✅حکایتهای پندآموز
🔸گویند: صاحب دلی، برای اقامه نماز به مسجدی رفت.
نمازگزاران، همه او را شناختند؛ پس، از او خواستند که پس از نماز، بر منبر رود وپند گوید. پذیرفت. نماز جماعت تمام شد. چشم ها همه به سوی او بود. مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست. بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود. آن گاه خطاب به جماعت گفت: مردم! هر کس از شما که می داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد #مرد، برخیزد! کسی برنخاست. گفت: حالا هر کس از شما که خود را آماده #مرگ کرده است، برخیزد! باز کسی برنخاست.
🍃
گفت: شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید؛ اما برای رفتن نیز آماده نیستید
📚 تذكرة الاولياء، عطار نیشابوری🍃
#یاد_مرگ
تا به حال سُر خوردن شبنم
از روی برگ را دیده ای؟
می رود و می رود و می رود...
در آخر می افتد
زندگی همین است
شبنمی روی برگ
آهسته آهسته سر می خورد
یک لحظه آنجا بود
لحظه دیگر رفته است
یک لحظه اینجاییم
و لحظه دیگر رفته ایم
و برای این لحظه کوتاه
چقدر هیاهو راه می اندازیم
چقدر خشونت
چقدر جاه طلبی
چقدر نفرت
چقدر نزاع و کشمکش ...
فقط برای این لحظهٔ کوچک
سخت نگیر....
#مرگ
#واقع_بینی
52.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 قسمت اول:
صحبتهای دکتر عباس موزون پیرامون محرم، امام حسین علیهالسلام و اصحاب باوفای ایشان
«ان الحسین مصباح الهدي و سفینة النجاة»
(همانا حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است)
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#عباس_موزون
#مرگ
#زندگی_پس_از_زندگی
#حسین_علیه_السلام
#محرم
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
🔻حــکایت مرگ و زندگی
🌱گـويند: صــاحب دلى براى کاری
وارد جمعی شد حاضــرین همه او را
شـــــناختند پس از او خواستند که
پس از انجام کارهایش پـند گويد،
پــذيرفـت.
🌱کارهایـش که تمام شد همگـی
نشستند و چـشم ها به سوى او بود.
مـرد صاحب دل خطاب به جـماعت
🌱گفـــت:
ای مــــردم هر کس از شـما که
مى داند امــروز تا شـب خـواهد
زيـست و نخـــواهد مُـــرد برخــــيزد!
کسى برنخاست.
🌱 گفت: حالا هرکس
از شما که خود را آماده مرگ رده
است برخيزد! باز کسى بـــرنخاست!
🌱 گـــفت: شگــفتا از شــما کـه به
مـــاندن اطمينان نداريد و بـــــراى
رفـــــتن نيز آمــــــاده نيـــــستيد!
#مرگ
#زندگی
🔻مرگ زاهد
🎍🎍🎍🎍
🎍🎍
🎍
ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺯﺍﻫﺪﻯ ﺩﺭ ﺑﺼﺮﻩ ﺑﻴﻤﺎﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﺩﺭ ﻣﺮﮒ ﺭﺳﻴﺪ، ﺧﻮﻳﺸﺎﻧﺶ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﮔﺮﺩ ﻭﻯ ﺩﺭ ﻧﺸﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﻰ ﮔﺮﻳﺴﺘﻨﺪ.
ﮔﻔﺖ: ﻣﺮﺍ ﺑﺎﺯ ﻧﺸﺎﻧﻴﺪ(بلند کنید) ﻭﻯ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻧﺸﺎﻧﻴﺪﻧﺪ. ﺭﻭﻯ ﺳﻮﻯ ﭘﺪﺭ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﻯ ﭘﺪﺭ! ﺗﻮ ﭼﺮﺍ ﻣﻰ ﮔﺮﻳﻰ؟ ﮔﻔﺖ: ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻧﮕﺮﻳﻢ ﻛﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﻯ ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﺑﻤﻴﺮﺩ ﻭ ﭘﺸﺖ ﺑﺸﻜﻨﺪ.
ﻣﺎﺩﺭ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﭼﺮﺍ ﻣﻰ ﮔﺮﻳﻰ؟ ﮔﻔﺖ: ﺍﻣﻴﺪ ﻣﻰ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺩﺭ ﭘﻴﺮﻯ ﺧﺪﻣﺖ ﻣﻦ ﻛﻨﻰ ﻭ ﺩﺭ ﺑﻴﻤﺎﺭﻯ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺑﺎﻟﻴﻦ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﻰ.
ﺭﻭﻯ ﺳﻮﻯ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺷﻤﺎ ﭼﺮﺍ ﻣﻰ ﮔﺮﻳﻴﺪ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺯﻳﺮﺍ ﻛﻪ ﻳﺘﻴﻢ ﺷﺪﻳﻢ ﻭ ﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﺫﻟﻴﻞ ﮔﺸﺘﻴﻢ.
