💠#دو کرامت از حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام💫
آیة الله سید عبدالجواد عَلَم الهُدی، در ضمن سخنرانیای در تالار شیخ صدوقِ آستان مقدس حضرت عبدالعظیم علیه السلام، دو کرامت از آن حضرت نقل کردند. من از ایشان تقاضا کردم که آنها را مکتوب کنند. ایشان در تاریخ ۲۵/۷/۱۳۷۶ متن ذیل را ارسال فرمود:
مرحوم مغفور سیّد عبدالمهدی سِلمی نجفی، پسر دایی پدرم، که در زمان رضاخان پهلوی در تهران تبلیغ میکرد، به دستور طاغوت وقت دستگیر میشود. ایشان بعد از آزادی به ما فرمود: بعد از یک سال زندان به شهر بیرجند تبعید شدم. یکی از شبها که بسیار دلتنگ بودم،به حضرت عبدالعظیم متوسّل شدم و با چشم گریان به خواب رفتم. در رؤیا دیدم وارد مجلسی شدم که جالسین همه روحانی بودند، و صدر مجلس، سیّد عبدالعظیم با صورتی نورانی و مجلّل نشسته است. جلو رفتم و بعد از سلام شکایت حالم را به عرض رساندم.
فرمودند: «وقتی در تهران بودی نزد ما نمیآمدی؛ ولی بعد از این به دیدار ما بیا.»
از خواب بیدار شدم و تا صبح فکر میکردم. بعد از اذان صبح مأمور شهربانی در منزل آمد و گفت: عبدالمهدی سِلمی اینجاست؟
در منزل رفتم و خود را معرّفی کردم، گفت: مرخّص شدی، هر کجا میخواهی برو!
بدون هیچ تعرّض و تعقیب و تعهّد به تهران آمدم و با خود عهد کردم تا آخر عمر زیارت آن حضرت را شبهای جمعه ترک نکنم.
کرامت دوم آن بود که حقیر یکی دو سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی شبهای جمعه در مجلس توسّلی شرکت میکردم که جمع خاصّی در آن بودند و تا صبح طول میکشید. در آن مجلس بزرگانی بودند که در مسألۀ احضار ارواح اولیا نصیبی داشتند. یکی از آنان شبی از قول شخصی که راضی نبود با وضع اختناق و سلطۀ ساواک معرّفی شود، این ماجرا را نقل کرد:
یکی از مشاورین محمد رضا پهلوی که تا حدّی ایمان داشت و از عاقبت طغیان طاغوت ناراحت بود از من خواست اگر ممکن است به حضرت عبدالعظیم علیه السلام متوسّل شوم و عاقبت این سلطنت را از روح آن حضرت بپرسم. مدّتی بعد با مقدمات زیاد توفیق یافتم تا به روح مطهّر آن جناب نزدیک شوم. گویا آن حضرت میدانست حاجت من چیست، با خطابی تند فرمود: «به این مرد[۱] بگوئید باید این هرزگیها را کنار بگذاری. من از خدای متعال خواستهام ریشۀ تو و اهلت را برای همیشه قطع نماید.»
آنجا دیگر اجازه نداشتم سؤال دیگری بکنم، ولی اصل مطلب را گرفتم. بعد ندیم شاه را دیدم و مطلب را به او گفتم، او سخت مضطرب شد و گفت چگونه این خطاب تند را به شاه برسانم.
چندی بعد ندیم شاه گفت: به هر طوری بود خودم را آماده کردم و روزی به شاه عین جریان را بدون نقل واسطه بیان کردم. شاه معنی کلمه هرزگی را نفهمید. حسین علا _ که نخستوزیر وقت بود _ را به حضور خواست و گفت میگویند در مملکت هرزگی هست؟ حسین علا گفت: خاطر شهریاری آسوده باشد، هیچ گونه هرزگی در مملکت وجود ندارد!
[۱] . مقصود، شخص شاه بوده است.
منبع : خاطره های آموزنده
مولف:محمدی ری شهری
4_5857080788847170638.mp3
15.6M
📢 صوت کامل بیانات صبح امروز رهبر انقلاب در دیدار کارگران. ۱۴۰۳/۲/۵
انتشار حداکثری با شما ✅
🇮🇷 اتحادیه عماریون
🔺همدلی
🔻انقلابی گری
🔴(تصاویر) بازدید آیت الله خامنه ای از بقایای سربازان آمریکا در طبس
🔹 ۳۵۹ سرباز نیروی دلتای آمریکا با هدف نجات گروگان های آمریکایی وارد صحرای طبس شدند؛ غافل از اینکه شنها در تاریکی شب منتظر نابود کردن آنها بودند. چند روز پس از واقعه طبس، امام جمعه تهران و شهید چمران از محل این اتفاق بازدید کردند.
✓ انتشار بمناسبت سالروز شکست حمله نظامی آمریکا در صحرای طبس
💠#تفسیر نور (محسن قرائتی)💫
عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْكاذِبِينَ «توبه آیه43»
خدايت ببخشايد! چرا پيش از آنكه (حال) راستگويان بر تو روشن شود و دروغگويان را بشناسى، به آنان اجازه (مرخّصى) دادى؟
نکته ها
گويا برخى از منافقان بدون عذر، نزد پيامبر آمده و از رفتن به جبههى تبوك عذر آوردند.
جلد 3 - صفحه 428
رسول خدا صلى الله عليه و آله هم اجازه داد. اين آيه، بطور ضمنى بر اذن دادن عتاب مىكند تا اجازهى مرخّصى، مخصوص معذوران واقعى باشد، نه بهانه جويان.
در آيهى بعد، سخن از آن است كه خداوند توفيق جبهه رفتن را از منافقان گرفته است، كَرِهَ اللَّهُ انْبِعاثَهُمْ ... پس اذن پيامبر در سايهى كراهتِ خدا از شركت منافقان در جنگ است و انتقاد به خاطر زودتر افشا كردن آنان است. به علاوه در آيهى 47 نيز زيانبار بودنِ حضور منافقان در جبهه مطرح شده است. پس اين اجازه، نه گناه بوده است ونه نشان سوء مديريّت پيامبر.
پیام ها
1- مديريّت وتدبير را بايد از خدا آموخت كه انتقادش در كنار عفو و رحمت است. «عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ»
2- راههاى بهانهجويى را به روى منافقان ببنديد. «لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ»
3- شركت نكردن در جنگ، نيازمند اذن رهبر است. «لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ»
4- جنگ، وسيلهى مناسبى براى شناخت حقيقت افراد است. حَتَّى يَتَبَيَّنَ ...
5- همه جا عيبپوشى ارزش نيست، گاهى بايد افشاگرى كرد. حَتَّى يَتَبَيَّنَ ... وَ تَعْلَمَ الْكاذِبِينَ
6- در شناخت منافقان بايد به بررسى عملكردشان در زمان جنگ و جهاد پرداخت. «وَ تَعْلَمَ الْكاذِبِينَ»
7- جامعهى اسلامى بايد چنان صادقانه حركت كند كه منافقان رسوا شوند. يَتَبَيَّنَ ... وَ تَعْلَمَ الْكاذِبِينَ
8- حضور منافقان در جبهه، ارزش نيست، ولى فرارشان از جبهه، موجب رسوايى آنان است. «تَعْلَمَ الْكاذِبِينَ»
@n20011💧🌷
1860181762_-173720764.mp3
4.75M
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ ㅤ❚❚ ㅤ▷ㅤ ↻
|⇦• نظم نوین جهانی
👤 مقام معظّم رهبری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️اگه توی نماز یکی از بخش ها رو فراموش کنیم تکلیف چیه؟
#احکام_به_زبان_ساده
#احکام_نماز
ـ✨🌼✨🌼
ـ🌼✨🌼 ﷽
ـ✨🌼
ـ🌼 #تقلید_صدا
❓ تقليد صداى آقایون به وسيله خانمها و برعكس چه حکمی داره؟
📚 همه مراجع: اگه باعث مسخرهشدن یا مسخرهکردن یا اذیت و بیاحترامی به ديگران نباشه یا مفسده دیگهای نداشته باشه، اشكال نداره.
🔺 آيتالله خامنهاى، اجوبةالاستفتائات، س1219؛ آيتاللّه نورى، استفتائات، ج1، س461؛ دفتر همه مراجع.
🖌 آثار دهگانه قرائت سوره یس :
✍ پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند :
💠 ای علی! «یس» را بخوان که در آن ده اثر
است هر که آن را قرائت کند:
۱) اگر گرسنه باشد سیرگردد
۲) اگر تشنه باشد، سیراب گردد
۳) اگر عریان باشد، پوشانیده گردد
۴) اگر عزب باشد، ازدواج کند
۵) اگر ترسان باشد، امنیت یابد
۶) اگر مریض باشد، عافیت یابد
۷) اگر زندانی باشد، نجات یابد
۸) اگر مسافر باشد، در سفرش یاری شود
۹) نزد میت خوانده نمی شود مگر اینکه خدا
بر او آسان گیرد
۱۰) اگر گمشده داشته باشد، گمشده اش را پیدا کند
📚 ﺍﻟﻤﺼﺒﺎﺡ ﮐﻔﻌﻤﯽ ، ﺹ۱۸۲
💠#کرامتی از امام حسین علیه السلام
هنگامی که امام حسین(ع) در ماجرای سفر به سوی عراق و کربلا از مدینه عازم شد، عبداللّه بن مطیع (از مسلمین معروف مدینه) برای خود چاه آبی حفر می کرد، تا با خانواده اش از آن بهره مند گردند، عبداللّه نزد امام حسین(ع) آمد و عرض کرد: این چاه را کنده ایم، امروز به آب رسیده، و مقداری از آن، آب به دست آمده که هم شور و هم اندک است، تقاضا دارم دعا کنی تا خداوند آن را شیرین و پر برکت کند. امام حسین(ع) فرمود: اندکی از آب چاه را نزدم بیاور. عبداللّه اندکی آب آورد، امام(ع) اندکی از آن را نوشید سپس مقداری از آن را در دهان مضمضمه کرد، و آنگاه همان آب مضمضه شده را در درون آن چاه ریخت. همین کار امام حسین(ع) باعث شد که آب آن چاه، هم شیرین و گوارا گردید، و هم زیاد شد.[1]
[1] . ارشاد شیخ مفید (ترجمه شده)، ج 1، ص 135.