خیلی خدا مشتیه

یک عکس یک صوت

التماس دعا

هادی هادی هادی: 🔴 روایتی جالب از مدرسه فرزند رهبرانقلاب ⏪در مدرسه‌ای که آقای میثم خامنه‌ای، فرزند رهبر انقلاب درس می‌خواندند، معلم از دانش‌آموزان می‌خواهد که مقوایی برای درس ریاضی تهیه کنند و این رسمی که در تصویر می‌بینید را روی آن ترسیم کنند و به مدرسه بیاورند. ایّام جنگ بود و کمبود اقلام؛ مقوا هم به راحتی پیدا نمی‌شد لذا آقای خامنه‌ای، رئیس‌‌ جمهور وقت یک پاکت مقوایی که آن زمان به جای کیسه نایلونی برای خرید میوه و اقلام استفاده می‌شد را باز می‌کنند و برای انجام رسم به فرزندشان می‌دهند و این جمله را خطاب به معلم روی آن مقوا می‌نویسند: «آقای آموزگار محترم! مقوا نداشتیم، من به میثم و دیگر بچه‌ها گفته‌‌ام از این کاغذها که باید دور ریخته می‌شد استفاده کنند. لطفا مؤاخذه نکنید بلکه تشویق هم بفرمائید. سید علی خامنه‌ای» 👤- به روایت آقای سادات‌ اعلایی معلم دبستان علوی تهران پ.ن: بسیار میترسم که از عهده شکر نعمت این ولیّ خدا بر نیاییم.

💐 #درس_اخـــلاق 🔻توبه یعنی اینکه... 🔻استاد پناهیان

🔻روایت حمید صراف پور عضو جداشده منافقين از امام جماعت مجاهدین خلق: آخوند کراواتی که‌ ترانه می‌خواند! 🔸تعجب نکنید که یک نفر با کت و کراوات پیش‌نماز شده و ‎#مریم_رجوی هم پشت سرش به نماز ایستاده... 🔹«مجید معینی» عضو قدیمی مجاهدین و از زندانیان سیاسی و شکنجه شده زمان شاه است و تحصیلات حوزوی دارد. 🔸شگفتی روزگار این‌که او در زندان قرارگاه اشرف ‎#مسعود_رجوی در سال 73 هم به‌شدت شکنجه شد! 🔹من مجید معینی را اولین بار تابستان 65 شناختم که آن زمان مسئول پایگاه عراقچیان در کرکوک بود. او را به اسم «آقا» می‌شناختیم و صدای خیلی خوبی هم داشت. البته تا سال‌ها نمی‌دانستم که او آخوند بوده و شکنجه هم شده است. 🔸بعدها در نشست مسعود رجوی ترانه‌های عرفانی به حالت نوحه می‌خواند. کسانی‌که با «آقا» در زندان اشرف هم سلول بودند به من گفتند که مجید معینی را از سقف آویزان کرده و کتک زده بودند. 🔹مسعود رجوی در یک جلسه که مجید حضور نداشت به ما گفت ساواک او را به‌شدت شکنجه می‌کرد و برای نمونه در ناف او الکل و پنبه می‌گذاشتند و آتش می‌زدند ا 🔺

⚠️ جهت رشد، تغییر و‌ تحوّل، مراحل بالا را طیّ کنیم... 📱تصاویری‌که‌حرف‌می‌زنند 👇

『🎥مداحی』 اصلا جمع کنن مشکلات همه عالمو... التماس دعا

‌"مَسلک؛: 『شهیدان؛』 سرما‌نمی‌کند‌اثر‌در‌گرمیِ‌دلم.

هم خوانی صبحگاهی باهم هم نوا شویم

صباح النور

جای همه همسنگران خالی

از خیابان ایران تا میدان شهدا پیاده می رفت تا از دَکّه ی یک پیرمرد میوه بخرد. دور از چشم پیرمرد، میوه های له شده‌ را در پاکتش می ریخت. شهید رجایی بعدها گفت دکه دار پدر شهید و نیازمند بود، این میوه ها را می خریدم که کمکی به او شده باشد... #شهید_رجایی🕊🌹

🌹و خداوند فرمود: ماه رجب را ریسمانى میان خود و بندگانم قرار داده‏‌ام ؛ هرکس به آن چنگ زند به وصال من رسد ... #أین_الرجبیون #به‌رسم‌_رفاقت_دعایمان_کنید🌹