فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺ببینید| فیلمی که سالها رسانه ها آن را سانسور کرده بودند!؟
🚨شادی مردم لبنان از پیروزی ایران مقابل آمریکا
🆔 @nabaaa
🔴سرلشکر فیروزآبادی ویلای لواسان را تخلیه کرد و تحویل داد.
🌍 eitaa.com/ebratha_ir ایتا
🔴سرلشکر فیروزآبادی ویلای لواسان را تخلیه کرد و تحویل داد
♦️رئیس سابق ستاد کل نیروهای مسلح دیشب ویلای لواسان را تحویل ستاد اجرای فرمان امام (ره) داد.
باتوجه به تخلیه محل ذکر شده این سوال بدون پاسخ می ماند که چه اهدافی شومی در پی انتشار نامه عنوان شده از سوی اقای فیروز ابادی در کانالهای اصلاح طلبان و معاندان وجود داشته است؟
@ nabaaa
🔴 قساوت و سنگدلی عجیب یک قاتل وحشی
🔻روایت یک شاهد از قصاص راننده اتوبوس خیابان پاسداران
⚠️ثلاث هرگز تقاضای بخشش یا عفو نداشت/ پای چوبه دار هم گفت «پشیمان نیستم»
پدر شهید محمد علی بایرامی از شهدای ناجا در غائله خیابان پاسداران:
🔹محمد ثلاث 2 بار در دادگاه صراحتاً عنوان کرد که راننده اتوبوس بوده و دست به این اقدام زده است؛ او حتی تاکید داشت که از روی عصبانیت دست به این اقدام زده و حتی اگر 50 نفر هم کشته میشدند، در راه خدا جان داده بودند.
🔹او در هیچیک از جلسات دادگاه ادعا نداشت که راننده اتوبوس نبوده است و حتی گفته شد که اتوبوسی که با آن پسرم و دو همکارش به شهادت رسیدند، از 15 روز قبل در آنجا بوده و حتی صندلیها را برداشته بودند و فضای آن را برای پذیرایی از کسانی که به گفته خودشان برای زیارت از تمام ایران آمده بودند، مهیا کرده بودند.
🔹او نه تنها هیچ وقت تقاضای بخشش نکرد بلکه 2 بار در پاسخ به دادگاه که از وی در خصوص پشیمانیاش از این اقدام سوال کرد اعلام کرد «پشیمان نیستم».
🔹لحظه اجرای حکم قصاص محمد ثلاث و قصاص او، من در محل اجرای حکم حاضر بودم؛ وقتی آقای شهریاری (سرپرست دادسرای جنایی) پای چوبه دار از وی سوال کرد که آیا از این اقدامش پشیمان است یا نه؟ صراحتاً گفت «نه! اصلاً پشیمان نیستم».
@nabaaa
.☎️زنگ عبرت
🔴 دامی که غربگرایان برای فریب زنان ایرانی گذاشته اند....
♦️دیشب قبل از شروع بازی ایران و اسپانیا تا این لحظه که این مطلب را مینویسم در یک بررسی از صفحات مجازی و کانالها و رسانه ها و خبرگزاری های جریان اصلاحات ،میبینیم که حدود ۸۰ درصد از مطالب و تصاویر آنها مربوط به حضور چند خانم در ورزشگاه برای دیدن مسابقه فوتبال است.
♦️انگار که تمام آرزوها و آمال و کمبودهای زنان ایران فقط در رفتن به ورزشگاه برای دیدن مسابقه فوتبال خلاصه شده است و زنان ایرانی در قفسی هستند که تنها هدف زندگی آنها دیدن مسابقه فوتبال شده است.
و البته نمایندگان ناکارآمد و بی خاصیت لیست افسرده و فشل امید در مجلس که بزرگترین افتخار و هنرشان گرفتن یک عکس سلفی با موگیرینی بود دیروز و دیشب بشدت در این زمینه فعال بودند...
♦️اینکه مدیران غربگرا چه بلایی بر سرجامعه از اقتصاد تا فرهنگ و سیاست آورده اند که آمار طلاق در این ۵ ساله مدیریت سیاه اصلاحطلبان بطرز وحشتناکی چندبرابر شده و فروپاشی خانواده ها به مرز بحران رسیده و هر روزه خبری وحشتناک از تجاوز به زنان و کودکان و دانش آموزان میشنویم هم بماند....
♦️اما اگر بعد از ۵ سال از جماعت پر ادعا درعرصه مدیریت و پر نیرنگ درعرصه رسانه بپرسیم دستاورد شما از مدیریت اجرایی کلان در این مدت طولانی چه بوده است ؟ بجای نشان دادن قیمت دلار و سکه و مسکن و آمار وحشتناک طلاق و بیکاری و تورم و تعطیلی کارخانجات، حتما به شما میگویند به زنان اجازه دادیم یک شب در ورزشگاه آزادی مسابقه فوتبال ببیند....
♦️بله این تنها دستاورد ساختگی جماعت غربگراست برای فریب مردم از مدیریت سیاه و فلاکت بار خود در این چندساله اخیر....
@ nabaaa
❎♦ *_اشتباه بزرگ_*♦❎
🔴♦ *اشتباه بزرگ شیعیان در سال ۶۰ و ۶۱ هجری ، این نبود که در مقابل سپاه امام حسین(ع) ایستادند و اینکه در سپاه إبن زیاد و پسر سعد بن ابی وقاص حضور داشتند*
🔵♦ *در تاریخ نیامده است که از شیعیانِ مشهور، کسی در جنگ علیه امام حسین (علیه السلام) شرکت کرده باشد* .
