eitaa logo
آموزش نقاشی کودکان 🎨
2.5هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
2.1هزار ویدیو
7 فایل
نقاشی می تواند مهارت تصمیم گیری کودکان را تقویت کند. آموزش نقاشی مجازی با ارائه مدرک معتبر در پایان دوره کانال نقاشی عمومی ثبت نام 👈 @maysa_90 ☟ تبلیغات ☟ https://eitaa.com/joinchat/2825257787C55cf018383
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبح است ، سلام، روزتان عطراگین احوال شما ، بخت شما شعر آذین دور از تن نازنینان هرچه بدی است حق پشت و پناهتان مداوم ، آمین 🌼ســــــــــــلام🙋‍♂ 🌺صبح زیباتون بخیر و نیکی   🌼صبحتون شاد و پرانرژی 🌺روزتون معطر به نور الهی 🌼سر آغاز روز تون 🌺سرشار ازعشق و شـادی 🌼و خبرهای  خوش و عالی 🌼دلتون شــــــاد 🌺و زندگیــــتون آرام 🌼 چهارشنبه تــون زیبــا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترانه زیبای خونه ی مادربزرگه😘 👩‍🎨👨‍🎨 ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌═════‌‌‌‌🎨𝓟𝓪𝓻𝓲𝓶𝓪𝓱 🎨═════ 🖌️ @naghashiparimah🖌️ ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌═════‌‌‌‌🎨𝓟𝓪𝓻𝓲𝓶𝓪𝓱 🎨════
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش کاردستی با مقوا کرم متحرک 👩‍🎨👨‍🎨 ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌═════‌‌‌‌🎨𝓟𝓪𝓻𝓲𝓶𝓪𝓱 🎨═════ 🖌️ @naghashiparimah🖌️ ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌═════‌‌‌‌🎨𝓟𝓪𝓻𝓲𝓶𝓪𝓱 🎨════
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخ جون کارتون😍 (کفش) 👩‍🎨👨‍🎨 ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌═════‌‌‌‌🎨𝓟𝓪𝓻𝓲𝓶𝓪𝓱 🎨═════ 🖌️ @naghashiparimah🖌️ ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌═════‌‌‌‌🎨𝓟𝓪𝓻𝓲𝓶𝓪𝓱 🎨════
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ضرب المثل ها رو با کلیپ های شادبه بچه ها آموزش بدین😍👌 👩‍🎨👨‍🎨 ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌═════‌‌‌‌🎨𝓟𝓪𝓻𝓲𝓶𝓪𝓱 🎨═════ 🖌️ @naghashiparimah🖌️ ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌═════‌‌‌‌🎨𝓟𝓪𝓻𝓲𝓶𝓪𝓱 🎨════
💖به نام خدای قصه های قشنگ 💖 این داستان کوتاه کودکانه ، درباره زندگی سه مورچه است که هر روز برای تهیه غذا به سختی زحمت می کشند تا اینکه یک روز یکی از آنها فکری به ذهنش می رسد و …. . سه تا مورچه با هم دوست بودن و هر روز برای تهیه غذا با هم بیرون می رفتن .اونا هرروز زحمت زیادی می کشیدن تا غذاهای سنگین رو به سمت خونه حمل کنن.🐜🐜🐜 یه روز مورچه ها یه خوراکی پیدا کردن که خیلی خوشمزه بود ولی خیلی خیلی هم سنگین بود و حملش برای اونا سخت بود. مورچه ها بعد از کلی تلاش تونستن خوراکی رو یه خورده جابجا کنن. بعد خسته شدن و هر کدوم یه گوشه روی زمین ولو شدن تا کمی استراحت کنن. یه دفعه یکی از مورچه ها صدا زد و گفت: راستی چرا ما ماشین نداریم؟چرا آدما چیزای سنگینشونو با ماشین حمل می کنن ولی ما همه چیزو باید روی دوشمون بگیریم؟