى اوست عذاب همیشگى.
📗منبع: فلاح السائل
╭❣
╰┈➤ @mzhbiha59
✅پسری که پدرش را از #عذاب_قبر نجات داد 🔥
✍ رسول خدا (ص) فرمودند:
حضرت عيسی (ع) از كنار قبری عبور كردند، ديدند كه صاحب آن قبر را عذاب میكنند. سپس در سال آينده از كنار آن قبر عبور نمودند، ديدند كه صاحب آن قبر را عذاب نمیكنند.
گفت: بار پروردگارا!
من سال قبل که از اينجا عبور میكردم، ديدم صاحبش معذّب است، ولی الان ديدم عذاب از او برداشته شده است.
💥خداوند فرمود: ای روحالله!
از اين مرد يك فرزندی به بلوغ رسيده، آن فرزند صالح و نيكوكردار است که راهی را برای مردم هموار نمود و يتيمی را مسكن داد، پس من به بركت عمل فرزندش از گناه او درگذشتم و اورا بخشیدم و عذابش برداشته شد.
📚امالی صدوق مجلس ۷۷ ص ۳۰۶
╭❣
╰┈➤ @mzhbiha59
#تلـــــنگࢪانھ
هم خون بودن :؛
فقط آدم ها را بهم نزدیک میکنه:؛...
اما اون چیزی که؛؛
آدمهارو کنار هم نگه میداره...
معرفت؛ انسانیت و اخلاق...❣️
╭❣
╰┈➤ @mzhbiha59
#طنزجبھہ
بچه ها رو با شوخی بیـدار می کرد
تا نمازشب بخونن . .
مثلا یکی رو بیدار می کرد و می گفت:
« بابا پاشو من میخوام نمازشب بخونم، هیچ کس نیس نگامکنه! »😂
یا می گفت : پاشو جونمن، اسم سه
چھار تا مؤمنو بگو ،تو قنوت نمازشبم
کم آوردم! 😁
#شهیدمسعوداحمدیان
@mzhbiha59 🕊
هر وقت در زندگیات گیری پیش آمد و راهبندان شد، بدان که (بهخاطر غفلت و گناهت) خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته یار است.
#حاجاسماعیلدولابی
#دستورالعمل
╭❣
╰┈➤ @mzhbiha59
مذهبی ها🕊
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️ 🦋خودت کمک کن🦋 💙قسمت18💙 رفتم نشستم رو تختش و خواستم یکم اذیتش کنم گفتم _هان
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
🦋خودت کمک کن🦋
💙قسمت19💙
یک هفته بعد....
صبح زود بیدار شدم نماز شبمو خوندم بعدش هم نماز صبح و بعدش هم طبق معمول سر سجاده خوابم برد...
صبح مامان ساعت ۶ دوباره بیدارم کرد.دانشگاه داشتم.بعد صبحونه رفتم توی اتاقم و یه مانتو کرم با روسری مشکی گذاشتم.
از پله ها اومدم پایین.
_مامان امروز جایی میری؟اگه نمیری با ماشین برم😅
مامان:نه جایی نمیرم.بردار.مواظب خودت باش،خدافظ
_خدااافظ😘
سوئیچ رو برداشتم و پیش به سوی تیبای سفید مامان🤍
رسیدم دم دانشگاه دیدم استاد هاشمی هم دم دانشگاهه😶🌫ترجیح دادم توی ماشین خودمو مشغول نشون بدم که اگر منو دید فکر نکنه به خاطر اون پیاده نمیشم😌
داشتم مثلا وسایلمو جمع میکردم..که یه نفر چند بار زد رو شیشه ،سرمو برگردوندم دیدیم استاد هاشمیه😬
خودمو جمع کردم و از ماشین پیاده شدم.
_سلام استاد بفرمایید کاری داشتید؟
استاد:خواستم بپرسم خانم محمدی(فاطمه)برای امتحان به شما گفتن.
_بله گفتن.ممنون از لطفتون.
استاد:باشه پس توی کلاس میبینمتون.درضمن به خاطر روز اول هم معذرت میخوام.خداحافظ
_خواهش میکنم.خدا نگهدار
رفت...
منم رفتم کلاس و کلاس اول رو با یه استاد دیگه داشتیم.تمام حواسمو جمع درس کردم کلاس هم به خوبی و خوشی تمام شد...✅
کلاس دوم هم با استاد هاشمی تموم شده بود که...
یکی صدام کرد.
صداهه:رقیه جان
برگشتم:
_جانم
دیدم یه همکلاسیمه.
اسمش مهدیه بود.
مهدیه:میشه جزوه امروزت رو ازت امانت بگیرم بنویسم از روش😅آخه یه لحظه دیدمت زیادی با دقت مینوشتی دلم خواست😂
_باشه فقط جلسه بعد میشه دوشنبه و تا اون موقع باهم کلاس نداریم.جلسه بعد هم امتحانه.تا جلسه بعد اگر میشه قرار بزاریم یجوری به دستم برسون❤️
مهدیه:باشه پس فردا پارک کنار دانشگاه خوبه؟
_عالیی
مهدیه:راستی شنیدی دانشگاه میخوان راهیان نور ببرن.
