کرده بود به او داد و همیانی پول نیز جداگانه به او داد و فرمود: «میخواهم بروی بغداد و با این همیانِ پول، کنیزی را خریداری کنی و به اینجا بیاوری. بشر بن سلیمان گفت: بسیار خوب، هر امری بفرمایی اطاعت میکنم. امام هادی«علیهالسلام» فرمود: حال بشنو تا توضیح دهم که چگونه کنیزی را خریداری میکنی؟ فلان روز از اینجا به طرف بغداد حرکت میکنی، سعی کن اوّل صبح فلان روز در کنار پل رودخانة معروف بغداد باشی، وقتی به آنجا رسیدی میبینی چند کشتی کنار آب میآیند تا بار خود را خالی کنند، در این میان میبینی زنانی را که اسیر کردهاند، از کشتیها پیاده میکنند و به عنوان کنیز در معرض فروش قرار میدهند. مشتریها میآیند و کنیزها را میخرند و با خود میبرند، همچنان نگاه کن یک وقت میبینی در یکی از این کشتیها «عمرو بن یزید» دختری را در معرض فروش قرار میدهد، با اینکه پردهداران میخواهند کنیزان را به خریداران نشان دهند، آن دختر، خود را نشان نمیدهد، حجاب و عفّت خود را حفظ میکند، او دو لباس حریر پوشیده و یک لباس پوستی گرانبها بر دوش دارد. خریداران متوجّه او میشوند، و اصرار میکنند که او را خریداری کنند، او ناراحت می شود و به زبان رومی میگوید :«وای که حجابم آسیب دید» یکی از خریداران میگوید: من این کنیز را به سیصد دینار خریدارم. آن دختر به او میگوید: «اگر به اندازة ملک سلیمان دارایی داشته باشی، حاضر نیستم کنیز تو شوم.» عمرو بن یزید به آن دختر میگوید: چارهای نیست، باید تو را فروخت. او میگوید: شتاب نکن، آن خریداری که من میخواهم پیدا میشود، مگر نه این است که معامله باید از روی رضایت باشد. در این موقع نزد «عمر بن یزید» برو؛ بگو نامهای برای این بانو دارم که به زبان رومی نوشته شده است، این نامه را به آن بانو بده بخواند اگر راضی شد، او را برای صاحب نامه که اوصاف و نشانههای صاحب نامه در آن نوشته شده، خریداری میکنم، وقتی که نامه را به او دادی او راضی میشود آنگاه او را خریداری کن و به اینجا بیاور. «ملیکه» وقتی که همراه عدّهای از بانوان اسیر شد، برای اینکه کسی او را نشناسد، خود را نرگس نامید (که تلفّظ عربیاش همان نرجس است( بشر بن سلیمان طبق پیشنهاد امام هادی«علیهالسلام» همان روز معیّن به بغداد آمد، صبح زود کنار پل بغداد رفت، دید کشتیها رسیدند، و کنیزها را در معرض فروش قرار دادند، در این هنگام کنیزی را دید که دارای آن اوصافی است که امام هادی«علیهالسلام» فرموده بود، خریداران اصرار دارند که او را بخرند، ولی او مایل نیست کنیز آنها شود. بُشر جلو آمد و با اجازة فروشنده، نامة امام هادی«علیهالسلام» را به «نرجس» داد، نرجس تا آن را گشود و خواند، بیاختیار منقلب شد و اشک در چشمانش حلقه زد، در حالی که گریة شوق گلویش را گرفته بود به صاحبش عمرو بن یزید گفت: مرا به صاحب این نامه بفروش، و اصرار و تأکید کرد که مرا حتماً به صاحب این نامه بفروش عمرو بن یزید، گفت: بسیار