🔴♦ *اما اما اما ... اشتباه بزرگ و غیرقابل جبران شیعیان این بود که نماینده امام را رها کردند و تنها گذاشتند*
◀♦ *با این عنوان که:*
👈 *مگر مسلم ابن عقیل، معصوم است که به همه دستوراتش عمل کنیم (!)*
◀♦ *با این عنوان که:*
👈 *تو دستور مستقیم جهاد و ایستادن در مقابل دشمن را نداری (!)*
◀♦ *با این عنوان که:*
👈 *او جوان است و تجربه ندارد (!)*
◀♦ *با این عنوان که:*
👈 *فقط امام معصوم میتواند حکم جهاد صادر کند (!)*
◀♦ *با این عنوان که:*
👈 *ما منتظر میمانیم تا امام معصوم بیاید و آن گاه برای او جان خواهیم داد (!)*
🔴♦ *راست هم میگفتند ، جان میدادند*
🔴♦ *اما قتلگاه "عینُ الورده" و توّابین کجا ! و کربلا کجا ...*
🔴♦ *با همین شک و شبهه ها، نماینده امام را تنها گذاشتند و شد آنچه میدانید ...*
🔴 *و قرن هاست عبرت نگرفته ایم !*
*هنوز میشنویم که:*
◀ *مگر ولی فقیه معصوم است ؟!*
*هنوز میشنویم که:*
◀ *می مانیم تا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیاید و برایش جان خواهیم داد ؛*
⏪ *اهل کوفه نبودن یعنی :*
👈 *تا وقتی حسین(ع) نیامده، مُسلم ابن عقيل، «ولیّ امر» است .*
⬅ توابین :
👈«توابین» وقتی آمدند که کار از کار گذشته بود..
توابین وقتی باید می آمدند نیامدند؛
وقتی آمدند که کار از کار گذشته بود!
☝بیایید مثل توابین نباشیم؛
اماممان اکنون به ما احتیاج دارد.
🌷 *بصیرت* 🌷
✅ توابین کسانی بودند که جان خود را برای امام حسین علیه السلام فدا کردند و شهید شدند؛
👈 اما اشکالشان این بود که جانفشانی شان *"به موقع"* نبود؛ لذا اثر کارشان یک هزارم کار شهدای کربلا نبود.
⬅ اگر آنها همان جانفشانی را در زمان ورود حضرت مسلم به کوفه انجام میدادند، چه بسا "مسیر تاریخ" عوض میشد.
👈 این یعنی هر حرکتی "در زمان خودش" چقدر مهم است.
👈شاخص ما هم "ولایت فقیه" است که :
☝نه جلوتر برویم
☝و نه عقبتر
👈 «وَ اللَّازِم لَکُم لاحق»... و انشاءالله همه مان جزو لازمین این مسیر باشیم و وظیفهمان را «به موقع» انجام بدهیم.
@ nabaaa
💢امام سجاد علیه السلام فرمودند:
♦️به درستی که مردمان زمان غیبت مهدی(ع) که امامتش را باور دارند و منتظر ظهور اویند، از مردمان همه زمانها برترند، زیرا خدا چنان عقلها و فهم ها و شناخت آنان را قوت بخشیده است که غیبت نزد آنان همچون دیدن باشد... آنان به حق اخلاص ورزانند.
📚کمالالدین شیخ صدوق، جلد ۱، صفحه ۳۲۰
@nabaaa
🔴 در یمن چه خبر است؟
در اعتراضات گسترده خیابانی در #یمن 2011 رئیس جمهور مادام العمر (علی عبدالله صالح) پس از 3 دهه مجبور به برکناری از قدرت میشود و معاون او (عبدربه منصور هادی) در یک انتخابات تک نفره خود را به عنوان رئیس جمهور معرفی میکند. اعتراضات مردمی با پیشتازی جنبش #انصارالله گسترش می یابد، در 2013 #انقلاب میشود، #عبدربه #استعفا و #فرار میکند. دولت #وحدت ملی به رهبری انصارالله با وجود همه احزاب و گروهها تشکیل میشود. اما عبدربه پس از استعفا با حمایت #عربستان و #امارات، دوباره ادعای ریاست جمهوری میکند و کشورهای بیگانه برای به تخت نشاندن "شخص او" به کشور و مردمش حمله میکنند! 4 سال است این حملات به #یمن، به مردم یمن و به انصارالله ادامه دارد و تمام مدعیان #دموکراسی و #حقوق_بشر از این حملات دفاع میکنند و کشتار بیگناهان را تایید و حتی تسلیح میکنند.
این جهان امروز ماست..
جهانی که دیکتاتورهای زمان (عربستان، امارات، سودان، بحرین و..) که هرگز انتخاباتی نداشته اند، پرچمدار دموکراسی و قانون میشوند..
جهانی که برای نشاندن یک "مزدور" بر تخت شاهی، قیصریه نه یک کشور بزرگ به آتش کشیده میشود.
جهانی که کشورهای همسایه و #بیگانه، خلاف همه مقررات بین المللی، به مردمی حمله میکنند تا حکومتشان را تعیین کنند و نام این #تجاوز وحشیانه را کمک به مردم میخوانند..
این اوضاع یمن است.. کشوری با 27 میلیون نفر جمعیت که جرمش این است که انقلاب کرده و سلطه اجنبی و بیگانه را بر کشورش نمیپذیرد..
اینک شهر بندری #الحدیده یمن (دومین بندر بزرگ یمن و در واقع دروازه اشغال صنعا) که اکثر کمکهای غذایی و دارویی برای میلیونها تن از ساکنان این کشور از طریق آن وارد یمن میشود؛ کشوری که 8 میلیون نفر از مردمش با گرسنگی و قحطی زندگی میکنند، آوردگاه بیگانگان #وهابی با یمنی ها شده است. درست در بحبوحه #جام_جهانی.
🔶جنگ در یمن چگونه پایان خواهد یافت؟ با کشتار و نسل کشی همه یمنی ها و انصارالله؟! یا با نشاندن متجاوزین بر جای خود؟!
🔷راه حل خاتمه #جنگ چیست؟! برگشتن رئیس جمهور مستعفی که 4 سال است با مردم خود میجنگد؟ یا برگزاری یک #انتخابات و پذیرفتن انتخاب مردم یمن که با حضور میلیونی و اعجاب انگیز خود در خیابانها بعد از سالها جنگ و قحطی همچنان حامی انصارالله هستند؟!
از چه کسی انتظار داریم به یاری یمنی ها بشتابد؟
وقتی #آمریکا و #انگلستان و #فرانسه تامین کننده اصلی سلاح به متجاوزان هستند، از آنها انتظار قطعنامه پایان جنگ دارید؟!
وقتی کشورهای #مسلمان یا از عربستان و امارات حق السکوت گرفته اند یا درگیر نزاع های حزبی و فتنه های داخلی و تفرقه بر سر فوتبال و توئیت فوتبالی هستند، از آنها انتظار "کمک به یمن" دارید؟!
