eitaa logo
خاطراتی از دفاع مقدس
45 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
237 ویدیو
28 فایل
برای حفظ و نشر آثار دفاع مقدس و معارف دینی و اسلامی باز نشر با ذکر صلوات آزاد است. سپاسگزارم از همراهی شما
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 (۲) 🍀امان از صبحها که با صدای بوق بلندگوهای تبلیغات بلند میشدیم. انگار ، همین چند وقت پیش بود! عموما"نیم ساعت قبل از اذان صبح بود. 🍀 یادش به خیر ، نماز جماعت میشد. بعد از دعا و تعقیبات مشترک ، زیارت عاشورا میخوندیم و مرثیه سرایی بود تا طلوع خورشید. 🍀با یک فاصله کوتاه ، بعدش نوبت صبحگاه بود و آن هم جلوی آسایشگاه ها برقرار بود. توسط فرمانده خودمون ، علیرضا خوشدل ، از جلونظام ، خبر دار داده میشد و قرآن کریم تلاوت و سپس سرود جمهوری اسلامی آن موقع ، ما همه پیرو خط رهبریم می خوندیم بعد دعای وحدت و دستهامان را در دست هم می گرفتیم و بلند می کردیم. 🍀 نوبت خط و نشون کشیدن فرمانده دسته و تذکراتی که تو عملیات قبلی افراد به بیراهه رفته بودند و باید میگفت و همه ما با جان و دل گوش میدادیم و خیلی هم خوش می گذشت. 🍀 از کارهایی که میکردیم و بعدش بمب خنده بود. مثلا برادری بود فکر کنم شاید اسمش هم اشتباه باشه دهنوی بوده باشه. اعزامی از کرمانشاه اگه یادم باشه سپیده دم هر روز تو ارتفاعات اولین کاری که میکرد در هر کجا بودیم آب پیدا میکرد و چایی درست میشد که طعمه اش مثال زدنی بود. توی قوطی کمپوت چایی می گرفتیم و براش سر و دست می شکستند. 🍀 بعد از هر عملیات همه و همه چیز ، حتی آب آوردن از پایین قله ، تیر هوایی شلیک کردن و...نقل و نبات همین تذکرات مجلس صبحگاهی بود. چه روزگار عجیب ، شاد و خرمی داشتیم! 🍀بعد فرمانده گروهان و گردانها سر می رسیدند ، گروهان ما برادر علاماتی و جلوتر اونها شهید بزرگوار یک پای دو های صبحگاهی عباس ولی نژاد... 🍀یه بار هم که می دونستیم عباس ولی نژاد تیر خورده و مجروح هست از روی تنبلی هیچ کس صبحگاه نرفت. فکر کنم برادر علاماتی هم نبود و یا زخمی شده و نبود . آن روز سریع بعد از صبحگاه برگشتیم آسایشگاه و با خیال راحت توی کیسه خواب های گرم و نرم استراحت کردیم.😍😁✋
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 (۳) 🍀اما این وضعیت ده دقیقه ای بیشتر طول نکشید. کمی دیر شده بود. یهویی با صدای رعد آسای عباس ولی نژاد با بر پا بیرون بایست با سه شماره دسته دو همه رو آواره محوطه کرد.😍😁✋ 🍀تازه در همون بگیر و بند ،میگفت؛! فکر کردید ، ولی نژاد زخمیه نمی یاد سراغتون جنازه ی ولی نژاد هم باشه باید با اون توی صبحگاه بدوید.😔✋ 🍀 شیر مرد عجیبی بود. با زخم پا با ما دوید و با دیدن خونریزی پایش ، و با قسم بچه ها کنار کشید تا ما دو دور پادگان پیرانشهر را بدویم ، چون قول داده بودیم. 