ﺭﻭ ﺳﻮﻯ ﻋﻴﺎﻝ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﭼﺮﺍ ﻣﻰ ﮔﺮﻳﻰ؟ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﻳﻦ ﻳﺘﻴﻤﺎﻥ ﺭﺍ؟ ﮔﻔﺖ: ﺁﻩ! ﺁﻩ! ﺷﻤﺎ ﻫﻤﻪ، ﺑﺮﺍﻯ ﺧﻮﺩ ﻣﻰ ﮔﺮﻳﻴﺪ، ﻫﻴﭽﻜﺪﺍﻡ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﻦ ﻧﻤﻰ ﮔﺮﻳﻴﺪ ﻛﻪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﭼﺸﻢ ﺗﻠﺨﻰ ﻣﺮﮒ ﺭﺍ ﻭ ﭼﻪ ﮔﻮﻳﻢ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻭ ﻛﺮﺩﺍﺭ ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ؟ ﺍﻳﻦ ﺑﮕﻔﺖ ﻭﺟﺎﻥ ﺑﻪ ﺣﻖ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﻛﺮﺩ.
🎍
🎍🎍
🎍🎍🎍🎍
📚ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻋﺎﺭﻓﺎﻥ، ﺍﺑﻮﺳﻌﻴﺪ
#مرگ
نخل پر بار در کوفه
🔻قانون مرگ
امام باقر(ع) فرمود:
يكي ازشاهان بني اسرائيل اعلام كرد: شهري مي سازم كه هيچ كس نتواند در آن عيبي بيابد فرمان داد معمارها و بناها و كارگرها مشغول شدند و آن شهر با آخرين سيستم و با تمام امكانات ساخته شد.
پس از آنكه ساختن شهر به پايان رسيد، مردم از آن شهر ديدن كردند و همه آنها به اتفاق گفتند شهري بي نظير و بي عيب است .
در اين ميان مردي نزد شاه آمد و گفت :اگر به من امان بدهي و تامين جاني داشته باشم ،عيب اين شهر را به تومي گويم . شاه گفت به توامان دادم .
آن مرد گفت ،اين شهر دو عيب دارد:
1-صاحبش مي ميرد .
2-اين شهر سرانجام بعد از تو خراب مي شود .
شاه فكري كرد و گفت :چه عيبي بالاتر از اين دو عيب ،سپس به آن مرد گفت به نظر تو چه كنم ؟
آن مرد گفت : شهري بساز كه باقي بماند و ويران نشود و تو نيز در آن هميشه جوان باشي و پيري به سراغت نيايد و آن شهر بهشت است .
شاه جريان را به همسرش گفت ،همسرش فكري كرد و گفت :در ميان همه افراد كشور،تنها همين مرد، راست گفته است.
📚بحارالانوار ،جلد14،ص 478
#مرگ
#بهشت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر میخواهیم یک دنیا «آرامش و رهایی از این دنیا» به خودمان هدیه کنیم و برای ساعاتی از تمام دغدغه ها، نگرانیها و حرص و جوش خوردن های این دنیای فانی، رها و کنده شویم، با دقت به محتوای این شعر پرمغز گوش کنیم ...
بسم الله ...
#یاد_مرگ
#مرگ
#قبرستان
─┅═ೋ❅❅ೋ═┅─
لینک کانال «حرف حساب» در ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/307953861Cd71679ef85
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش باور بکنیم
کاش اندیشه کنیم
معنی واقعی آمدن و رفتن چیست
#مرگ
💢شب اول قبر
همسـر ملانصـرالدین از او پرسید:«پس از مـرگ چه بلایی به سـرمان می آورنـد؟»
ملا پاسخ داد:«هنوز نمـرده ام و از آن دنیـا بیخـبر هستـم ؛ ولی امشب برایـت خـبر میآورم.»
یک راست رفت سمت قبـرستـان. در یکی از قبرهای آخـر قبرستان خـوابید. خواب داشت بر چشم های ملا غلبه میـکرد؛ولی خـبری از نکـیر و منـکر نبود.
چند نفـری با اسب و قاطـر به سمت روستا میآمدند.
با صـدای پای قاطـرها ، ملا از خواب پرید و گمان کرد که نکیـر و منکـر دارنـد میآیند.
وحشت زده از قـبر بیـرون پـرید.
بیرون پـریدن او همان و رم کردن اسب هـا و قاطـر ها همان!!
قاطر سواران که به زمین خورده بودنـد تا چشمشان به ملا افتـاد،او را به باد کتک گرفتند.
ملا با سرو صورت زخمی به خانه بـرگشت...
خانمش پرسیـد:
«از عــالـم قـبر چـه خبـر؟!»
گفت:
«خـبری نبـود ؛ ولی این را فهمـیدم که اگــر قاطــر کـسی را رم نـدهـی ، کاری با تـو نـدارند!!
واقعیت همین است .
اگـر نان کـسی را نبـریده باشیـم ،
اگـر آب در شیر نکـرده باشیـم ،
اگـر با آبروی دیگران بـازی نکـرده باشـیم ،
اگـر جنس نامرغـوب را به جای جنـس مرغوب به مشتـری نداده باشـیم ،
اگر به زیردستـان خود ستـم نکـرده باشیـم ،
و اگـر بندگـی خــدا را کـرده باشیـم،
هیـچ دلیـلی بـرای ترس از مـرگ وجود ندارد !!
خدایا آخر عاقبت ما را ختم بخیر کن🤲✨
#مرگ
#ترس_از_مرگ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه توی دنیا، این ۳ تا بلا نبود، انسانها اونقدر مغرور میشدند که دیگه حتی خدا رو هم بندگی نمی کردند.
#بلا #فقر #بیماری #مرگ
─┅═ೋ❅❅ೋ═┅─
لینک کانال «حرف حساب» در ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/307953861Cd71679ef85