☘قلمت را بردار بنویس از همه ی خوبی هاي زندگی، عشق، امید و هر آن چیز که بر روی زمین زیبا هست.
☘ بنویس
از دل کوچک یک غنچه که وقت است دگر باز شود
☘بنویس از لبخند،
از نگاهی بنویس که پر ازجاذبه ى عشق به هر جا جهان مى نگرد و بجز از يار نمى بيند هيچ
☘ قلمت را بردار روی کاغذ بنویس:
زندگی با همه ی تلخی ها ، چون كه با عشق كند همراى ، همچنان شيرين است ، همچنان شيرين است...
@nabz_eshgh💛
#حدیث_روز
🌷 امام رضا (علیه السلام) فرمود:
من قرا فى شهر رمضان ایة من كتاب الله كان كمن ختم القران فى غیره من الشهور؛
هر كس ماه رمضان یك آیه از كتاب خدا را قرائت كند مثل اینست كه درماههاى دیگر تمام قرآن را بخواند.
(بحار الانوار ج 93، ص 346)
✨ #ماه_رمضان
@nabz_eshgh💛
🕊️🍃نبــض عشــ﷽ــق🍃🕊️(مذهبی وشیعه )به همراه کلی شعر،عکس ومتن
✨ #پارت_چهار _لذت خوردن یه چایی خوب، به اینه که اول عطرشو نفس بکشی... مخصوصًا وقتی چای زنجبیل باش
✨ #پارت_پنج
آیه آرام آبجوشاش را مینوشید. کودک در بطنش تکانی خورد. کمرش
درد گرفته بود از این همه نشستن! کودکش هم خسته بود و این
خستگی اش از تکان های مداومش مشخص بود. دستش را روی شکم
برجسته اش گذاشت:
"آرام باش جان مادر! آرام باش نفس پدر! آرام باش که خبر آورده اند پدرت
بی نفس شده! تو آرام باش آرام جانم!"
چشمانش را بست و وقتی گشود که صدای اذان از گوشی تلفنش بلند
شد... صدای دلنشین اذان که پیچید، آیه چشمانش را از هم باز کرد. حاج
علی از داشبورد بسته ای درآورد و در آن را گشود. تیمم کرد و بعد خاک را
به دست آیه داد. داخل ماشین نماز خواندند و ارمیا نگاه کرد به زنی که
شوهرش را ساعاتی قبل از دست داده و نماز میخواند! به مردی که
پناهش داده و آرام نماز میخواند! فشاری در قلبش حس کرد، فشاری که
هر بار صدای اذان را میشنید احساس میکرد... فشاری که این نمازهای
بی ریا به قلبش می آورد.
خورشید در حال خودنمایی بود که راهداری و هلال احمر و راهنمایی و
رانندگی به کمک هم راه را باز کرده و به خودروها کمک کردند که به راه
خود ادامه دهند. ارمیا از صمیم قلب تشکر کرد:
_واقعا ازتون ممنونم که چند ساعتی بهم پناه دادید! اگه نبودین من تو این سرما می مردم.
ُ
حاج علی: این چه حرفیه پسرم؟! خدا هواتو داره. تا تهران هم مسیریم،
پشت سر ما باش که اگه اتفاقی افتاد دوباره تنها نباشی!
_بیشتر از این شرمنده ام نکنید حاج آقا!
حاج علی: این حرفا رو نزن؛ پشت ماشین من بیا که خیالم راحت باشه!
ارمیا لبخندی بر لب نشاند:
_چشم! شما حرکت کنید منم پشت سرتونم!
✨ #ادامه_دارد...
@nabz_eshgh💛
✨ #پارت_شش
پژوی 405 سفید رنگ حاج علی میرفت و ارمیا با موتور سیاه رنگش در
پی آنها میراند. حاج علی از آینه به جوان سیاهپوش پشت سرش نگاه
میکرد. نگران این جوان بود... خودش هم نمی دانست چرا نگران
اوست! انگار پسر خودش بار دیگر زنده شده و به نزدش بازگشته است.
خود را مسئول زندگی او میدانست.
ساعات به کندی سپری میشد و راه به درازا کشیده بود. این برف سبب
کندی حرکت بود. برای صبحانه و ناهار و نماز توقف های کوتاهی داشتند
و دوباره به راه افتادند.
به تهران که رسیدند، حاج علی توقف کرد؛ از ماشین پیاده شد و به سمت
ارمیا رفت... خداحافظی کوتاهی کردند. حاج علی رفت و ارمیا نگاهش
خیره بود به راه رفته ی حاج علی! در یک تصمیم آنی، به دنبال حاج علی
رفت؛ میخواست بیشتر بداند. حاج علی او را جذب میکرد... مثل آهن
ربا!
جلوی خانهای ایستادند و ماشین را وارد پارکینگ کردند. ارمیا زمزمه کرد:
"بچه پولدارن!"
وقتی ماشین پارک شد، نگاه آیه به روزهایی رفت که گذشته بودند،
ماشین مردش در قم بود. از همان روزی که او را خانه پدرش گذاشته بود
و به سوریه رفته بود، ماشین همانجا بود!
سوار آسانسور که شدند آیه باز هم به یاد آورد:
-آخیش! خسته شدما بانو، چقدر راه طولانی بود.
آیه پشت چشمی نازک کرد:
_من که گفتم بذار منم یه کم بشینم، خودت نذاشتی؛ حالا هم دلم برات
نمیسوزه!
-چشمم روشن، دیگه چی؟! من استراحت کنم و شما رانندگی کنی؟
آیه اعتراض آمیز گفت:
_خب خسته شدی دیگه!
✨ #ادامه_دارد...
@nabz_eshgh💛
به آغوشم بکش یارا💎💍
که در بند تو آزادم👀👑
✨ #کاوه_احمدزاده
@nabz_eshgh💛
✨#عاشق
.
شازده کوچولو پرسید:وفاداری یعنی چی؟روباه گفت:یعنی اگر تو سیارهت یک گل دیگه بود تو عاشقِ گل خودت باشی🌹💭
.
.
.
.
.
.
عاشق شوید
.
نه به خاطر لذت بوسه و هم آغوشی
.
به خاطر تمرکز ذهن روی یک نفر #عاشق شوید
.
وفاداری لذت دارد
.
همانقدر که زن را باید فهمید .
مرد را هم باید درک کرد .
همانقدر که زن بودن میخواهد .
مرد هم اطمینان میخواهد .
همانقدر که باید قربان صدقه ی روی بی آرایش زن رفت .
باید فدای خستگی های #مرد هم شد .
همانقدر که باید بی حوصلگی های #زن را طاقت آورد .
کلافگی های مرد را هم باید فهمید .
خلاصه مرد و زن ندارد .
به نقطه ی مــا شدن که رسیدی .
بهترین باش برایش .
بگذار حس کند هیچکس به اندازه تو درکش نمیکند.
@nabz_eshgh💛
روزه ام با ربنای دیده ات وا میشود
العجب از آن همه ذکری کہ در چشمان توست ...
@nabz_eshgh💛
با من ساده سخن بگو...
و شعرهایی ساده تر بخوان،
من تنها کلامی که می دانم،
و تنها شعری که میپسندم این است...
که بگویی دوستم داری،
با من از دوست داشتنت بگو!
#حامد_نیازی
@nabz_eshgh💛
شب برای من نشانی از تو دارد
مرا پر می کند از یاد تو،
از آرامش تو ...
من راه را در دل شب
با تو پیدا خواهم کرد
يَا هادِىَ الْمُضِلِّينَ!
✨ #ماه_شیرین_خدا😍
✨ #محیا_دانش_کهن
@nabz_eshgh💛