چه کسی باید برخیزد و جلوی تجاوز به یمن را بگیرد؟! وقتی دولتها خوابند.. ملتها باید برخیزند..
✍ متن کامل یادداشت #محمد_عبدالهی در سرمقاله امروز روزنامه رسالت: http://www.resalat-news.com/newspaper/item/23887
@babaaa
🔴آیا میدانستید #شيرين_عبادی عضو «کلوپ روتاری زونتا» و رابط #زهرا_رهنورد بوده است؟
🔺محمدعلی عبادی پدر شیرین عبادی از سال ۱۳۴۵ در «لژ فراماسونری مولوی» عضو بوده و عضويت شیرين عبادی (برنده جايزه صلح نوبل) در «کلوپ روتاری زونتا» هم مربوط میشود به سال ۱۳۵۴ هجری شمسی...
🔺جريان فمینيسم سکولار در ايران يک جريان ورشکسته صددرصد سلطنتطلب و هوادار #فحشای_سیاه است که در بيانيه رسمی ۳۰دی سال ۱۳۸۸ اهداف استراتژيک خود را «حمايت از همنجسبازی زنان»، «قانونی شدن روسپیگری» و «حمايت از تز چندشوهری زنان» و «حق زنان برای داشتن شرکای جنسی متعدد در زمان واحد» اعلام کردهاند!!!
🔻زهرا رهنورد همسر میرحسین موسوی که نام اصلی او "زهره کاظمی" است در زمان مدیریتش «دانشگاه الزهرا» را که براي تربيت زن متفکر مسلمان تأسيس شده بود، به محفل اين جريان و فمنيستهای بهايی تبديل کرد...
🔻در دوران حکومت رهنورد چهرههای بهایی اين جريان مانند «ژانت آفاری» به دعوت رهنورد از «بنياد اشرف پهلوی» برای همکاری با «دانشگاه الزهرا» به ايران آمده بودند. آفای یکی از نظريهپردازان سرشناس فمینیسم ایرانی در دنيا است و پاياننامه دکترای وی برنده «بنياد مطالعات ايران» به رياست عاليه «اشرف پهلوی» شد و اکنون نيز همين باند، حمايت رسانهای- سياسى از «زهرا رهنورد» و «ميرحسين موسوی» را در رسانههای صهيونيستی پيش میبرند.
🔻زهرا رهنورد در عصر اصلاحات همچنين با شيرين عبادی برای حضور مداوم در دانشگاه الزهرا رايزنیهای گستردهای انجام داد و وی نيز با مجوز رهنورد به ايراد سخنرانی در ستايش فمينيسم سکولار و ضدمذهب در اين دانشگاه پرداخت.
🔻در تبارشناسی سياسى- خانوادگی سران گروهکهای فمينيستی سلطنتطلب در ايران باید به وضعیت پدر شیرین عبادی هم اشاره کرد...
🔻محمد علی عبادی در ۲۷ ارديبهشت ماه ۱۳۴۵ با معرفی غلامحسين اميری قراگوزلو و پرويز يگانگی به عضويت لژ فراماسونری مولوی در تهران درآمد و دخترش شيرين هم از سال ۱۳۵۴ عضو کلوپ روتاری زونتا به عنوان خواهرخوانده کلوپهای روتاری ايران بود.
🔻اين کلوپ با سازمان زنان ايران به رياست عاليه #اشرف_پهلوی ارتباط تشکیلاتی تنگاتنگی داشت و فعالان آنکدر حوزه "حقوق بشر" و "زنان" فعاليت میکنند.
🔻با گذشت دهها سال، افرادی که با عنوان «باند اشرف پهلوی» شناخته میشوند، اکنون حلقه مرکزیای هستند که حمايت از زهرا رهنورد را در خارج از کشور بر عهده دارند...
منبع: مشرق نیوز
@nabaaa
🔴خبر جعلی بود
همانطور که ما در بیداری ملت تحلیل کردیم این خبر جعلی و دروغ از آب درآمد
◀️خبر «اخراج آقازاده ها از آمریکا» جعلی است
🔹شب گذشته ایسکانیوز (خبرگزاری وابسته به دانشگاه آزاد اسلامی) خبری اختصاصی با عنوان «اخراج آقازاده ها از آمریکا» منتشر کرد، اما جستجو در منابع خبری معتبر بین المللی نشان می دهد که چنین اظهاراتی از سوی وزیر خزانه داری آمریکا هرگز بیان نشده اند.
🔹صرفا فردی مجهول الهویه در صفحه توئیتر خود چنین ادعایی را به زبان انگلیسی مطرح کرده است. ایسکانیوز امروز این خبر را سایت و کانال خود حذف کرد.
✍اساسا آقازاده هایی که به ناحق سرمایه ای بهم زده باشند و به آمریکا رفته باشند خود سرمایه ای گرانبها برای دستگاه های جاسوسی آمریکا هستند و دلیلی ندارد که بخواهند سرمایه سوزی بکنند....
@nabaaa
کیمیای کلمه، زبیر پسرعوّام
از علی پنج سال بزرگتر بودم. هر دوی ما در نوجوانی اسلام آورده بودیم. با پیامبر و علی خویشاوند بودم. مادرم صفیه عمه محمد بود و پدرم عوّام، برادر خدیجه همسر پیامبر. من پیش از پیامبر با اسماء خواهر عایشه و دختر ابو بکر ازدواج کرده بودم. پسرم عبدالله اولین پسری بود از مهاجران که در مدینه متولد شد، در تمام جنگ ها در کنار پیامبر بودم. حتی در جنگ تبوک که علی به عنوان جانشین پیامبر در مدینه مانده بود، من در جنگ شرکت کردم. دعای پیامبر در باره من و شمشیرم برکت زا و شور آفرین و شوق انگیز بود. بر تمام تنم نشانه های ماندگاری از جبهه و جهاد بود. گویی هیج نقطه ای از شانه ها و سینه و پس و پشتم بی نشان زخمی عمیق از نیزه ای، خنجری و یا شمشیری نبود.
