eitaa logo
naabsora
133 دنبال‌کننده
0 عکس
6 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ناب سرایان با اشعاری از (محمود حاجی کلاته/ محمد رضا درانی نژاد/ مهتاب خسروی. علاالدین احمدی به روز است.
هر دَم از قیمت اجناس دلم می گیرد از طلا، نَقره و الماس دلم می گیرد سیب و هُلو که مگو، قیمت جانست اینجا گردو  و پسته و گیلاس، دلم می گیرد عهد کردم که در این خانه بمانم لیکن من که از اسم آناناس دلم می گیرد قیمت مرغ مرا پاس دهد چون توپی من از این وضعیت پاس دلم می گیرد هَمبر و کُتلِت و پیتزا، همه را می گویم دیگر از قیمت کالباس دلم می گیرد با چه حسی بروم خانه بگیرم یارب سوختم زین همه احساس دلم می گیرد هر کجا می نگرم موج گرانی برپاست من از این لحظه حساس دلم می گیرد «گل عزیز است غنیمت شِمُریدش صحبت» پس چه از بوی گُل یاس دلم می گیرد یک نفر گفت به عباس توسل بنما جان آن حضرت عباس دلم می گیرد با سُخن های  «وَزین» ناله کنان می گویم آی مرَدُم، اَیهالناس دلم می گیرد 🌸💐🌹🌸💐🌹
شعری طنز از جناب وزین پور که به خصوصیم رسیده👆
فرزندان خود را برای قبولی در مدارس تیزهوشان و نمونه آماده نمایید با شرکت در کلاسهای آنلاین فیزیک و ریاضی برای اطلاع از چگونگی تشکیل کلاسها لطفا به پی وی مراجعه فرمایید👨‍🏫🧑‍🏫👩‍🏫👨‍🏫🧑‍🏫👩‍🏫👨‍🏫🧑‍🏫👩‍🏫
اول شعر را با هم بخوانیم کودکی کردم و شعر از لب شادم افتاد اتفاقی شد و هر لحظه دمادم افتاد جبر جغرافی تقدیر به شیرازم برد بهترین واقعه در پیشنهادم افتاد.... پدرم رفت و با ارثیه ی دلخواهش اشک موزون شد و از چشم مدادم افتاد مادرم حجت من شدو پس از کوچ پدر دست بر گردن امید و مرادم افتاد آن قَدر عشق به من داد که بعد از هر رنج آب بر آتش حس متضادم افتاد گرم شد هستی ام از زمزمه هایش آنگاه غزل و شعر شرر شد به نهادم افتاد بچه ققنوسم و از آتش سرخ آمده ام راستی ! آحر این شعر به یادم افتاد که همه ایل و تبارم !همه عاشق بودند غزل آتش شدوبر نسل ونژادم افتاد این شعر در وبلاگ ایشان گذاشته شده است تصاویر زیبایی در این شعر دیده می شود *افتادن شعر از لب *اشک موزون *دست بر گردن امید.. شاعرکه دچار نوعی نوستالژی شده است در حالی که به گذشته خود پلی می زند به طور زیبایی این حس را بیان می کند . یکپارچگی شعر چه از نظر عرضی و چه ازنظر طولی بسیاربجاست و این مادر الست که با محبت خود آب بر آتش درون شاعر می ریزد و به او آرامش می بخشد. راستی آتش سرخی که شاعر در نماد یک بچه ققنوس از آن بیرون آمده است چیست؟ آیا جبر جغرافی زمانه شاعر را این چنین ققنوسی ساخته است. ایل و تبار شاعر همه عاشقند و شاعر نیز و اینجاست که غزل آتش می شود و بر نسل و نژاد او می اوفتد و او ققنوس وار مرغ آتش می شود. آشنایی زدایی های زیبایی هم در شعر به چشم می خورد جبر جغرافی تقدیر در حالی که همه ما آن را جبر تاریخی تقدیر می گوییم ترکیب های جالبی هم در شعر وجود دارد اگر چه بعضی از آنها دور ار از ذهن است مثل حس متضاد چشم مداد ولی بافت قوی شعر کاستی های آن را کمرنگ می کند برای این شاعر ه آرزوی سلامتی و طول عمر دارم (ارادتمند محمد رضا درانی نژاد) شعر از مرضیه اوجی
همواره رفتن است که با گریه آشناست تنها تویی که آمدنت گریه آور است... ‎‎‎‎‎‌‎‎‎🌿🌺🏴🌿🌺🏴 @sherziba110 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌
دوستانی که به عنوان مدیر انتخاب شده اند شاعر یا نویسنده هستند . این دوستان میتوانند اشعار یا مقالات خود را در این کانال منتشر کنند تا در سایت درج شود
اشعار و‌مقالات باید به صورت نوشته باشد اشعار و مقالات صوتی یا تصویری به سایت منتقل نمی شود