🍀این کار دویدن ، خیلی ساده تر از رزم شبانه شبهای عملیات بود. مثل آب خوردن بود! دویدن را به جان و دل خریدیم و انجام دادیم ، حرف یه پاسدار با آن آرم مخمل زیبا ، عین فرمان امام خمینی بود. و بس! بعد از دویدن ،تازه معذرت خواهی و منت کشی هم کردیم😁 🍀از آن تاریخ تا به بعد هیچ وقت مراسم صبحگاه ما بقول بچه ها قضا نشد. این امر حتی وقتی بعد ها خودم در قرارگاه جنوب صبحگاه اجرا و انجام میدادم برقرار بود. حتی بعد از جنگ! 🍀بعضی وقتها هم سلاح نیاز به تعمیر داشت و میرفتیم کانکس تعمیرا ت، مسؤول آن خیلی با حال و شاداب و خیلی هم جدی بود ، اما به هر حال با امکاناتی که بود ، وصله می زدو رو به راهش میکرد. 🍀توی پادگان ارتش یه خط تلفن بین شهری داشتیم که همه با آن به شهرستان زنگ می زدند من توی هفتاد و پنج شش روزی که آنجا بودیم فقط یه بار رفتم زنگ زدم ، و کلا سه بار رفتم که دوبار آن هم موفق نبودم. 🍀یه حموم ارتش هم بود که می رفتیم اون هم خیلی هماهنگی و یه نوبت صبح تا ظهر می خواست تا بتونی به صورت دور همی یه حمام برای رضای خدا بریم! آقای حمومی از همین دست خاطرات است که قبلا نوشتم. 🍀جالب ترین بخش رستوران پادگان بود. گرچه مدتی طول کشید تا یافتیمش! چلو کباب کوبیده مشتی میداد با مخلفات ۱۵۰ ریال تعجب نکنید ، البته فقط مخصوص برادران ارتشی و خانواده آنها بود اما یک روز در هفته ما هم می توانستیم برویم. 🍀پشت آسایشگاه ما و آنطرف جاده اصلی پادگان ، هم فروشگاه پادگان بود. چیزهای زیادی نداشت اما همان هم غنیمت بود. بیشترین چیزی که داشت کنسرو پلو عدس بود با قوطی های خاکی رنگ و ماست خوب و عالی... 🍀بعضی وقتها صبح با مرخصی ساعتی می توانستیم چرخی توی پیرانشهر بزنیم ، خود من دوبار رفتم! کل استراحت تو پادگان ما با این چیزها میگذشت.که عالی بود و شد سرگذشت . که شاید با گذشت زمان چیزی را هم فراموش کرده باشم و حالا آنها را باخاطرات بیادماندنی برای دوستان نقل می کنیم و بنا به فراخور حال و اقتضای زمان برای خانواده و... 🌸والعاقبه للمتقین 🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگرخداوند متعال فرصتی عنایت فرماید. 🌸خوبان_عالم_دعا_بفرمایید ✍نبی زاده 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💚🌷 امام علی علیه السلام فرمودند: . 💚 كوچ كردن از دنيا ، سريع است. ✍ در اين عبارت بسيار كوتاه و پرمعنا از بى وفايى و كوتاهى عمر دنيا سخن مى گويد. 🍀گويى تا چشم بر هم زدنى ، كودكان ، نوجوانان و جوانان حتی پير و کهنسالان از صحنه خارج مى شوند. 🍀انسان عاقل ، به دنیایی که موقت و زودگذر است ، دل نمی بندد و از فرصت کوتاه دنیا برای آباد کردن آخرت ابدی بهره می گیرد. 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷 📗
