eitaa logo
خاطراتی از دفاع مقدس
45 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
234 ویدیو
28 فایل
برای حفظ و نشر آثار دفاع مقدس و معارف دینی و اسلامی باز نشر با ذکر صلوات آزاد است. سپاسگزارم از همراهی شما
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💚امام مهدی ارواحنافداه: 💚«فی إبنَةِ رسُولِ اللهِ (صل الله علیه و آله) لِی أسوَهٌ حَسَنَهٌ» دختر رسول خدا(صل الله علیه و آله) برای من الگویی نیکو است 🌷اللّهُمَّ صَلِّ عَلي فاطِمَة وَ اَبيها وَ بَعْلِها وَ بَنيها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فيها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ 📚بحار الانوار، ج۵۳، ص۱۷۸، باب۳۱زيارة فاطمة زهرا سلام الله علیها :
🌷🕊🌷🕊🌷🕊 🌷کمی زیارت حضرت‌زهرا سلام الله علیها 🌷السَّلامُ عَلَيْكِ يا مُمْتَحَنَةُ... 🌷سلام بر شما ای بانوی امتحان شده... ✍ یکی از ضروریات زندگی دنیا ، امتحان های الهی است. 🍀سنت خداست که همه انسانها در دنیا امتحان شوند تا خوب از بد جدا و شناخته شود. 🍀امتحان، موجب خالص شدن و رشد انسان است. 🍀خداوند می خواهد انسانها با گذراندن امتحان ، به ظرفیت بالا و کمال برسند. 🍀مانند معلمی که برای دانش آموز زرنگ نیز تمرینات و امتحانات خاص قرار می دهد تا او به درجات بالاتر برسد. 💚 از امتحان خدا نترسیم 🌷اللّهُمَّ صَلِّ عَلي فاطِمَة وَ اَبيها وَ بَعْلِها وَ بَنيها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فيها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ🌺 🌷
🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸-زیبا ✍واقعا" جا داره ؛ در کنار اون همه خاطرات اشکی وانفجارهای عجیب و غریب بیادماندنی و باور نکردنی و... 🍀یادی هم کنم از طراوت صبح بعضی از روزها در جبهه ای که هر وقت یادی ازش می شد ، با ترس و دلهره یاد می شد. 🍀و آن صبحگاهان دل انگیزدر مناطق بکر و خوش آب و هوایی اتفاق می افتادکه بی نظیر بودند و کلی لذت معنوی برای بچه‌ها بوجود می آورد. 🍀لذتی که باید در آن لحظات حضور می یافتی و درکنار معنویات جبهه ای آغشته می شدی تا حس خوبش رو هنوز هم احساس کنی! 🍀یکی از این جبهه ها که اتفاقاً در همین روزها می تونه رقم خورده باشه ، جبهه پیرانشهر و سپس مهاباد بود. 🍀بین الطلوعین صبح روزهای ابتدایی آبانماه سال ۱۳۶۱ ، آنقدر لطافت و سبکی داشت که دوست نداشتیم هیچ‌ وقت خورشید بالا بیاد. 🍀برای همین من که بهش میگفتم هوای بهشتی... 🍀حالا دیگه هوا روشن شده بود و از ممنوعیت های روشنایی در شب هم خبری نبود. 🍀 تو همین زمان گاهی اوقات سر صبحی دندونها بهم میخورد و یه آتیش هیزمی می چسبید. روشن کردنش هم سخت بود هم کبریت میخواست و بعدها سنگ کارپیت و بیشتر برو بچه های سیگاری... 🍀بعضی از بچه‌ها هم خلاصه مثل زمانیکه میرن جنگل و جاهای خوش آب و هوا، مقداری هیزم جمع میکردن و آتش و چای رو راه می نداختند و فرقی هم نمی کرد کجای قلل مرتفع منطقه جا داشتی و چقدر در اون هوای نسبتا" سرد اول صبح این کارهامی چسبید. 