eitaa logo
🌸 هنرکده نفس بانو 🌸
13.2هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
10.1هزار ویدیو
3 فایل
🌸این کانال برای هر خانم با سلیقه ای نیازه🥰 تاریخ شروع 19/11/1401 🌸کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد 😍💐 کانال تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/3588424045C082c0e014c ارتباط با من 🥰🥰 @banoo7191
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایده های خیلی کاربردی و خوشگل که اصلا فکرشم نمیکردین 😳👆 اصلااا از دست ندین❤️ 🌸هنرکده نفس بانو🌸 @honarkadebanoo71
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرتب کردن ایده آل حمام و دستشویی👍😍 خیلی عالییییه حتما ببینییید 🏃😍👆 🌸هنرکده نفس بانو🌸 @honarkadebanoo71
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این ویدیو یه مدل بستن روسری حاشیه دار رو بهت یاد میده🌹🥰 .🌸هنرکده نفس بانو🌸 @honarkadebanoo71
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلاوت سوره قدر توسط آقای مهربونم🌷 التماس دعا 🖤🖤🖤🖤🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کابینهاتونو با برچسب تغییر بدین 🌸🍃 🌸هنرکده نفس بانو🌸 @honarkadebanoo71
«اگر آرزوها نبودند، همّت‌ها می‌گسستند.» 🌸هنرکده نفس بانو🌸 @honarkadebanoo71
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ایام البیض رمضان بود... مادر، سفره افطاری اهل خانه را فراهم کرد و زیر لب گفت: یادم نرود امشب دعای مجیر را... سفره را جمع کرد و نگاهی به ساعت انداخت، حالا وقت تدارک سحری بود؛ مادر زیر لب گفت: یادم نرود دعای مجیر را! ظرف ها را شست، سحری را آماده کرد، خواست مشغول دعا شود که متوجه شد کودک نوپایش بدجور خود و لباس‌هایش را کثیف کرده، پس مشغول تعویض پوشک و لباس‌هایش شد و زیر لب گفت:یادم نرود دعای مجیر را! خسته و تکیده سرجایش نشست؛ تا خواست دعا را شروع کند آن یکی فرزندش کتاب به دست سراغ مادر امد برای دیکته شب... مادر زیر لب گفت یادم نرود دعای مجیر را! کارها یکی پس از دیگری قد علم می کردند و ساعت بی رحمانه می‌گذشت و مادر در حسرت یک ساعت مناجات بی دغدغه، شب را سپری می‌کند... و حالا که تمام اهل خانه را به هزار زحمت خوابانده و به زندگی سامان داده تا خلوتی باخدای خویش داشته باشد، چشم های مادر خسته و خواب آلوده، حالا دیگر نایی برای دعای مجیر نمانده! سر بر بالین می گذارد و زیر لب آرام زمزمه می‌کند: نشد بخوانم دعای مجیر را! قطره اشکی از گوشه چشم مادر روانه ی بالشت می شود و مادر،خسته و دلشکسته از روزمره، لب به مناجات می‌گشاید: خدایا؛ به حق لحظات پختن افطاری با زبان روزه و حرارت اجاق گاز که بدجور تشنه می‌کند مرا: اجرنا من النار یا مجیر... خدایا به حق لحظاتی که ایستاده ام تابشورم ظرف ها و نظافت کنم خانه را: اجرنا من النار یا مجیر... خدایا به حق خستگی پاها و بی رمقی دست هایم: اجرنا من النار یا مجیر... خدایا به حق ساعات عمرم که در راه خدمت به همسر و فرزندانم، به بندگانت که به من واگذار نمودی سپری شد: اجرنا من النار یا مجیر... خدایا اصلا به حق این دل شکسته و حسرت زده ی خواندن دعای مجیر و چشم های بی رمق از همراهیم: اجرنا من النار یا مجیر... حالا مادر آرام می‌خوابد، هرچند تا صبح چند بار دیگر بیدار می‌شود تا یکی از فرزندان را آب بدهد، یکی را شیر بدهد و برای آن یکی که بیقرار شده آغوش مهر مادری بگشاید... مگر می‌شود چنین دعای مجیری مقبول درگاه ربوبی نگردد؟ اصلا تمام عمر مادرها *ایام البیض* است، چه رجب، چه شعبان، چه رمضان و چه... خدایا به حق لحظه به لحظه خستگی مادرانمان: اجرنا من النار یا مجیر! ✍آينــــــــــﮫ 🌸هنرکده نفس بانو🌸 @honarkadebanoo71
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا