تفسیر نور (محسن قرائتی)
هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ «33»
او كسى است كه پيامبر خود را با هدايت ودين حقّ فرستاد، تا آن را بر همهى دينها پيروز گرداند، هر چند مشركان ناراحت باشند.
نکته ها
اين آيه به همين صورت، علاوه بر اين سوره در دو سورهى ديگر نيز آمده است: سورهى فتح، آيهى 28 و سورهى صفّ، آيهى 9.
گرچه اسلام از نظر منطق و استدلال هميشه پيروز بوده است، امّا اين آيه، غلبهى ظاهرى و وعدهى حاكميّت اسلام بر جهان را بيان مىكند. چنانكه در آيات ديگرى نيز «ظَهَرَ» به معناى استيلا يافتن آمده است، مثل: «إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ» «2» اگر بر شما غالب شوند، سنگسارتان مىكنند. ودربارهى كفّار آمده است: «إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ لا يَرْقُبُوا فِيكُمْ إِلًّا وَ لا ذِمَّةً» «3» اگر بر شما غالب شوند، هيچ عهد و پيمانى را مراعات نمىكنند.
«2». كهف، 20.
«3». توبه، 8.
جلد 3 - صفحه 411
از يك سو اين آيه تاكنون تحقّق نيافته است و از سويى ديگر خداوند وعدهى حاكميّت كلّى اسلام را داده و وعدهاش دروغ نيست، در نتيجه همان گونه كه در روايات بسيارى آمده است، اين آيه به ظهور حضرت مهدى عليه السلام اشاره دارد.
مسألهى حضرت مهدى عليه السلام و قيام جهانى او، در روايات بسيارى از طريق شيعه و اهلسنّت آمده و در اغلب كتب حديثى عامّه نيز مطرح شده و از مسلّمات اعتقادى مسلمانان است. هرچند برخى از جمله وهابيّت به دروغ اين عقيده را مخصوص شيعه دانستهاند. «1»
امام باقر عليه السلام فرمودند: زمانى خواهد آمد كه هيچ كس باقى نخواهد ماند، مگر اينكه به رسالت حضرت محمّد صلى الله عليه و آله اقرار خواهد كرد. «2»
در مورد حاكميّت دين در سراسر گيتى، احاديث بسيارى است؛ از جمله از حضرت على عليه السلام روايت شده است كه در زمان ظهور امام زمان عليه السلام، هيچ خانهاى و هيچ قريهاى نخواهد بود، مگر آنكه اسلام وارد آن خواهد شد، چه بخواهند، چه نخواهند. و صداى اذان هر صبح و شام در هر قريهاى شنيده خواهد شد. «3»
پیام ها
1- محور وپايهى دين اسلام، حقّ است. «دِينِ الْحَقِّ» (همهى اديانآسمانى حقّند، ولى به خاطر پيدايش تحريف در آنها، حقّانيت آنها مخدوش شده است)
2- حقّ بر باطل پيروز است. «لِيُظْهِرَهُ»
3- اراده و حركت خود را با ارادهى الهى هماهنگ سازيم، وگرنه محو و نابود خواهيم شد. «لِيُظْهِرَهُ، وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»
«1». منتخب الأثر.
«2». تفسير نورالثقلين.
«3». تفسير صافى.
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 412
D1738082T18524022(Web)-mc.mp3
2.44M
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ ㅤ❚❚ ㅤ▷ㅤ ↻
|⇦• نقش بنیاسرائیل و یهود در عالَم اسلام
👤 مرحوم آیةالله علوی گرگانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📻 #زمزم_احکام
❓ استفاده از باقیماندهی غذای اداره در منزل چه حکمی دارد؟
✔️ حجتالاسلام علیاننژاد نماینده #آیت_الله_مکارم_شیرازی پاسخ میدهند.