‍ ‌ ‌ 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸ایستگاه پنج شنبه ها ✍خدایا ، امروز و هر روز را به یادم انداز که بی یاد تو نابودم ، تنها تو ماندنی و یگانه ای ، اسیر یادت هستم ، ای بیدارگر بی همتا... 🍀روایت شده ، قطاری به سوی خدا رهسپار بود؛ همه سوارش شدند ، قطار ، برای لحظاتی در ایستگاه متوقف گردید.! و هر آنکه در قطار بود شتابان پیاده گردید ؛ مگر آنانی که با هدفی خاص سوار بودند. 🍀هاتفی ندا داد به همین زودی ، فراموش نمودید مقصد را!؟ مقصدتان بود نه برین... 🌸 وَرَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ 🍀و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع‌آوری می‌کنندبهتراست!آیه سوم سوره مبارک زخرف 🍀اما حکایت برای برخی متفاوت است و من حقیر به دردی که بر آنان دوا نیست ، مداوا ؛چه کنم!؟ 🌸بارها نوشته و گفته ام ایستگاه پنج شنبه ها و یاد آوری آن به خود و سایر مخاطبان را خیلی دوست دارم ؛ اگر مشکلی و زحمتی نیست ؛ قرار است امروز هم با من باشید! 🍀به یاد می آورم ، جای جای خالی اَت را ، و هر آنچه که شما را به یادم می اندازند. غبطه خواهم خورد. به نگاه‌های زیبایت ، عکس ها و دست نوشته ها و حتی تکه ، تکه ی پیراهنت... شهدا را میگویم ، شهدا را... 🍀این روزها از عشق میگویم ، اما ما که عاشق نشده ایم ، که اگر چنین بود وضعمان بسیار درخشان تر و زیبنده تربود ، و در چنین روزی از ما نیزنام برده میشد مانند همرزم شهیدم...🌷✋ 🍀 اما امیدوارباشیم ؛ روزی برسد ، شاید افرادی هم ما را بدین شکل یادکنند ، آخرش همه صلواتی ، صدقه ای یا خیرات و حلوایی دهند به همسایه و مستمندان و... خدا بیامرزی گویند ، تا نوری در سرای آخرت روشن گردد و یا از بلا تکلیفی آن سرا نجات یابیم. 🍀به یاد نفس های گرمی که امروزه در خاک سرد خفته اند همه را دعا بفرمایید. 👇 🌸اللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🌸 🌸 ✍نبی زاده 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷 🌷 امام شهدا ؛ پدران و‌مادران آسمانی ؛ برادران و خواهران... ؛ شهدای انقلاب اسلامی ؛ شهدای دفاع مقدس ؛ شهدای ترورها ؛ انفجارها ؛ شهدای گمنام ؛ شهدای خدمت ، کادرپزشکی ؛ شهدای مدافع حرم و امنیت و شهدای مظلوم بی نام و نشان و شهدای...
سلام علیکم ✍ امروز و دو روزی ؛ کمی راجع به برادر عزیز و دوست داشتنی شهید عباس ولی نژاد خواهم نوشت. البته یکی از دو شهیدِ خانواده که جملگی چنین شهدایی را نمی شناختمیش اما در حد توان توصیفشان می کنیم😢 ✍ممنون هستم از اینکه مطالب رو خوانده و ابراز علاقه می فرمایید. سپاسگزارم. 🌷شهدا را میزبان باشیم حتی با ذکرصلواتی 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸 یادآوری ✍یادم هست کلاس چهارم، توی کتاب فارسیمون یک پسری بود که انگشتش رو گذاشته بود توی سوراخ سد تا سد خراب نشه. "پطروس"قهرمانی که با اسم و خاطره اش بزرگ شدیم 🍀توی کتاب، عکسی از پطروس نبود و هیچ وقت تصویرش را ندیدیم. همین باعث شد که هر کدام از ما یک جوری تصورش کنیم و برای سالها توی ذهنمان ماندگار شود. 🍀سالها بعد فهمیدیم که اسم واقعی پطروس٬ هانس بوده. تازه هانس هم یک شخصیت تخیلی بوده که یک نویسنده آمریکایی به نام "مری میپ داچ" آن را نوشته بود. 