eitaa logo
نقاش فقیر
227 دنبال‌کننده
12 عکس
0 ویدیو
5 فایل
فتح دنیا آرزوی سال های نوجوانی من بود. امپراتوری تصوراتم شرق و غرب نداشت و ماسوا را به خدمت خود می پنداشتم... تا اینکه طلبه شدم. و همه چیز به هم ریخت. تلگرام / اینستاگرام: naghashefaghir@ وبلاگ: naghashefaghir.blogfa.com
مشاهده در ایتا
دانلود
یا صاحب الزمان instagram.com/naghashefaghir
این تک بیت رو از شعر زیبا و غنی شاعر عزیز انتخاب کردم. شعر بلندی که برای سینه زنی در هیئت سروده شده / https://bit.ly/31DHYuJ
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر روز، هر سرزمین @naghashefaghir_ir
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر روز، هر سرزمین @naghashefaghir_ir
🔹آیت الله حائری شیرازی (رحمت الله علیه) 🔸 امام حسین علیه السلام در شب عاشورا یک جور سخن گفت و در روز عاشورا یک جور دیگر. شب عاشورا، سخن از «نمی‌خواهم، احتیاج ندارم، بروید، بیعتم را برداشتم» بود. روز عاشورا می‌گوید: «بیائید به من کمک کنید، آیا یاور و مددکاری هست؟ هل من ناصر ینصرنی؟» 🔸 شب صحبت می‌کند تا مبادا خبیثی در بین طیّب‌ها باشد، و روز سخن می‌گوید تا مبادا طیّبی در بین خبیث‌ها مانده باشد. 🔸 شب غربال می‌کند تا فقط «صالحان» بمانند و روز غربال می‌کند تا فقط «اشقیاء» در مقابل او ایستاده باشند. @haerishirazi
🚩 ترکت الخلق طرّا فی هواکا 🚩 و ایتمت العیال لکی اراکا 🚩 فلو قطّعتنی اربا فاربا 🚩 لما حنّ الفؤاد الی سواکا «مردم را تماما به هوای تو ترک گفتم و [راضی شدم] فرزندانم یتیم گردند تا تو را ملاقات کنم.» «اگر مرا در راه عشق [خود] قطعه قطعه کنی، دلم [ذره ای] به سوی غیر تو تمایل پیدا نمی کند.»
به رنگ الله سحرگاه عجیبی بود. من از خواب ناز بیدار شده بودم و زیر لحاف گرمم، خبرت را می خواندم. تو در سرما، تکه هایت پخش زمین، "خدایا قبولم کن" می خواندی... مرا ببخش ولی بی اختیار خوشحال شدم. دست خودم نبود. چرا که می دانستم صبح و شب همین را می خواستی. من موشکِ عدو را نمی دیدیم. سهم او کوچک بود. من دست خدا را دیدم که تو را بالأخره قبول کرد. چرا خوشحال نشوم؟ این پاسخم به همسرم بود که از آرامش و رضایتم تعجب می کرد. من برای -زبانم لال- جاماندنم... شیون می کشم، ولی برای تو خوشحال شدم. و برای انسان. من همه توفیقاتی که از خونت خواهد جوشید را در آن لحظه دیدم و نمی دانستم حیاتت زیباتر است یا مماتت. حضورت سودمندتر است یا شهادت مظلومانه ات... در آن لحظات افسانه ای، حماسه ات به قدری زیبا بود که در کلمات نمی گنجید. چشمم به چشمان آرامت بود. گوشم به ترانه ای که در تمام کوچه ها پیچیده بود... شاید صدای مرحوم عزیزی بود می خواند: "هر جا از عاشقی بپرسید عشق چیست؟ تنها به زخمهای خود اشاره می کند. عشق، ترجمه زخم است. عشق، حاشیه انسان بر کتاب آفرینش است..." مرا ببخش ولی از آن سحر به بعد، چیزی برایت ننوشتم. دست خودم نبود. بوی ظهور مستم کرده بود. تا روزها، همه چیز خیره کننده بود. فقط آرام نگاه می کردم و می بوییدم و لذت می بردم. بوی مُشکت، معجزه بود. چشمان خیس مردم به رنگ الله بود. وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً شاید ثمره اصلی شهادتت، تغییر ما بود. تا روزها، بعضی چون حقیر، دلمان زنده می شد و گریه می کردیم که با خود چه کردیم... ما فولاد آبدیده نبودیم. ناخالصی ها زیاد بود. ما آمَنوا بودیم نه آمِنوا. خدا هم از لطف و رحمتش، امتحانات زیادی برایمان مقرر کرد تا مثل تو شویم و تا بالاتر... دیدی که بر ما چه سخت گذشت. از پرکشیدن خودت... تا چند ده کشته در تشییع... تا حادثه دلخراش صبح پیروزی، که همچون امتحانی عظیم، خانواده هایی را عزادار، دل ها را خون، کام ها را تلخ و همرزمان خودت را شرمنده و اهل دقت را به فکر فرو برد... تا زخم زبان و جنگ روانی دشمن... تا جنگ برای کشتن و خاک کردن امید... تا خیانت و خودخواهی عده ای از ما در فضای اجتماعی و اقتصادی... هیچ یک یاد و راه تو را در دل ما سرد نکرد. سخت بود ولی صبر کردیم. جملگی فرصت هایی برای آبدیده شدن یا وارفتن و عقب ماندن بود. من جوانم ولی مثل خودت، سال هاست فرزند این انقلابم. مرید مکتب امام مرحومم. همان مکتب خودت که سربازش بودی، مکتب امیرت، مکتب قرآن، مکتب ناب محمدی. خدا را شاهد می گیرم بعد از تو، شِکوه ناعادلانه نکردم. از آینده نترسیدم. ذره ای ناامید نشدم تا از ربوبیت عزیزی که مجنونش بودی، غفلت نکنم. تا از ریسمان "حسبی الله" جدا نشوم. حالا که به "دو بهترین" رسیدی، برای همه ما دعای "بهترین" کن. "همه‌"یی که با تقسیم ظاهری و فرقه‌‏ای آن مخالف بودی. ۱۳ دی ۱۳۹۹ | اولین سالگرد وصال شهید سپهبد ، قهرمان ما و فرزندان ما @naghashefaghir
و کيف تری ليلي... @naghashefaghir_ir