eitaa logo
قصه و نقاشی و کاردستی و بازی و ایده کودکانه
8.6هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
9هزار ویدیو
1.3هزار فایل
#قصه ها و کلیپ های کودکانه ایده و #نقاشی و #کاردستی #دستورزی مورد استفاده در پایه ابتدایی قابل استفاده برای معلمان و اولیا و دانش آموزان
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایده جالب ضرب برای کلاس چهارم و پنجم😉 ریاضی✖️ ✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @naghashi_ghese
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
افزایش دقت و هماهنگی و روحیه بازی گروهی در بچه ها😊 🏀 ✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @naghashi_ghese
برای اینکه کودک و نوجوانی مستقل داشته باشیم؛ ضمن تلاش برای دور نگه داشتن آنها از یاس و ناامیدی، باید روح امید و کوشش و خلاقیت را در آنها بپرورانیم و به جای سرکوب و تحقیر فرزندانمان از تحقق رویاهایشان حمایت کنیم. 💠 کودک: می خوام وقتی بزرگ شدم خلبان بشم ❌ پدر تحقیرکننده: با این نمرات ریاضی دورش رو خط بکش. ✅ پدر امیدبخش: البته که اگر تلاشتو بکنی، حتما میتونی. هم یاد بگیریم😉 ✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @naghashi_ghese
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با ما ریاضی آسان می شود😉جمع و تفریق رنگی رنگی😊برای کلاس اول دوم پیش دبستانی آموزشی🤓📖 ✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @naghashi_ghese
گل-مغرور.mp3
11.6M
گل مغرور🌺 صوتی🎼 ✅ یه کانال پر از داستانهای صوتی کودکانه🧑‍🎄 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @ghesehayekoodakaneeh
SalamSalam.mp3
622.4K
سلام سلام😊 🎼 ✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @naghashi_ghese
در قرآن سورۀ  توحید به،معنای یکتاپرستی است.همون طور که ما شناسنامه ای داریم که اسم وفامیلمون ونام پدر و مادرمون در اون نوشته شده .سوره ی توحید هم شناسنامه ی خداوندِو دراون نوشته شده که خداوند فرزندی نداره.و بچه ی کسی هم نیست یعنی(خداوند) پدر ومادر نداره بچه های گلم بهترِ بدونید که خداوند مانند ما که برای کوچکترین کارهامون به خداوند ودیگران محتاجیم. هرگز به کمک بنده هاش نیازی نداره با توجه به آیه آخر ما هرچقدربگردیم و جستجو کنیم هیچکس را همانند خداوند اینقدرخوب و عزیز و مهربان نمیتوانیم پیدا کنیم پس بهترِ به خاطر همه ویژگی های که فقط به ما داده شده همیشه از خداوند تشکر کنیم و قدردان نعمت هایش باشیم. احد:یکتا صمد:بی نیاز لم یلد:بچه ندارد ولم یولد:بچه کسی نیست ✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @naghashi_ghese
شکل های مشابه را با خط به هم وصل کنید. ✔️ مناسب سنین ۳ تا ۵ سال ✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @naghashi_ghese
‌ ‌ 🔴 چی تو کیسه است؟! 💙تشخیص دادن اشیاء تنها از طریق لمس کردن با انگشتان، مهارتی است که علاقه ی بچه‌ها را به خود جلب می‌کند. فکر کنید که با داشتن انگشتان حساس، پیدا کردن یک‌ چیز گمشده در پشت کمد، چقدر راحت است. 💟 گروه سنی : یک تا سه سال 💟 هدف از بازی : قدرت تمرکز کودک 💟 لوازم مورد نیاز : یک کیسه ی پارچه ای تمیز ، انواعی از چیزهای معمول در خانه مثل: مداد، چراغ‌قوه، پرتقال، شانه، برس، قاشق، چنگال، و ... 💟 روش انجام بازی: 💙یک شیء را درون کیسه پنهان کنید و از کودک بخواهید که آن را لمس کند و آنچه را که درون کیسه است، بدون دیدن تشخیص دهد. 