🍀بعدها، هلندیها از این قهرمان خیالی که خودشان هم نمیشناختنش، یک مجسمه ساختند. خود هلندیها خبر نداشتند که ما نسل در نسل با خاطره پطروس بزرگ شدیم. 🍀 شاید آن وقتها اگر می فهمیدیم که پطروسی در کار نبوده، ناراحت می شدیم 🍀اما توی همان روزها٬ و بعدها ،سرزمین من پر از قهرمان بود. قهرمانهایی که هم اسمهاشون واقعی بود و هم داستانهاشون 🌷شهید ابراهیم هادی: جوانی که با لب تشنه و تا آخرین نفس توی کانال کمیل ماند و برای همیشه ستاره آنجا شد؛ کسی که پوست و گوشتش، بخشی از خاک کانال کمیل شد 🌷شهید حسین فهمیده: نوجوان سیزده ساله ای که با نارنجک، زیر تانک رفت و تکه تکه شد. 🌷شهید حاج محمد ابراهیم همت: سرداری که سرش را خمپاره برد. 🌷🌷🌷شهیدان علی، مهدی و حمید باکری:سه برادر شهیدی که جنازه هیچ کدامشان همان موقع برنگشت. و شاید هم ... 🌷شهید حسن باقری: کسی که صدام برای سرش جایزه گذاشته بود. 🌷شهید مصطفی چمران: دکترای فیزیک پلاسما از دانشگاه برکلی آمریکا، بی ادعا آمد و لباس خاکی پوشید تا اینکه در جبهه دهلاویه به شهادت رسید. و... 🍀کاشکی زمان قدیم ، لااقل همراه با داستانهای تخیلی، داستانهای واقعی از دلاور مردان سرزمین خودمان را هم یادمان میدادند. 🌷فرمانده شهید ناصر کاظمی مردی از جنس فوتبال ؛ با لباس سبز پاسداری از سوی دولت شهید رجایی به سمت فرماندار پاوه و فرمانده تیپ ویژه شهدا 🌷فرمانده شهید محمد بروجردی از فرماندهان غرب کشور پیشنهاد فرماندهی کل سپاه را نپذیرفت و در بین مردم کردستان شناخته شده بود و امروزه او را مسیح کردستان می شناسند. 🌷فرمانده شهید محمد علی گنجی زاده زواره مربی تخریب و معدل دیپلم در رشته ریاضی فیزیک ۱۹.۲۶ ؛ دانشجوی رشته برق و الکترونیک با وردی رتبه ۱۰۶... مردی با چهره نورانی و موهایی بور ، اهل تقوا و متین و بی آلایش 🌷فرمانده جانباز شهید محمود کاوه استوره جنگهای نامنظم در کردستان و آذربایجان غربی و قلل مرتفع آن که به عشق شهدا و پس از شهادتش پیکرش در کنار یاران شهیدش در عملیات کربلای ۲ ساعاتی باقی ماند تا... 🌷جانبازِ پیش از انقلاب اسلامی ، و فرمانده شهید علی قمی کُردی ؛ مردی از جنس انقلاب، دفاع مقدس ؛ فرمانده و ذاکر اهل بیت و مناجات گوی عاشقانه های شبانه که در نهایت تیر ضد انقلاب و منافقین سینه اش راشکافت و... 🍀 آقا ؛!ما که خودمان قهرمان داشتیم .بعدها هم این سیر خروشان سیری ناپذیر به پیش می تازد. اما دریغ از یک یاد آوری...مثلا" 🍀 میگن ارتفاعی در جاده ی پیرانشهر به سردشت نزدیکی روستای کچل آباد است که نامش را عباس ولی نژاد گذاشته بودند. 🍀نیاز به تحقیق نیست ، خودم با چشمام دیدم ، حتی میدونم ، اولین تابلو را چه کسی نصب کرده و حتی چه اتفاقی افتاده و... 🍀میخواستم بگم شهدای کردستان و یگان ویژه شهدا چقدر مظلوم هستند. این عزیز که جزو فرماندهان بنام بود. پس سایر شهدای بسیجی ، جهادی ، ارتشی ، و... کجای تاریخ این سرزمین هستند!؟ 