eitaa logo
آموزه های دینی شامل احکام-اخلاق_اذکارومعارف دین N_Ashrafi
453 دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
64 فایل
بیان تفسیر آیه به آیه قرآن -احکام -سخنرانی های کوتاه -بیان احادیث وادعیه ومطالب ارزشمنددیگر @a_s_h_2 کپی مطالب مجاز @n20011
مشاهده در ایتا
دانلود
عجيب از برزخ مردگان‏ چند سال قبل در يكى از شهرهاى ايران مرد شريف و با ايمانى زندگى مى كرد. فرزند اكبر و ارشد او همانند پدر بزرگوارش از پاكى و تقوا برخوردار بود. پدر و پسر از نظر مالى ضعيف بودند و هر دو در يك خانه متوسّطى زندگى مى كردند. براى آن كه آبرو و احترامشان محفوظ باشد و به مردم اظهار احتياج نكنند تا جائى كه ممكن بود در مصارف مالى صرفه جويى مى نمودند. از جمله موارد صرفه جويى آنها اين بود كه آب لوله كشى شهر را فقط براى نوشيدن و تهيّه غذا مصرف مى نمودند و براى شستشوى لباس، پركردن حوض و مشروب ساختن چند درختى كه در منزل داشتند از آب چاه استفاده مى كردند. روى چاه، اطاق كوچكى ساخته بودند كه چاه را از فضولات خارج مصون دارد، به علاوه براى كسى كه مى خواهد از چاه آب بكشد سرپناه باشد تا درزمستان و تابستان او را از سرما و گرما و برف و باران محافظت نمايد. اين پدر و پسر براى كشيدن آب از چاه كارگر نمى آوردند و خودشان به طور تناوب اين وظيفه را انجام مى دادند. روزى پدر و پسر با هم گفتگو كردند كه كاهگل سقف اطاقك روى چاه تبله كرده و ممكن است ناگهان از سقف جدا شود يا در چاه بريزد يا بر سر كسى كه از چاه آب مى كشد فرود آيد و بايد آن را تعمير كنيم و چون براى آوردن بنّا و كارگر تمكّن مالى نداشتند با هم قرار گذاشتند در يكى از روزهاى تعطيل با كمك يكديگر كاهگل تبله شده را از سقف جدا كنند، آنگاه گل ساخته سقف را تعمير نمايند. روز موعود فرا رسيد، سر چاه را با تخته و گليم پوشاندند، كاهگل ها را از سقف كندند و در صحن خانه گل ساختند، پدر به جاى بنّا داخل اتاقك ايستاد و پسر به جاى كارگر به پدر گل مى داد تا كار تعمير سقف پايان پذيرفت. ساعت آخر روز، پدر متوجّه شد كه انگشترش در انگشت نيست، تصوّر كرد موقع شستن دست كنار حوض جا گذاشته است، آمد با دقّت گشت ولى آن را نيافت. دو روز هر نقطه اى را كه احتمال مى داد انگشتر آن جا باشد جستجو نمود و نيافت. از گم شدن انگشتر سخت متأثّر شد و از اين كه آن را بيابد مأيوس گرديد تا مدّتى با اهل خانه از گم شدن انگشتر، سخن مى گفت و افسوس مى خورد. پس از گذشت چندين سال از تعمير سقف و گم شدن انگشتر آن پدر بزرگوار بر اثر سكته قلبى از دنيا رفت. پسر با ايمان گفت: مدّتى از مرگ پدرم گذشته بود، شبى او را در خواب ديدم، مى دانستم مرده، نزديك من آمد، پس از سلام و عليك به من گفت،: فرزندم! من به فلانى پانصد تومان بدهكارم، مرا نجات بده و از گرفتارى خلاصم كن. پسر بيدار شد، اين