🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
🌸خاطرات بیادماندنی این قسمت
🌷شهید #صمد-بیلرام
من از شهید بیلرام بخاطر روحیه بالا
ورزیدگی جسمی اخلاق خوب وشجاعتی
که داشت خیلی خوشم میامد و میشود گفت خودم از دیدن همچین ادمی روحیه
میگرفتم که اگر بیشتر میماند شایستگی
فرماندهی در ردههای بلاتر را داشت
خاطره عملیاتی که از او دارم مربوط
به ان عملیاتی است که دو تیر پهلویش
خورده بود ومن او را دیدم که با چفیه
زخم را بسته بود وعلیرغم خونریزی
که داشت مانند دیگران فعالیت میکرد
میگویند در بیمارستان هم به دکتر گفته
بدون بیهوشی عمل کنید.
🌸فاعتبرو یا اولی الابصار
🍀راوی برادر همرزم احمد زندی
خاطراتی از دفاع مقدس
🌸بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
خاطرات بیادماندنی✨این قسمت
✍شمه ای از خاطرات که با شهید والامقام صمد بیلر ام
✍دلنوشته های برادر محمد نورایی 👈 مدیر دفتر دادستان شهرستان اسلام آباد غرب 💐
🌸شهادت هنر مردان خداست?🌸
✍با سلام بر همرزمان شهید والا مقام سردار صمد بیلرام در لشگرویژه شهدا 🌷🌷
✍در خصوص شهید وشهادت نوشتن مطالب برای این حقیر سخت وشوار است ؛! زیرا نه زبان قادربه گفتن آن است ونه قلم ها توانایی نوشتن دروصف این دلیر مردان که با اهدا جان خود باخدای خود معامله کرده اند🌹🌹
👈با این حال یکی از دوستان به بنده تکلیف نمودند تا بسیار خلاصه چند سطری را بیان وازباب تکلیف این خاطرات را به قلم آورم ؛!! هرچند می دانم ؛حق مطلب ادا نخواهد شد .🌺
👈تا آن جایی که ذهن یاری می کند ؛ با شهیدارزشمند صمد بیلرام درطول دوران مقطع دبیرستان از طریق یکی ازاقوام دوست شدم وهم کلاس بودیم وآشنا یی ما نیز از همین روزها شروع شد. یا علی گفتیم و عشق آغاز شد. 🌷
👈 درزمانی که برای امتحانات پایان سال یا ثلث آخر شبانه روز خارج از منزل درس می خواندیم به محض داخل شدن وقت اذان ؛ایشان ضمن دعوت دوستان حاضر به ادای نماز اول وقت درس را رها نمود ه وبه نماز می ایستاد. 🌸🕊🕊
👈پس از اخذ مدرک تحصیلی دیپلم ومدت کوتاهی که جنک تحمیلی شروع شده بود. ایشان پیشنهاد دادکه در جهادسازندگی انجام وظیفه نمایم ودر جهادسازندگی فی سبیل الله به مدت شش ماه
... همکاری نمودیم.🍀💐
👈 درخلال این مدت مجددا ایشان پیشنهاد ی را به بند ودوست دیگرمان ارائه نمود ؛!! مبنی بر اینکه اگر می خواهید دین خود را به انقلاب ومیهن اسلامی ادا نمایم ومستقیم وارد جبهه وجنگ شوید به عضویت سپاه پاسدا ران در آیید . 🍀💐
👈لذا با همین انگیزه با گذراندن سخت ترین شرایط آموزش های عمومی ونظامی در سال شصت اولین ماموریت گردان ویژه شهدا. که ماموریت اصلی آن مقابله با گروهک های ضدانقلاب کومله ودمکرات بود به فرماندهی سردار شهید ناصر کاظمی بود در عملیات آزادسازی بانه. به. سردشت حضور داشتم😊🍀
👈 پس ازاتمام عملیات شهیدصمد بیلرام علاقه عجیبی به این یگان پیدا کرد که در ادامه چند نفرکه اسلام آبادی بودیم از جمله شهید صمد به سپاه پاسداران اسلام آبادغرب منتقل شدیم. اما ایشان همراهی را قبول نکرد ودر گردان ماندواین گردان بعدها به تیپ ویژه شهدا تبدیل شد. 🍀🍀💐💐🍀🍀
👈ودرمنطقه کردستان حضوری فعال داشت واجازه فعالیت به گروهکهای ضد انقلاب در منطقه نداند وشهید صمد نیز درتیپ ویژه شهدا مسئولیت های مختلفی را بعهده گرفتند .