پیامبر مرا دوست داشت. آن روز را هیچگاه از یاد نمی برم. پانزده سالم بود. شنیدم، مشرکان مکه می خواهند به محمد آزار برسانند. نگران و بی تاب شمشیرم را برداشتم. با شمشیر برهنه و آخته به سوی پیامبر رفتم. پیامبر با لبخند و شگفتی پرسید: زبیر شمشیر کشیده ای!؟
گفتم شنیدم مشرکان می خواهند آزارت دهند، با خودم گفتم بیایم و از شما دفاع کنم. پیامبر لبخند زد و برای من و شمشیرم دعا کرد. گفتند شمشیر من نخستین شمشیری بود که در راه اسلام و دفاع از پیامبر آخته شده بود.
پیش محمد، پسر دایی ام نشسته بودیم. می دانستم علی را دوست دارد. علی آمد! گفتم: ببینید این پسر ابو طالب با چه تبختری مثل طاووس می خرامد! محمد لبخند زد و گفت: در او تبختری و غروری نیست. اما تو بر او تیغ می کشی، با او خواهی جنگید. بر او ستم روا می داری!
نمی دانم چه اتفاقی افتاد که بر علی شوریدم. من که با او بیعت کرده بودم. بیش از همه پسرم عبدالله، شعله تقابل با علی را می افروخت. عایشه ام المومنین هم می گفت ما بایست انتقام خون عثمان را بگیریم. علی باید قاتلان عثمان را به ما تحویل دهد. طلحه هم با آن ها همداستان بود. انگار سیلابی به حرکت در آمد و مرا با خود برد.
دو سپاه در برابر هم صف زده بودیم. صدای علی را شنیدم. مرا صدا می زد. عایشه زیر لب گفت: آه بر خواهرم اسماء! گمان می کرد علی مبارز می طلبد و مرا می خواند. بدیهی بود، کسی را که علی به جنگ فرابخواند، طومار زندگی اش پیچیده خواهد شد. با لباس رزم از خیمه بیرون آمدم. علی لباسی معمولی بر تن داشت. نه شمشیری و نه لباس رزم. بر اسب پیامبر نشسته بود. اسب را هم زین نکرده بود. دلم لرزید! علی عمامه زردرنگی بر سر پیچیده بود. همان عمامه بود که در جنگ بدر بر سر داشت. عمامه من هم زردرنگ بود. من فرمانده جناح راست سپاه محمد بود، مقداد فرمانده جناح چپ و علی فرمانده میانه میدان، چرا چنین شد!؟ سلام کرد. صدایی آرام و مهربان و همراه با حسرت و افسوس. گرم مرا در آغوش گرفت. بر سینه فشرد. اسب های ما هم گویی دیده بوسی می کردند. پیشانی شان را بر هم می سائیدند. گردن هایشان مماس بر یکدیگر بود. علی پرسید.
- زبیر! چرا ما بایست در برابر هم بایستیم؟ چرا قصد خون مرا داری؟ داستان تو همانند داستان آن زنی نیست که قرآن روایت می کند؛ رشته های بافته خود را پنبه می کرد و یا آنانی که از سوگند ابزار فریب ساخته بودند. وَلَا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ أَنكَاثًا تَتَّخِذُونَ أَيْمَانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ
تو خون مرا مباح می شمری؟ سخنان پیامبر را از یاد برده ای؟ به علی گفتم، اکنون که سخن پیامبر را به یادم آوردی، به خدا سوگند هیچگاه با تو نبرد نمی کنم و قصد خونت را ندارم. از جنگ کناره می گیرم. چهره علی باز شد. انگار افتاب از مشرق پیشانی او تابید. با مهر در چشمانم نگریست. نگاهش را به افق دور دست برگرداند. به اسمان نگریست و گفت: اَلّلهُمَّ فَاشْهَدْ! خدایا شاهد باش!وقتی علی با من سخن می گفت، در چهره اش آرامش و محبت و حسرت جمع شده بود. نهیبی در سینه ام پیچیده بود، این چه کاری بود که کردی؟ به علی گفتم اگر سخن پیامبر را زودتر به یادم می آوردی، اکنون، اینجا نبودم. عمامه زردرنگ علی مرا به یاد غزوه بدر انداخت. دیدم پیامبر با دست خود عمامه زردرنگ علی را می بست. عمامه را که بست. هر دو دستش را در دو سوی گونه های علی قرار داد. خم شد و پیشانی علی را بوسید و برایش دعا کرد.
علی گفت: زبیر تو از ما بودی، از خاندان عبدالمطلب، پسرت تو را از ما گرفت! در ذهنم گذشت اگر مادرم صفیه زنده بود، نمی گذاشت به روی علی تیغ بکشم. وقتی علی در جنگ خندق به نبرد عمرو بن عبد ودّ رفت. مادرم هر دو دست را به دعا به سوی آسمان دراز کرده بود و اشک می ریخت و نام علی را زمزمه می کرد. در احد هم مادرم به زخمی های جنگ می رسید. همیشه نگاهش به سوی علی بود. همیشه می گفت:الّلهمَّ رَبّنا، خدایا، پروردگارا، علی را نگهدار!
عمار شاهد گفتگوی علی با من بود. علی گفت: زبیر بر گرد، میدان جنگ را رها کن! گفتم: چگونه می توانم باز گردم. مرا ملامت می کنند و ننگ می شمرند که میدان را رها کرده ام. علی در چشمانم نگاه کرد و گفت: زبیر اگر هم ترک میدان را موجب عار و ننگ برایت محسوب کردند، دندان بر جگر بگزار، بازگرد و گرنه شاهد هم عار خواهی بود و هم نار! این شعر در ذهنم گذشت. بر زبانم جاری شد:
اخترتُ عاراً على نارٍ مُؤجَجَّةٌ
ما إن يَقومَ لها خَلقٌ من الطين
نادى علي بأمر لَستُ أجْهَلَهُ
عارٌ لَعَمْرُكَ في الدنيا وفي الدين
علی گفته بود، زبیر تو در میان عار و نار قرار گرفته ای، نار را انتخاب نکن! در خیالم آتش فروزان دوزخ زبانه می کشید و من در میان آتش مثل آدمکی از گِل نرم برشته می شدم و فرو می ریختم. قلبم تکان خورد و سینه ام تنگ شد. نگاهم با نگاه پر صلابت و ملامت عمار تلاقی کرد.اگر عمّار در این جنگ کشته شود؟ سخن پیامبر را به یاد آوردم که گفت: عمّار را گروهی سرکش و شورشی خواهند کشت. من در جبهه ای قرار داشتم که به استناد سخن پیامبر دو مشخصه داشت، ظلم و بَغی. علی آرام نگاه می کرد. سنگینی زره و اسلحه ، باری بر روحم شده بود. علی سبک بار بود، پیراهنی سپید که با نسیم تکان می خورد. بی زره و شمشیر! سری تکان دادم و به سپاه جمل باز گشتم. با خود گفتم من سوگند یاد کردم که بر علی تیغ نخواهم کشید و میدان را ترک می کنم. اگر ترک میدان را ننگ می دانند. این ننگ را بر آتش دوزخ ، ترجیح می دهم. طلحه سه گامی
آن سو تر پشت سرم ایستاده بود. برگشتیم. عایشه امّ المومنین و عبدالله پسرم و طلحه دوره ام کردند. سر هایشان را نزدیک آورده بودند. نفسم تنگی میکرد.