_نههه واقعاً.
مهدیه:اره.چند وقته نمیای دفتر بسیج؟
_همش یادم میره🥲همین امروز میام.
مهدیه:بیا خب الان بریم
_باشه فقط زنگ بزنم مامانم اجازه بگیرم همین الان دیگه ثبت نام کنم تا پر نشده
مهدیه:باشه.
زنگ زدم مامان
بوق...بوق...بوق...جواب نداد🥲
زنگ زدم ریحانه
بوق.....بوق....بوق....اونم جواب نداد
وا!
اخ!تازه یادم اومد امروز چهلم مامان فاطمه بود.چه زود گذشت...
به مهدیه گفتم و ازش معذرت خواهی کردم.فاطمه هم چون بعضی وقتا دفتر بسیج میومد مهدیه میشناختش برا همین با مهدیه رفتیم مراسم مامان فاطمه....
💎بـــه قلـــــ🖊ــــم:خــادم الــزهـــ✨ــــرا💎
「↳ @mzhbiha59」
مذهبی ها🕊
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️ 🦋خودت کمک کن🦋 💙قسمت19💙 یک هفته بعد.... صبح زود بیدار شدم نماز شبمو خوندم بع
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
🦋خودت کمک کن🦋
💙قسمت20💙
چون چادر داشتم مانتو کرمم مشخص نبود و خدا رو شکر روسریم مشکی بود.مهدیه هم روسری مشکی با تور دورش که روش طرح بابونه داشت اومد.
باهم رفتیم توی مزار.قرآن پخش بود.مطمئن بودم توی این شلوغی مامان و ریحانه رو پیدا نمیکنم
البته میشد ریحانه رو پیش زینب قسمت پذیرایی پیدا کرد😂
ولی رفتم سر مزار خاله مریم پیش فاطمه و گفتم
_چرا نگفته بودی امروز مراسمه،یهو یادم اومد.
فاطمه:انقدر درگیر پذیرایی بودیم به کل یادم رفت.
_فدای سرت.راستی مهدیه هم اومد.
فاطمه:مهدیه؟
_همکلاسیم چند بار توی دفتر بسیج دیدیش داشتم میومدم بهش گفتم گفت خب منم میام.
فاطمه:آها..
_راستی راهیان نور میای؟حال و هوات عوض میشه بیا.
فاطمه:ببینم چی میشه.آخه الان زن خونه منم و کار های خونه کلا گردن منه،خاله هم(مامان زینب)هر یه روز در میون میاد کمکم با زینب ولی خب بازم نمیشه.حالا هر چی خدا بخواد
_باشه،امیدوارم بتونی بیای.
سر پایینشو بالا آورد.چشمای اشکیکش دلمو به آتیش کشوند.زیر لب گفت
فاطمه:ممنونم
چیزی نگفتم که سرشو به حالت قبل برگردوند.به آغوش کشیدمش که خودشو خالی کنه.صدای هق هق گریه اش باعث جاری شدن اشک بقیه هم شده بود....
مهدیه رو گم کردم میون اون جمعیت...نمیدونستم کار درستیه بدون فاطمه برم یا نه؟خدایا یا این سفر درست نشه برام و یا اینکه فاطمه هم بیاد،هرچی صلاحه.
خودت کمک کن...
مراسم تموم شد و من میون جمعیت مامانو پیدا کردم.پیدا کردن ریحانه هم کار ساده ای بود چون توی پذیرایی کمک میکرد.همه راه افتادیم سمت خونه فاطمه اینا.
توی ماشین...
_مامان چرا به من نگفتین🥲
مامان:خودمونم یادمون رفته بود.دقیقا ۱۰ دقیقه مونده بود به شروع مراسم یادمون افتاد و توهم سر کلاس بودی و نمیشد بهت زنگ زد.
_چه زود چهل روز گذشت...
مامان:آره..راستی زنگ زده بودی چیکار داشتی.
(میخواستم تا تکلیف فاطمه مشخص نشد چیزی به کسی نگم)
_امم...هیچی درباره همین که امروز مراسمه میخواستم بپرسم که جواب ندادین و خودم اومدم دیدم بعلهه..شروع شده
مامان:آها..
_ریحانه خانم جاموندن؟
ریحانه:چی؟با منی؟آره
منو مامان زدیم زیر خنده و ریحانه بهت زده نگاهمون میکرد😂
مامان:خب رقیه منتظر چی برگرد ریحانه رو بیاریم دیگه😂
_خودش پیاده بیاد به ما چه😆
ریحانه:چیشددددد؟؟؟؟
مامان:هیچی مزاحم افکارت نمیشیم.ادامه بده...داشتیم میگفتیم ریحانه خانم جاموندن؟شما هم تأیید کردی
ریحانه خودش خندش گرفته بود...
_خبببب رسیدیم.🙂
💎بـــه قلـــــ🖊ــــم:خــادم الــزهـــ✨ــــرا💎
「↳ @mzhbiha59」