نجاست گوشت
اغلب مردم اگر برنج یا گوشت خام نجس شود، آن را دور می ریزند.
در حالی که اگر ظاهر برنج و گوشت و چیزی مانند این ها نجس شده باشد، چنانچه آن را در ظرفی گذاشته و سه مرتبه آب روی آن بريزيم و خالی کنيم، پاک می شود.
توضیح المسائل مراجع م166
#طفلان حضرت زینب علیها السلام✨✨
عبد اللَّه بن جعفر (پسر عموى آن حضرت و شوهر خواهرش، زینب علیها السلام) دو فرزند خود عون و محمد را بنزد حضرت فرستاد و نامه نیز بوسیله آن دو براى او فرستاد که در آن چنین نوشته بود:
اما بعد من ترا بخدا سوگند دهم که چون نامه مرا خواندى از این سفر بازگردى، زیرا من بر تو ترسناکم از این راهى که بر آن میروى از اینکه هلاکت تو و پریشانى خاندانت در آن باشد، و اگر امروز تو از میان بروى روشنائى زمین خاموش خواهد شد، زیرا تو چراغ فروزان راه یافتگان و آرزو و امید مؤمنان هستى، و براهى که میروى شتاب مکن تا من بدنبال این نامه خدمت شما برسم و السلام.
عبد اللَّه (این نامه را فرستاد و از آن سو) بنزد عمرو بن سعید رفته از او درخواست کرد امان نامه براى حسین علیه السّلام بفرستد و او را آرزومند سازد که از این راه باز گردد، پس عمرو بن سعید نامه براى آن حضرت نوشت و در آن نامه او را امیدوار به نیکى و صله کرد و بر جان خویش آسوده خاطر ساخت، و آن نامه را بوسیله برادرش یحیى بن سعید فرستاد، پس یحیى و عبد اللَّه بن جعفر بآن حضرت رسیده و پس از آنکه پسران خود را فرستاده بود (خود نیز آمده) و نامه عمرو بن سعید را باو دادند و در بازگشت آن حضرت کوشش بسیار کردند، سید الشهداء علیه السّلام فرمود: همانا من رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) را در خواب دیدم و مرا بآنچه بدنبال آن میروم دستور فرمود، آن دو گفتند: آن خواب چه بوده؟ فرمود: آن را براى کسى نگفته و نخواهم گفت تا خداى خویش را دیدار کنم، پس همین که عبد اللَّه بن جعفر از بازگشت او ناامید شد بدو فرزند خویش عون و محمد دستور داد ملازم آن جناب باشند و بهمراهش بروند، و در رکابش شمشیر زنند، و خود با یحیى بن سعید بمکه بازگشت .(۱)
پی نوشت:
(۱) ارشاد ، ج۲، ص: ۶۹
@n20011🔰
مرحوم #جزایری در خصائص الزینبیه :
قابل توجه است که عبد الله بن جعفر با آن ارادتی که به سید الشهداء داشته است نمی توان گفت که بدون امر حضرت از یاری ایشان سر باز زده است. بنابراین شاید آن حضرت برای حفظ بقیه بنی هاشم که در مکه و مدینه بوده اند ،عبد الله را امر نموده است که باز گردد، چرا که یزید باآن پستی و شقاوت راضی نبوده که یک نفر از بنی هاشم به روی زمین باقی بماند و چون عبد الله بن جعفر به واسطه فضایل و جود و سخایش نزد همه مورد قبول بوده است ودارای نفوذ کلام بوده ، امام حسین علیه السلام او را جهت حفظ بنی هاشم از همراهی خود نهی فرموده ، چنان چه رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در غزوه تبوک علی را در مدینه به جا گذاشت ودر نظر داشت تا به واسطه ی وجود او ، اهل مدینه از شر منافقین در امان بمانند .همچنین مؤید این مطلب آنست که عبد الله دو فرزند چون جان شیرین خود را فدا نمود. آیا ممکن است کسی که دو فرزند خود رادریغ ننموده است از جان خود دریغ نماید؟! (۲)
