eitaa logo
مذهبی ها🕊
268 دنبال‌کننده
1هزار عکس
813 ویدیو
16 فایل
کپی؟ حلالت‌مومن 🌷 کانال های دیگمون👇 https://eitaa.com/joinchat/3146187766Ca990181ae4 شهدا https://eitaa.com/joinchat/1547895742C1d6c59d498 دهه هشتادی ها تبادلات👇 @akbare599
مشاهده در ایتا
دانلود
✴️ شنبه 👈 5 خرداد / جوزا 1403 👈16 ذی القعده 1445👈 25 می 2024 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. ❇️ امروز برای همه امور خوب و شایسته است خصوصا برای امور زیر: ✅و آغاز بنایی و خشت بنا خوب است. 🚘مسافرت: مسافرت امکان حادثه دارد و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد. 👶زایمان: نوزاد اعمال و رفتارش صالح باشد. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز قمر در برج قوس و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️جابجایی و نقل و انتقال. ✳️بردن جهیزیه عروس. ✳️شروع امور تعلیمی و آموزشی. ✳️رفتن به خانه نو. ✳️شراکت و امور مشارکتی. ✳️رفتن به خانه نو. ✳️و شروع به کسب و کار نیک است. 🟣امور کتابت ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب نیست. 💇💇‍♂  اصلاح سر و صورت. طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث حزن و اندوه می شود. 💉💉 حجامت: فصد زالو انداختن خون_دادن یا در این روز از ماه قمری، باعث فرج و نشاط می شود. 😴🙄 تعبیر خواب: خوابی که (شب یکشنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 17 سوره مبارکه "بنی اسرائیل" است. و کم اهلکنا من القرون من بعد نوح و از مفهوم این آیه چنین استفاده میشود که چیزی باعث حزن و اندوه خواب بیننده شود پدیدار گردد صدقه بدهد تا برطرف شود و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 💅 ناخن گرفتن. شنبه برای ، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد. 👚👕دوخت و دوز. شنبه برای بریدن و دوختن، روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی شود). 🙏🏻 استخاره: وقت در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر. 📿 ذکر روز شنبه ،یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد. 💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به (ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. @mzhbiha59🕊️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب تولد امام رضا پر زدی از خود به خدا... 🔹مداحی محمود کریمی در مراسم بزرگداشت شهدای خدمت @mzhbiha59🕊️
659_42350356940271.mp3
5.57M
: خبر چه سنگینه...💔 خبر پر از درده...💔 ? @mzhbiha59🕊️🤍
_تا چشم کار می‌کند جای تو خالی‌ست...
مذهبی ها🕊
_تا چشم کار می‌کند جای تو خالی‌ست...
شهید باقری چقد قشنگ میگن که: معنویتی که فقط روضه باشه و پشتش عمل نیاد؛معنویت نیست، خلسه است..!
🚶‍♂ آید؎:مذهبۍ بیو‌گرافۍ:مذهبۍ اسمِ‌پُروفایل:مذهبۍ عڪس‌پُروفایل:مَذهَبۍ دلت‌چہ‌جوریہ‌حاجۍ؟! ذهنت‌ڪُجا‌هامیرھ؟! برا؎ڪی‌ڪار‌میڪنۍ؟! دل‌شُدھ‌جا؎نامحرم؛ ذهن‌شُھفت‌ڪر‌ڪردن‌بہ‌گُناھ💔 ڪار‌شُدھ‌ریا... ڪُجا‌دآر؎میر؎؟! باخودت‌ڪه‌رو‌در‌بایستۍندار؎! بشین‌دونہ‌دونہ‌گُناهاتو‌از‌خودت‌دور‌ڪُن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
هروقت‌توکارتون‌گره‌افتاد یه‌تسبیح‌بردارید‌وبگید: الھی‌به‌رقیه خداحتما‌به‌سه‌ساله‌ارباب‌ نظر‌می‌کنه ومشکلتون‌حل‌میکنه شھیدمدافع‌حرم‌حسین‌معزغلامی
کانال اختصاصی آموزش جدید ترین بستن روسری و شال، خانه داری و... مخصوص بانوان و دختران زیبا و محجبه سرزمینم *این کانال تازه تاسیس شده* اگه تو هم عین من محجبه هستی بیا تو این کانال و حمایت کن اینم لینک کانال👇👇👇 ➖➖➖➖➖🌸➖➖➖➖➖ @mohajabehhaebahal87
ادامه رمان زیبای ☔ ☔ پارت 17 و 18👇👇👇
☔️رمان زیبای ☔️ ☔️قسمت ۱۷ ☔️ وصیت داشتم موادها🔥 رو تقسیم می کردم که یکی از بچه ها اومد و با خنده عجیبی صدام کرد ... _هی استنلی، یه خانم دم در باهات کار داره ... _ یه خانم؟ کی هست؟ ... _ هیچی مرد ... و با خنده های خاصی ادامه داد ... _نمیدونستم سلیقه ات این مدلیه .... پله ها رو دو تا یکی از زیر زمین اومدم بالا و رفتم دم در ... چشمم که بهش افتاد نفسم بند اومد ... زن حنیف بود ... یه گوشه ایستاده بود ... اولش باور نمی کردم ... . یه 👑زن محجبه،👑 اون نقطه شهر، برای همه جلب توجه کرده بود ... کم کم حواس ها داشت جمع می شد ... با عجله رفتم سمتش ... هنوز توی شوک بودم ... _ شما اینجا چه کار می کنید؟ ... . چشم هاش قرمز بود ... دست کرد توی کیفش و یه پاکت در آورد گرفت سمتم ... بغض سنگینی توی گلوش بود ... _ آخرین خواسته حنیفه ... خواسته بود اینها رو برسونم به شما ... خیلی گشتم تا پیداتون کردم ...  نفسم به شماره افتاد ... زبونم بند اومده بود ... آخرین ... خواسته ... ؟ دو هفته قبل از اینکه ... . بغضش ترکید ... _میگن رگش رو زده و خودکشی کرده.... حنیف، چنین آدمی نبود ... گریه نذاشت حرفش رو ادامه بده ... مغزم داشت می سوخت ... همه صورتم گر گرفته بود ... چند نفر با فاصله کمی ایستاده بودن و زیر چشمی به زن حنیف نگاه می کردن ... تعادلم رو از دست دادم و اسلحه رو از سر کمرم کشیدم ... ادامه دارد... 📚 @mzhbiha59🕊️