🍀 همین ، به همین میزان ساده و دل شکسته! 🌸والعاقبه للمتقین 🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگرخداوند متعال فرصتی عنایت فرماید. 🌸خوبان_عالم_دعا_بفرمایید ✍نبی زاده 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💚 💚 وَفِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتَادِ  الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلَادِ  فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسَادَ  فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذَابٍ. 🍀 ✍تاریخ را مطالعه کنید: قدرتمندانی در عالم بوده اند که از قدرت خود سوء استفاده کرده اند و آن را وسیله ای برای طغیانگری قرار داده اند.در نتیجه، در زمین ، فسادهای زیادی انجام داده اند. 💥اما قدرتشان آنهارا نجات نداد ، و خدای مقتدر ، عذابی شدید بر سرشان فروریخت و نابودشان کرد. و در آخرت نیز عذابی شدید در انتظارشان است... 💚 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸 آدینه مهدوی 💚 💚 ✋ ✍ همراهان عزیزم ؛ میدونستید داخل کتاب مفاتیح‌الجنان و قبل از دعای جامعه کبیره ، یه دعایی هست که دعای امام رضا علیه السلام برا امام زمان ماست...!؟ 🍀 وَ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ ألْبِسْهُ دِرْعَكَ الْحَصِينَهَ وَ حُفَّهُ بِالْمَلاَئِكَهِ حَفّاً ... 💚 و دوست بدار كسی را كه دوستش دارد ، و دشمن بدار كسى را كه دشمنش دارد ، و زره محكمت را به او بپوشان ، و او را به احاطه فرشتگان در آور ، احاطه ای سامان يافته... 🍀البته این دعا رو میتونید در اعمال روز جمعه هم پیدا کنید که خیلی دلنشین و زیباست ؛ تواین دعا حتی امام رضا علیه السلام یاران و محبان حضرت مهدی رو هم دعامیکردن... 🍀 اگه یه لحظه ای و در شرایطی هستی که داری با گناه و نفست دستو پنجه نرم میکنی ، یا غرق گیر و گرفتاری های زندگی خودتو ، اطرافیانت هستی ، بنظرم خوندن این دعا یه توفیق بزرگه هم برا شناخت صفات آقا و هم معرفت نسبت به ایشون... 🍀 پیشنهاد میکنم‌ اول از همه برید معنیشو بخونید تا بتونید راحت ارتباط برقرارکنید خیلی جالبه که امام رضا علیه السلام برای چند نسل بعدشون ، برای فرزندشون و یارانشون ؛ اینچنین دعا میکنن به حدی که یه جا میفرماند : کاش میتونستیم دردوران عصر ایشون باشیم تابهشون خدمت کنیم... 🍀 خلاصه اینکه ، مگه آقا اول نباید تو دل های ما دوستدارنش ظهورکنن ، پس اول باید با تک تک دل های ما ارتباط برقرار بشه، پس اول باید منوتو بفهمیم چه چیزهایی نداریم !! 🍀 شاید باورش سخت باشه اما هرجا بری بگردی و به هرکس و به هر چیزی دستتو دراز کنی ، درمون دردات جز مهدی فاطمه سلام الله‌ علیها نیست دوست خوبم.درمون هردردی! 🍀 فقط کافیه بهش دل بدی ، فقط کافیه دلتو بدی به دل مهدی فاطمه سلام الله علیها اونوقت روحت جلا پیدا میکنه ، اونوقت حال عبادت پیدا میکنی ، حال نشاط و ارتباط با خدا ، اونوقت سحرها بیداری برا حرف زدن با ااقا ... 🍀اونوقت هست که ؛ از تک تک کارات عشق میکنی ، نمازخوندن ، روزه گرفتن ، کمک کردن به مادر و پدر ، حتی تحمل آدمای بداخلاق زندگیت هم شیرین میشه ، اینو جدی میگم کافیه دلتو بدی بهش... 🍀 دوستم ؛ حتی اگه گنهکاترین آدم روی زمینی ، اهل بیت مهربونتر از هرکسی به ماست ، پاشو برو دنبال معرفت امامت و از صمیم قلبت ازش بخواه ، بخواه محبتشو تا اجازه بده درگیرش بشی 🙂 🍀 نیازی هم نیست بری زار بزنی و بزنی و یا حتی بزنی توسرت ، فقط کافیه از ته دل ؛ صداش بزنی و بخوایش ؛! یاصاحب الزمان آقاجانم ؛! دست دلای ما رو بگیر ، حال ما رو خوب کن ، حال دل ما رو به حال دل خودتون پیوند بزن ، یاصاحب زمان و مکان ، ای محبوب خدا ای عصاره هستی ، مددی فرما✋ 🍀 مسئولیت ما در آخرالزمان ، ‌علاوه بر شناخت امام ،‌ شناساندن ایشان به مردم هم هست... 🍀 پس بیاید ؛ سنجاق کنیم یاد امام زمان ارواحنافداه رو ، وسط شلوغی های ذهن و زندگیمان 🍀 آهای ؛ آخر الزمانی های خوشبخت شما کسانی هستید که تمام کارهاتون در جهتِ تعجیل فرج باشه... و بهترین زمان برای اینکه یه کاری انجام داده باشی همین الانه! همین سپیده دم آدینه مهدوی ... 🍀حتی میتونی با دعا ندبه شروع کنی و اگه جا موندی و یا... عصر همین امروز از دعای سمات بهره ببری... و اگه تونستی به معنی دعای امام هشتم برا امام زمان ارواحنافداه یه نگاهی بندازی عالی میشه... نوشتم پس از دعای جامعه کبیره تو مفاتیح‌الجنان...💚 🌸 ودر پایان این دلنوشته... 💚 َ
🕊🌷🕊🌷🕊 💚 ✍ گفته میشه ؛ غروب جمعه خیلی دلگیره خیلی ... 💚 و اما شاید هم دل گرفتگی روز جمعه به این دلیله که : 💚 جمعه روز امام زمان ارواحنا فداهِ... 💚 وقتی او اعمال شیعیان رو تماشا میکنه ، محزون میشه... 💚 او مصدره ، پس مشتقات او هم به حزن او محزون میشن ... َ
🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💚 💚 إِنْ يَعِدُ الظَّالِمُونَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا إِلَّا غُرُورًا 💚 به يكديگر جز وعده نمى‌دهند! 🍀 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸 ارتفاع شهید ولی نژاد(۱) ✍ چند سالی بود که با تیپ ویژه شهدا تسویه حساب کرده بودم. و قرارگاه قدس سپاه را همراهی میکردم ، جنگ نیز کماکان ادامه داشت. 🍀 در ادامه ی سلسله عملیات های رزمندگان اسلام ، قرارگاه قدس سپاه که در آن حضور داشتم برای هدایت عملیات به غرب کشور منتقل و مقر اصلی نیز سپاه ناحیه همدان در نظر گرفته شده بود. 🍀 سه ناحیه ایلام ؛ لرستان و همدان به همراه کلیه یگانهای مستقر در این مناطق نیز تحت تاثیر فرماندهی قرارگاه مقدم قدس نیرو زمینی سپاه به شکل سازمانی در اختیار قرار گرفت. 🍀روزی با گروهی از دوستان اطلاعات عملیات قرارگاه سری گذرا به جاده پیرانشهر به سر دشت زدیم. آن زمان هم خیلی تغییر کرده بود ، اما قله هایی که در زمان پاکسازی های تیپ می گرفتیم و تقدیم ارتش جمهوری اسلامی میکردیم ، کماکان پا برجا بود و تقویت هم شده بود. 🍀 محل هایی که برای ثبات و امنیت و تامین جاده های مواصلاتی زده میشد و واقعا" خدمت کردن در آن بسیار سخت و دشوار بود. 🍀 به محلی در نزدیکی روستای کچل آباد رسیده بودیم و پایگاهی که بر روی ارتفاعی مستقر بود ، به بچه ها گفتم بایستیم! خیلی برایشان عجیب بود. به یاد روزهای سخت ، تلخ و شیرین ناگهان زدم زیرگریه و اشک ریختم! برای بچه ها که میدیدند ، حس غریبی شده بود. آنها تا آن موقع مرا در چنین وضعیتی ندیده بودند... 🍀 به خاطر آن شب و دوران پُر فراز و نشیب و البته حادثه ای تلخ و به یادماندنی ، ماشین را چند دقیقه قبل کنار جاده نگه داشته بودیم. و پس از تعریف وضعیت منطقه در سال ۱۳۶۱ بچه ها ی اطلاعات عملیات قرارگاه هم که دلی رئوف داشتند. زدند زیر گریه! انگار مرثیه محرم و عاشورا می خواندم... 🍀 پاهایم به یکباره ، سست شده بود واقعا" همان محل بود یا نه!؟ من آن جا را دقیق به خاطر نداشتم چون مدتی بود از آن ماجرا می گذشت. ما تقریبا" و در آن شب ، بر روی ارتفاعات روبرویی آن محل مستقر شده بودیم. 🍀روی تپه مقابلم پایگاه ارتش بود ، نوشته شده بود پایگاه شهید عباس ولی نژاد... 🍀 تا آنجا رفته بودیم ، بنابر این با بچه ها نزدیک درب پایگاه با برادری ارتشی که نگهبانی میداد شروع به صحبت کردم ، گفتم : 🍀 میدونید چرا این پایگاه اسمش شهید ولی نژاد شده!؟ خیلی خلاصه گفت : میگن که توی پاکسازی منطقه شهید شده.! 🍀حتی فرمانده اش هم به دلیل تازه منصوب شدن ، نمیدونست ،! تقریبا" یا دقیقا" روی همین خاک و قله ولی نژاد بود که با بی سیم چی اش بوده و درجه شهادت نائل آمده... 🍀 آمدم پایین تپه به یکباره یاد مظلومیت شهدا کردستان افتادم.جملگی نیم ساعتی بی اختیار گریه میکردیم ؛ دوستانم هم حال روز خوبی نداشتند... 🍀 بعد بلند شدم یاد سخنان شهید محمد بروجردی در مقر تیپ تو پیرانشهر افتادم که میگفت : شما بسیجی ها آمدید کردستان تجربه کسب کردید بمانید. 🍀 پاسدارهای این منطقه نام و نشان ندارن ، اما خیلی هم غیرتی هستن. امام و فرماندهان چشمشون به اراده و تصمیم شما هست که بعد از دیدار امام برگردید در تیپ خدمت کنین و کردستان رو از شر ضد انقلاب نجات بدید. 🍀 باور کنید همان موقع برگشتیم ، اما شرایط ما طوری بود که بعد از یکسال و اندی مجبور شدیم تسویه کنیم و برگردیم شهرستان... 🍀و دیگر نتوانستم با شرایط بوجود آمده در سپاه ؛ مجددا به یگان خودمان برگردیم... دیر شده بود و حالا هم یکی از افتخارات من حقیر و سر پا تقصیر اینه که قبلا" در تیپ بودیم.✋ 🌸والعاقبه للمتقین 🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگرخداوند متعال فرصتی عنایت فرماید. 🌸خوبان_عالم_دعا_بفرمایید ✍نبی زاده 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