eitaa logo
❤نبض کربلا❤
551 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
71 فایل
بسم رب الحسین🖤 مداحی های احساسی آرام شور مولودی عکس های جدید حرم و استوری و استیکر و. 🖤جهت تبادل و تبلیغات و نظرات @hosan_313 ساخت تم و استیکر و لگو ارزان کپی باصلوات 🖤(تبادل+۶۰۰) ✔ تبلیغ 🖤زنده کربلا b2n.ir/BeainolHarameain?eitaafly
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌°•🕊 آنھا‌نمۍدانند‌کهـ،دَستش‌حکایتـے‌دارد‌از؛ ـ رَحِمَ‌‌الله‌عَمِی‌‌َالعَباس :))!
❤نبض کربلا❤
‌°•🕊 آنھا‌نمۍدانند‌کهـ،دَستش‌حکایتـے‌دارد‌از؛ ـ رَحِمَ‌‌الله‌عَمِی‌‌َالعَباس :))!
‌!' پرسید : - چراحاجی‌تومیدون‌ِجنگِ‌با‌این داعشی‌ها‌لباس‌نظامی‌نمیپوشھ؟! جواب‌دادم : + آخہ‌سردار‌بهـ‌قول‌ِخودش‌،اینارو آدم‌حساب‌نمیکنھ‌کھ‌برای‌جنگ‌باهاشون، موقعیت‌نظامی‌بگیرھ":)♥️ ـ ‌ 🌱 j๑ïท••↷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @nabz_karbala
✨🌸💕💜💙💚💛🧡❤️💕🌸✨
عڪس گل‌آرایـےشش گوشہ رسیده دستمون 😍
✨🌸💕💜💙💚💛🧡❤️💕🌸✨
ساعتے پیش گل آرایـے ضریح امام حسین علیہ السلام بہ مناسبت ولادت ارباب و اعیاد شعبانیه انجام شد😍😍😍😍
✨🌸💕💜💙💚💛🧡❤️💕🌸✨
گل آرایـے شش گوشہ ارباب|یڪشنبہ۲۴اسفند۱۳۹۹|۳۰رجب۱۴۴۲ ساعت۱۳:۲۸
✨🌸💕💜💙💚💛🧡❤️💕🌸✨
🌹🌷🌼🌸یاقمربنـےهاشم 🌸🌼🌷🌹
❤نبض کربلا❤
🌹🌷🌼🌸یاقمربنـےهاشم 🌸🌼🌷🌹
این هم گل آرایـے ضریح ابالفضل العباس ڪه الان در پخش زنده نشون داد😍
✨🌸💕💜💙💚💛🧡❤️💕🌸✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤نبض کربلا❤
#سه_دقیقه_در_قیامت #قسمت_نوزدهم (جانبازی در رکاب مولا) در سال ۱۳۸۸ توفیق شد که در ماه رجب و شعبان
(شهید و شهادت) در این سفر کوتاه به قیامت، نگاه من به شهید و شهادت تغییر کرد. علت آن هم چند ماجرا بود: 💠یکی از معلمین و مربیان شهر ما، در مسجد محل تلاش فوق‌العاده‌ای داشت که بچه‌ها را جذب مسجد و هیئت کند. او خالصانه فعالیت می‌کرد و در مسجدی شدن ما هم خیلی تأثیر داشت.🌺🌺🌺 این بنده ی خدا یکبار که با ماشین در حرکت بود، از چراغ قرمز عبور کرد و سانحه‌ای شدید رخ داد و ایشان مرحوم شد.😔😔😔 من ایشان را دیدم که در میان شهدا و هم‌درجه با آنان بود! من توانستم با او صحبت کنم.🌷🌸🌷 ایشان بخاطر اعمال خوبی که در مسجد و محل داشت و رعایت دستورات دین، به مقام شهدا دست یافته بود. در واقع او در دنیا شهید زندگی می‌کرد و به مقام شهدا دست یافت.🍂✨🍂 اما سؤالی که در ذهن من بود، تصادف او و عدم رعایت‌قانون و در واقع علت‌مرگش بود.🤔🤔🤔 ایشان به من گفت: من در پشت فرمان ماشین سکته کردم و از دنیا رفتم و با ماشین مقابل برخورد کردم. هیچ چیزی از صحنه تصادف در دست من نبود. 💠در جایی دیگر یکی از دوستان پدرم که اوایل جنگ شهید شده بود و در گلزار شهدای شهرمان دفن شده بود را دیدم. اما او خیلی گرفتار بود و اصلاً در رتبه شهدا قرار نداشت!😳😳😳 تعجب کردم. تشییع او را به یاد داشتم که در تابوت شهدا بود و... اما چرا؟