10.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تفسیر متفاوت آیت الله حیدری درباره آیه "الرجال قوامون علی النساء"
🔅 زنان امروزی به دلیل رشد فکری و فرهنگی، در مقایسه با گذشته، حق بیشتری در تصمیم گیری های فردی، خانوادگی و اجتماعی دارند
@Naghde_elhad
❓آیا شرکت در عزاداری محرم افراد را افسرده می کند؟
دکتر سید علی مرعشی عضو هیئت علمی دانشگاه شهید چمران اهواز در مصاحبه ای که با ایرنا داشت، در پاسخ به این سؤال که "آیا این ادعا که شرکت در عزاداری محرم افراد را افسرده می کند آیا مبنایی از صحت دارد یا خیر؟" چنین گفت:
✅ در پژوهشی که در این زمینه انجام دادیم به افرادی که در آیین عزای امام حسین (ع) شرکت می کردند و کسانی که شرکت نمیکردند (به عنوان گروه شاهد) پیش از شروع دهه اول محرم پرسشنامه افسردگی 'بک' داده شد و پس از پایان دهه اول محرم دوباره هر دو گروه مورد آزمون قرار گرفتند (پیشآزمون ـ پسآزمون).
عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز در ادامه بیان کرد: بر اساس نتایج این پژوهش، مقایسه میانگین نمره افسردگی 2 گروه در تحلیل واریانس، در میان شرکتکنندگان، کسانی که افسردگی نداشتند پس از عزاداری هم افسرده نشدند، و نمره افسردگی افراد افسرده پس از شرکت در آیین عزای امام حسین (ع) کاهش یافته و میانگین آن به زیر حد طبیعی رسیده بود.
وی گفت: بنابراین فرض افسرده شدن به دلیل شرکت در عزاداری محرم رد، و بلکه خلاف آن تایید شد به این معنی که شرکت در عزاداری محرم برای سلامت روانی مفید است و سبب کاهش افسردگی یا بهبود آن میشود.
مرعشی بیان کرد: اما چگونه شرکت در یک جلسه غم انگیز باعث کاهش افسردگی می شود؟ این جلسات چه فرقی با بقیه جلسات غمانگیز دارند؟
این پزشک و متخصص روانشناسی با اشاره به 6 مکانیزم پیشنهادی بر اساس مکانیزم های مورد قبول در مکاتب روانشناسی عرفی بیان کرد: از جمله این مکانیزم ها این است که افراد، برون ریزی یا تخلیه هیجانی می کنند و این باعث می شود هیجانات منفی باقیمانده تقلیل یابد. همچنین اگر کسی احساس گناه حلنشدهای دارد، ممکن است گرایش به افسردگی پیدا کند اما با شرکت در عزاداری و امید به رحمت خدا، این امید احساس گناه را تا حدی خنثی و افسردگی را برطرف می کند.
مرعشی افزود: یکی از دلایل افسردگی احساس تنهایی است؛ شرکت در آیین عزاداری امام حسین (ع) همراه با خیل عظیمی از افراد باعث می شود فرد خودش را تنها نبیند و خود را عضو یک گروه منسجم بزرگی بنام گروه عزاداران امام حسین (ع) تلقی کند و به این ترتیب احساس حمایت اجتماعی می کند.
همچنین از دیگر مکانیزم های پیشنهادی این است که ضعف سرمایههای معنوی سبب افزایش آسیبپذیری روانی از جمله استعداد افسردگی میشود؛ در عزاداری سیدالشهدا (ع)، حجم بالایی از سرمایههای معنوی قابل اکتساب است.
وی بیان کرد: افراد افسرده یا در معرض ابتلا به افسردگی، در آیین عزاداری حسینی این فرصت را مییابند تا مصایب خود را با مصایب امامشان که او را از خود بهتر میدانند مقایسه کرده و از دیدگاه شناختی بزرگنمایی مصایب خود را متوقف کنند. آنها در این روند متوجه میشوند که عزیزتر از آنها در درگاه خداوند تعالی مشکلات بزرگتری داشته است و این تحمل مشکلات را برای عزاداران آسان میکند.