عبدالله پسرم با پرخاش و خشونت گفت: از شمشیر علی ترسیدی! تو توان مقابله با شمشیر او و سپاه او را نداری. گفتم: پسر عزیزم! علی مطلبی از پیامبر را به یاد من آورد که از یاد برده بودم. گفت نه! تو ترسیدی. فردا چگونه در چشم مردم مدینه نگاه خواهی کرد. همه خواهند گفت تو فرد زبون و هراس زده ای هستی. عایشه ام المومنین هم با زبانی ملایم همین حرف را زد. پیراهنم را از جلو سینه و شانه راستم کنار زدم. ببینید. این زخم ها در بدر و احد و خندق و تبوک شما را بس نیست تا در داوری شتاب نکنید. تمام تنم انگار بوستانی ست که از آن در هر سو زخم تیر و تیغ و خنجر روئیده است. من سوگند یاد کرده ام که با علی نخواهم جنگید. در این جنگ بصیرتی وجود ندارد.عبدالله پسرم گفت: این هم بهانه ای است و سرپوشی بر هراس تو از شمشیر بلند و تیز علی! بصیرت تو در واقع فرار از مرگ است، می دانی که در سایه شمشیر علی مرگ تو رقم خورده است. اگر واقعا از مرگ نمی هراسی، می توانی برای شکستن سوگندت کفاّره بدهی!
طلحه با زهرخند گفت: زبیر علی تو را جادو کرده است. خرد و بصیرتت کجاست!؟ گفتم، تو و من علی را سال هاست می شناسیم. ما در برابر خرد او ، بصیرت او، افق بلند نگاه او و صلابت ایمان او، پای بندیش به میراث پیامبر، شکست خورده ایم. طلحه به یاد می آوری در فتح مکه پیامبر پرچم جناح راست سپاه را به من سپرده بود. یادت هست با صدای بلند این سرود را سرودم و در میدان فریاد زدم:
الّا اَقُومُ الدهرِ فی الکَیُّول
اَضْرِبُ بسَیفِ الله و الرسول
من هیچگاه در تمام جنگ هایی که در سپاه پیامبر و در رکاب او جنگیدم عافیت طلب نبودم. در صف نخست و میدان دار و پرچمدار بودم. طلحه در بدر تو کجا بودی!؟ تو حتی در صف آخر نبرد هم نبودی، دنبال تجارت به شام رفته بودی و من با شمشیرم غبار غم را از چهره پیامبر می زدودم. آن چه تو بصیرت می خوانی، چیزی جز عصبیت جاهلی و منفعت طلبی نیست.
عایشه ام المومنین گفت: « زبیر سخن بسیار است. اما واقعیت این است که تو از علی می هراسی. البته منهم دلنگران خواهرم اسماء هستم!» دیگر از این طعنه ها و کنایه ها به جان آمدم، قلبم بر سینه ام می توفید. تحمل و توان این همه تلخی و خواری را نداشتم. گفتم بنده ام سرجس را به عنوان کفاره آزاد می کنم. به جناح راست سپاه علی یورش بردم. شنیدم که علی به یارانش گفت، در برابرم کوچه بدهند و با من در گیر نشوند. گفت زبیر را سر خشم آورده اند. علی با صدایی اندوهبار گفت: ما عَدا مِمّا بَدا!.
خسته و دلزده از جنگی بیهوده کناره گرفتم. شمشیرم را بر خاک انداختم. زره از تن بیرون آوردم، به کناری انداختم. با حسرت غبار عمامه زردرنگم را تکانیدم. چند نفری خواستند همراهم بیایند. گفتم، بروید تنها می روم. از سپاه کناره گرفتم. می خواستم با ان یورش آخر به سپاه علی پاسخی به کنایه ها و طعنه ها و خوار داشت عایشه و طلحه و عبدالله بدهم. چه سود!؟ به سمت وادی السباع رفتم. اسبم خسته بود و آرام می رفت. در وادی السباع در کنار بیشه ای با درختانی نیم پژمرده، توقف کردم. به نماز ایستادم. ناگاه ضربتی سهمگین بر گردنم فرود آمد. فقط برندگی و تیزی و سوز و فوران خون را حس کردم و بر خاک افتادم. آخرین تصویر در ذهنم سخن پیامبر و تبسم او و سخن علی و برق نگاه محزونش بود. نسیم بال عمامه زرد رنگش را تکان می داد. گفت: زبیر بین عار در این جهان و عار و نار در آن جهان انتخاب کن! عمامه زردرنگم غرق خون شده بود.
Ita@nabaaa
آقای محمد شفيعي، اهل هفتگل خوزستان، در آي سي يو بیمارستان امام خمینی، دچار ايست قلبي می شود، بعد از آنکه عمليات احياءقلبي- ريوي روی او جواب نمی دهد، او را فوت شده اعلام کرده و تمام دستگاهها را از او قطع می کنند. اما بعد ازگذشتن چهل و پنج دقیقه وقتی خانم دكتر صداقت، براي امضا كردن جواز دفن به آن جا می آید درعين ناباوري، ضربان بسيار ضعیف قلبش را حس می کند، به سرعت سي پي آر را مجدداً انجام می دهند و جسد پس از چهل و پنج دقيقه زنده می شود.