ودر برخی روایات گفته شده است علت عدم همراهی عبد الله بن جعفر با امام حسین این بود که نابینا شده بود. (۳)
پینوشتها:
(۲) خصائص الزینبیه ص ۱۹۴
(۳) الکامل فی التاریخ ج۲ ص۵۴۸
@n20011🔰
خبر #شهادت فرزندان عبد الله بن جعفر به او:
برخى از دوستان عبد اللَّه بن جعفر بنزد عبد اللَّه رفته خبر کشته شدن دو پسرش را باو داد، عبد اللَّه گفت: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»
پس ابو السلاسل غلام عبد اللَّه گفت: این اندوهى است که ما از ناحیه حسین بن على داریم (و او باعث این مصیبت شد؟)
عبد اللَّه نعلین خود را باو زده او را از نزد خود دور کرده گفت: اى پسر زن لخناء (دشنامى است در عرب)
أَ لِلْحُسَیْنِ تَقُولُ هَذَا وَ اللَّهِ لَوْ شَهِدْتُهُ لَأَحْبَبْتُ أَلَّا أُفَارِقَهُ حَتَّى أُقْتَلَ مَعَهُ
آیا در باره حسین علیه السّلام چنین گوئى؟ بخدا اگر من در خدمت آن حضرت بودم هر آینه دوست میداشتم از او دور نشوم تا در کنارش کشته شوم، بخدا چیزى که مرا از آن دو خشنود می کند و در مرگشان دلدارى بمن میدهد این است که آن دو در رکاب برادر و پسر عمویم کشته شدند و جان خود را در راه یاریش داده در باره او شکیبائى ورزیدند، سپس رو به همنشینان خود کرده گفت: سپاس خداوندى را که گران کرد بر من شهادت حسین را و اگر من بدست خود یاریش نکردم دو فرزندم او را یارى کردند.(۴)
پی نوشت:
(۴) الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد ج۲ ۱۲۴
@n20011🔰
#فرستادن فرزندان به میدان:
هنگامی که حضرت ابراهیم (علیه السلام) خواست اسماعیل را برای قربانی به همراه خود ببرد،به مادر او هاجر ، فرمود: فرزندت را زینت کن که او را به میهمانی دوست برم.
پس از آنکه او را برد و با خطاب «وفدیناه بذبح عظیم»(۵) او را به ذبحی بزرگ باز خریدیم، او را از ذبح شدن نگهداری نمود، اسماعیل را به نزد مادرش بر گردانید هنگامی که هاجر چشمش به گلوی فرزند که از اثر کارد قرمز شده بود افتاد، بی اختیار غش کردو بر زمین افتاد. (۶)
و بنا بر روایتی ، بیش از سه روز زنده نماند با اینکه اسماعیل هنوز سالم وزنده بود. (۷)
ببین تفاوت از کجا تا به کجاست .
حضرت زینب علیها سلام لباس نو بر تن عون و محمد کرد به چشمانشان سرمه کشید اومد خدمت داداش
الا ای آسمان عشق بنگر اختر خود را بلا گردان اصغر کن دو طفل خواهر خود را
بیا و بر مگردان این کفن پو شان زینب را که نزد فاطمه بالا بگیرد او سر خود را
هر طوری بود ابی عبد الله (علیه السلام) را راضی کرد . رفتند میدان جنگ نمایانی کردند تا اینکه به شهادت رسیدند .اما نکته جانسوز این ماجرا اینه وقتی ابی عبد الله (علیه السلام) بدنهای نازنین بچه هارا به سمت خیمه ها آورد هر چه نگاه کرد دید زینب برا استقبال نیامد .آخه این زینب همون زینبیه که تا علی اکبر روی زمین افتاد سراسیمه از خیمه ها خارج شد فریاد میکشید: «واحَبِیباه، یَابْنَ أُخَیَّاه ای پسر برادرم وَ جَاءَتْ فَأَکَبَّتْ عَلَیْهِ با عجله آمد و خود را روى پیکر على اکبر انداخت.