#احکام_شرعی
#زمزم_احکام
#حق_الناس
📣 با تبلیغ کانال در ثواب نشر احکام شریک شوید❤️
🔸روش تطهیر کف خانه و مانند آن
⁉️ اگر کف خانه با خون، نجس شده و جایی برای خارج شدن آب وجود نداشته باشد، برای تطهیر چگونه عمل کنیم؟
✅ پس از برطرف کردن عین نجاست، به یکی از دو روش زیر میتوان آنجا را تطهیر نمود:
۱: آب کر (لوله کشی) به جای نجس وصل شود و همه آن محل را فرا بگیرد.
۲: آب قلیل بر محل نجس شده، ریخته شود سپس با دستمال و مانند آن برداشته شود و بنابر احتیاط واجب یک بار دیگر بر محلی که آب جمع شده بود مجددا آب ریخته شده و با دستمال و مانند آن برداشته شود. (اگر برای دفعه دوم از دستمال قبلی استفاده شود باید ابتدا تطهیر گردد).
#احکام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ آیا وقتی انسان را در قبر میگذارند همه چیز را متوجه میشود؟
🔺️ توضیحات حجتالاسلام رضا محمدی
#اعتقادات
#سوالات_دینی
#پرسمان_دینی
💠#مولوی و شکرستان💫
یک شکارچی، پرنده ای را به دام انداخت. پرنده گفت: ای مرد بزرگوار! تو در طول زندگی خود گوشت گاو و گوسفند بسیار خورده ای و هیچ وقت سیر نشده ای. از خوردن بدن کوچک و ریز من هم سیر نمی شوی. اگر مرا آزاد کنی، سه پند ارزشمند به تو می دهم تا به سعادت و خوشبختی برسی. پند اول را در دستان تو می دهم. اگر آزادم کنی، پند دوم را وقتی که روی بام خانه ات بنشینم به تو می دهم. پند سوم را وقتی که بر درخت بنشینم. مرد قبول کرد. پرنده گفت:
پند اول اینکه: سخن محال را از کسی باور مکن.
مرد بلافاصله او را آزاد کرد. پرنده بر سر بام نشست…
گفت پند دوم اینکه: هرگز غم گذشته را مخور. برچیزی که از دست دادی حسرت مخور.
پرنده روی شاخ درخت پرید و گفت: ای بزرگوار! در شکم من یک مروارید گرانبها به وزن ده درم هست. ولی متأسفانه روزی و قسمت تو و فرزندانت نبود. و گرنه با آن ثروتمند و خوشبخت می شدی. مرد شکارچی از شنیدن این سخن بسیار ناراحت شد و آه و ناله اش بلند شد. پرنده با خنده به او گفت: مگر تو را نصیحت نکردم که بر گذشته افسوس نخور؟ یا پند مرا نفهمیدی یا کر هستی؟ پند دوم این بود که سخن ناممکن را باور نکنی. ای ساده لوح! همه وزن من سه درم بیشتر نیست، چگونه ممکن است که یک مروارید ده درمی در شکم من باشد؟ مرد به خود آمد و گفت ای پرنده دانا پندهای تو بسیار گرانبهاست. پند سوم را هم به من بگو.
پرنده گفت: آیا به آن دو پند عمل کردی که پند سوم را هم بگویم؟
پند گفتن با نادان خواب آلود مانند بذر پاشیدن در زمین شوره زار است...!
سایت بلاکفا
#حکایت
عمار یاسر گوید: امیرمؤمنان علی (ع) در جائی نشسته بود. کبوتری از هوا آمد. دور حضرت پرواز می نمود و به زبان خود به حضرت علی (ع) می گفت: «امروز پرواز می کردم، دیدم روی زمین دانه هائی ریخته، سرازیر شدم تا آنها را برچینم. صدای بال یک باز را شنیدم که به قصد شکار من آمده، فرار کردم و به اینجا آمده ام. به فریادم برس. من به شما پناه آورده ام.» علی (ع) آستین خود را باز کرد و آن کبوتر در آستینش جای گرفت.
ناگهان علی (ع) دید، باز شکاری فرا رسید و با زبان خود که علی (ع) می فهمید، عرض کرد: «صید مرا رها کن.»
علی (ع ) به باز فرمود: «این حیوان به من پناه آورده، من آن را به دست دشمن نمی دهم.»