محمد شفیعی در این باره می گوید:
احساس خستگي مفرط ميكردم، اما مدت زيادي طول نكشيد که تبديل به يك حس عميق لذت بخش شد، يك خوشي بسيار دلپذير، در هوا به پرواز در آمدم و دراتاق، پرستاران را ديدم كه روي كسي خم شدهاند و در حال ماساژ قلبي هستند. اول متوجه نشدم او كيست ولي بعد كه چهره او را ديدم به شدت جاخوردم، خودم بود.
زمان برايم صفر شده بود. انگار همه جا حضور داشتم در همان لحظه، لحظه تولدم را ديدم، مادرم را ديدم كه در حال به دنيا آوردن من بود. بعد خودم را آنجا ديدم كه خوابيده بودم. احساس زنده بودن میکردم اما هر چقدر داد زدم که من زنده ام، دستگاها را از من جدا نکنید، کسی صدایم را نمیشنید. دكترها و پرستارها كنار رفته بودند چون من مرده بودم. ديدم كه چشمان و شست پاهايم را بستند و ملحفه را روي صورتم كشيدند.
یكدفعه بالاي سرم فردي را ديدم كه نميشد تشخیص داد زن است يا مرد. او بلند قد وخوش اندام، و به قدري زيبا بود كه درهمان لحظه عاشقش شدم، حيف كه نمي توانم زيبايي او را وصف كنم! در تمام عمرم كسي را به اين زيبايي نديده بودم. لباس كرم رنگ بر تن داشت كه بر روي آن پارچهاي سفيد انداخته بود. به من گفت:
چه شده؟
گفتم: پدرم را ميخواهم.
گفت: بيا پدرت اينجاست.
پدرم را ديدم كه بالاي سرم گريه ميكند. هرچه صدايش زدم، نشنيد، بعد فهميدم فقط همان موجود زیبا ميتواند صداي مرا بشنود. با او جایی رفتم. مردي را ديدم كه نشسته بود و آن فرد زيبا بسيار به او احترام ميگذاشت. پنج گوي نوراني دراطرافش بودند ولي نور آنها چشم را آزار نميداد. يك گوي را به سمت من گرفت. فرد زيبا به من گفت: بگيرش!
تا گرفتم خودم را در آی سی یو ديدم كه دكتري مشعول شوك دادن به قلب من بود. جالب آن بود كه در طي آن چند روز در آی سی یو ما پنج نفر بوديم كه آن چهار نفر مردند. من هم مردم ولي بعد از چهل و پنج دقیقه دوباره زنده شدم.
خبرنگار مجله خانواده سبز چند سوال از اقای شفیعی می پرسد و او با شوق به سوالها جواب میدهد.
– آيا در لحظات اول تجربه مرگ، احساس ترس يا تنهايي نكرديد؟
شفيعي: اصلاً! آن قدر حس خوبي بود كه حتی نميتوانم راجع به آن توضيح بدهم
– فكر ميكنيد اين بازگشت براي شما چه پيامي به همراه داشته است؟
شفيعي: خوب باش، خوب رفتار كن، خوبزندگي كن و فكر ميكنم بعد از آن اگر كسي اعتقاد به دنياي پس از مرگ نداشته باشد من ميتوانم آن را ثابت كنم. بعد از اين ماجرا دوستان و همكارانم تغييراتي اساسي درمن حس ميكردند. حضور من براي آنها نشانهاي از قدرت خداوند بود.
– فكر ميكني چرا اين اتفاق براي شما افتاد و چرا براي ديگران پيش نميآيد؟
شفيعي: دليل آن را نمي دانم وليشايد مربوط به آن باشد كه من در تمام عمرم سعيام بر آن بوده كه كسي را آزار ندهم و بد كسي را نخواهم و اگر به كسي كمكي ميكنم آن را پنهاني انجام دهم.
– ديد شما نسبت به مرگ بعد از اين اتفاق چه تغييري كرد؟
شفيعي: من قبل از اين اتفاق به شدت از مرگ ميترسيدم. يادم ميآيد هر وقت به قبرستان ميرفتم سعي ميكردم به صورت جسد يا داخلقبر نگاه نكنم. ولي باور كنيد الان اگر مرا بين 10 جسد بگذارند خيلي راحت ميخوابم، و احساسبسيار خوشايندي نسبت به مرگ دارم!
– آيا دوست داريد اين تجربه دوباره تكرارشود؟
شفيعي: اي كاش روزي هزار بار برايم تكرارشود، انقدر لذت بخش بود كه حد نداشت، دلم ميخواهد آن فرد زيبا را دوباره ببينم و آن حس را دوباره تجربه كنم. مرگ هديهاي است كه خدا به بندهاش ميدهد!
*این ماجرا به شکل کامل در مجله خانواده سبز منتشر شده است
Ita@nabaaa
🔴راز ترجیح دل مشغولی پنج هزار نفر
بر مسئله بیکاری و ازدواج و مسکن جوانان
✍محمد ایمانی
⏪ انبوه روزنامه ها و سایت ها و کانال های همسو با دولت، سه روز پشت سر هم تبلیغ و تهییج کردند تا مردم برای تماشای مسابقه فوتبال ایران با راسپانیا، خانه خود را ترک کنند و به استادیوم آزادی بروند! بازی البته در روسیه انجام می شد و معلوم نبود چرا دولت و رسانه های همسو اصرار دارند مردم به جای تماشای بازی در خانه، به ورزشگاه آزادی بروند؟!
♦️تهران 10 میلیون نفر جمعیت دارد اما پس از سه روز هیاهو، تنها 3 تا 5 هزار صندلی ورزشگاه 100 هزار نفری آزادی پرشد. که بخشی از آنها نیز اعضای شبکه سیاسی خاص و سیاهی لشکر افراطیون بودند. بماند که بیش از جلوه خانواده ها، برخی زنان و دختران بد پوشش در این جمعیت محدود خود نمایی می کردند.
🔹گویا اصلا دغدغه شبکه سیاسی مذکور فوتبال نبود. همان طور که سال 88 مشابه همین ها در اوج آشوب افکنی نیابتی جوگیر شدند و ما فی الضمیر خود را با شعار "انتخابات بهانه است/ اصل نظام نشانه است" بیرون ریختند. چند ماه بعد نیز معلوم شد فراتر از نظام، جمهوریت و اسلامیت و امام حسین (ع) و حتی وطن نشانه است!