💙کودک فقط بیرون کیسه را لمس کند، سپس آنچه را که درون آن است، تشخیص دهد. به کودکتان اجازه دهید که چیزهایی را جمع کند و یکی از آن‌ها را درون جوراب بگذارد تا شما آن را حدس بزنید. 🔹آنچه یاد گرفته می‌شود کودکان یاد می‌گیرند که بر اطلاعاتی که توسط انگشتان خود به دست می‌آورند، کنند. سپس این اطلاعات به مغز فرستاده می‌شوند. هنگامی‌که اشیاء را لمس می‌کنند از توجه گسترده خود برای بررسی کردن محیط و یافتن چیزهایی با بافت و اندازه ی مناسب استفاده ✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @naghashi_ghese
✔️ مناسب ۴ تا ۶ سال ✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @naghashi_ghese
ایده تزیین دیوار مهد کودک ✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @naghashi_ghese
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شناخت حالت های مختلف چهره ✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @naghashi_ghese
بزغاله خجالتی توی یک ک گله بز، یه بزغاله خجالتی بود که خیلی آروم و سر به زیر بود. وقتی همه بزغاله ها بازی و سر و صدا راه می انداختند اون فقط  یک گوشه می ایستاد و نگاه می کرد. وقتی گله بزغاله ها به یه برکه ی آب می رسید، بزغاله های شاد و شیطون برای خوردن آب می دویدند سمت برکه و حسابی آب می خوردند و آب بازی می کردند. اما بزغاله ی خجالتی اینقدر صبر می کرد تا همه بزغاله ها از کنار برکه برن بعد خودش تنهایی بره آب بخوره. بعضی وقتا از بس دیر می کرد، گله به سمت دهکده به راه می آفتاد و اون دیگه وقت آب خوردن رو از دست می داد. این جوری اون خیلی خودشو اذیت می کرد. چوپان مهربان گله بارها و بارها به بزغاله خجالتی گفته بود که باید رفتارشو عوض کند. اما بزغاله خجالتی هیچ جوابی نمی داد و باز هم همان خجالتی رفتار می کرد. یک روز صبح وقتی گله می خواست برای چرا به دشت و صحرا برود، بزغاله ی خجالتی موقع رفتن زمین خورد و یکم پاش درد گرفت. به همین خاطر نتونست مثل هر روز خودشو به گله برساند. اون توی خانه جا ماند اما خجالت می کشید که صدا بزنه من جا ماندم صبر کنید تا منم برسم. وقتی به نزدیک در رسید دید که همه رفتند و تنها توی خانه مانده. اینجوری مجبور بود تا شب تنها و گرسنه بماند. چوپان گله در طول راه متوجه شد که بزغاله خجالتی با آنها نیامده، به خاطر همین سگ گله را فرستاد تا به خانه برگرده و بزغاله را با خودش بیاورد. اما اول درگوش سگ  یک چیزهایی گفت و بعد آن را راهی خانه کرد. سگ گله به خانه برگشت و یک گوشه گرفت خوابید. بزغاله خجالتی دل تو دلش نبود. باخودش فکر می کرد مگه سگ گله به خاطر اون برنگشته، پس حالا چرا گرفته خوابیده. دلش می خواست با او حرف بزند اما خجالت می کشید. یک کم اطراف آن راه رفت و منتظر ماند، اما سگ اهمیتی نمی داد. بلاخره صبر او سر آمد و رفت جلو و به سگ گفت ببخشید من امروز جا ماندم می شه من رو ببرید به گله برسانید؟ سگ خندید و گفت البته که می شه. اما من تند تند راه میرم می تونی بهم برسی؟ چوپان مهربان چشم به جاده دوخته بود و منتظر آنها بود که یک دفعه دید بزغاله خجالتی دارد می دود و می آید و سگ گله هم با کمی فاصله پشت سرش می آید مثل اینکه با هم دوست شده بودند. آنها با هم  حرف می زدن و می خندیدن. چوپان گله لبخندی زد و گفت امیدوارم بزغاله خجالتی همین طور ادامه بده تا یک بزغاله شاد و شنگول شود. ✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @naghashi_ghese