👈 وعاشقانه تازمان شهادت خدمت نمود روحش شاد یادش برای همیشه گرامی باد.
🌷شهدا را با ذکر صلواتی یاد کنیم 🌷
💐اجرکم جمیعا عندالله و اعمالکم مقبوله
خاطراتی از دفاع مقدس
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
🌸خاطرات بیادماندنی✨این قسمت
🌸آخه به این نارنجک چی بگم؛!! قسمت اول
🍃آقا داشتم راجع به نارنجک و انواع اون تو خونه نطق می کردم و الان هم دارم برا شما ، قلم فرسایی می کنم. اما!
🍃یادتون هست ،اتوبوس تی بی تی یا ایران پیما های دوران دفاع مقدس ، شاگرد صدا می زد ؛بدو جا نمونی ، حرکت ، حرکت، ... یکی مثل خودمون که صداش هم رسا نبود ،می گفت؛ آقا بوفه هم سوار می کنی ؟! جا داری ؟!!. و بی چاره اونهایی که این صدا رو تو جنگ شنیدن و جا موندن؛! یکیش خودم؛!
🍃چی بگم از این نارنجک اونم از رنگ سبزش و از نوع چهل تیکش! سبز کمرنگ بود،اما سبز پررنگش هم یافت می شد،! بقول 🌷علی رضا این پر رنگه بیشتر می ترکه؛!
🍃جونم براتون بگه این نارنجک خیلی خوب بود از اون تخم مرغی های ساچمه ای که سبک تر بود و جمع و جور تر خیلی بهتر بود. او جدیدترها بچه بازی بود در مقابل چهل تیکه ها ؛! اما
🍃 ما تو کمربندمون با او جیب نارنجک برزنتی آویزان، دوتا از نوع خوشکلش رو داشتیم دو سه تایی هم تو کوله پشتی یدک داشتیم.. ؛!
🍃البته داشتیم کسایی روکه حتی به بند حمایل خودشون نارنجک وصل می کردن هم بیشتر از بقیه نارنجک حمل می کردن و هم دم دست تر از بقیه ی تجهیزات جنگی ازش استفاده می کردند.؛!
🍃اما آقا چی بگم ، این کار هم خودش مشکل داشت دیگه ؛!! به این نارنجک چی بگم آخه! حرف آدمیزاد که سرش نمی شه!
🍃تو جاده پیرانشهر به سردشت ، رفتیم بالای ارتفاع ، البته که تیپ ویژه شهدا ی اون موقع تو ماموریت بود.!!که یهویی درگیری شروع میشه!
🍃خوب تو درگیری و اونم با ضد انقلابی که به طورچریکی می جنگه،حلوا که تقسیم نمی کنن؛ یه تیری می یاد و صاف و درست حسابی می شینه روی نارنجک چهل تیکه ی یکی از همرزما ؛ خوب می خواهید چه اتفاقی افتاده باشه!
🍃بله ،اگه سابقه ای از نوشته های قبلی من داشته باشید، می دونید که فلسفه اش هیچی هست.؛! امداد غیبی تو جبهه ها بیداد می کرد، یکی از اونا همینجا اتفاق افتاده بود ؛!
🍃بله عزیزان بعد از تیراندازهای شدید، تو صحنه درگیری و انفجارات پی در پی انواع نارنجک ،و نارنجک تفنگی و آتش توپخانه و هلی کوپتر و...
🍃برو.بچه های همرزم یه دفعه متوجه شدن که وسط خودمون چند تا انفجار رخ داده ؛!! و درست همون تیر ی که به نارنجک اصابت کرده باعث شده با امداد الهی یکی از همرزما که نارنجک رو ، روی بند حمایل وصل کرده ... الهی بشه و به دیدار حق بشتابه ؛!
🍃تو بد نقطه ای هم شهید شده بود و وضعیت اون مثل سایر شهدایی که با انفجار و تو رزم نزدیک شهید میشن بود و همرزما یکی از بهترین فرماندهان خودشون رو بهشتی دیدن و این شهید بزرگوار رو با پتو و به سختی تا جاده مواصلاتی رسودن تا بدرقه ای نظامی از نوع خداحافظی ابدی با همرزمشون داشته باشند..
🍃می خواستم بگم درسته که این بند کمی نارنجکی و انفجاری و اشک و آهای بود. اما تو جنگ حلوا خیرات نمی کنند.
💐والعاقبه للمتقین 🍀
التماس دعا 🌸🌸🍀
🍃✨نبی زاده