اما اونجا هر چه حسین انتظار کشید دید زینب حتی از خیمه بیرون هم نیومد نکنه یه وقت داداشش شر منده بشه.
هر دل که به عشق، مبتلایش کردند آئینه ی رحمت خدایش کردند
آن را که سعادت و شرف بخشیدند با عشق حسین آشنایش کردند
#اشعار متناسب :
زبانحال طفلان حضرت زینب
کاش مشمول دعاهای پیمبر بشویم باز هم باعث خوشنودی مادر بشویم
نکند دیر شود لحضه پرواز از خاک کاش ما هم بپریم ودو کبوتر بشویم
پس بگیرید زما منصب سرداری را قصد مان است در این معرکه بی سر بشویم
آبرویی که خدا داده به ما می ریزد اگر از قافله جا مانده و آخر بشویم
ما نداریم بهایی مگر از لطف خدا پیشمرگان علی اکبرو اصغر بشویم
قدر یک پلک زدن مانده که در عرش خدا زائر فاطمه و ساقی کوثر بشویم
پینوشتها:
(۵) صافات ۱۰۷
(۶) خصائص الزینبیه ص ۲۲۷
(۷) گنجینه معارف ج۲ ص۱۰۰۳
حر چگونه شهید شد؟
حر بن يزيد به اتفاق زهير بن قين با دشمن پيكار مي كردند. هر گاه يكي از آنها در محاصره دشمن قرار مي گرفت، ديگري او را از محاصره بيرون مي آورد، و مدتي به اين گونه پيكار كردند. اسب حرّ زخمي شد اما او همچنان سواره پيكار مي كرد و رجز مي خواند تا اين كه مردي به نام « يزيد بن سفيان » كه با حر دشمني ديرينه داشت به او حمله كرد ولي حرّ به او هم امان نداد و او را از دم شمشير گذراند.پس از آن فردي به نام «ايوب بن شرح» تيري به اسب حر زد و آن را از پاي در آورد. حرّ بناچار از اسب پياده شد و پياده جنگید تا بيش از چهل نفر را به قتل رساند. در اين هنگام بود كه لشگر پياده نظام عمر بن سعد بر او حمله ور شدند و او را به شهادت رساندند.
امام (ع) بر بالین حربن ریاحی
وقتی حر شهید شد امام (ع) بر بالينش نشست و خون از چهره او پاك كرد و اين جملات را فرمود:« تو حر و آزادي، همان گونه كه مادرت بر تو نام «حرَ» را نهاد، تو در دنيا و آخرت حرّ و آزاده هستي.»يكي از اصحاب امام عليه السلام در رثاي حرّ اين گونه سرود:« نيكو آزادهاي بود حرّ كه از قبيله بني رياح است. او هنگامي كه نيزه ها بر او فرود مي آمدند صبور و شكيبا بود. و نيكو حرّي بود؛ چرا كه خود را فداي حسين (ع)كرد و صبح هنگام جان خود را نثار كرد.»
#بدن سالم حر پس از صدها سال
شاه اسماعيل صفوي پس از تصرف بغداد، به كربلا آمد و در آنجا از برخي مردم شنيد كه از حر به دليل اينكه به امام حسين (ع) اجازه خروج از كربلا را نداده و باعث وقوع حادثه عاشورا شده بد ميگويند.برای همین شاه اسماعيل فرمان داد قبر او را نبش كنند. آنگاه بدن سالم او را ديد كه شبيه مردي بود كه خفته باشد. دستمالي كه امام حسين عليه السلام بر سر او بسته بود، هنوز بر سرش بود. همين كه دستمال را باز كردند، خون تازه روان شد و هرچه كردند با دستمال ديگري خون را بند بياورند ممكن نشد.با مشاهده عظمت حر، شاه اسماعيل دستور داد گنبد و بارگاهي برايش بنا كنند.