🧐 حرف این مورچه انقدر عجیب بود که برای چند لحظه هر سه نفرشون ساکت شدن و توی فکر فرو رفتن .بعد هر سه تا باهم گفتن باید ماشین بسازیم.😊 ولی چطوری ؟ مورچه ها با چه وسیله ای می تونن ماشین بسازن .🧐 اونا تصمیم گرفتن اطرافو بگردن و هر وسیله ای که برای ساختن ماشین مناسبه با خودشون بیارن . هر مورچه به سمتی رفت و بعد از مدتی دوباره دور هم، کنار همون خوراکی جمع شدن.🐜🐜🐜 یکی از مورچه ها یه تخمه آفتابگردون پیدا کرده بود. که با کمک هم اونو از وسط شکستن تا برای ساختن کف ماشین ازش استفاده کنن. اون دوتا مورچه ی دیگه چیزهای گردی رو پیدا کرده بودن که می تونستن برای درست کردن چرخ ماشین ازش استفاده کنن. مورچه ها با تلاش و پشتکار بعد از یه ساعت، ماشین قشنگی برای خودشون درست کردن و خوراکیشونو توی ماشین گذاشتن و به راه افتادن .🏎 اونا اون روز به جای اینکه خوراکی شونو روی دوششون بذارن ،خودشون روی خوارکی شون نشستن و حسابی کیف کردن .😊 وقتی به خونه رسیدن مورچه های دیگه با تعجب، دوستاشون رو دیدن که با یه وسیله عجیب به خونه می اومدن. مورچه ها وقتی ماجرارو فهمیدن برای چند دقیقه با اشتیاق دست زدن و اونارو تشویق کردن.👏👏👏👏👏👏 ملکه مورچه ها اسم ماشین اونا رو ماشین مورچه ای گذاشت. حالا با کمک ماشین مورچه ای کار مورچه ها راحت تر شده و هر روز غذای زیادتری به خونه می‌آوردن...😊 👩‍🎨👨‍🎨 ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌═════‌‌‌‌🎨𝓟𝓪𝓻𝓲𝓶𝓪𝓱 🎨═════ 🖌️ @naghashiparimah🖌️ ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌═════‌‌‌‌🎨𝓟𝓪𝓻𝓲𝓶𝓪𝓱 🎨════
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃یڪ صبح خیال انگیز 🌸🍃یڪ روز خوش تابان 🌸🍃یڪ شاخه گل شادی 🌸🍃یڪ خوشه دل روشن 🌸🍃گاهي به نگاه تو 🌸🍃گاهي به نگاه من 🌸🍃آغاز خوشی باد 🌸🍃صبح گل و آيينه 🌸🍃لبخند به لبهاتون 🌸🍃دلها تهی از كينه ســـلام 🙋‍♂🌸🍃 پنجشنبه تون دلپذیر 🌸🍃
15.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیعت 👩‍🎨👨‍🎨 ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌═════‌‌‌‌🎨𝓟𝓪𝓻𝓲𝓶𝓪𝓱 🎨═════ 🖌️ @naghashiparimah🖌️ ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌═════‌‌‌‌🎨𝓟𝓪𝓻𝓲𝓶𝓪𝓱 🎨════
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎈 کلیپ نقاشی زرافه ♨️ 👩‍🎨👨‍🎨 ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌═════‌‌‌‌🎨𝓟𝓪𝓻𝓲𝓶𝓪𝓱 🎨═════ 🖌️ @naghashiparimah🖌️ ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌═════‌‌‌‌🎨𝓟𝓪𝓻𝓲𝓶𝓪𝓱 🎨════
🎈 نقاشی کاردستی با مدادتراش ♨️ 👩‍🎨👨‍🎨 ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌═════‌‌‌‌🎨𝓟𝓪𝓻𝓲𝓶𝓪𝓱 🎨═════ 🖌️ @naghashiparimah🖌️ ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌═════‌‌‌‌🎨𝓟𝓪𝓻𝓲𝓶𝓪𝓱 🎨════
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎈 کلیپ کاردستی سبد ♨️ 👩‍🎨👨‍🎨 ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌═════‌‌‌‌🎨𝓟𝓪𝓻𝓲𝓶𝓪𝓱 🎨═════ 🖌️ @naghashiparimah🖌️ ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌═════‌‌‌‌🎨𝓟𝓪𝓻𝓲𝓶𝓪𝓱 🎨════
