#قلب_من_و_چشمان_او....
قسمت اول....
م
به قلم: ف. ادیبان راد
کارشناس مامایی
همسرش چند قدم عقب تر، رو به آسمان، بی اختیار گریه می کرد
و خودش هم در آغوش ما 😭😭😭
تمامی همکاران بی اختیار و بهت زده اشک میریختیم و از اینکه معجزه ای به این روشنی در چندقدمی مان رخ داده بود به خود می لرزیدیم و دائم شکر می گفتیم 🌸🙏🌸🙏🌸🙏🌸🙏🌸🙏
بار دیگر برگه آزمایش بارداری اش را نگاه کردم، مثبت بود.
رابط بهداشت بود البته نه از آن نوعی که فقط در جلسات حضور داشته باشد،
بلکه برای خودش یک پارچه کارمند بهداشتی شده بود و تقریبا در تمام رشته ها اطلاع داشت 🧐
کمک حالمان بود.
دختری خندان، شوخ طبع و باهوش😊🥰
ده سال بیشتر بود که با مشکل نازایی دست و پنجه نرم می کرد🥺
دوبارIVF شده بود و هردو بار هم ناموفق،😔😔 تمام راه های ممکن را رفته بود.
راهی نمانده بود و امیدی جز خدا نداشت و آن معجزه ای بود که انتظارش را می کشید.🤲🤲🤲
پزشکان دلیل نازائی اش را مشکلات نازایی همسر ایشان تشخیص داده و دیگر قطع امید کرده بودند.☹
☘☘☘☘☘☘☘
هروقت او را میدیدیم که با حسرت و آه، کودکان مراجعه کننده به مرکز را میدید، از ته قلبمان برایش آرزو می کردیم که:.
خداوندا!!! دامنش را سبز کن و فرزندان صالحی به او بده.👨👩👧👩👧👧
فقط من نبودم که چنین آرزویی داشتم تمامی همکارانم که کمترین آشنایی با او داشتند چنین آرزویی می کردند.🙏🙏🌸
چرا که دختری بود خوش قلب و مهربان
و بی دریغ, هرکاری داشتیم انجام می داد.
چگونه می شود که در ناامیدی شدید, خداوند چنین معجزه ای را به تو نشان بدهد.
چقدر باید عزیز باشی🥰
همه ما خوشحال بودیم و برایش آرزوی بهترین ها را داشتیم.
🌾🌾🌾🌾🌾🌾
نه ماه بارداری او به سرعت برق و باد گذشت.
از آن مادرانی بود که با وسواس تمام هربار و به موقع برای کنترل می آمد و تمام موارد توصیه شده را مو به مو انجام می داد.👌👌
می گفت نمیدانید چقدر منتظر این لحظات بودم🥰
هر لحظه لحظه آن برایم حکم آرزوی دیرینه را دارد.
سنگین باشم نتوانم راه بروم دستم به شکمم باشد.به دیوار دست بگیرم.🤰🏼
همسرم در کنارم مواظب باشد که نیفتم.
با احتیاط از پله بالا بروم
نتوانم پشتی کفشم را بکشم و آنرا بخوابانم و ... 😄
همه و همه را بارها و بارها در ذهنم مرور کرده بودم و حالا آنها را انجام می دهم.😍😍😍
خدایا شکر
خدایا هزاران هزار بار شکر
که مرا لایق مادر شدن دیدی🥰
و ما پرسنل مرکز بهداشت، با هربار دیدن او خدا را شکر می کردیم چون بارها و بارها شاهد اشک ها و آه هایش بودیم😭😭
بعد از هربار که IVF می کرد و غیبتی طولانی داشت، عدم حضورش در درمانگاه حس می شد
و ما تمام آن مدت برایش دعا می کردیم که خدایا اینبار به او نظری کن🥺
او عاشق مادر شدن است پس این نعمت را از او دریغ نکن🤲
🌸🌸🌸🌸🌸
خدارا هزاران مرتبه شکر که خدا بعد از آن همه تلاش و بعد از ناامیدی، اینگونه معجزه ای به آنها نشان داد😍
این داستان ادامه دارد....
🌸مرکز مردمی نفس سبزوار🌸
https://eitaa.com/nafas110530
#تربیت_کودک
کودک حرف شنو
وقتی بچهها قوانین را به چالش میکشند، گزینههای محدودی به آنها بدهید.
هنگامی که بچهها میخواهند قوانین ما را مورد آزمایش قرار بدهند یا به چالش بکشند، «گزینههای محدود» روشی بسیار مؤثر برای کمک به بچههاست تا از انتخابهای خود و مسؤولیت آن انتخابها آگاه شوند. در اینجا برخی مثالها و گزینههای محدود را مطرح میکنیم که میتوانید از آنها استفاده کنید.
