سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره آل عمران آیه ۱۵
قُلْ أَؤُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِّنْ ذَ لِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْاْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّتٌ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَرُ خَلِدِینَ فِیهَا وَأَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ
ترجمه
بگو: آیا شمارا به بهتر از اینها (که محبوب شماست) خبر دهم؟ براى کسانى که تقوا داشته باشند، نزد پروردگارشان باغهایى (بهشتى) است که از زیر (درختان) آن نهرها جارى است. براى همیشه در آنجا (بهرهمند) هستند و همسرانى پاک (خواهند داشت) و رضا و خشنودى خداوند (شامل حالشان مىشود) و خداوند به حال بندگان بیناست.
در آخرین جمله از آیه قبل خواندیم که عاقبتِ نیک نزد خداوند است؛ «واللّه عنده حسن المآب» این آیه سیمایى از بهشت نیکوکاران را ترسیم مى کند.
پیام ها
۱- در دعوت مردم به حق، آنان را به مقایسه دنیا و آخرت دعوت کنیم. «قل أؤنبّئکم بخیر...»
۲- دوام و ثباتِ بهشت، و رضایت خداوند کجا و لذائد موقّت و ناپایدار دنیا کجا؟ «ذلک متاع الحیوة الدنیا... قل أونبّئکم»
۳- افراد با تقوا، شیفته زرق و برق دنیا نمى شوند. «متّقین» در این آیه، در مقابل «ناس» در آیه قبل بکار رفته است.
۴- ملاک رسیدن به نعمتهاى آخرت، تقوى است. «للذین اتقوا»
۵ - تشویق باید هماهنگ با خواسته هاى طبیعى و فطرى باشد. «انهار، ازواج، خالدین»
۶- پاکدامنى و پاکیزگى، برترین ارزش است. «أزواج مطهرة»
۷- لذّت هاى متّقین تنها محدود به لذایذ مادّى نیست، رضایت الهى بالاترین لذّت معنوى است. «رضوان من اللّه»
۸ - ادّعاى تقوى را کم کنیم، خداوند بصیر و داناست. «واللّه بصیر بالعباد»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
@n20011🌹💧
✨🍵دمنوش عناب
● دمنوش عناب دارای طبع معتدل وتر یا سرد وتر لست که یکی از بهترین دمنوشها برای پیشگیری و درمان گرمازدگی در تابستان به شمار میرود.
● برای رفع گرمازدگی بهتر است میوه خشک عناب را بجوشانید و با شکر شیرین کنید.
● سپس این دمنوش را در فریزر بگذارید تا خنک شود.
● اگر قصد رفتن به محیط گرم و شرجی بیرون را دارید، میتوانید این دمنوش خنک را با خود به همراه داشته باشید.
🌱
#داستان عشق حضرت حافظ و شاخه نبات
آوردهاند که:
سالها پیش خواجه شمسالدین محمد شاگرد نانوایی بود. عاشق دختر یکی از اربابان شهر شد. که دختری بود زیبا رو بنام شاخ نبات. در کنار نانوایی مکتب خانه ای قرار داشت که در آنجا قرآن آموزش داده میشد و شمسالدین در اوقات بیکاری پشت در کلاس مینشست و به قرآن خواندن آنان گوش میداد. تا اینکه روزی از شاخ نبات پیغامی شنید که در شهر پخش شد " من از میان خواستگارانم با کسی ازدواج میکنم که بتواند 100 درهم برایم بیاورد!" 100 درهم، پول زیادی بود که از عهده خیلی از مردم آن زمان بر نمیآمد که بتوانند این پول را فراهم کنند! عده ای از خواستگاران شاخ نبات پشیمان شدند و عده ای دیگر نیز سخت تلاش کردند تا بتوانند این پول را فراهم کنند و او را که دختری زیبا بود و ثروتمند به همسری گزینند تا در ناز و نعمت زندگی کنند! در بین خواستگاران خواجه شمسالدین محمد نیز به مسجد محل رفت و با خدای خود عهد بست که اگر این 100 درهم را بتواند فراهم کند 40 شب به مسجد رود و تا صبح نیایش کند. او کار خود را بیشتر کرد و شبها نیز به مسجد میرفت و راز و نیاز میکرد تا اینکه در شب چهلم توانست 100 درهم را فراهم کند و شب به خانه شاخ نبات رفت و اعلام کرد که توانسته است 100 درهم را فراهم کند و مایل است با شاخ نبات ازدواج کند.
شاخ نبات او را پذیرفت و پذیرایی گرمی از او کرد و اعلام کرد که از این لحظه خواجه شمسالدین شوهر من است. شمسالدین با شاخ نبات راجع به نذری که با خدای خود کرده بود گفت و از او اجازه خواست تا به مسجد رود و آخرین شب را نیز با راز و نیاز بپردازد تا به عهد خود وفا کرده باشد. اما شاخ نبات ممانعت کرد. خواجه شمسالدین با ناراحتی از خانه شاخ نبات خارج شد و به سمت مسجد رفت و شب چهلم را در آنجا سپری کرد. سحرگاه که از مسجد باز میگشت چند جوان مست خنجر به دست جلوی او را گرفتند و جامی به او دادند و گفتند بنوش او جواب داد من مرد خدایی هستم که تازه از نیایش با خدا فارغ شدهام، نمیتوانم این کار را انجام دهم اما آنان خنجر را به سوی او گرفتند و گفتند اگر ننوشی تو را خواهیم کشت بنوش، خواجه شمسالدین اولین جرعه را نوشید آنان گفتند چه میبینی گفت: هیچ و گفتند: دگر بار بنوش، نوشید، گفتند:حال چه میبینی؟ گفت: حس میکنم از آینده باخبرم و گفتند :باز هم بنوش، نوشید، گفتند: چه میبینی؟ گفت :حس میکنم قرآن را از برم؛ و خواجه آن شب به خانه رفت و شروع کرد از حفظ قرآن خواندن و شعر گفتن و از آیندهی مردم گفتن و دیگر سراغی هم از شاخ نبات نگرفت! تا اینکه آوازه او به گوش شاه رسید و شاه او را نزد خود طلبید و او از آن پس همدم شاه شد؛ و شاه لقب لسانالغیب و حافظ را به او داد. (لسانالغیب چون از آینده مردم میگفت و حافظ چون حافظ کل قرآن بود). تا اینکه شاخ نبات آوازه او را شنید و فهمید و نزد شاه است و به دنبال او رفت اما ... حافظ او را نخواست و گفت : زنی که مرا از خدای خود دور کند به درد زندگی نمیخورد ... تا اینکه با وساطت شاه با هم ازدواج کردند.
این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد
اجر صبریست کزآن شاخ نباتم دادند
@n20011🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📻 #زمزم_احکام
❓ راه توبه از تخلفات قانونی و شرعی چیست؟
✔️ #آیت_الله_سبحانی پاسخ میدهند
#اعمال و نماز روز مباهله✨
علاوه بر استحباب غسل و روزه در روز24 ذی الحجه. خواندن نماز هم سفارش شده است؛ به این کیفیت که نزديک زوال غسل کند و دو رکعت نماز بگذارد و در هر رکعت بعد از حمد، سوره توحید، آیة الکرسی و سوره قدر، هر کدام را ده بار بخواند. همچنين خواندن دعاى مباهله که شبیه به دعاى سحرهاى ماه رمضان است و در مفاتیح الجنان ذکر شده است. همچنين بعد قرائت دعای مذکور، قرائت دو رکعت نماز و 70 دفعه استغفار و اوّل آن اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ، صدقه دادن به جهت تأسی به حضرت امیرالمؤمنین( ع)، زیارت کردن امام علی( ع) و خواندن زیارت جامعه از اعمال روز مباهله ذکر شده است.
@n20011🌹
وفات
شيخ عباس قمي غروب روز 22 ذي الحجه سال 1359 ه. ق، حالش منقلب گرديد و پي در پي نام ائمه اطهار عليهالسلام را بر زبان جاري ميساخت. آن شب به علت كسالت فراوان نمازهايش را نشسته خواند و نيمه شب دعوت حق را لبيك گفت و در سن شصت و پنج سالگي به لقاءاللّه پيوست. مرحوم آيتاللّه سيدابوالحسن اصفهاني بر جنازه مطهرش نماز خواند و بعد از تشييعي باشكوه، توسط بزرگان و مراجع و عموم مردم، در صحن مطهر حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام ، كنار مرقد استادش محدث نوري، به خاك سپرده شد .