میمون قهرمان🐵 یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربان هیچکس نبود. توی جنگل ما کنار یک رود خانه درخت بزرگی قرار داشت که خانم گنجشک و جوجه هایش در آنجا زندگی می کردند.🌳🕊 هر چه زمان گذشت جوجه ها بزرگتر می شدند و به غذای بیشتری نیاز داشتند برای همین خانم گنجشک و آقای گنجشک با هم به دنبال غذا رفتند.🐥🕊 جوجه ها تنها مانده بودند یک دفعه یک جوجه کلاغ قشنگ پر زد و روی شا خه ای نشست جوجه ها که کلاغ سیاه روندیده بودند از ترس سر هایشان را زیر پرهایشان کردند « مثلا پنهان شدند» .😮 کلاغ گفت : چرا می ترسید ؟ به من میگن کلاغ امده ام باشما دوست بشم جوجه ها که گرسنه بودند تلاش کردند کرمی راپیداکنندوبخورند خوشحال شدازاینکه شایدکلاغ بتواندبرای انها کاری کند.🐤😳 .🤗 جوجه ها که مشغول پیداکردن کرم بودن ناگهان درخت تکان خورد فوری ترسیدند و سرهاشونو لای پر هم پنهان کردند.🐤😮 یک حیوان بزرگ قوی به درخت چسبیده بود با دستانی دراز و بدن پشمالو خیلی هم با نمک و مهربون به نظر می ر سید . به جوجه ها گفت : نترسید شما که غذای من نیستید.🐒 جوجه ها گفتند : ما را چه جوری دیدی ما که مخفی شدیم . او گفت : ولی فقط شما سرتان را پنهان کرده بودید؛ بدنتان بیرون بود. جوجه های قشنگ، اسم من میمون است من نوعی حیوان درختی هستم و در همسایگی شما با خا نواده ام کنار کلبه زندگی می کنم.🐵 جوجه ها گفتند : خوش به حالت؛ می تونی همه جا بروی . میمون گفت : ولی من و همه حیوانات که بال نداریم دوست داریم مثل شما پرنده باشیم ودر آسما ن آبی و زیبای خداوند پرواز کنیم خدا نعمت بزرگ پرواز کردن را به شما داده صبر کنید بزرگتر شوید ، عجله نکنید .🐣🐵 یک مرتبه میمون دید پرنده ی شکاری به سوی جوجه ها می آید فریاد زد : خطر! میمون خود را روی لانه ی جوجه ها انداخت وباسرعت تلاش کردپرنده شکارچی ازخوددورکند🙈🙉 کلاغ که درهمان نزدیکی بودخودرابه مادرجوجه ها رساند گفت جوجه هایتان در خطر هستند زود بیائید . خانم گنجشک واقا گنجشک با کمک هم به هر زحمتی که بود پرنده ی شکاری را دور کردند .🙊🐤 میمون کمی زخمی شده بود ولی خوشحال بود که توانسته جوجه های همسایه را نجات بدهد.🐤🐵 خانم گنجشک از کلاغ میمون تشکر کرد و بعد از آن داستان شجاعت میمون در جنگل پیچید و همه او را میمون قهرمان می نامیدند.🐵🐤 👩‍🎨👨‍🎨 ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌═════‌‌‌‌🎨𝓟𝓪𝓻𝓲𝓶𝓪𝓱 🎨═════ 🖌️ @naghashiparimah🖌️ ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌═════‌‌‌‌🎨𝓟𝓪𝓻𝓲𝓶𝓪𝓱 🎨════
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ🍃 خدایا نام تو آرامش لحظه‌‌‌هايمان است     🌸 الهـی بـه امیـد تــو 🌸 امروز جمعه 🔹21 اردیبهشت 1403 🔹اول ذی القعده 1445 🔹10 مه 2024 صدمرتبه اللهم صل علی محمد وال محمد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹این گلهای زیبا ❤️تقدیم به 🌹دختران ❤️سرزمینم 🌹روز دختر ❤️و میلاد باسعادت 🌹حضرت معصومه (ع) ❤️ بر همگان 🌹مبارک باد