دختر پنج ساله، سر میز غذا سر و صدا میکند تا برادرانش را سرگرم کند. مادر از او میخواهد سروصدا نکند. او مدتی ساکت میشود اما دوباره شروع میکند. مادرش گزینههای محدودی در اختیار او قرار میدهد. مادر میگوید: «یا از سروصدا کردن سر میز شام دست بردار یا باید پنج دقیقه تو اتاقت باشی تا خودت رو برای همکاری آماده کنی. خب دوست داری چیکار کنی؟» دختر تصمیم به همکاری میگیرد.
پسر هشت ساله، در بازی تقلب میکند. وقتی خواهرانش از او میخواهند بدون تقلب بازی کند، او حرف آنها را نشنیده میگیرد. آنها شکایت میکنند. پدر مداخله میکند و میگوید: «پسرم! یا طبق قانون بازی کن یا اینکه باید کار دیگهای بکنی. دوست داری چیکار کنی؟»
کودک قبول میکند اما پنج دقیقه بعد دوباره تقلب میکند. خواهرانش شکایت میکنند و پدر اینگونه از گفتههای خود پشتیبانی میکند: «برو خودت تنهایی یه بازی دیگه بکن. امروز دیگه نمیتونی این بازی رو بکنی.»
در این روش تعداد گزینهها باید محدود باشد. گزینهها مرزهای شما هستند پس باید آنها را جدی بیان کنید و جایی برای فرار باقی نگذارید. کودک را مسؤول تصمیم گیری کنید. با گفتن «دوست داری چیکار کنی؟» بار مسؤولیت را بر دوش او بگذارید. وقتی کودک پذیرفت همکاری کند اما نکرد، عواقبی را که بیان کردهاید، اجرا کنید.
☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
🔴#اسقاط_جنین_و_مادر توسط دژخیمان رژیم شاهنشاهی
🔻هیچ جای دنیا با زن #حامله کار ندارند. اگر با چشمهای خودم نمی دیدم و با دست های خودم آن زن را نمی گرفتم و نمی کشاندم قبول نمی کردم که آن رژیم از خدا بی خبر با مردم چه ها که نکرد!
🔰چهارراه فاطمی شلوغ شده بود تیراندازی بالا گرفت آن موقع فلکه کوچکی وسط چهارراه بود دور فلکه تا چشم کار میکرد عبا و عمامه و کفش و لباس ریخته و قیامتی شده بود.
▪️پیش چشمم یک زن را نشانه گرفتند طفلک #باردار بود و نمی توانست خوب راه برود چه برسد به اینکه بدود.
🔹بقچه حمام به دست داشت یک گوشه راه می رفت که تیر خورد و افتاد. دویدم طرفش، #داغی_گلوله_شکمش را #شکافته بود.
مچ دست هایش را گرفتم قدرتم را جمع کردم و همانطور که عقب عقب می رفتم به زحمت می کشیدمش سمت خودم. پاهایش تکان می خورد و رد خون می ماند روی زمین...
📢نگاهش از خاطرم دور نمی شود. مات شده بودم با کمک دو خانوم بردیمش داخل حیاط خانه. رنگ به رخسار زن نمانده بود. زدم توی صورتش و فریاد کشیدم #نفس_بکش ولی بی جان تر از این حرفها بود.محکمتر زدم شاید به هوش بیاید فایده نداشت.
🔹دست انداختم و بچه را از شکم پاره زن بیرون آوردم به این امید که حداقل بتوانم طفل معصوم اش را نجات دهم ولی بدن سرخ و سفید نوزاد هم روی دستم ماند. بی این که مجال داشته باشد گریه کند و یا حتی یک نفس در این دنیا بکشد.
🔅این رقمی اش را ندیده بودم دلم میخواست فریاد بزنم. باور نمی کردم نتوانستم هیچ کاری برایش انجام بدهم.
جنازه مادر و بچه مان کنار هم ماند.😭
🔘مدام فکر می کردم بچه دیگری داشت؟ یا نه الان چند نفر چشمشان به راه مانده تا زن جوان برگردد به خانه؟ اصلاً چرا گذاشتن زن پا به ما تنها بیاید توی خیابان ولی هیچ کدام از این سوالها جواب نداشتن فکر کردم این زن فقط یکی از هزاران قربانی ظالم محمدرضا شاه پهلوی بود!
«برگرفته از کتاب تنها گریه کن .》
☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
#قلب_من_و_چشمان_او
قسمت دوم و پایانی...
نوشته ف. ادیبان راد
کارشناس مامایی
شکرخدا به سلامت، بارش رو زمین گذاشت و به خوبی و خوشی زایمان کرد.🤱
روزی که خبر به دنیا آمدن نوزادش رو شنیدیم همگی خوشحال شدیم🥰
طولی نکشید که یکروز با چشمانی گریان به مرکز آمد!!!😭😭😭
هنوز چندماه از زایمانش رد نشده بود که...
👶👶👶👶👶
بعد از سه ماه از زایمان اول, و در کمال ناباوری، برای بار دوم باردار شده بود.😨😨
برای فرزند اولش عذاب وجدان داشت.