باز شکاری عرض کرد: «چهار روز است گرسنه ام. امروز این کبوتر را خواستم شکار کنم، به تو پناه آورده است.»
علی (ع) فرمود: «هرکس به من پناه آورد، ممکن نیست که او را پناه ندهم.»
باز شکاری گفت: یا علی! یا شکار مرا بده و یا من گرسنه ام مرا سیر کن... آنحضرت که در فکر این بود تا از راهی که بسیار سخت بود باز شکاری را غذا دهد، که باز شکاری فریاد زد: «دست نگهدار من جبرئیل هستم و آن کبوتر برادرم میکائیل است. امروز می خواستیم تو را امتحان کنیم و فتوّت و جوانمردی تو را بیازمائیم. حقا که جوانمرد هستی.»[1]
پی نوشت:
[1] تلخیص از کتاب عشریه چهار سوقى، ص 159؛ این داستان را مرحوم سید مرتضى علم الهدى به قصیده درآورده و این قصیده در آخر کتاب حیوان سبزوارى مذکور است.
يار صديق و پرهيزكار پيامبر كه زبان صريح و اعتراض دلسوزانهاش تنها با انگيزهى عمل به وظيفه در برابر انحرافات بود، هيچ توجيه و تأويلى نمىپذيرد.
پیام ها
1- بعضى از علماى اهل كتاب، بد نيستند. «كَثِيراً مِنَ الْأَحْبارِ»
2- بهرهگيرى علما از مال مردم و بهره نرساندن به آنان كه موجب بىرغبتى مردم به دين مىشود شايد مصداقِ «صدّ عن سبيل اللَّه» باشد. لَيَأْكُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ ... وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ
«1». الغدير، ج 8، ص 335.
«2». تفسير نمونه.
«3». از جمله: تفسير المنار، ج 10، ص 406- 407.
جلد 3 - صفحه 415
3- بازداشتن علماى يهود و نصارى مردم را از راه حقّ، به خاطر دستيابى به دنياست. يَكْنِزُونَ ... يَصُدُّونَ
4- در اسلام، محدوديّتى براى سرمايه نيست، امّا راه تحصيل آن شروطى دارد و زراندوزى و بدمصرف كردن ثروت حرام است. الَّذِينَ يَكْنِزُونَ ... وَ لا يُنْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللَّهِ (وقتى زراندوزى حرام باشد، احتكارِ ضروريّات قطعاً حرام است)
5- مال اندوزى و حرص، احتكار و پنهان كردن است. چون مشكلات بسيارى را براى جامعه فراهم مىكند. الَّذِينَ يَكْنِزُونَ ... وَ لا يُنْفِقُونَها
6- دنياپرستى علما و زراندوزى ثروتمندان، سبب قهر الهى است. فَبَشِّرْهُمْ ...
7- جمعآورى طلا و نقره و پول، و انفاق نكردن و احتكار آن، گناه كبيره است. چون وعدهى عذاب به آن داده شده است. الَّذِينَ يَكْنِزُونَ ... بِعَذابٍ أَلِيمٍ
پانویس
💠#تفسیر نور (محسن قرائتی)💫
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيمٍ «توبه آیه34»
اى كسانىكه ايمان آوردهايد! بسيارى از دانشمندان و راهبان، (با سوء استفاده از موقعيّت خود،) اموال مردم را به ناحق مىخورند و آنان را از راه خدا باز مىدارند و كسانىكه طلا و نقره مىاندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمىكنند، پس آنان را به عذابى دردناك، بشارت بده!
نکته ها
معناى احبار و رهبان در آيهى 31 گذشت.
علماى يهود بهخاطر منافع مادّى خود، حقّ را كتمان كردند وبه حقانيّت دين اسلام اعتراف نكردند، يا رشوه گرفتند و گناه بخشودند، يا تفتيش عقايد كرده و به ديگران تهمت زدند.
سوء استفاده از موقعيّتها، حرام است وبزرگترين خطر براى علماى دين، فساد مالى است. «لَيَأْكُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ» (كسانىكه متولّى موقوفاتاند و آنها را در مسير اهداف وقف شده مصرف نمىكنند، از مصاديق اين آيه مىباشند)
زكات در روايات:
از امام صادق عليه السلام پرسيدند: در چه مقدار مال، زكات واجب مىشود؟ حضرت فرمود: زكات ظاهر يا باطن؟ گفتند: هر دو. حضرت ابتدا نصابى را براى زكات ظاهر بيان نموده و آنگاه در بيان زكات باطن فرمودند: «فلا تستأثر على اخيك بما هو احوج اليه منك» «1» آنچه را برادر دينىات به آن نيازمندتر از توست، او را انتخاب و ترجيح دهى.
در روايتى ديگر، آن حضرت مىفرمايد: «انّما اعطاكم اللَّه هذه الفضول من الأموال لتوجّهوها
«1». تفسير صافى.
جلد 3 - صفحه 413
حيث وجّهها اللَّه تعالى و لم تُعطِّلوها لتكنِزوها» «1» خداوند اين مالهاى اضافى را به شما عطا كرد تا در مسير رضاى او خرج كنيد، نه آنكه احتكار و گنج كنيد.
طبق روايات، امام زمان عليه السلام چون ظهور كند، گنجها را حرام مىكند و همه را به مبارزات خود به مصرف مىرساند.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: انّ اللَّه فرض على اغنياء المسلمين فى اموالهم القدرَ الّذى يَسَعُ فقرائهم ...
الا انّ اللَّه يحاسبهم حساباً شديداً و يعذّبهم عذابا اليما «2» خداوند، در مال مسلمانانِ ثروتمند، به مقدارى زكات واجب كرده كه كفاف فقرا را بدهد، آگاه باش! اگر به وظيفهى خود عمل نكنند، همانا خداوند از آنان حسابرسى شديد مىكند.
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: هر مالى كه زكات آن پرداخت نشود كنز است، گرچه پنهان نباشد، يا غيرطلا و نقره باشد. «3»
ابوذر و آيهى كنز:
ابوذر غفارى، صحابى بزرگوار پيامبر، در اعتراض به زراندوزىهاى معاويه و عثمان و عمّال حكومت و حيف و ميل اموال عمومى، صبح و شام اين آيه را با صداى بلند در برابر معاويه و سپس در مقابل عثمان مىخواند و مىگفت: اين آيه مخصوص مانعان زكات نيست و هر نوع زراندوزى را شامل مىشود.
در تفسير شريف الميزان آمده است كه از برخوردهاى ابوذر با عثمان و معاويه و كعب الأحبار، بر مىآيد كه ثروتاندوزى در جامعهى فقير حرام است، گرچه از راه حلال باشد و زكاتش پرداخت شده باشد.
البتّه برخى آن را به اجتهاد شخصى ابوذر نسبت مىدادند، ولى خودش مىگفت: «ما قلتُ لهم الّا ما سَمعتُ من نبيّهم» آنچه گفتهام از پيامبر شنيدهام. از طرفى صراحت و صداقت ابوذر هم مورد تأييد پيامبر است.
از فرازهاى برجستهى زندگى ابوذر، همين امر به معروف و نهى از منكر او نسبت به حكّام،
«1». تفسير صافى.
«2». تفسير صافى.
«3». تفسير كنزالدقائق.
جلد 3 - صفحه 414
در زمينهى ريختوپاشهاى اقتصادى است و نزاعش با عثمان بر سر مال و مقام نبود، بلكه اعتراض به يك منكر اجتماعى بود.
سرانجام عثمان، اين صحابى پارسا و انقلابى را به شام تبعيد كرد، از شام هم به بدترين وضعى به مدينه آوردند، سپس به «ربذه» تبعيد شد و در تبعيدگاه، مظلومانه جان سپرد. و اين نيز از فرازهاى ناپسند وننگين حكومت عثمان بود.
ديگران براى تبرئهى عثمان، كوشيدهاند تا به ابوذر تهمت سوسياليست بودن و فكر اشتراكى داشتن و مخالفت با مالكيّت خصوصى بزنند، امّا علامه امينى قدس سره در الغدير، بحث مبسوطى در ردّ اين اتهام دارد. «1»