خوب، مانعی ندارد، آنگاه در مورد قیمت او با بُشر بن سلیمان صبحت کرد، او به همان مقدار پولی که در همیان بود و امام هادی«علیهالسلام» فرستاده بود، راضی شد. بُشر میگوید: همیان را دادم و کنیز را خریدم و با او از آنجا حرکت کردیم. او همواره نامه را بیرون میآورد و میبوسید و به چشم میکشید، من از روی تعجب گفتم تو که هنوز صاحب نامه را نمیشناسی چرا این قدر نامه را میبوسی؟ گفت: معرفت و شناخت تو اندک است، اگر پیامبر صلی الله علیه و آله و جانشینان آنان را میشناختی چنین نمیگفتی! آنگاه داستان خود را از اوّل تا آخر برای من بیان کرد، من به پاکی و شخصیّت معنوی و فکر بلند و عالی حضرت نرجس)علیها السلام( پی بردم، و از آن پس بیشتر احترامش کردم تا رسیدیم، به سامّرا، و او را به حضور امام هادی«علیهالسلام» بردم. در این وقت امام هادی«علیهالسلام» به او خوش آمد گفت، و احوالپرسی کرد، و سپس خواهر حکیمه خاتون را خبر کرد، و به او فرمود: این است آن بانوی محترمهای که در انتظار او بودی، حکیمه او را در آغوش گرفت، و خوش آمد و تبریک به او گفت، امام هادی«علیهالسلام» به او فرمود: «عزّت اسلام و ذلّت نصرانیّت را چگونه دیدی؟» او عرض کرد: چگونه چیزی را بیان کنم که شما بهتر از من میدانید. سپس امام هادی)علیهالسلام( به خواهرش حکیمه فرمود: او را به خانه ببر و دستورات اسلامی را به او بیاموز، او همسر فرزندم حسن، و مادر مهدی آل محمد صلی الله علیه و آله خواهد بود.
از این پیشنهاد بسیار خوشحال شد. آنگاه حضرت محمد«صلی الله علیه و آله» به منبر رفت و خطبة عقد را خواند و «ملیکه» را به عقد امام حسن عسکری «علیهالسلام» در آورد، و سپس حضرت مسیح و شمعون و یاران مسیح «علیهالسلام» به این عقد گواهی دادند. ملیکه میگوید: از خواب بیدارشدم ولی ماجرای خواب را به هیچ کس و حتّی جدم امپراطور روم، نگفتم، تا مبادا به من آسیبی برسانند، ولی شب و روز در فکر این خواب عجیب بودم، و با خود میگفتم من در اینجا، و امام حسن عسکری «علیهالسلام» در شهری بسیار دور از اینجا، چگونه به خانة او راه مییابم، محبّت امام حسن عسکری «علیهالسلام» سراسر دلم را گرفته بود تنها به او میاندیشیدم تا اینکه بیمار و رنجور شدم، تمام پزشکان روم را به بالین من آوردند، ولی معالجة آنها بینتیجه ماند، چرا که بیماری من، بیماری جسمی نبود! تا با معالجة آنها خوب شوم. روزی پدرم که از من ناامید شده بود، به من گفت: آیا هیچ آروزیی داری تا آن را برآورم، گفتم: آرزویم این است که به زندانیان مسلمان که در جنگ اسیر و دستگیر شدهاند، سخت نگیرید، و آنها را از شکنجه معاف دارید تا شاید به خاطر این کار خوب، خداوند حال مرا نیک کند و سلامتی مرا به من بازگرداند، و حضرت مسیح«علیهالسلام» و مادرش مریم«علیهالسلام» بر این کار نیک به من لطف و مرحمت کنند. پدرم خواستة مرا برآورد، عدّهای از زندانیان مسلمان را آزاد کرد، و مجازات و شکنجة