🍀چای خوردن تو قوطی کمپوت و التماس کردن از اونایی که چای گذاشته بودن و بدون قند چای داغ لب سوز خوردن و اینکه ، از یه سوم قوطی یکم چای بیشتر بریز؛! هم خودش صفایی داشت. و گاهی اوقات هم کلا" نا کام میشدی آخه قمقمه آب نداشت تا سهم بدی و چای بگیری...😁 🍀حالا خورشید که بالا ميومد زیبایی قطرات شبنم ، که روی برگهای زرد و نارنجی درختان منطقه رو گرفته بود و دامنه ی تپه رو که میرفتی پایین برای پُر کردن قمقمه های آب از جوی آب و یا رودخانه های فصلی بماند.،! 🍀 کافی بود کمی بی دقتی میکردی موقع رفتن به پایین از کوه تا روی همین چمنزار شبنم نشسته شده و برگهای پائیزی بر روی زمین ریخته شده ی منطقه ، سُر می خوردی و گاهی هم آنچنان زمین جانانه که دوتا پاها در هوا سیر می کرد و آخ آخ کردنها شروع می شد، دیگه از این بهترحال وصف شدنی نیست؛اما تجربه ای شیرینی رو به خاطره ها نزدیک میکنه،! 🍀 و در همین بین آب آوردن گاهی درگیری با ضد انقلاب شروع می شد و می بایستی تمام راه رو با چندین قمقمه آب پر شده و سر بالایی و زمین سُر یه نفس به سمت استقرار دسته خودت تو نوک کوه می دویدی و میگفتی جا نبوی برادر ایول ؛ ماشاءالله بدو اگه سرت رو دوست داری😁✋ ✍ میخواستم عرض ادب صبحگاهی داشته باشم با چاشنی خاطرات بیادماندنی و صبح بخیری بود به شیوه جبهه ای ها 👋روز خوبی داشته باشید 🌸والعاقبه للمتقین 🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگرخداوند متعال فرصتی عنایت فرماید. 🌸خوبان_عالم_دعا_بفرمایید ✍نبی زاده 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💚 💚 وَكَذَٰلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِی الْأَرْضِ 💚بدین منوال ما یوسف را در سرزمین مصر استقرار بخشیدیم و مقام و منزلت دادیم. 🍀 ✍اگه خداوند متعال مشکل یوسف نبی را در آغاز آزمایشش برطرف می‌نمود ، شاید گنجینه‌ های مصر در اختیارش قرار نمیگرفت.گاهی بلا طول میکشه ، تا عطا و بخشش بزرگ بشه : 🍀 پس ، به خدا توکل کن ، توکلی واقعی و راستین و نسبت به پروردگارت حسن ظن داشته باش و صبر پیشه کن ، صبری جمیل ، صبری زیبا ، صبری که درش هیچ گله و شکایت و ناامیدی نباشه : فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلًا 🍀 💚 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن 🌷
🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💚 💚 ✍بی صبری نمیکنم اما خسته ام ، بی صبری نمی کنم اما از این حجم رنج و درد دنیا بریده ام.🥺 🍀 بی صبری نمی کنم اما دلم طعم شادی می‌خواهد ؛ شادی از جنس ظهور... 🍀بی صبری نمی کنم اما دلم لبخند پدریت را می خواهد. 🍀بی صبری نمی کنم ، چون می دانم بعد از سختیِ فِراق ، آسانیِ وصال می‌رسد ...🕊 🍀بی صبری نمی کنم چون می دانم وقتی گِره بلاها و فتنه ها عظیم گشت و به هم پیچید ، فرج و گشایش نزدیک می شود. 💖ـم...  🍀 من بی صـ🌻ـبری نمی کنم ، چون یک منتظرم... و منتظر ،صبوری را خوب می داند. چون یقین دارم که هر لحظه آمدنت نزدیک می‌شود. 🍀 ما وارثان آینده تاریخ بشریت هستیم ،زیرا این وعده خداست... 🍀 می دانم که دنیا آبستن اتفاقاتی است که همگی مقدمه ظهور مبارک شماست. َ
🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💚 هوالمحبوب العزیز 🌸 ✍هر صبح که بلند می شوم ...آراسته روی قبله می ایستم گاهی دست به سینه ، گاهی دست بر بالای سر ؛ می گویم: 🌸"السلام علیک یا اباصالح المهدی"🌸 💚وقتی به این فکر میکنم که خدا ، جواب سلام را واجب کرده است. 💖قلبم از ذوق اینکه شما به اندازه یک پاسخ سلام ؛ به من نگاه می کنی از جا کنده میشود. 💚 آقاجانم! دوستت دارم. 💚 میدانم ،صدا کردنت سخت نیست اما من سختش کرده ام! 🌸اَدْعوُكَ ياسَيدي بِلِسان قَدْ اَخْرَسَه ذَنْبُه 💚می خوانمت آقای من اما با زبانی كه گناه لالش كرده... 💚 💚 💚َ
🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸 پلاستیک سنگر ✍میگم ما انسانها خیلی خوب بلدیم بعد از شنیدن داستان زندگی اشخاص در دلمون بگیم؛ « اگه من بودم هرگزاین کار رو نمی کردم» براتون این اتفاق افتاده یا نه؟ 🍀اما مطمئن هستم ، یه روزی پای آدم به چنین ماجرایی بازمیشه و اونوقت هست که خودمون مشمول چنین سرزنشی میشیم. 🍀حتما" میگید ، این چه ربطی به پلاستیک سنگر داره!این چند سطر پایینی رو بخونید. 🍀این پلاستیک سنگر هم برای من خاطره داره و اون وقتی بود که رفتیم پایگاه ارتش تا شب هم خودمون در امان بمونیم. هم پایگاه تقویت بشه و هم یه کمکی کرده باشیم به پایگاه برای استقرار زود هنگامش ؛!یک هفته ای قبل ازرسیدن به روستای میر آباد تو جاده پیرانشهر سردشت. آذربایجانغربی 🍀اما اون شب هوا خیلی مساعد نبود ،سرد و نیم بارانی و برفی ، برو بچه های ارتش با کمک لودر سنگر کنده بودن و همه داشتن با پهلوی بیل جنگی دیواره ی سنگر روصاف میکردن. 🍀سرد که بود،بارون هم گرفت و زمین لودر رفته و خاک جابجا شده ؛ شده بود خاک کوزه گری ، چسب ناک و غیر قابل تحمل و... 🍀باید اونجا بودی و این تجربه رو که توأم شده بود باخستگی وبی خوابی تجربه میکردی 🍀رفتیم تو سنگر برو بچه های ارتش، چندان خوب نبود، شاید زیر بارون نبودیم،اما آب نفوذ کرده بودتوسنگر،دست به کار شدیم وپلاستیک روسنگری ؛ رو از داخل کوله پشتی ها بیرون کشیدیم ودادیم به سربازها... 🍀بعضی جاها اون رو چسبودن به دیواره ی سنگر ،بعضی جاها خاک خشکتر آوردن ریختن کف سنگر و پلاستیک انداختن روش ؛ موکت های استفاده شده و پتو رو آوردن ، چراغ والور و روشن کردن تا کم کم ؛ کمی گرما داد به سنگر! 🍀بچه های همرزم هم پلاستیک کشیدن رو سنگر های اطراف و با چند تا چوب اطراف پلاستیک رو کردن تو خاک! 🍀خلاصه اون شب ما به هر طریقی بود وبه هر روشی خواستیم از دست خیس شدن نجات پیدا کنیم؛ نشدکه نشد. 🍀سربازهای ارتشی ما رو که مهمان بودیم ؛ بردن تو سنگر ها،کنسرو باز کردیم و شام خوردیم و هر کدوم از بچه ها البته شیطون تر ها خاطرات خودشون رو گفتن و خندیدیم و خوش بودیم! 