49.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎈 کارتون جیکو چان ♨️ 👩‍🎨👨‍🎨 ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌═════‌‌‌‌🎨𝓟𝓪𝓻𝓲𝓶𝓪𝓱 🎨═════ 🖌️ @naghashiparimah🖌️ ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌═════‌‌‌‌🎨𝓟𝓪𝓻𝓲𝓶𝓪𝓱 🎨════
22.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👭آخ جون کارتون😍 آخ دندونم 👩‍🎨👨‍🎨 ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌═════‌‌‌‌🎨𝓟𝓪𝓻𝓲𝓶𝓪𝓱 🎨═════ 🖌️ @naghashiparimah🖌️ ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌═════‌‌‌‌🎨𝓟𝓪𝓻𝓲𝓶𝓪𝓱 🎨════
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقاشی گل آفتابگردان 👩‍🎨👨‍🎨 ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌═════‌‌‌‌🎨𝓟𝓪𝓻𝓲𝓶𝓪𝓱 🎨═════ 🖌️ @naghashiparimah🖌️ ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌═════‌‌‌‌🎨𝓟𝓪𝓻𝓲𝓶𝓪𝓱 🎨════
🗯🐙بازار دریا🐙🗯 هشت پا خانم هشت تا پا داشت؛ اما دلش می خواست هشت تا دست هم داشته باشد. رفت بازارِ دریا، دست بخرد. توی راه شنا می کرد و بلند بلند می خواند: «من می خوام دست بخرم، هشت تا دست قشنگ بخرم. » خرچنگ صدایش را شنید و گفت: «دو تا دست می دهم، دو تا پا می گیرم. قبوله؟ » هشت پا خانم گفت: «قبوله! » و شد شش پا. شش پا خانم رفت به طرف بازار دریا و بلند بلند خواند: «من می خوام دست بخرم، شش تا دست قشنگ بخرم. » ماهی آمد و گفت: «دو تا دست می دهم، دو تا پا می گیرم. قبوله؟ » شش پا خانم گفت: «قبوله! » و شد چهارپا و رفت به طرف بازار دریا. در راه، چهارپا خانم دو تا دست از لاک پشت و دو تا دست هم از قورباغه گرفت و رسید به بازار دریا. خوش حال شد و گفت: «حالا هشت تا دست دارم. دیگر بازار نمی رم، برمی گردم خانه ام. » اما یکهو دید که دیگر هیچی پا ندارد. گفت: «وای حالا که شدم هشت دستِ بی پا! مثل این که باید بروم بازار.» هشت دست خانم، رفت توی بازار و بلند بلند خواند: «من می خوام پا بخرم. هشت تا پای قشنگ بخرم.»‍ 🗯🐙بازار دریا🐙🗯 هشت پا خانم هشت تا پا داشت؛ اما دلش می خواست هشت تا دست هم داشته باشد. رفت بازارِ دریا، دست بخرد. توی راه شنا می کرد و بلند بلند می خواند: «من می خوام دست بخرم، هشت تا دست قشنگ بخرم. » خرچنگ صدایش را شنید و گفت: «دو تا دست می دهم، دو تا پا می گیرم. قبوله؟ » هشت پا خانم گفت: «قبوله! » و شد شش پا. شش پا خانم رفت به طرف بازار دریا و بلند بلند خواند: «من می خوام دست بخرم، شش تا دست قشنگ بخرم. » ماهی آمد و گفت: «دو تا دست می دهم، دو تا پا می گیرم. قبوله؟ » شش پا خانم گفت: «قبوله! » و شد چهارپا و رفت به طرف بازار دریا. در راه، چهارپا خانم دو تا دست از لاک پشت و دو تا دست هم از قورباغه گرفت و رسید به بازار دریا. خوش حال شد و گفت: «حالا هشت تا دست دارم. دیگر بازار نمی رم، برمی گردم خانه ام. » اما یکهو دید که دیگر هیچی پا ندارد. گفت: «وای حالا که شدم هشت دستِ بی پا! مثل این که باید بروم بازار.» هشت دست خانم، رفت توی بازار و بلند بلند خواند: «من می خوام پا بخرم. هشت تا پای قشنگ بخرم.» 