خاطره جالب مهران رجبی
در همایش کشوری نفس:
خدا روزی رسونه
حالا دیروز خبر جدیدی هم اومد که پوشک گرون شده😞.
به نظرم ولی نباید خدا رو فراموش کرد.
خدا خودش هوای آدمو داره🥰
خدا تاکید کرده روزی اون ربطی به شما نداره.
خودش برای خودش روزی داره.
حتی به واسطه اون به شماهم روزی داده میشه👌
بچه اولم که دنیا اومد دانشجو بودم.
بی پول بودم اساسی😄
هزینه بیمارستان بچه ام شده بود ۱۲هزارتومن😨
خب حالا چیکارکنم؟
رو کردم امام رضا گفتم یا امام رضا خودت هوای منو داشته باش دیگه!🥺
من چیکار کنم الان نمیشه که با دست خالی برم دنبال بچه ام.
توی همین حال و هوا بهم خبر دادند یه قرعه کشی شده تو دانشگاه و اسم شما نفر اول دراومده.
چی دراومده؟
یه دوربین با قیمت تعاونی📸
خب قیمتش چند؟
۵هزارتومن
حالا چیکار کنم؟ من که پول ندارم😢
رفتم از همون سمعی بصری مون ۵هزارتومن قرض گرفتم دوربین رو گرفتم .
بردم ناصرخسرو فروختم به ۶۵هزارتومن💰💸💰😄😄
قرضم رو که دادم میخواستم برم دنبال بچه ام ۶۰ هزارتومن تو جیبم پول بود🥰🥰
مرکز مردمی «🌼🦋🌼 » نفس سبزوار
╭──👶 ⃟⃟⃟ ⃟ ✨بـہکانال مابپیوندید
╰┈➤ @nafas110530
حضور ساره جوانمردی
و جواد فروغی
مدال آوران المپیک💪💪
در همایش امروز😊
خانم جوانمردی:
زندگی من با حضور دخترم معنا پیدا کرد😍
شما فعالین نفس کار بزرگی می کنید و درسته کارتون دیده نمیشه ولی اشکالی نداره خدا میبینه🥰
آقای فروغی:
من خودم چهار فرزند دارم
در تکمیل صحبتهای آقای رجبی عزیز، روزی رسان خداست. من اعتقاد دارم که با بچه اوضاع مالی آدم بهتر هم میشه😊
هردو بزرگوار سفیر افتخاری نفس و جوانی جمعیت هستند😊
نگفتم که توی مراسم امروز حداقل ده نفر مسئول کشوری لشگری داشتیم😎
در سطح معاون وزیر و نماینده مجلس،
اعضای کمسیون جمعیت مجلس و ...
انصافا بعضیاشونم خوب صحبت کردند.👌
در این حد که کلی براشون کف زدند
ولی حیف که فقط صحبت کردند.
ای کاش نصف اون اهل عمل باشند
یا حداقل بشینن گوش کنن ما چی میگیم.
ولی فک کنم رفتن دیگه😄
انعکاس گزارشی از اجرای اولین رویداد ملی "نفس" در روزنامه وطن امروز
#نفس
#آبان_1403
مرکز مردمی «🌼🦋🌼 » نفس سبزوار
╭┈───👶 ⃟⃟⃟ ⃟ ✨بـہکانال ما بپیوندید
╰┈➤ @nafas110530
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 تبلیغات غرب برای فرزند آوری
🔸ایرانی : خوابی یا بیدار ؟؟؟؟ !!!
#فرزندآوری
#جهاد_فرزندآوری
#افزایش_جمعیت
مرکز مردمی «🌼🦋🌼 » نفس سبزوار
╭┈───👶 ⃟⃟⃟ ⃟ ✨بـہکانال ما بپیوندید
╰┈➤ @nafas110530
پوشش شبکه معاند اینترنشنال از همایش ملی نفس (اهمیت موضوع نفس و حساسیت دشمن را می رساند)
دقت کنید...از کلمه پایان خودخواسته بارداری به حای کلمه سقط استفاده کردن😳😕
#سقط_و_قتل_جنین
#نه_به_سقط_عمدی_جنین
👼👼👼👼✨✨✨✨☘☘☘☘
#حسرت💞✨
حسرت داستان زندگی خانومی ۳۳ ساله است که بعد از کلی سختی و مشقت به یه زندگی و همسر ایده آل رسیده ولی ... 🥀
قسمت 6
حسرت
قسمت ششم
ویزیت تلفنی مادرشوهرم بدجور آلارمهای من رو روشن کرد.
نکنه باردار باشم.
اگر خانواده ام بفهمن چی؟
خانواده همسرم😨!
وااای نه🤭
امکان نداره!
باید مطمئن بشم.
با مادر آرش طوری برخورد کردم که شب گذشته غذای ناجور خوردم.
گفتم بذار اینجوری فکر کنه.
باید زودتر به آرش خبر میدادم.
ولی نه اول باید خودم مطمئن بشم.
سریعا پریدم بیرون و یک بی بی چک تهیه کردم.
داشتم شوکه میشدم😱
باور کردنی نبود
تغییر رنگ داد😰
آرش کجاااایی؟!؟!
حال آرش بدتر از من ...
آخه تو این شرایط؟
دوماه مونده به عروسی مون!
با این حال بد من؟
اگر بابام میفهمید چی؟
قولی که آرش به خانواده اش داده بود چی؟
گفته بود توی این دو ماه خونه ما نیاد!
یا حداقل کم بیاد.
مشاور گفته بود سعی کنید بچه دار نشین چون امکان داره دوام زندگی تون کم باشه و بچه طلاق دیگه ای رو وبال جامعه نکنید😟
البته این حرف رو همون اوایل گفته بودند.
مشاور فکر نمی کرد ما بتونیم تا دو سال باهم زندگی کنیم با اینهمه اختلاف در خانواده هامون، اختلاف سنی و کلی مشکلات دیگه.
🥀🥀🥀
آرش کم تجربه تر از اون بود که بتونه چنین بحرانی رو مدیریت کنه! و چشمش به دهن من بود.
آرش به خاطر اینکه خودش تک فرزند بود و همیشه حسرت خواهر و برادر داشت عاشق بچه بود و دوست داشت بجای دو تا، چندتا بچه داشته باشه ولی الان توی این شرایط، اونم موافق بچه نبود😢
خواهرم از حال بدم خبر داشت و بعد از تماس دوباره، متوجه قضیه شد.
از نظر اونم شرایط یک کم سخت بود.
ولی ...
ولی خواهرم می گفت دیگه اتفاقیه که افتاده!
شاید حکمتی داره و باید به فال نیک گرفت!
ولی من به فال نیک اعتقادی نداشتم.
جلو ضرر رو از هر جا بگیری منفعته.
یادم اومد تو شرکت بابای آرش که کار می کردم، گاهی از داروهای سقط هم حرف میشد.
این داروها به خودی خود قیمتی نداشت.
بیشتر بیمارستانی بود.
بعضی از رقبای شرکت ما اینکار رو می کردند ولی بابای آرش آدم درستی بود و توی این وادی ها نرفته بود.
میدونستم که تو شرکت نداره ولی تلفن شرکتهای مشابه شرکت پدر شوهرم رو داشتم.
تهیه دارو از طریق اونا برام کاری نداشت. خرجش یه تلفن بود.
💊💉💊💉
قرار بود مراسم عقد و سفره عقد و لباس عروس و خرید عروسی و ... همه چی داشته باشیم.
با اینکه پدر و مادر آرش خیلی با دلخوشی پیگیر کارها نبودند ولی بازهم دوست نداشتند مراسم پسرشون کم و کسری داشته باشه.
من اون روزهایی که پیگیر تهیه دارو برای سقط بودم پیگیر دیدن سفره عقد و پرو لباس عروس و بقیه کارها هم بودم.
به آرش قول دادم بعد عروسی مون، هر زمان که اراده کرد برای بچه آوردن نه نیارم.
فقط عروسی مون رد بشه و من خیالم راحت بشه که خانواده من و خانواده خودش دیگه مخالفتی با عروسی ما ندارند.
ولی نه ...
دوست دارم بعد عروسی مون، باهم بندازیم جاده چالوس🌱
چند تا سفر بی استرس بریم🛩
اینهمه دزدکی زندگی کردن کافیه.
💍👛👜
خواهرم هرچه تلاش کرد نتونست من رو راضی کنه و من کردم کاری رو که نباید می کردم😰
همزمان با شرایط بد جسمی بعد از سقط، هر روز پیگیر خرید عروسی بودم و هماهنگی های فیلمبردار و تالار و ...
شرایط جسمی خوبی نداشتم ولی سعی می کردم خودم رو سرپا حفظ کنم که کسی شک نکنه چه اتفاقی افتاده!☹️
اونقدر درگیر مراسم شدم که کلا خودم رو رها کرده بودم.
ولی مراسم همونطور که خواستم برگزار شد و بسیار آبرومندانه بود.
روی ابرها سیر می کردم و از داشتن همسری چون آرش به خودم می بالیدم.
کیان هم ارتباط خوبی با آرش داشت و این بزرگترین امتیاز من بود.
پدر و مادر آرش هم کیان رو خیلی دوست داشتند و کم کم ارتباط ما با هم روز به روز بهتر و بهتر شد.
ولی این خوشبختی دیری نپایید😔
این داستان ادامه دارد ...
مرکز مردمی «🌼🦋🌼 » نفس سبزوار
╭──👶 ⃟⃟⃟ ⃟ ✨بـہکانال مابپیوندید
╰┈➤ @nafas110530