✔️ مناسب ۳ سال به بالا ✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @naghashi_ghese
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به وسله بادکنک و لیوان یکبار مصرف بازی جذاب نشانه گیری انجام دهید. ✔️ مناسب ۳ سال به بالا ✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @naghashi_ghese
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔️ مناسب ۲ تا ۶ سال (کودکان زیر ۶ سال ) ✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @naghashi_ghese
✅ منظور از بازی با کودک، فعالیتی پر از لذت و کم هدف است. 🔵شرایط بازی: 1️⃣ بدون غر و لند 2️⃣ بدون آموزش 3️⃣ بدون دستور 4️⃣ بدون وضع قانون (تنها دو قانون در بازی وجود دارد : 👇👇 ۱- به همدیگر آسیب نرسانیم. ۲- وسایل را خراب نکنیم). 🔻اگر کودک در بازی تقلب کند👇 ✅ بهتر است در ساعاتی به غیر از ساعات بازی آموزشهای لازم را به او بدهیم. ✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @naghashi_ghese
✅ مجله کودکانه فیلم،قصه،کلیپ ومطالب جالب در مورد فرشته های کوچولو آنچه شما دوست دارید 🧑‍🎄 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @koodaks
#کاربرگ_ریاضی #شناخت_جهت_ها #دقت_تمرکز #افزایش_مهارت_دیداری ✔️ مناسب ۳ تا ۷ سال ✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @naghashi_ghese #کاردستی #هنر #آموزش
✂️ قیچی مهربان روزی روزگاری در یک مزرعه، تعدادی گوسفند با مرغ و خروس و اردک‌ها در کنار هم به خوبی زندگی می‌کردند. در یک صبح بهاری که گوسفندها در حال خوردن علف و چرا در مزرعه بودند، یکی از گوسفندها به بقیه گفت: امروز چقدر هوا گرم شده.. من که دیگه نمیخوام زیر نور خورشید باشم، دارم میرم تو سایه.. یکی از اردکها که در حال آب بازی و شنا بود، گفت: ولی به نظر من که هوا خیلی خوبه.. من که دارم از آب بازی زیر نور خورشید، لذت میبرم! اون روز گذشت. فردا گوسفندها و مرغ و خروس و اردک ها دیدند که صاحب مزرعه و پسرش، با یک قیچی بزرگ به سمت طویله می‌روند. همه ترسیده بودند. یکی از مرغ ها گفت: چه قیچی بزرگ وحشتناکی! یعنی میخواد با این چه بلایی سر گوسفندها بیاره؟ در همین حال، صاحب مزرعه یکی از گوسفندها رو گرفت و از طویله بیرون آورد، گوسفند از ترس بع بع می‌کرد ولی پسر صاحب مزرعه اون رو محکم گرفت. آقای صاحب مزرعه هم با لبخند، دستی روی سر گوسفند کشید و گفت: نترس گوسفند عزیزم، کارت ندارم، میخوام راحتت کنم. و شروع کرد به چیدن پشمهای گوسفند که بلند شده بودند. بعد از تمام شدن کار، گوسفند که سبک شده بود و دیگر گرمش نبود، شروع کرد به جست و خیزکردن و بع بع کردن. گوسفندهای دیگر وقتی خوشحالی او را دیدند به در طویله هجوم آوردند تا گوسفند بعدی آنها باشند! بعد از تمام شدن چیدن پشم های گوسفندان، صاحب مزرعه پشمها را جمع کرد و با خوشحالی به پسرش گفت: ببین پسرم، این زمستان، گوسفندها با این پشمها گرم بودند، زمستان سال بعد، ما با لباسهایی که از این پشمها تهیه می کنیم، گرم خواهیم بود! ✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @naghashi_ghese
ایده درست کردن کاردستی قورباغه با چوب بستنی ✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @naghashi_ghese
ایده نقاشی با اثر انگشت دايناسور، جوجه، قورباغه و پنگوئن ✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @naghashi_ghese