بعضی را بخشید، بسیار خوشحال شدم، از آن به بعد روز به روز حالم بهتر میشد، همین موضوع باعث شد که پدرم دستور داد تا بیشتر از زندانیان مسلمان، دلجویی کنند و آنها را ببخشند و خوشنودی آنها را به دست آورند. چهارده شب از این جریان گذشت، شبی خوابیده بودم، در خواب دیدم فاطمة زهرا «علیها السلام» بانوی بزرگ دنیا و آخرت، همراه مریم«علیها السلام» و بانوان دیگر نزد من آمدند، حضرت مریم به من گفت که این بانو مادر همسر توست. بی اختیار به یاد همسرم امام حسن عسکری «علیهالسلام» افتادم، و قلبم فرو ریخت و به حضرت فاطمه «علیها السلام» عرض کردم از حسن عسکری گله دارم که سری به من نمیزند دیگر گریه امانم نداد، زار زار گریستم. فاطمه «علیها السلام» فرمود: تا تو مسیحی هستی، فزندم به سراغ تو نمیآید، اگر میخواهی خدا و حضرت مسیح«علیهالسلام» از تو خشنود شوند، دین اسلام را بپذیر تا چشمت به جمال امام حسن عسکری روشن شود. گفتم: ای بانوی بزرگ! با تمام وجودم حاضرم که اسلام را بپذیرم. فرمود: بگو اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلّا اللهٌ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمّداَ رَسُولُ اللهِ؛ گفتم: «گواهی میدهم به یکتایی خدا و پیامبری حضرت محمد«صلی الله علیه و آله. آنگاه فاطمه زهرا «علیها السلام» مرا به آغوش محبتش گرفت و نوازش داد و فرمود: خوشحال باش! به تو مژده میدهم که از این به بعد امام حسن عسکری «علیهالسلام» به دیدارت خواهد آمد و تو به زیات او موفّق میشوی! از خواب بیدار شدم بسیار خوشحال بودم و همواره شهادت به یکتایی خدا و پیامبری محمد«صلی الله علیه و آله» را به زبان میگفتم، و در انتظار دیدار امام حسن عسکری«علیهالسلام» بودم تا شب بعد شد، در همین فکر و اندیشه خوابیدم، در خواب دیدم امام حسن عسکری «علیهالسلام» به دیدار من آمد، از دیدار او بسیار خوشحال شدم، گله کردم که چرا به دیدار من نمیآمدی با اینکه دلم غرق محبّت تو بود! فرمود: علت جدایی این بود که تو در دین اسلام نبودی، از این به بعد به دیدار تو خواهم آمد، تا روزی که خداوند تو را در ظاهر همسر من گرداند. از خواب بیدار شدم، هر شب آن بزرگوار را میدیدم، از آن به بعد حالم رو به بهبود میرفت و به لطف خدا سلامتی خود را باز یافتم. بین مسلمانان و رومیان، سالها جنگ بود، گاهی مسلمانان پیروز میشدند و گاهی رومیان، طبیعی است که در جنگ، عدّهای اسیر میشدند و آنها را به اسارت میبردند، و در این جنگهای پیدرپی گاهی از مسلمانان اسیر رومیان میشدند وگاهی به عکس، رومیان اسیر مسلمانان میشدند. و در آن زمان رسم بود که یا اسیران را به عنوان غلام و کنیز، میفروختند و یا آنها را با اسیران خود عوض میکردند. در شبی از شبها حضرت امام حسن عسکری به خوابش آمد و. فرمود:در فلان روز جدت لشگری به جنگ با مسلمانان خواهد فرستاد .تو خود را درمیان کنیزان و خدمتگذاران قرار بده به نحوی که تو را نشناسند واز پی جد خود روانه شو و از فلان راه برو. این کار را انجام داد .در راه لشگر مسلمانان به ان جمع برخوردند و آنها را اسیر کردند. اسیران را بوسیلة کشتی از راه رودخانة دجله به بغداد برای فروش آوردند، یکی از فروشندگان، برده فروش معروفی بنام«عمرو یزید» بود. روزی امام هادی«علیهالسلام» پدر بزرگوار امام حسن عسکری«علیهالسلام» یکی از یارانش به نام «بشر بن سلیمان» را که در خرید و فروش برده نیز سابقه داشت در شهر سامرا دید و نامهای که به زبان رومی نوشته بود و زیر آن را امضا
((کانال بزرگ (( نماز شب ))
ازدواج نرجس خاتون با امام حسن عسگری(ع) مادر امام زمان«علیهالسلام» نامش «ملیکه» (ملیکا) بود، او
دوستان تا اخر بخونید خیلی زیباس☝️
🎆🍃🎆🍃🎆🍃🎆🍃🎆
#صلواتبرحججطاهرهبرحسنبنعلىعلیهالسلام
🍁اللهُمَّ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرِّ التَّقِیِّ الصَّادِقِ الْوَفِیِّ النُّورِ الْمُضِیءِ خَازِنِ عِلْمِکَ وَ الْمُذَکِّرِ بِتَوْحِیدِکَ وَ وَلِیِّ أَمْرِکَ وَ خَلَفِ أَئِمَّةِ الدِّینِ الْهُدَاةِ الرَّاشِدِینَ وَ الْحُجَّةِ عَلَى أَهْلِ الدُّنْیَا فَصَلِّ عَلَیْهِ یَا رَبِّ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَصْفِیَائِکَ وَ حُجَجِکَ وَ أَوْلادِ رُسُلِکَ یَا إِلَهَ الْعَالَمِین🍁
🎆🍃🎆🍃🎆🍃🎆🍃🎆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سه چیز زیباست
بے خبر دعایت ڪنند
نبینے نگاهت ڪنند.
ندانے یادت ڪنند.
امام زمان
دعایمان مے ڪند به خیر
نگاهمان مے ڪند به مهربانی
یادمان مے ڪند به خوبی
فرخنده میلاد باسعادت
امام حسن عسڪرے ع
مبارک باد
عیدتون مبارک 🌹
سلام مولای ما ، مهدی جان
میلاد با سعادت پدر عزیزتان بر قلب مهربان و صبور شما ، مبارک باد .
پس از این روزهای پراندوه ، پس از این شب های پرملال ، پس از بیقراری و دلواپسی های مداوم و نفس گیر ، پس از جدالی نابرابر با بیماری و غم و مصیبت ... در اوج دلتنگی ها و تاریکی ها ...
...خورشیدمان طلوع خواهد کرد : درخشان ، گرم ، زندگی بخش ... و شما بازخواهید آمد و زندگی را جان خواهید داد .
به همین زودی ...
ان شاءالله🙏
((کانال بزرگ (( نماز شب ))
🎥 کلیپ بسیار زیبای دعای فرج☝️🏻 🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊 ☀️اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ،
لحظهی غروب، متعلّق به امام زمانت است، برنامهٔ خود را طوری تنظیم کن که چند دقیقه توسل به امام زمان ارواحنافداه داشته باشی. همه باهم دعای فرج روزمزمه کنیم
✍امام حسن عسکری علیه السلام :
👈زماني كه بنده جانب #مصلايش براي نماز مي ايستد ، خداوند به #ملائكه اش خطاب مي كند : اي ملائكه من !آيا نمي بينيد بنده من چگونه از جميع خلق #منقطع شده و به طرف من آمده ، در حالي كه اميدوار به رحمت وجود و راءفت من است . شاهد مي گيرم شما را ، به درستي كه #رحمت و كرامت خود را مخصوص او گردانم .