🔸دولت پس از چند سال هیاهو درباره حضور زنان در ورزشگاه ها توانست 3 تا 5 درصد صندلی های ورزشگاه آزادی را پر کند؛ در واقع در تهران 10 میلیون نفری، به اولویت کسانی که 3 ده هزارم مردم هستند، بها داد. اصلا سه هزار نفر را 10 یا 33 برابر کنیم و رقم حضار را به 30 هزار یا صد هزار نفر برسانیم! می شود یک سیصدم یا یک صدم شهروندان تهرانی.
🔹این را مقایسه کنید با جمغیت سه تا 7 میلیون نفری بیکاران یا جمعیت 25 -20 میلیون نفری خانواده های مستاجر و فاقد مسکن که اولویت های مشخصی دارند اما مطلقا مورد بی اعتنایی دولت قرار گرفته اند. همین طور است جمعیت انبوه جوانان نیازمند ازدواج که دولت هرگز گوشه چشمی هم به آنان نداشته است. جوان فقط مجاز است بلکه باید تحریکش کرد هرزگی کند و به گناه بیفتد و دیگر از سیاست و مدیریت دولت نپرسد.
♦️چرا اولویت ها در دولت به هم خورده و برخی مدیران دولتی، اصرار دارند حاشیه ها را مسئله اصلی کشور کنند؟! درست در روزهایی که افکار عمومی و صاحب نظران و رسانه ها و مسئولان باید در مقابل بدعهدی دشمن و دور جدید فشارهای او اهتمام و تدبیر کنند، از عبرت های اعتماد یکطرفه به شیطان بزرگ درس بگیرند و از دولت توضیح بخواهند، چرا باید کسانی بکوشند موضوع رفتن زنان به ورزشگاه خالی از بازی و بازیکن و تیم و مسابقه را به مسئله اصلی تبدیل کنند؟!
@nabaaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر چقدر از زیبایی و درستی این ۶۰ ثانیه خاص بگویم، کم گفته ام!
✅ @nabaaa
🔴پیراهن رئیس جمهور یک برند آمریکایی است. قیمتش در بازار تهران حداقل 500 هزار تومان است.
♦️کلاه وی نیز یک برند معروف اروپایی است و قیمتش در بازار حدود 200 هزار تومان است
https://eitaa.com/nabaaa
🔴نماینده مجلس نشست غیرعلنی را در اعتراض به عملکرد دولت ترک کرد
♦️«رسول خضری» نماینده سردشت و پیرانشهر در مجلس نشست غیرعلنی پارلمان با معاون اول رئیس جمهور را به نشانه اعتراض به عملکرد دولت در حوزه های اقتصادی ترک کرد.
♦️وی پس از ترک نشست گفت: جهانگیری معاون اول رئیس جمهور است اما حتی برای دو، سه روز هم نتوانست قیمت ارز را طبق قیمت اعلامی خود یعنی ۴۲۰۰ تومان نگه دارد.
♦️خضری با گلایه از رئیس جمهور به دلیل عدم حضور در جمع نمایندگان گفت:دیگر در شرایط فعلی آقای جهانگیری نمیتواند پاسخگوی نمایندگان باشد و شخص آقای روحانی باید در جمع نمایندگان حاضر شود.
♦️وی به رئیس جمهور توصیه کرد که به جای رفتن به تلهکابین توچال به جمع نمایندگان مردم و خود مردم برود تا از مشکلات آنها آگاه شود
Ita@nabaaa
✏️💥 برجام چیست و از کجا آمده؟
✅ انصاف این است که بگوئیم؛ دانشگاه آزاد اسلامی، بعد از اینکه مرحوم هاشمی #رفسنجانی در استخر غرق شد، آزاد گردید و آقای دکتر علی اکبر #ولایتی هم، بعد از فوت آن مرحوم آزاد شد و جزء #منتقدین_برجام گردید! و امروز در نشست «تجربه ماندگار» برجام را #ننگین_تر از قرارداد #ترکمنچای دانسته و در انتقادات بی سابقه ای گفت: «یک اشکال دیگر برجام نداشتن #متن_فارسی بود که احساس #حقارت به انسان دست میداد. حتی عهدنامه های #گلستان و ترکمانچای هم با آن متن ذلت بار نسخه فارسی داشتند، اما درباره برجام اینهم انجام نشد.»
💠 خانم #وندی_شرمن عضو ارشد تیم هسته ای آمریکا بعد از #پیروزی در برجام، در رابطه با مذاکره به زبان فارسی در زمان #سعید_جلیلی می گوید: یکی از کارهایی که شخص در دیپلماسی انجام میدهد این است که توجه کند زبان اهمیت دارد ... سعید جلیلی که هدایت مذاکرات هستهای ایران را بهعهده داشت اصلاً تحرکی نداشت. نکته جالب توجه اینکه عباس #عراقچی بخشی از تیم مذاکرات قبلی بود. ما نمیدانستیم که او میتواند به زبان انگلیسی صحبت کند. همه مذاکرات طرف مقابل به #زبان_فارسی بود.»
❌ مذاکره کنندگان ایرانی در برجام، چون مثل #حسن_روحانی، زبان انگلیسی بلد بودند! برای برجام، متن فارسی ننوشتند، که خانم وندی شرمن در سخنرانی خود بعد از اجراء برجام، با #تمسخر طرف ایرانی می گوید:« lift لغتی است که در زبان انگلیسی به معنی (معلق نگاه داشتن، موقتا، متوقف کردن) است اما طرف ایرانی lift را به معنی پایان دادن و خاتمه دادن(لغو تحریمها) ترجمه می کرد و به همین دلیل هم ما از این لغت استفاده کردیم!»
👈 آیا ممکن است حسن روحانی در هنگامی که می خواهد کتاب #خاطرات هسته ای 2 را بنویسد، #منکر قراردادی به نام برجام شود.
https://eitaa.com/nabaaa
🔴فشارهای سهگانه کلید خورد
♦پروژه همافزایی فشارهای سهگانه از امروز با فراخوانهای گسترده در شبکههای اجتماعی کلید خورد و تلاش شد تا اعتصاب و تجمعات اعتراضی در تهران و چند استان دیگر شکل بگیرد.
♦سناریوی هم افزایی فشارهای سهگانهی آمریکا (اقتصادی، روانی و عملی) برای تغییر محاسبات ایران و تحمیل برجامهای جدید را میشود چنین روایت کرد. «مرحله اول» خروج آمریکا از برجام برای بیتعادل سازی اقتصاد ایران و تحریک فضای کسب و کار جهت انتقال فشارهای روانی به مردم «مرحله دوم» ظهور و بروز نارضایتی و اعتراضات اجتماعی ناشی از بیتعادلی اقتصادی و فشارهای روانی در محیط داخلی ایران «مرحله سوم» میدان داری عناصر ضدانقلاب برای تبدیل نارضایتی و اعتراضات اجتماعی به آشوب و فشارهای عملی «مرحله چهارم» بازگرداندن تحریمها و اعمال تحریمهای جدید علیه ایران در نقطه جوش بیتعادلی اقتصادی و فشارهای روانی و عملی در اواخر تیر تا اواسط مرداد ماه «مرحله پنجم» ایجاد دوگانگی در حاکمیت و گسست ملی در ایران بر سر مذاکره و توافق مجدد و وانهادن مزیتهای موشکی و منطقهای به آمریکا
♦با این شرایط بیعملی نسبت مشکلات مردم در دولت و مجلس به همراه توچالگردی و رفتن به تعطیلات تابستانی، عملا پُرکردن جدول آمریکاییها است. به نظر میرسد غربگرایان تغییر محاسبات برای مذاکره و توافق مجدد با آمریکا را به انتظار نشستهاند. در این ارتباط تلاش برای بررسی fatf طی دو ماه آینده در مجلس این انگاره را تقویت میکند.
https://eitaa.com/nabaaa
گروه علمی و دانشگاهی حوزه علم و فن آوری جهان
۱۳۹۷/۰۴/۰۵ :: ۱۰:۲۴
🔹مردادماه طولانیترین ماهگرفتگی قرن 21 رخ خواهد داد
خبرگزاری فارس:
5 و 6 مرداد طولانیترین ماهگرفتگی قرن 21 رخ خواهد داد.
ستارهشناسان اعلام کردند که قرار است 5 و 6 مرداد شاهد طولانیترین ماهگرفتگی قرن 21 باشیم.
به گزارش خبرنگار گروه علمی و دانشگاهی خبرگزاری فارس، ماه جولای یک ماه عالی برای طرفداران نجوم است.
براساس گزارش «ساینس آلرت» و طبق گزارش «ارث اسکای (EarthSky )» ناظران آسمان در شب 27 و 28 جولای (5 و 6 مرداد 1397) به طولانیترین ماهگرفتگی قرن 21 در نیمکره شرقی میپردازند.
ستارهشناسان انتظار دارند مدت زمان این ماهگرفتگی 1 ساعت و 43 دقیقه باشد.
یک ماهگرفتگی زمانی رخ میدهد که خورشید، زمین و ماه در یک ردیف قرار بگیرند و مدار ماه در زیر سایه زمین باشد.
در جریان این خسوف کامل قرار است که بیش از 100 دقیقه سایه زمین بر روی ماه بیفتند و علاوه بر آن قمر زمین در این ماه گرفتگی سرخ رنگ خواهد شد!
در مورد رنگ قرمز ماه در جریان این اتفاق میتوان گفت که پدیدهای شبیه به سرخ شدن خورشیدی در زمان غروب رخ میدهد و نور عبوری از اتمسفر و روی سطح زمین در ماه گرفتگی باعث میشود تا این جرم آسمانی به رنگ سرخ خیرهکنندهای دیده شود.
در ماه گرفتگی کامل جولای، قمر زمین از تاریکترین قسمت سایه سیاره که با نام «Umbra» شناخته میشود، عبور میکند و از آنجایی که این جرم آسمانی به مراتب از سیاره ما کوچکتر است، به صورت کامل در تاریکی ایجادشده توسط کره زمین قرار میگیرد.
https://eitaa.com/nabaaa
💢 امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند:«اِنّ لِلسّخاء مِقداراً فَانْ زَادَ عَلیه فَهُوَ سَرْفٌ، وَ اِنّ لِلحَزم مِقداراً فَانْ زَادَ عَلیه فَهُوَ جُبْنٌ، وَ لِلاقتصادِ مِقداراً فَانْ زَادَ عَلیه فَهُو بُخْلٌ وَ لِلشّجاعَةِ مِقداراً فَانْ زَادَ عَلیه فَهُو تَهوّرٌ؛
♦️ سخاوت اندازه دارد، اگر زيادتر شد، اسراف است. احتياط و دورانديشى نيز اندازه دارد، اگر زياد شد، ترس است. اقتصاد و ميانهروى اندازه دارد، اگر زياد شد، بُخل است.شجاعت اندازه دارد، اگر اضافه شد، تهور (بی عقلی) است.
📚 مواعظ امامان عليهم السلام-ترجمه جلد هفدهم بحار، ج1، ص323
https://eitaa.com/nabaaa
💢ما عصمت حزب اللهی داریم
♦️شهید بهشتی یک هفته قبل از شهادتشان در جلسه ای در باره وضع رئیس جمهور بنی صدر و وقایع روز می گفتند:برادران، مشکل ما که در عین حال بزرگترین حسن ماست این است که ما عصمت حزبی و عصمت حزب اللهی داریم که این عصمت حزبی دست و پایمان را بسته است و نمی توانیم خلاف موازین قرآن کریم و گفتار ائمه معصومین رفتار کنیم.
♦️نه می توانیم به کسی تهمت بزنیم و نه می توانیم چیزی را که برایمان ثابت نشده به عنوان یک امر ثابت شده برای مردم بگوییم.
♦️ولی دشمن ما الان این عصمت را ندارد و به همین جهت ظاهراً هم موفق تر از ماست.
♦️مردم از ما توقع عصمت دارند ولی از فلانی که در کاخ می نشیند یا با فلان نوع ماشین و اسکورت حرکت می کند توقع عصمت ندارند .
📚 سیره شهید دکتر بهشتی ص ۵۸۰
https://eitaa.com/nabaaa