👩‍🎨👨‍🎨 ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌═════‌‌‌‌🎨𝓟𝓪𝓻𝓲𝓶𝓪𝓱 🎨═════ 🖌️ @naghashiparimah🖌️ ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌═════‌‌‌‌🎨𝓟𝓪𝓻𝓲𝓶𝓪𝓱 🎨════
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از دریچه های روشن🌸 صبح عبورکن☀️ چشم ها را باز کن و سلام کن به آغازی دوباره✋ سلام دوستان عزیزم💓 شروع هفتـه تون شاد و زندگیتون پراز عطر🌸 خوش مهربانی💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازی رنگ ها با کمک نی 👩‍🎨👨‍🎨 ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌═════‌‌‌‌🎨𝓟𝓪𝓻𝓲𝓶𝓪𝓱 🎨═════ 🖌️ @naghashiparimah🖌️ ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌═════‌‌‌‌🎨𝓟𝓪𝓻𝓲𝓶𝓪𝓱 🎨════
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زنگ نقاشی🖍 یک خرگوش خوشگل و تپل بکش😘😁 👩‍🎨👨‍🎨 ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌═════‌‌‌‌🎨𝓟𝓪𝓻𝓲𝓶𝓪𝓱 🎨═════ 🖌️ @naghashiparimah🖌️ ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌═════‌‌‌‌🎨𝓟𝓪𝓻𝓲𝓶𝓪𝓱 🎨════
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نی‌نی کوچولو 👩‍🎨👨‍🎨 ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌═════‌‌‌‌🎨𝓟𝓪𝓻𝓲𝓶𝓪𝓱 🎨═════ 🖌️ @naghashiparimah🖌️ ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌═════‌‌‌‌🎨𝓟𝓪𝓻𝓲𝓶𝓪𝓱 🎨════
🐟🐠🐟سه ماهی(قصه کودکانه) 🐟🐠🐟آبگير كوچكي ، سه ماهي زندگي مي كردند . ماهي سبز ، زرنگ و باهوش بود ، ماهي نارنجي ، هوش كمتري داشت و ماهي قرمز ، كودن و كم عقل بود . 🐟🐠🐟يك روز دو ماهيگير از كنار آبگير عبور كردند و قرار گذاشتند كه تور خود را بياورند تا ماهيها را بگيرند . سه ماهي حرفهاي ماهيگيران را شنيدند . 🐟🐠🐟ماهي سبز ، كه زرنگ و باهوش بود بدون اينكه وقت را از دست بدهد از راه باريكي كه آبگير را به جوي آبي وصل مي كرد ، فرار كرد .فردا ماهيگيران رسيدند و راه آبگير را بستند . 🐟🐠🐟ماهي نارنجي كه تازه متوجه خطر شد ، پيش خودش گفت ، اگر زودتر فكر عاقلانه اي نكنم بدست ماهيگيران اسير مي شوم . پس خودش را به مردن زد و روي سطح آب آمد . 🐟🐠🐟يكي از ماهيگيران كه فكر كرد اين ماهي مرده است ، او را از داخل آبگير گرفت و به طرف جوي آب پرت كرد ، و ماهي از اين فرصت استفاده كرد و فرار كرد . 🐟🐠🐟ماهي قرمز كه از عقل و فكر خود به موقع استفاده نكرد ، آنقدر به اين طرف و آنطرف رفت تا در دام ماهيگيران افتاد 👩‍🎨👨‍🎨 ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌═════‌‌‌‌🎨𝓟𝓪𝓻𝓲𝓶𝓪𝓱 🎨═════ 🖌️ @naghashiparimah🖌️ ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌═════‌‌‌‌🎨𝓟𝓪𝓻𝓲𝓶𝓪𝓱 🎨════
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا