﷽
💙«یـکـ عــاشــقـــانــهـ آرامـ»، یک عاشقانه پر تلاطم و پر فراز و نشیب
✨نادر در این کتاب سعی بر شناساندن معنای واقعی عشق در برابر نسخۀ پوچ و مجازی آن دارد و در صدد تعیین جایگاه عشق در چارچوب زندگی ست.
✨نادر، بر خلاف نویسندگان هم عصر خود، به زندگی نگاهی مملو از امید و سرشار از عشق و محبت، امـا واقع گرایانه دارد...
از آنجا که گیله مرد کوچک اندام، عسل را از پدرش خواستگاری میکند گرفته تا آنجا که سخن از سیب زمینی زغالی داغ، نمک نرم و بوی گُل پَر به میان می آورد و آنجا که حمله ساواکی ها به حملۀ مغولان تشبیه می کند، گویا این مطلب است...
❕نادر اگر ضد امپریالیسم، استعمار، روشنفکر نمایی و دین گریزی قلم نمی زد، حتماً به عنوان پدر ادبیات فارسی شناخته میشد؛ اما او در دوران اوج شهرتِ خود با روشنفکر نماها دست به یقه شد و آنها را رسوا ساخت و به همین خاطر از طرف آنها و حتی بعضی دوستان، طرد و بایکوت شد...
او معجونی از بـاور ها، عُلقـه ها، تعهّـد ها بود...
💥جهت شـادی روحـش، فاتحهای قرائت بفرمایید...
﷽
✨ «اعتقــاد ما» ترجمهای ست بر "الموجز فی اصول الدین"؛ این کتاب که مقدمهای ست بر "الفتاوى الواضحة" رساله عملیه شهید صدر، با نام "المُرسِل و الرسول و الرساله" نیز شناخته میشود.
✨ متفکر والا مقام شهیـد صـدر (ره) در این کتاب از روشی نوین برای پاسخگویی به سوالاتی درباره خداوند [المرسل]، پیامبر [الرسول] و اسلام [رساله] استفاده کرده اند که در نوع خود بی نظیر است؛
ایشان با توجه حالات زمانه خود و درگیری بشر امروز با مدرنیته، عقاید اسلام را طوری اثبات کرده اند که برای انسانی که سال ها در فضای مدرنیته تنفس کرده، قابل قبول خواهد بود...
💥 اگر نام قاعده «حساب احتمالات» به گوش تان خورده است، این کتاب فرصت خوبی برای آشنایی با روش و ارزش این قاعده خواهد بود...
❕معروف است زمانی که فتاوی الواضحة به چاپ رسید، جمعی از روشنفکران اهل تسنن به خدمت آیت اللّٰه شیهد صدر شرف یاب شده، گفته بودند: «ما از شما تقلید خواهیم کرد! اگر قرار است مطالبی از اسلام استخراج شود، همین مطالب است!»
گر صبح از دل شب زنگار میزداید
چون از سپیدی مو، غفلت فزود ما را؟
در زیر بار پرتو منت نمی رویم
دانسته ایم قدر شب تار خویش را
آنچنان کز گل خار میماند به جا
از جوانی حسرت بسیار میماند به جا
زنگ افسوسی به دست خواجه هنگام رحیل
از شمار درهم و دینار میماند به جا
آن سبزه ام که سنگدلی های روزگار
در زیر سنگ نشو و نما میدهد مرا
آن را که پیر عشق، به ماهی کند تمام
در صد هزار سال، ارسطو نمیکند!
شیخِ بهاء
ما گشته ایم، نیست، تو هم جستوجو مکن
آن روز ها گذشت دگر آرزو مکن
فاصل