@n20011🖤
#تفسیر نور (محسن قرائتی)
الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا إِنَّنا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ قِنا عَذابَ النَّارِ
(پرهيزگاران) كسانىاند كه مىگويند: پروردگارا! براستى كه ما ايمان آوردهايم، پس گناهان ما را ببخشاى و ما را از عذاب آتش حفظ فرما.( آل عمران آیه ۱۶)
پیام ها
1- متّقين، همواره در انابه و دعا هستند. «يَقُولُونَ»
2- ايمان، زمينهى عفو الهى است. «آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنا»
3- عفو، از شئون ربوبيّت و لازمهى تربيت است. «رَبَّنا ... فَاغْفِرْ لَنا»
4- ترس از قهر و عذاب خداوند، از نشانههاى تقواست. «قِنا عَذابَ النَّارِ»
5- به كارهاى خوبتان اعتماد نكنيد. با آنكه اهل تقوا هستيد، باز هم از قهر الهى بايد ترسيد. «قِنا عَذابَ النَّارِ»
@n20011🌹💧
#امیر تیمور، مجتهد و حافظ قرآنِ خون آشام!
میگویند: تیمور لنگ خود را مجتهد میدانست و ادعا میکرد که میتواند احکام را از قرآن استنباط کند، و حافظ قرآن هم بود، بلکه در میان حافظان قرآن این مزیت را داشت که میتوانست قرآن را از آخر به اول بخواند.
در یکی از جنگها پسر او کشته شد. وی پس از محاصره و غلبه بر دشمن، وارد شهر شد و قاتل پسر را کشت و خون قاتل را مکید و خورد! ـ نعوذبالله ـ اینجور مجتهد و حافظ قرآن ندیده بودیم! رویه او در جنگ این بود که اگر شهری تسلیم میشد که هیچ و اگر تسلیم نمیشد، آنها را کافر، و نفوس و اعراض (جانها و ناموس) آنها را مباح میشمرد.
در محضر بهجت، ج۲، ص۲۱۱
@n20011🔰
مباهله.pdf
489.8K
پی دی اف دعای روز مباهله
#مکاشفهعلامهحسن زاده آملی
حضرت آقاجان علامه استاد آیت الله حسن حسن زاده آملی_اطال الله عمره الشریف_ میفرمایند:
♦️در شبی از نیمه دوم رجب 1388 هجری قمری در حدود سه ساعت از شب رفته، با جناب آقای آیت الله سید حسین قاضی طباطبایی تبریزی برادر زاده مرحوم آیت الله آقای حاج سید علی آقای قاضی،در کنار خیابان ملاقات اتفاق افتاد،با جناب ایشان در اثنای راه از مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی_رضوان الله علیه_ سخن به میان آوردم و سوال از تربتشان کردم.فرمودند:
♦️قبر ایشان در همین شیخان قم نزدیک مرحوم میرزای قمی،صاحب قوانین است و لوح قبر دارد.
♦️من به وقت شنیدن این که لوح قبر دارد،از ایشان نپرسیدم که در کدامت سمت قبر میرزای قمی....
♦️و چون با جناب آقای سید حسین قاضی خداحافظی کردم،شتابان به سوی شیخان رفتم که مبادا درب را ببندند.به آن جا رفتم و بسیاری از الواح قبور را نگاه کردم که بعضی را چون شب بود و برق های آن جا هم بسیار ضعیف بود؛تشخیص دادن بسیار دشوار بود.با خود گفتم:حالا که شب است و تاریک است،باشد تا فردا
♦️آیسا داشتم از شیخان بدر می آمدم ولی آهسته آهسته باز هم نظرم به الواح قبور بود که دیدم شخصی ناشناس از درب شرقی شیخان وارد قبرستان شده است و مستقیم به سوی من می آید،تا به من رسید گفت:
♦️آقا قبر آ میرزا جواد آقا ملکی تبریزی را می خواهید؟
♦️مرا در کنار قبر آن مرحوم برد و از من جدا شد که از قبرستان بدر رود.من بی اختیار تکانی خوردم و مضطرب شدم و ایشان را بدین عبارت صدا زدم و گفتم:
آقا من قبر ایشان را می خواستم،اما شما از کجا می دانستید؟
آن شخص در همان حال که به سرعت به سوی درب غربی شیخان می رفت،صورت خود را برگردانید و نیم رخی به سوی من نمود و گفت:
♦️ما مشتری های خودمان را می شناسیم.....♦️
@n20011🔰