eitaa logo
((کانال بزرگ (( نماز شب ))
2.8هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
4.5هزار ویدیو
356 فایل
به کانال بزرگ نمازشب درایتا بپیوندید مطالبی بسیارتأثیرگذاروآموزنده درموردنمازشب احادیث نماز شب📚 شب زنده داری📓 خودسازی‌وترک‌گناه📖 لذت‌بردن‌ازنمازوعبادت📋 ایمان ‌تقوا عمل‌صالح📕 داستان های نمازشب📚 http://eitaa.com/joinchat/513212433Cb136b25832
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حکايت عطار بصراوی شخص عطاري از اهل بصره مي گويد: روزي در مغازه عطاريم نشسته بودم که دو نفر براي خريدن سدر وکافور به دکان من وارد شدند. وقتي به طرز صحبت کردن وچهره هايشان دقت کردم، متوجه شدم که اهل بصره وبلکه از مردم معمولي نيستند به همين جهت از شهر وديارشان پرسيدم، اما جوابي ندادند. من اصرار مي کردم، ولي جوابي نمي دادند. به هر حال من التماس نمودم، تا آن که آنها را به رسول مختار (صلى الله عليه وآله وسلم) وآل اطهار آن حضرت قسم دادم. مطلب که به اين جا رسيد، اظهار کردند: ما از ملازمان درگاه حضرت حجت (عليه‌السلام) هستيم. يکي از جمع ما که در خدمت مولايمان بود، وفات کرده است، لذا حضرت ما را مامورفرموده اند که سدر و کافورش را از تو بخريم. همين که اين مطلب را شنيدم، دامان ايشان را رها نکردم و تضرع واصرار زيادي نمودم که مرا هم با خود ببريد. گفتند: اين کار بسته به اجازه آن بزرگوار است وچون اجازه نفرموده اند، جرات اين جسارت را نداريم. گفتم: مرا به محضر حضرتش برسانيد، بعد همان جا، طلب رخصت کنيد اگر اجازه فرمودند، شرفياب مي شوم والا از همان جا برمي گردم ودر اين صورت، همين که درخواست مرا اجابت کرده ايد خداي تعالي به شما اجر وپاداش خواهد داد، اما بازهم امتناع کردند. بالاخره وقتي تضرع واصرار را از حد گذراندم، به حال من ترحم نموده ومنت گذاشتند وقبول کردند. من هم با عجله تمام سدر وکافور را تحويل دادم و دکان را بستم وبا ايشان براه افتادم، تا آن که به ساحل دريا رسيديم. آنها بدون اين که لازم باشد به کشتي سوار شوند، بر روي آب راه افتادند، اما من ايستادم. متوجه من شدند و گفتند: نترس، خدا را به حق حضرت حجت عجل اللّه تعالي فرجه الشريف قسم بده که تو را حفظ کند. بسم اللّه بگو وروانه شو. اين جمله را که شنيدم، خداي متعال را به حق حضرت حجت (ارواحنا فداه) قسم دادم وبرروي آب مانند زمين خشک به دنبالشان براه افتادم تا آن که به وسط دريا رسيديم. ناگاه ابرها به هم پيوستند وباران شروع به باريدن کرد. اتفاقا من در وقت خروج از بصره، صابوني پخته وآن را براي خشک شدن در آفتاب، بر پشت بام گذاشته بودم. وقتي باران را ديدم، به ياد صابونها افتادم وخاطرم پريشان شد. به محض اين خطور ذهني، پاهايم در آب فرو رفت، لذا مجبور به شنا کردن شدم تا خود را از غرق شدن، حفظ کنم، اما با همه اين احوال از همراهان دور مي ماندم. آنها وقتي متوجه من شدند ومرا به آن حالت ديدند، برگشتند و دست مرا گرفتند و از آب بيرون کشيدند و گفتند: از آن خطور ذهني که به فکرت رسيد، توبه کن و مجدداخداي تعالي را به حضرت حجت (عليه السلام) قسم بده. من هم توبه کردم ودوباره خدا را به حق حضرت حجت (عليه السلام) قسم دادم وبر روي آب راهي شدم. بالاخره به ساحل دريا رسيديم واز آن جا هم به طرف مقصد، مسير را ادامه داديم. مقداري که رفتيم در دامنه بيابان، چادري به چشم مي خورد که نور آن، فضا را روشن نموده بود. همراهان گفتند: تمام مقصود در اين خيمه است و با آنها تا نزديک چادر رفتم و همان جا توقف کرديم. يک نفر از ايشان براي اجازه گرفتن وارد شد و درباره آوردن من با حضرت صحبت کرد، به طوري که سخن مولايم را شنيدم، ولي ايشان را چون داخل چادر بودند، نمي ديدم حضرت فرمودند: ردوه فانه رجل صابوني، يعني او را به جاي خود برگردانيد و دست رد به سينه اش بگذاريد، تقاضاي او را اجابت نکنيد و در شمار ملازمان ما ندانيد، زيرا او مردي است صابوني. اين جمله حضرت، اشاره به خطور ذهني من در مورد صابون بود، يعني هنوز دل را از وابستگيهاي دنيوي خالي نکرده است تا محبت محبوب واقعي را در آن جاي دهد وشايستگي همنشيني با دوستان خدا را ندارد. اين سخن را که شنيدم وآن را بر طبق برهان عقلي و شرعي ديدم، دندان اين طمع را کنده و چشم از اين آرزو پوشيدم ودانستم تا زماني که آيينه دل، به تيرگيهاي دنيوي آلوده است، چهره محبوب در آن منعکس نمي شود وصورتي مطلوب، در آن ديده نخواهد شد چه رسد به اين که در خدمت وملازمت آن حضرت باشد. http://eitaa.com/joinchat/513212433Cb136b25832👈👈 ❤️کانال نماز شب ❤️ برکات حضرت ولی عصر (عج) حکایات عبقری حسان صص336-335 به نقل از عبقری الحسان ج2 ص134 س42
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در این یکشنبہ زیبای بهاری خواهم زخدا خسته ودرمانده نباشی محبوب خدا باشی و شرمنده نباشی ای دوست الهی دراین عالم هستی سرزنده بمانی و سرافکنده نباشی یکشنبه بهاری تون عالی ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌
4_695743491741470454.mp3
1.76M
موسیقی سر هرکوچه خدا هست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
➖✅🔸🌏🌴 استاد پناهیان: دیدید بعضیا میگن خدایا مشکل منو حل کن تا برات نماز بخونم!!! 🔸➖❗➖🔹 اینا اگه برن سربازی به فرمانده میگن تو خودت بیا موهای ما رو ژل بزن تا منم بعد فردا بجنگم!!!! 💢💢 اینا اسمشون فرزند مادره شما بهشون چی میگید ؟؟ بچه ننه! آها بله! 😏 اونجوری سرباز، ابهت و عظمت فرمانده تو دلش نمی شینه . اثرش چیه؟ اثرش اینه که پس فردا تو لحظات حساس و خطرناک پا نمی کوبه و اطاعت نمیکنه... 🔴⛔🔴 فرمانده بهش میگه برو جلو میگه صبرکن ببینم! عه عه چرا برم جلو ..چی؟؟! قدیما می گفتن ارتش چرا نداره... نمیخوام بگم ارتش ها این کار رو درست می کنن یا نه. اما در نیروی نظامی امر فرمانده حساسه... و ساختار باید استحکام داشته باشه. برا همین آداب ویژه ای دارن که این آداب ردخور نداره آدم باید محکم بشه... 🔰🔆🔰🔆 💢یه پیشنهاد! نمازت رو با ترس از خدا بخون. برای خدایی بخون که تمام مقدرات تو و همه ی زندگیت دستشه 😞 خودت رو یه بنده ی ضعیف و ناچیز و حقیر در خونه ی خدا بدون. برای بندگی خوب اول باید خوف از خدا تو دلت بیفته. چند روزی تمرین کن. میتونی آیات قرآن مخصوصا آیات عذاب رو بخونی... 🔸➖🔴👆 آروم آروم خوف از خداوند متعال تو دلت میفته و صدات نازک میشه مقابل خدا بعد آروم آروم مشکلاتت حل میشه...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ خدایا ❤️ 💖امروزازتومیخواهیم ❤️همه مریض هارا 💖شفای خيرعنایات کنی ❤️مخصوصاً بیماران ناامید 💖بیماران صعب‌العلاج را ❤️برای شفای همه بیماران 💖وگرفتاران پنج مرتبه ❤️امن یجیب رابخوانیم اَمّن یجیبُ المُضطّراِذا دعاهُ و یَکشِفُ السوء
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام صبح همه شما عزیزان بخیر و نیکی دوستان عزیز چند روز دیگه صبور باشید کانال ترک نکنید تا پایان تعطیلی ان شاء الله جبران میکنم🙏🙏