خواب را با بى تفاوتى تلقّى نمود و اقدامى نكرد. پس از چندى دوباره به خواب پسر آمد و خواسته خود را تكرار نمود و از پسر گله كرد كه چرا به گفته ام ترتيب اثرى ندادى. پسر كه در عالم رؤيا مى دانست پدرش مرده است به او گفت: براى آن كه مطمئن شوم اين تو هستى كه با من سخن مى گوئى، يك علامت براى من بگو. پدر گفت: ياد دارى چند سال قبل سقف اتاقك روى چاه را كاهگل كرديم پس از آن انگشترم مفقود شد و هر قدر تفحّص كرديم نيافتيم؟ گفت: آرى، به ياد دارم، گفت: پس از آن كه آدمى مى ميرد بسيارى از مسائل ناشناخته و مجهول براى او روشن مى شود، من بعد از مرگ فهميدم انگشترم لاى كاهگل هاى سقف اتاقك مانده است، چون موقع كار ماله در دست چپم بود و كاهگل را به دست راست مى گرفتم، در يكى از دفعات كه به من گل دادى وقتى خواستم آن را با ماله از كف دستم جدا كنم و به سقف بزنم انگشترم با فشار لب ماله از انگشتم بيرون آمده و با گل ها، آن را به سقف زده ام و در آن موقع متوجّه خارج شدن انگشتر نشده بودم، براى آن كه مطمئن شوى اين منم كه با تو سخن مى گويم هر چه زودتر كاهگل ها را از سقف جدا كن و آنها را نرم كن انگشترم را مى يابى! پسر بدون اين كه خواب را براى كسى بگويد صبح همان شب در اوّلين فرصت اقدام نمود، مى گويد: روى چاه را پوشانده، كاهگل ها را از سقف جدا كردم، در حياط منزل روى هم انباشتم، سپس آنها را نرم كرده و انگشتر را يافتم! مبلغى كه پدرم در خواب گفته بود آماده نمودم به بازار آمدم و نزد مردى كه پدرم گفته بود رفتم، پس از سلام و احوال پرسى سؤال كردم، آيا شما از مرحوم پدرم طلبى داريد؟ صاحب مغازه گفت: براى چه مى پرسى؟ گفتم: مى خواهم بدانم، صاحب مغازه گفت: پانصد تومان طلب دارم، سؤال كردم: پدر من چگونه به شما مقروض شد؟ جواب داد: روزى به حجره من آمد و پانصد تومان از من قرض خواست، من مبلغ را به او دادم بدون آن كه از وى سفته و يا لااقل يادداشتى بگيرم، رفت، طولى نكشيد كه بر اثر سكته قلبى از دنيا رفت! پسر گفت: چرا براى وصول طلبت مراجعه نكردى؟ جواب داد: سندى در دست نداشتم و شايسته نديدم مراجعه كنم؛ زيرا ممكن بود گفته ام مورد قبول واقع نشود. پسر متوفى مبلغ را به صاحب مغازه داد و جريان امر را براى او نقل كرد! برگرفته از کتاب دیار عاشقان نوشته استاد حسین انصاریان منبع : پایگاه عرفان
❌چای سبز را چه زمانی بنوشیم و چه زمانی از نوشیدن آن خودداری کنیم؟ بهترین زمان برای نوشیدن چای سبز نیم ساعت قبل از ورزش کردن برای چربی سوزی در طول روز به عنوان آب سم زدا ۲ ساعت قبل یا بعد از غذا یا بعد از صبحانه صبح زود با شکم خالی مصرف نکنید. از مصرف چای سبز همراه با غذا خودداری کنید. بیش از دو یا سه فنجان در روز مصرف نکنید. به چای سبز شیر یا شکر اضافه نکنید. از نوشیدن چای سبز در شب خودداری کنید زیرا باعث بیخوابی میشود. ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌_ ‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 ویژگی خاص امام علی (ع) از زبان پیامبر(ص) پیامبر گرامی اسلام می‌فرمایند: علی جان تو هفت ویژگی داری که هیچکس این هفت تا را ندارد. اگر هم داشته باشد تو در قله هستی و او در دامنه پس هیچگاه به تو نمیرسد. هفت ویژگی خاص حضرت علی (ع) از زبان پیامبر (ص) بدین شرح است: *اولین شخصی هستی که ایمان آوردی و به دین من پیوستی؛ تو در خانه خدا به دنیا امدی این بالاترین ایمان است. *وفادارترین شخص به عهد خدا هستی. *در همه حال و همه جا امر خدا مهمترین چیز است. *دارای عدالت علوی هستی. *بصیرت قضاوت در حکومت خود داری. *به درد مردم رسیدگی می کردی و بین هیچکس فرق نمیگذاشتی. *در پیش خدا مقرب هستی.🍏🍏🍏🍏🍏🍏🍏🍏🍏
امام محمد باقر عليه السلام: هر بنده اى که دست هايش را به درگاه خداوند عزّوجلّ بالا بگیرد و دعا کند، خدا حيا مى‌كند از اينكه آن دستها را خالى برگرداند. پس از فضل و رحمت خويش، آنچه را خواهد، در آن دست می‌نهد. پس هر گاه دعا كردى، دست هایت را به صورت خود بكش. 📚من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص ۳۲۵ ┈••✾•🍃⚫️🌿•✾••┈┈ ┈••✾•🍃⚫️🌿•✾••┈┈
# غلامي كه مولاي خود را كشته بود عبدي را در نزد عمر اوردند گفتند:اين عبد اقاي خود را كشته است عمر فرمان داد كه گردن اورا بزنيد امير المومنيين غلام را پيش خود طلبيد فرمود تو مولاي خود را كشتي؟ گفت :بلي ان حضرت فرمود :چرا او را به قتل رساندي؟ گفت:خواست با من لواط كند من مانع شدم به من در اويخت من او را كشتم سپس ان حضرت فرمود :مقتول را به خاك سپرديد؟ اوليا مقتول گفتند:اري الساعه اورا به خاك سپرديم ان حضرت به عمر فرمود :اين غلام را حبس كن وبا او كاري مكن تا سه روز بگذرد وبه اوليا مقتول فرمود :بعد از سه روز به نزد من اييد چون سه روز منقضي شد به خدمت ان حضرت امدند سپس ان حضرت با جمعي كه عمر در جمع انها بود به اوليا مقتول فرمود :مارا ببريد بر سر قبر مقتول خود چون به انجا رسيدندوبر سر قبر مقتول ايستادند حضرت فرمود اين قبر صاحب شماست گفتند :بلي فرمود تا قبر را حفر كردند تا به لحد رسيد ولحد را بشكافتند وفرمود :ميت خود را بدر اوريد چون نگاه كردند مقتول را در قبر نديدند فقال علي الله اكبر ماكذبت ولا كذبت دروغ نگوييم ودروغ بر كسي نبندم همان از رسول خدا شنيدم كه مي فرمود هر كس از امت من كه كار قوم لوط بنمايد وبر ان عادت بميرد چون اورا در قبر جاي دهند پس از سه روززمين اورا فرو برد تا به قوم لوط ملحق نمايد كه خداوند انها را به واسطه اين عمل شهرهاي ان را سرنگون كرد وبه ان محشور شود
پيشنهاد تبلیغی: هر فرد می تواند با یک سلام و تجدید عهد با وارث امروز غدیر، از غربت امام خویش بکاهد و اسباب شادمانی آن حضرت را فراهم کند.