📚(جامع احاديث الشيعه ، ج 4 ، ص 22)
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨
❓چگونه میشود به #امام_زمان(ع) مقرّب شد و به ایشان خدمت کرد؟
❓آیا برای مقرب شدن به امام زمان(ع) باید بیشتر به نماز شب، قرآن، روضه و توسل بپردازیم؟
🔻 البته این کارها هم کمک میکند، ولی اینها کار اصلی نیستند. باید دید کار اصلی امام زمان(ع) چیست؟
🔻 امام زمان(ع) چیزی از جنس سیاست، حکومت و ولایت بر جهان است؛ هر کسی میخواهد به امام زمان(ع) مقرب شود، باید کار سیاسی کند، ولایت را تبیین کند و علیه دشمنان اصلی ولایت(استکبار جهانی) قیام کند.
🔻 دعای ندبه مال افرادی نیست که حال مناجات دارند، مال کسانی است که حال مبارزه دارند.
🔻 هر کسی به این نظام مقدس کمک کند به امام زمان(ع) مقرب شده است و الا مهدوی نیست!
@nafeleyeshab
#اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَج
┅═✧❁🔆❁✧═┅
((کانال بزرگ (( نماز شب ))
🌺دعاي توسل🌺 بسم الله الرحمن الرحیم اَللّهُمَّ اِنّی اَسئلُکَ وَاَتَوَجَّهُ الَیکَ بِنَبِیِّکَ ن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃❤️ دعای توسل ❤️🍃
🌼هدیه و توسل به چهارده معصوم علیهم السلام
🍁 به نیت
🍀فرج مولامون صاحب الزمان عج
🌸 شفای بیماران
🌻 آمرزش گناهان
🌺رفع گرفتاری از گرفتاران
🌷خانه دار شدن بی خانه ها
🌼 بچه دار شدن آرزومندان
💐عاقبت بخیری جوان ها
🤲و براورده بخیر شدن حاجت قلبی ذاکرین عزیز
شهدا و اموات عزیزمون هم فیض ببرن
https://eitaa.com/Duoaaa/99
متن دعای توسل☝️☝️
💙https://eitaa.com/Duoaaa/102
صوت دعای توسل☝️☝️
🍂🧡
🍃🍂💙🍃🍂❤️
🍃❤️🍃🍂💜🍃🍂💛🍀💖💖
#قربهً_الی_الله
#التماس_دعا
#اَلّلهُمَّـ_عَجِّللِوَلیِّڪَ_الفَرَج
💠 آیت الله العظمی جوادی آملی ؛
امام عسکری(سلام الله علیه) فرمود: راه رسیدن و قُرب الی الله فراوان است،،،،
✅ ولی بهترین، نزدیکترین و آسانترینش #نماز_شب است؛
🌀 یک مسافر به هر حال رهتوشه میخواهد، رهتوشهاش را آیه سوره مبارکه «بقره» مشخص کرد:
🔆﴿تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیرَ الزَّادِ التَّقْوَی﴾ مگر میشود مسافر بدون زادراه حرکت کند⁉️
💯 فرمود: تقوا زاد راه است، اما هر مسافری سواره نیست، زادِ راه دارد، هر انسان پارسایی سواره نیست، بعضیها باتقوا هستند ولی پیادهاند، لنگان لنگان میروند، بعضیها باتقوا هستند سواره میروند.
🔺 ایشان تصریح كردند: وجود مبارک امام عسکری فرمود این راه را بخواهید لنگان لنگان بروی به مقصد رسیدن شما بسیار سخت است، یک مَرکَب خوب تهیه کن که تو را سریع برساند.✔️
💢فرمود وصول به خدا بدون مرکَبِ نماز شب ممکن نیست؛
✅ برای اینکه زودتر و بهتر به این سفر خاتمه دهی و به مقصد برسی، تنها راه آن نماز شب است.💯
#نماز_شب
🙏 خدا یا ما را از #نمازشب خوانهای واقعی قرار بده آمین یا رب العالمین
سجاده ی نماز شب امشب را با نام مبارک علمدار کربلا حضرت اباالفضل العباس علیه السلام ومادر بزرگوارش پهن میکنیم و ثواب نماز امشب را به محضر مبارک ایشان تقدیم میکنیم...