میترسید نتواند آنچنان که باید به او برسد ☹
قصد سقط داشت و این، نشان دهنده فراموشکار بودن ما انسانهاست.😔
به او گفتم وقتی همه دست به دست هم داده بودند که تو را نا امید کنند خداوند گفت که من هستم و امیدت را ناامید نکرد.🌱🌱
پس حالا هم به تقدیری که او برایت رقم زده، شک نکن
بیاد بیاور روزهایی که با اشک و آه از خدا تقاضای بچه داشتی👶
چطور به این زودی آن روزهای سخت را از یاد بردی؟
گفت: بله حق با شماست ولی با عذاب وجدانم چه کنم؟ هنوز بچه من سه ماهه است!!!😭
از پس این شرایط برمی آیم؟
اطمینانش دادم که حتما برمی آیی!
مادران زیادی هستند که شرایط شما را دارند.
به این فکر کن که بچه هایت، هم بازی ها و دوستان خوبی برای هم می شوند.
خدا را شکر که به من اطمینان داشت و حرفم را قبول کرد.🥰
شادمان از پایگاه خارج شد .
با امیدوار کردنش، در قلبم حرارتی را حس کردم که تمام وجودم را گرم می کند.
از اینکه توانسته بودم جان یک جنین را نجات بدهم به خودم می بالیدم😍
خدا را شکر کردم که من را در این ساعت و در این لحظه سر راه این دوست قدیمی گذاشت.🥰
با خودم فکر کردم که خدا چقدر مرا دوست دارد که ماما هستم.
🌼🌼🌼🌼🌼
ده سال گذشت.
محل کارم به مکانی دیگر منتقل شده بود و من دیگر از او خبری نداشتم.
ولی همچنان به یاد او ، خاطراتش را تکرار می کردم
تا اینکه ...
روزی به محل کارم آمد از دیدنش خوشحال شدم و از هم صحبتی با او لذت میبردم🥰
دوباره باردار شده بود و باز هم شاکی☹
و باز هم نالان
اینبار بهانه اش سنش بود
اوضاع اقتصادی اش بود
ناتوانی جسمانی اش بود
ولی من چیز دیگری در چشمانش میدیدم🥰
نگاه خدا را می دیدم که فقط جز خیر و برکت برای بنده اش نمیخواست😍
دوباره یادآوری کردم که کفر نگوید وقتی خدا به او روی کرده است.
شاکر باشد که حکمتی را که برای او رقم خورده بپذیرد و چقدر راحت حرفهایم را پذیرفت😊
و من از اعتمادش به خودم، احساس غرور میکردم .
و هربار که از اتاقم بیرون میرفت وجود خداوند را در قلبم بیشتر و بیشتر احساس میکردم🥰
آری خدا در قلب من بود و در چشمان او🥰
پایان
🌼مرکز مردمی نفس سبزوار🌼
https://eitaa.com/nafas110530
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #انیمیشن | قتل در امنترین مکان دنیا!
🔸 هیچوقت به این فکر کردهبودین که سقط جنین با قرص چطوری انجام میشه؟ میدونستین که این قتل دقیقا به اندازه جراحی وحشتناکه؟
☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
6.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چالش سه تا خواهر با داداش کوچیکشون😍🥰
🌞🌞🌞🌞🌞🌞
☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
7.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 جابجایی نوزاد دو ماهه با جت اختصاصی
▫️ یک نوزاد که نیازمند خدمات فوق تخصصی پزشکی داشت، با همکاری اورژانس کشور و ارتش جمهوری اسلامی از طریق جت اختصاصی به تهران منتقل شد.
▫️ هزینه این انتقال 30 دقیقه ای، حدود 180 میلیون تومان است که از خانواده وی، هیچ هزینه ای دریافت نمی شود. 👏
👈 نشانه های اهمیت جان انسانی، در فرهنگ ما موج می زند. این ها مسیرهای درخشانی برای حمایت از جنین های بی پناه است که بر اساس معارف دینی و نیز شهود بیولوژیک، مرتبه ای از وجود انسانی هستند.
▫️ منبع: خبرگزاری جمهوری اسلامی.
☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
#تربیت_کودک
وقتی از جملات سمی مانند: "بچه خوب این کار رو انجام نمی ده " توسط والدین استفاده می شود، کودک با شنیدن زیاد این جمله به تمامی جنبه های آن می اندیشد و برای خودش دو حکم کلی صادر می کند:
۱. من خوب نیستم چون همیشه کار آدم های بد را انجام می دهم.
۲. من حق اشتباه کردن ندارم، چون آدم خوبی هستم.
جمله جایگزین: فکر نکنم که این کار، کار درستی باشه!
☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
بسم الله الرحمن الرحیم
#خانواده_موفق
🌀مهمترين کاری که
يک پدر میتواند برای فرزندانش
انجام دهد، اين است که
عاشق مادرشان باشد.
چون بچهها با لبخند مادر
میخندند و با گريهاش میگریند.
☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘
https://eitaa.com/nafas110530 ✨