🔶 🌷امام سجاد علیه‌السلام: 🔴مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَيْهِ اَلدُّنْيَا 🔵آن كس كه شخصيّت خود را گرامى و محترم داشت، دنيا در نظرش پست و بى‌مقدار گشت. 📚 تحف العقول عن آل الرسول علیهم‌السلام، جلد ۱، صفحه ۲۷۸ ‌
⁉️وقتی کسی موقع احوالپرسی می‌گه سلام برسون، آیا واقعاً باید سلام رو برسونیم؟ ✅ پاسخ: واجب نیست، مگه اینکه با قصد جدی بهش وعده بدید که سلام می‌رسونید. 🦋 أللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وال محمد وعجل فرجهم
امام هادی علیه‌السلام علی بن محمد مشهور به امام هادی یا امام علی النقی (۲۱۲-۲۵۴ق) دهمین امام شیعیان و فرزند امام جواد(ع) است. او از ۲۲۰ تا ۲۵۴ق به مدت ۳۳ سال، امامت را به عهده داشت. امام هادی با چند تن از خلفای عباسی از جمله متوکل همزمان بود و بیشتر سال‌های امامت را در سامرا تحت نظارت حاکمان عباسی گذراند. از امام هادی(ع) احادیثی در امور اعتقادی، تفسیر، فقه و اخلاق روایت شده و بخشی از آنها درباره مباحث کلامی همچون تشبیه و تنزیه و جبر و اختیار است. زیارت جامعه کبیره و غدیریه از امام دهم شیعیان نقل شده است. امام هادی(ع) به واسطه جمعی از وکیلان که سازمان وکالت خوانده می‌شد، با شیعیان ارتباط داشت. عبدالعظیم حسنی، عثمان بن سعید، ایوب بن نوح، حسن بن راشد و حسن بن علی ناصر، از اصحاب او به شمار آمده‌اند. مزار امام هادی در سامرا که به دلیل دفن وی و فرزندش امام حسن عسکری(ع)، حرم عسکریین خوانده می‌شود، از زیارتگاه‌های شیعیان در عراق است. حرم عسکریین در سال‌های ۱۳۸۴ و ۱۳۸۶ش طی حملات تروریستی تخریب شد. ستاد عتبات عالیات ایران از سال ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۴ش آن را بازسازی کرده است. هادی علیه السلام
بر اساس منابع تاریخی اگرچه ام الفضل، دختر مامون،همسر حضرت جواد (ع ) بود اما امام جواد (ع ) از ام الفضل فرزندی نداشت. «شیخ مفید گوید: مامون شیفته ابو جعفر (ع) بود. زیرا مى‏دید آن امام با آن سن و سال اندک در فضل و حکمت و علم و آداب و کمال عقل تا چه اندازه پیش است، به طورى که هیچ کدام از مشایخ همعصر آن حضرت با وى برابرى نمى‏کردند. از این رو دختر خویش را به همسرى امام جواد (ع) درآورد.»[1] امام محمد تقی(ع) همسر دیگری نیز مشهور به ام ولد و به نام سمانه مغربیه داشت. امام هادى(ع) بخشى از دانش مادر خود را این چنین بیان داشته است: «امى عارفة بحقى؛ مادرم عارف به حق من در امامت است.» محمد بن‏فرج، سمانه مغربیه را که کنیزى بود آزاد کرد و او خواست که به همسری امام درآید و تحت تربیت امام جواد(ع) قرار بگیرد. آن حضرت خود عهده‏دار تربیت و تهذیب اخلاق آن بانو شد و نیز او را در خانه‏اى مستقر نمود که زنان آل على(ع) که نمونه پاکدامنى و ایمان بودند در آن خانه حضور داشتند. وى تحت تأثیر منش و سلوک آنان نیز قرار گرفت و از جمله زنان عابد و قارى قرآن شد. فرزندان آن حضرت را 4 پسر و 4 دختر نوشته اند.پسران امام جواد(ع)،حضرت ابوالحسن امام علی النقی ( هادی )، ابواحمد موسی مبرقع، ابواحمد حسین، ابوموسی عمران و دختران آن حضرت فاطمه، خدیجه ، ام کلثوم و حکیمه نام داشتند
🍎🍎🍎🍎قالَ الامام الهادی عليه السلام : الْحَسَدُ ماحِقُ الْحَسَناتِ، وَالزَّهْوُ جالِبُ الْمَقْتِ، وَالْعُجْبُ صارِفٌ عَنْ طَلَبِ الْعِلْمِ داعٍ إ لَى الْغَمْطِ وَالْجَهْلِ، وَالبُخْلُ اءذَمُّ الاْ خْلاقِ، وَالطَّمَعُ سَجيَّةٌ سَيِّئَةٌ. ترجمه : فرمود: حسد موجب نابودى ارزش و ثواب حسنات مى گردد. تكبّر و خودخواهى جذب كننده دشمنى و عداوت افراد مى باشد. عُجب و خودبينى مانع تحصيل علم خواهد بود و در نتيجه شخص را در پَستى و نادانى نگه مى دارد. بخيل بودن بدترين اخلاق است ؛ و نيز طَمَع داشتن خصلتى ناپسند و زشت مى باشد.👌👌👌
مهربانی امام هادی علیه السلام مهربانی امام هادی علیه السلام نسبت به دیگران حتی دشمنان در حدیث زیر میتواند این حقیقت را اثبات کند. متوکل در اثر دمل روی بدنش، در بستر مریضی افتاده بود. بیماری او چنان بود که هیچ کس جرأت نمیکرد، برای جراحی کارد تیز به بدن او رساند. از این رو مادرش نذر کرد اگر متوکل از این بیماری بهبود یابد مقدار فراوانی از مال خود را به امام هادی علیه السلام بدهد. فتح بن خاقان به متوکل پیشنهاد کرد اگر کسی را نزد امام هادی علیه السلام بفرستی و از او راه چاره ای برای این بیماری بخواهی، شاید او دارویی بشناسد که با استفاده از آن بهبود یابی. متوکل گفت: کسی را نزد او بفرست. کسی را نزد امام فرستادند. وقتی او بازگشت پیغام آورد که پشکل حیوانی را که زیر پا مالیده شده، بگیرید وآن را با گلاب بخیسانید و بر محل دمل بگذارید که به اذن خدا سود بخش است. برخی از کسانی که پیش متوکل بودند، از شنیدن این سخن به خنده افتادند. فتح بن خاقان به آنها گفت: چه زیان دارد که سخن او را نیز تجربه کنیم؟ به خدا سوگند من امیدوارم به آنچه او گفته، بهبودی خلیفه حاصل گردد. از این رو مقداری پشکل آورده، با گلاب خیساندند و بر موضع دمل نهادند. در نتیجه سر دمل باز شد و هرچه در آن بود، بیرون آمد. مادر متوکل از بهبودی فرزند خود بسیار خوشحال شد و ده هزار دینار مختوم به مهر خود برای آن حضرت فرستاد و متوکل هم از بستر بیماری برخاست. منبع : بحار الانوار، ج۵۰، ص۱۶۸؛ سید محمد تقی مدرس، زندگانی حضرت امام علی النقی علیه السلام، ص ۳۸، ترجمه محمد صادق شریعت؛ محمد باقر مجلسی، جلاء العیون، ۱۲۴۲؛ علی اشرف خلخالی، راه و روش ائمه، ص ۳۶۳؛ حمیدرضا کفاش، راه سعادت، صص۳۶۲-۳۶۱.   اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
داستان قدامه قدامه بن مظعون، شراب نوشيد، عمر تصميم گرفت بر او حد جاري كند، قدامه به عمر گفت: حد بر من روا نيست. زيرا خداوند در قرآن مجيد مي‌فرمايد: ليس علي الذين آمنوا و عملوا الصالحات جناح فيما طعموا بر آنان كه ايمان آورده‌اند و كردار شايسته انجام داده‌اند، گناهي نيست در آنچه خورده‌اند، هرگاه بپرهيزند و ايمان بياورند و كارهاي شايسته بكنند. پس عمر از او صرفنظر كرد. اميرالمومنين عليه‌السلام اين را شنيد نزد عمر رفت و به وي فرمود: چرا به قدامه حد نزدي؟ عمر: قدامه اين آيه را برايم خواند و خود را از مصاديق آن دانست. علي عليه‌السلام: قدامه از مصاديق اين آيه نيست؛ زيرا كساني كه ايمان آورده و كردار نيك انجام مي‌دهند هرگز حرامي را حلال نمي‌شمرند، اينك قدامه را برگردان و او را از آن گفتارش توبه بده و بر او حد جاري كن. و اگر توبه نكرد او را به قتل برسان؛ زيرا از اسلام خارج شده است. عمر به خود آمد و قدامه را طلبيد، و چون قدامه از جريان باخبر شد نزد عمر اظهار ندامت و توبه كرد و عمر از حكم قتلش درگذشت و آنگاه كه خواست به او تازيانه بزند مقدارش را نمي‌دانست، باز از آن حضرت راهنمايي خواست. علي عليه‌السلام به او فرمود: حدش هشتاد تازيانه است؛ زيرا كسي كه شراب نوشد مست مي‌شود، و در آن هنگام هذيان مي‌گويد و به مردم تهمت مي‌زند و حد تهمت، هشتاد تازيانه است. پس عمر طبق دستور آن حضرت عمل كرد. ارشاد، مفيد، ص 216.