🍀نگهبانی و استراحت رو شاخش بود اما لااقل جایی داشتیم که از دست بارون نجات پیدا کنیم.نمیدونم چطور بود که لباسمون از زیر پانچو هم خیس شده بود. 🍀تا صبح نه ما خوابیدیم نه سربازهای ارتشی! اما خوب نگهبانی دادیم تا ضد انقلاب سرمون خراب نشن! صبح زود از پایگاه با ستون یک در دو طرف جاده زدیم بیرون! بچه های تخریب ارتشی هم بیرون اومدن تا از پایگاه تا جاده اصلی رو چک کنن! 🍀در امتداد جاده رفتیم و از جاده و پایگاه فاصله گرفتیم! از دورسنگرهای دور تا دور پایگاه کاملا مشخص بود و برق میزد. 🍀انگار ضد انقلاب هم ، از همون فاصله‌ی دور پایگاه رو می دیدن! شروع کردن باخمپاره ۱۲۰م م زدن پایگاه ارتش رو... 🍀شاید همون پلاستیک ها کار دست پایگاه داده بود.شاید هم نه! اما مقر اصلی پایگاه با همون پلاستیک ها بهتر تو دیدِ،دیده بان ضد انقلاب هم بود.البته معمولاچند تا گلوله بیشتر نمیزدن! این بار هم همین طور شد. وخمپاره زدن متوقف شد. 🍀وقتی خودمون رفتیم بالای ارتفاع و اون روتصرف کردیم! هرچه تلاش میکردیم پلاستیک رو سنگر بکشیم؛کسی راضی نمی شد. بعد ها هم بچه های با تجربه تر حاضر بودن خیس بشن اما پلاستیک رو سنگر نکشن! 🍀تو بهداری و چادرهای اورژانس هم که بودیم ، پلاستیک نمیکشیدیم ؛ حتی دست به برزنت چادر هم نمیزدیم ،چون جای اثرانگشت رو چادر نم ناک،سبب میشد،تا بارون به راحتی از اون عبور کنه! 🍀پلاستیک خیلی خطری به نظر میرسه نه؟! چی تو درگیری با ضد انقلاب چی با دشمن بعثی ودیده شدن توسط هواپیما ها! 🍀با این حال داخل گودی سنگری که بامشقت کنده بودیم رو با اون پلاستیک سنگری ، می پوشوندیم تا حداقل از دست رطوبت زمین در امان باشیم! 🍀حالا وقتی پلاستیکی می بینم یاد اون دوران می افتم و خنده ام میگیره! عجب دوران نازی بود. 🍀روزتون سرشار باشه به عشق خداوند متعال صبحتون عالی متعالی 🌸والعاقبه للمتقین 🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگرخداوند متعال فرصتی عنایت فرماید. 🌸خوبان_عالم_دعا_بفرمایید ✍نبی زاده 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷 💚 💚 ✍لطیفی می گفت: 🍂 آلودگی هوا را می‌بینیم و با همه وجود درکش می‌کنیم و سخت نفس می‌کشیم، و در انتظار باران و هوای پاک بی‌تاب هستیم... 💚 ایها العزیز! اما در آلودگی دوران غیبت رشد کرده‌ایم و با آن بزرگ شده‌ایم و سراسر دنیایمان را نکبت غیبت فراگرفته است، اما 🍁چنان جان سختیم که طلب گشایش امرت را نمی‌کنیم و بی‌تاب بهار ظهورت نیستیم... وای از این شرمندگی... 💚 جانم_امام_زمانم 🧡آلودگی دلهای‌مان ، از حد هشدار گذشته ! و نفسهای‌مان به شماره افتاده! سال‌هاست زندگی مان ، تعطیل رسمی ست... 🌸😔هوای باریدن نداری محبوبم؟!✋ َ
🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💚 💚 ونُفِخَ فِي الصُّورِ ۚ ذَٰلِكَ يَوْمُ الْوَعِيدِ: وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ: لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَٰذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ: وَقَالَ قَرِينُهُ هَٰذَا مَا لَدَيَّ عَتِيدٌ: أَلْقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ 💚و در «صور» دمیده می‌شود؛ آن روز، روز تحقّق وعده وحشتناک است! هر انسانی وارد محشر می‌گردد در حالی که همراه او حرکت دهنده و گواهی است! (به او خطاب می‌شود:) تو از این صحنه (و دادگاه بزرگ) غافل بودی و ما پرده را از چشم تو کنار زدیم، و امروز چشمت کاملاً تیزبین است! فرشته همنشین او می‌گوید: «این نامه اعمال اوست که نزد من حاضر و آماده است!» (خداوند فرمان می‌دهد:) هر کافر متکبّر لجوج را در جهنّم افکنید! 🍀 ‍۲۰ تا ۲۴ 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💚 💚🌷 ای ✍این روزا اتفاقاتی برامون میفته که لحظه به لحظه اش درس زندگیه... و کاملا می تونیم با تمام وجودمون درکش کنیم. 🍀جالبه اینجاست که هر روز به پوچی و نامردی و بدی این روزگار و دنیا بیشتر پی می بریم... 🍀 آره ؛ انگار داریم یاد میگیریم ،دیگه توقعمون رو از بقیه کم و کمتر کنیم، شاید هم کاملا"ازبین ببریم... این بقیه که میگم فقط آدمای عادیِ توی زندگی خودمون نیست ، شامل همه آدما میشه... 🍀 ما آدم ها باید یاد بگیریم ، در عین حالی که باهم هستیم ، تنهاییم... و این یه حقیقته ! 🍀 نمی دونم تا حالا به این فکر کردین که هر که تو این دنیای پُر آشوب و غم و غصه ؛ جز علی و اولاد علی علیه السلام کسی برامون نمی مونه...‌ ؛ جز دست اهل بیت ؛ جز نگاه اهل بیت ؛ جز محبت آخرین ذخیره اهل بیت... نمونه رفیق ، هیچی ، هیچی نمی مونه 🍀 یعنی میرسه روزی و لحظه ای که نگاه می کنیم ، می بینیم ای دل غافل...! چقدر دیر فهمیدیم که باید جوونی و عُمر و زندگی و سرمایه اتو خرج این خانواده میکردی... خانواده ای که دلیل خلقت این جهانن... و افسوس...صدافسوس!! 🍀این روزا دیگه از خیلی چیزا ناراحت نمی شم...از خیلی رفتارا و کارا ،دلخور و عصبی نمیشم... یواش یواش دارم یاد میگیرم که در مقابل هر واکنشی از این دست آدما بگم ؛همینه دیگه...میگذره... 🍀 امشب شب جمعه و دست به دامن آقامون ابا عبدالله الحسین و اهلبیت بشیم... 🍀 شب های جمعه ، مادر به سمت گودی گودال میره ؛! شب های جمعه زینب ورودی حرم از حال میره ؛! آخه ، میشه شب جمعه بشه ازشما حرف نزنیم حسین جانم...!؟ میشه از اون دختر بچه سه ساله نگیم ؟! 🍀شب های جمعه ، یه دختری هی ذکر بابا جون می گیره ...سلام بر حاجیه خانوم سه ساله... تو مسیر کربلا... هرجا میرسیدن ؛ همه دستایِ بنی هاشم میومد بالا که این دختر رو بگیرن... 🍀 تامیرسیدن ،! عباس دستاشو میاورد بالا میگفت بدینش به من؛! علی اکبر دستاش بالامیومد میگفت عموجان بدینش به من... 🍀اصلا" همه دستاشون میومد بالا تااین دختر رو بغل کنن،! اما ، اما یه جا هم هرموقع میگفت بابا ، یه دستی بالامیومد...😭 و خیلی خیلی بد زد... 🍀 خداجونم ؛ به ناله های رقیه خاتون الهی العفو... الهی العفو... امشب دست گدایی جلوی دراین خونواده درازکنیم ...مهم نیست کجایی... 🌸 ... 🌸... 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