@n20011💧
سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره آل عمران - آیه ۲۶
قُلِ اللَّهُمَّ مَلِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِى الْمُلْکَ مَنْ تَشَآءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَآءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَآءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَآءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَىءٍ قَدِیر
ترجمه
بگو: خداوندا! تو صاحب فرمان و سلطنتى. به هر کس (طبق مصلحت و حکمت خود) بخواهى حکومت مى دهى و از هر کس بخواهى حکومت را میگیری و هر که را بخواهى عزّت مى بخشى و هر که را بخواهى ذلیل مى نمایى، همه خیرها تنها به دست توست. همانا تو بر هر چیز توانایى.
در تفاسیر مى خوانیم که پیامبر اسلام (ص) پس از آنکه مکّه را فتح نمود، وعده فتح ایران و روم را به مسلمانان داد. در آن موقع منافقان با تعجّب به یکدیگر نگاه مى کردند که این آیه نازل شد. گروهى از مفسّران، نزول آیه را در موقع حفر خندق دانسته اند. آن زمان که پیامبر (ص) کلنگ را بر سنگ زد و از آن جرقه اى برخاست، فرمود: من در این جرقه ها فتح کاخ هاى مدائن و یمن را از جبرئیل دریافت کردم. منافقان با شنیدن این سخن، لبخند تمسخر مى زدند که این آیه نازل شد.
آنچه در این آیه در مورد اعطاى عزّت و ذلّت از جانب خداوند آمده، طبق قوانین و سنّت اوست و بدون جهت و دلیل خداوند کسى را عزّت نمى بخشد و یا ذلیل نمى سازد. مثلاً در روایات مى خوانیم: هر کس براى خداوند تواضع و فروتنى کند، خداوند او را عزیز مى کند و هر کس تکبّر نماید، خدا او را ذلیل مى گرداند.
بنابراین عزّت و ذلّت از خداست، ولى ایجاد زمینه هاى آن به دست خود ماست.
پیام ها
۱- مالک واقعى تمامى حکومت ها خداست. مُلک براى غیر خدا، موقّتى و محدود است. «مالک الملک»
۲- اکنون که مالک اوست پس دیگران امانتدارى بیش نیستند و باید طبق رضاى مالک اصلى عمل کنند. «مالک الملک»
۳- اگر انسان مالک مُلک نیست چرا از داشتن آن مغرور و با از دست دادنش مأیوس شود! «مالک الملک»
۴- خداوند به هر کس که شایسته و لایق باشد، حکومت مى دهد. همان گونه که به سلیمان، یوسف، طالوت و ذوالقرنین عطا نمود. «تؤتى الملک من تشاء»
۵ - حکومت و حاکمیّت، دلبستگى آور است. «نزع» به معناى کندن است و نشانه یک نوع دلبستگى است.
۶- عزّت و ذلّت به دست خداست، از دیگران توقّع عزّت نداشته باشیم. «تعزّ من تشاء و تذلّ من تشاء»
۷- توحید در دعا و عبادت یک ضرورت است. «بیدک الخیر»
۸ - آنچه از اوست، چه دادن ها و گرفتن ها، همه خیر است، گرچه در قضاوت هاى عجولانه ما فلسفه آن را ندانیم. «بیدک الخیر»
۹- سرچشمه بدى ها عجز و ناتوانى است. از کسى که بر هر کارى قدرت دارد چیزى جز خیر سر نمى زند. «بیدک الخیر انک على کل شىء قدیر»
قرآن از کسانى که از غیر خدا عزّت مى خواهند به شدّت انتقاد کرده و مى فرماید: «أیبتغون عندهم العزّة فانّ العزّة للّه جمیعاً».
در مناجات شعبانیه مى خوانیم: «الهى بیدک لابید غیرک زیادتى و نقصى».
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ - چرا شیعیان در دنیا اینقدر مصیبت میبینند؟.mp3
2.28M
روضه حضرت عبدالله۩سماواتی.mp3
2.66M
شب پنجم محرم الحرام سال 1443 ه.ق 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🍁 حاج مهدی سماواتی 🍂
📚 ذکر توسل و روضه
حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام
#روضهعبدالله بن حسن
💧💧💧
عبدالله بن الحسن (علیهالسّلام) در شمار آخرین شهیدانی بود که پیش از شهادت امام حسین (علیهالسّلام) در ظهر عاشورا به شهادت رسید. عبدالله بن حسن بن علی (علیهالسّلام)، نوجوان ۱۱ ساله، فرزند امام حسن مجتبی (علیهالسّلام) که روز عاشورا، وقتی دید سیدالشهداء بر زمین افتاده است، برای دفاع از عمو به سوی میدان شتافت و در دفاع از عموی مظلومش جام شهادت نوشید.
در مقاتل چنین نقل شده است که در واپسین لحظات حیات شریف سیدالشهداء(علیهالسّلام)، سپاه کوفه امام (علیهالسّلام) را محاصره کرد، در حالی که امام (علیهالسّلام) دیگر توان ایستادن نداشت و از جنگ باز ایستاده بود. در این هنگام ندای امام حسین (علیهالسّلام) به آسمان برخاست و سر به جانب آسمان بلند کرد و نیایشگرانه گفت: خدایا، تو خود میدانی که اینان فرزند دخت فرزانه پیامبرشان را میکشند.... آن تبهکاران سنگدل اندکی درنگ کردند و دگر باره بر امام (علیهالسّلام) هجوم بردند. در این هنگام عبدالله بن حسن (علیهالسّلام) که هنوز به حد بلوغ نرسیده بود خیمهگاه را ترک کرده، شتابان به سوی امام (علیهالسّلام) دوید، حضرت امام حسین (علیهالسّلام) با دیدن او خطاب به خواهرش زینب (سلاماللهعلیها) فرمود: «خواهرم این کودک را نگهدار.» زینب کبری (سلاماللهعلیها) خود را به کودک رساند و سعی کرد از رفتنش جلوگیری کند و او را به خیمهها بازگرداند، امّا او پایداری کرد و بازنگشت و فریاد بر آورد که: «لا افارق عمّی!» به خدای سوگند از عمویم جدا نخواهم شد و او را تنها نخواهم گذاشت! و خود را از دستان عمهاش رها کرد و نزد امام حسین (علیهالسّلام) رفت تا شاید مانع از شهادت عموی بزرگوارش گردد. در این هنگام یکی از تجاوزکاران اموی به نام «بحر بن کعب» به سوی حسین (علیهالسّلام) روی آورد که «عبداللَّه» فریاد بر آورد: هان ای پلیدزاده! آیا میخواهی عمویم را به شهادت برسانی؟
آن عنصر پلید نیز شمشیری بر آن کودک فرود آورد و عبداللَّه دست خود را سپر ساخت که دستش از بدن جدا شد! او در حالی که دستش تنها به پوست آویزان بود، فریاد بر آورد که: عمو جان مرا دریاب! حسین (علیهالسّلام) او را در آغوش کشید و بر سینه چسباند و فرمود: یادگار برادرم! بر آنچه در راه خدا بر تو فرود آمده است شکیبایی پیشه ساز و آن را به فال نیک بگیر و خیر بدان که خدای پر مهر به زودی تو را بر پدران و نیاکان شایسته کردارت ملحق خواهد ساخت.
و آنگاه «حرمله» گلوی آن کودک محبوب را هدف تیر بیداد خود ساخت و سرش را از پیکرش جدا کرد! حسین (علیهالسّلام) پس از شهادت جانسوز نور چشم برادرش، «عبداللَّه» در آغوشش، رو به آسمان کرد و گفت: بار خدایا، اگر این بندگان ستمکار و گناهپیشهات را تاکنون از نعمتهایت بهره ور ساختهای، اینک آنان را تار و مار و مایه عبرت دیگران قرار ده و هرگز از آنان خشنود مباش. [۱][۲][۳]
پی نوشت:
۱. ↑ شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۱۰.
۲. ↑ سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۷۲.
۳. ↑ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۴۶۷-۴۶۸.
@n20011🔰