🧐🧐🧐 خودش گفت: من برای جهاد جبهه نرفتم. من به دنبال کاسبی و خرید و فروش بودن که برای خرید جنس، به مناطق مرزی رفتم و آنجا بمباران شد. من کشته شدم. بدن من با شهدای رزمنده به شهر منتقل شد و فکر کردند من رزمنده‌ام و...🌹🍃🌹 💠اما مهمترین مطلبی که از شهدا دیدم مربوط به یکی از همسایگان ما بود.🌼🍁🌼 خوب به یاد داشتم که در دوران دبیرستان، بیشتر شبها در مسجد محل، کلاس و جلسه قرآن و یا هیئت داشتیم. آخرشب وقتی به منزل می‌آمدیم، از کوچه باریک و تاریک عبور می‌کردیم.🌻🌿🌻 از همان بچگی شیطنت داشتم. با برخی از بچه‌ها زنگ خانه ی مردم را می‌زدیم و سریع فرار می‌کردیم! یک شب من دیرتر از بقیه دوستانم از مسجد راه افتادم. وسط همان کوچه بودم که دیدم رفقای من زودتر از کوچه رد شدند، یک چسب را به زنگ یک خانه چسبانده بودند. صدای زنگ قطع نمی‌شد. یکباره پسر صاحبخانه که از بسیجیان مسجد محل ما بود بیرون آمد. او شنیده بود که من قبل‌تر از این کارها کرده‌ام، برای همین جلو آمد و مچ دستم را گرفت و گفت: باید به پدرت بگویم که چکار می‌کنی!😡😡😡 هرچه اصرار کردم من نبودم بی‌فایده بود. او مرا به مقابل منزلمان برد و پدرم را صدا زد.😰😰😰 آن شب همسایه‌ی ما عروسی داشت. توی خیابان و جلوی منزل ما شلوغ بود. پدرم وقتی این مطلب را شنید خیلی عصبانی شد و جلوی چشم همه مرا حسابی کتک زد.😢😢😢 این جوان بسیجی در اینجا قضاوت اشتباه داشت؛ چند سال بعد و در زورهای پایانی دفاع مقدس به شهادت رسید.🦋✨🦋 این ماجرا و کتک خوردن به ناحق من، در نامه اعمالم نوشته شده بود. به جوان پشت میز گفتم: من چطور باید حقم را از آن شهید بگیرم؟ او در مورد من زود قضاوت کرد. او گفت: لازم نیست که آن شهید به اینجا بیاید. من اجازه دارم آنقدر از گناهان تو را پاک کنم تا از آن شهید راضی شوی.😇😇😇 بعد یکباره دیدم که صفحات کتاب ورق خورد! گناهان هر صفحه پاک می‌شد و اعمال خوب می‌ماند.😍😍😍 خیلی خوشحال شدم. ذوق‌زده بودم. حدود یکی دو سال از اعمال من اینگونه طی شد. جوان پشت میز گفت: راضی شدی؟ گفتم: بله عالی است. البته بعدها پشیمان شدم که چرا نگذاشتم تمام اعمال بدم را پاک کند. اما باز بد نبود.💐🌱💐 همان لحظه دیدم آن شهید آمد و سلام و روبوسی کرد. خیلی از دیدنش خوشحال شدم.🌸💫🌸 گفت: با اینکه لازم نبود اما گفتم بیایم و حضوری از شما حلالیت بطلبم. هر چند شما هم بخاطر کارهای گذشته در آن ماجرا بی‌تقصیر نبودی... ڪپےباذڪرصلوات‌آزاد @nabz_karbala
20_se_daghighe_dar_ghiamat_aminikhaah.ir.mp3
32.88M
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت توسط استاد امینی خواه ڪپےباذڪرصلوات‌آزاد @nabz_karbala
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انسان های ضعیف به اندازه امکاناتشان تلاش میکنند کپی با ذکر صلوات ازاد♡ @nabz_karbala
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاشق‌محال‌است‌که‌فراموشی‌بگیرد...!! کپی با ذکر صلوات ازاد♡ @nabz_karbala