این پزشک و متخصص روانشناسی با بیان اینکه یکی از دلایل افسردگی احساس پوچی، بیهدفی و بی معنایی است ادامه داد: در آیین سوگواری سیدالشهدا (ع)، فرد این فرصت را مییابد تا همسو با ایشان زندگی پرمعناتر و هدفمندتری را شروع کند و به این ترتیب از افسردگی فاصله میگیرد.
نتایج پژوهش مذکور در مجله دستاوردهای روانشناختی دانشگاه شهید چمران اهواز دوره چهارم شماره یک سال 1392 چاپ و منتشر شده است.
www.irna.ir/fa/News/83029018
نقد الحاد و آتئیسم
🆔 @Naghde_elhad
8.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عشق و آگاهی امام حسین (ع)
در بیان استاد #دینانی
🆔 @naghde_elhad
🔺 شناخت ملحد حقیقت جو از ملحد معاند، کار ساده ای نیست!
آیت الله حیدری همچنین این نکته را هم می افزایند که شناخت و تمایز این دو از یکدیگر هم کار ساده ای نیست؛ چرا که این یک مسألۀ درونی است و انسان ها به راحتی نمی توانند از قلب و لایه های درونی ضمیر انسان های دیگر باخبر شوند؛ لذا در غالب موارد این خداوند است که در قیامت مشخص می کند کدام یک از ملحدین، جزو دستۀ اول قرار گرفته و نجات می یابند و کدام یک در گروه دوّم جای گرفته و عذاب می شوند. مشخص کردن بین این دو دسته در موارد بسیاری خارج از عهده و توان ما انسان هاست. ما مأمور به ظاهر هستیم و اساس بحث خود با ملحدین را بر این پیش فرض انسانی و دینی می گذاریم که طرف بحث ما از دستۀ اول است؛ یعنی واقعاً به دنبال حقیقت است و حقیقت را در انکار خدا یافته، مگر اینکه عکس این مطلب ثابت شود که آن هم کار دشواری است!
🔺 منطق امام علی (علیه السلام) در مواجهه با ملحدین
لازم به ذکر است که آیت الله حیدری اساس این منطق خود را از قاعدۀ مهمّ علمی که امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه فرموده اند الهام گرفته اند: «فَلَيْسَ مَنْ طَلَبَ الْحَقَّ فَأَخْطَأَهُ كَمَنْ طَلَبَ الْبَاطِلَ فَأَدْرَكَه»؛ (کسی که طالب حقیقت بوده اما به خطا رفته، [حکمش] همچون کسی نیست که باطل را طلب نموده و ان را یافته است!) (نهج البلاغه/ حکمت 61).
همان طور که مشاهده می کنیم، در این روایت شریف بین دو گروه از کسانی که به حق دست نیافته اند، به طور واضح تفاوت گذاشته شده است:
افرادی که از ابتدا خالصانه و بدون سوء نیت طالب حق بوده و تلاش کرده اند تا انسان هایی خوب و صالح باشند اما به هر دلیل بدان دست نیافته اند، و کسانی که از همان اول به دنبال باطل، شر، زشتی و در یک کلمه در پی هوای نفس بوده اند: "أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اِتَّخَذَ إِلٰهَهُ هَوٰاه"؛ُ جاثیه/23 (آیا دیدی کسی را که خدای خود را هوای نفس خویش قرار داده است؟!).
✅ باید توجه داشت که اصولاً ورود به این نوع بحث های سنگین و پیچیدۀ علمی کار هر عالمی نیست، بلکه فقط کسانی از عهدۀ یکچنین کارهای علمی بزرگ بر می آیند که در علوم مختلف اسلامی همچون تفسیر و حدیث و منطق و فسلفه و عرفان و معرفت شناسی و غیره به مقام اجتهاد و تخصّص رسیده باشند؛ همچون علامه طباطبایی ها و شهید مطهری ها.
در این میان آیت الله سید کمال حیدری نیز یکی از معدود عالمانی است که – با تکیه بر سال ها مطالعه و تدریس و تحقیق و تألیف در علوم مختلف اسلامی - گام در این میدان پرچالش علمی گذاشته و به حکم: «الفقهاء حصون الإسلام [1]: (فقها مرزداران اسلام اند)، وظیفۀ خطیر دفاع از مرزها و سنگرهای اعتقادی ادیان الهی به ویژه دین شریف اسلام را به عهده گرفته اند. [۲]
»»»»»»»»
پی نوشت:
1- کافی، ج 1، ص 38.
2- لازم به ذکر است که کلمه "فقیه" از دیدگاه آیت الله حیدری به عالمی اطلاق می شود که هم در اصول دین (اعتقادات) به مقام اجتهاد رسیده باشد و هم در فروع دین. بر این اساس کسی که فقط در فروع دین (مسائل حلال و حرام) مجتهد است، فقیه مصطلح به معنای رایج حوزوی هست اما فقیه قرآنی نیست؛ زیرا تفقه در دین، به معنای تفقه در اصول و فروع دین به نحو توامان است و نه فقط تفقه در فروع دین از طریق علم فقه!
🆔 @naghde_elhad
نقدی بر کتاب توهم خدا ریچارد داوکینز
داوکینز در کتاب پندار خدا فصلی را به این امر اختصاص میدهد که چرا به احتمال قریب به یقین خدایی نیست. او نخست در این بخش، از برهان نامحتملی خدا با عنوان «بوئینگ 747 غایی» (the ultimate Boeing 747) سخن به میان می آورد و آن را بهترین و متقاعد ترین دلیل برای الحاد میداند. به نظر او این استدلال، استوار و پاسخ ناپذیر است. بسیار جالب میباشد که هم متألهان و هم ملحدان برای اثبات نظر خود به این برهان متوسل شده اند!
برهان میگوید که وجود امور پیچیده نمیتواند حاصل تصادف باشد. تصادفی تلقی کردن وجود امور پیچیده، مساویست با قبول ساخته شدن تصادفی هواپیمای بزرگی همچون بوئینگ 747 از آهن قراضه های داخل یک انبار. یعنی همانقدر که ساخته شدن بوئنگ ۷۴۷ از آهن قراضه ها نامحتمل هست، دقیقا همان قدر ایجاد یک امر بسیار پیچیده نیز نامحتمل میباشد.
با این فرق که متالهین با رد تصادف از این برهان نتیجه میگیرند که وجود این امور پیچیده، ناشی از خالقی هدفمند است.
از سوی دیگر، در نگاه زیست شناسانه داوکینز هر موجود پیچیده ای نتیجه تکاملی تدریجی است. با در نظر گرفتن این دو، داوکینز به این نتیجه میرسد که خدا نیز باید حاصل یک فرایند تکامل داروینی باشد!
پس داوکینز در این بخش میخواهد با پاسخ دادن به این پرسش معروف و مهم که «خدا را چه کسی آفریده است؟» به انکار وجود باری تعالی بپردازد. او با فراهم آوردن یک برهان میکوشد به مقصود خود برسد: «خدایی که قادر به طراحی هر چیزی باشد، به قدر کافی پیچیده خواهد بود»
این اشکال داوکینز، بیان دیگری از همان پرسش معروف است که «چه کسی طراح را طراحی کرده است ؟» گرچه این استدلال داوکینز ممکن است از لحاظ الاهیاتی، اشکالات پر شماری داشته باشد، ما بدون اینکه وارد به آن مباحث الاهیاتی شویم با رویکردی علم گرایانه، به اشکال «بی نهایت شدن تبیین ها» پاسخ میدهیم.
-اگر دانشمندان بتوانند نمونه مقبولی ارائه دهند که بدون نیاز به تبیین، به توضیح امور دیگر میپردازد، به راحتی استدلال داوکینز خدشه دار شده است. دانشمندان در مقابل اظهارات داوکینز «نظریه همه چیز» ( Theory of Everything) را مطرح میکند. آنان میکوشند با ارائه این نظریه (که بزرگترین مسئله فیزیک نوین است) هر چیزی را تبیین کنند. مک گراث ادامه میدهد که اگر این استدلال قدر و وزنی داشت، دانشمندان چنین تلاش گستردهای نمیکردند و در همان آغاز تمام بنیاد کارشان با طرح مسئله «هر تبیین کنندهای نیاز به تبیین دارد» فرو می ریخت. همین مقدار نشان میدهد که تبیین ناپذیر بودن یک تبیینگر، از لحاظ منطقی و ادراکی ناسازگار نیست.
📙 ن.ک: مکگراث، ص28، چاپ 2007
-گذشته از آن، این گزاره که «هر تبیین کننده ای نیاز به یک تبیین گر دیگر دارد» متوجه اشکالات فلسفی گوناگونیست. با توجه به دیدگاه فلسفه علم، باید مبادی تصدیقی هر علمی متکی به یک گزاره ای باشد که خود آن گزاره دیگر نیاز به تبیین نداشته باشد که نام آنرا گزاره اولیِ بدیهی مینامند. با نگاه نو صدرایی که علامه طباطبایی آنرا پی ریزی کرده است میتوان اینگونه گفت که؛ تمام علوم که از سنخ حصول هستند باید متکی به یک گزاره از سنخ حضور شوند.
اما در ادامه داوکینز از بسیار پیچیده بودن خدا، نامحتمل بودن وجود او را نتیجه گرفته است. مک گراث پرسشی را در پاسخ مطرح میکند که چرا هر چیزی که پیچیده است باید نامحتمل باشد؟! اگر چنین باشد، باید «نظریه همه چیز» که بسیار پیچیده تر از نظریه های کوچک تر است، از همان آغاز نامحتمل تلقی شود. در نظریه فرگشتی داوکینز نیز با اینکه به وجود آمدن انسان، بسیار بسیار نامحتمل به شمار آمده، اما با این حال انسان به ورطه هستی گام نهاده و هماکنون در حال زیستن است. استبعاد داشتن چیزی برابر با موجود نبودن آن نیست. به همین سبب، پرسش از محتمل بودن خدا را کنار بگذاریم و از بودن یا نبودن بالفعل خدا سخن بگوییم.
ر.ک: مک گراث، ۲۰۰۷، ص۲۸
-ضعف گفتار داوکینز وقتی بیشتر روشن میشود که به تبیین چیستی مفهوم خدا بپردازیم؛ داوکینز زعم کرده است که خدا یک موجود دارای ماهیت و مرکب میباشد در حالی که هیچ یک از متألهین این گفتار را ندارند، بل خدا را یک موجود در اوج بساطتت میدانند و براهینی بسیار دقیق در فلسفه های وجودی، مانند فلسفه صدرالمتالهین اقامه شده است. پس وقتی اشکال پیچیدگی گریبانگیر مفهوم خداست که آنرا یک امر مرکب و ذی اجزاء بدانیم.
goo.gl/QDquvQ
📙منابع:
1. The Dawkins Delusion? Atheist Fundamentalism and the denial of the; McGrath,Alister E., 2007
2.The Language of God; Collins, Francis S, New York, Free Press.
3. The science of God; McGrath, Alister E., 2003
4. The God Delusion, Dawkins, Richard, Oxford
5. The Blind Wathmaker, 1986, New York, Norton
6. تبیین براهینی اثبات خدا،جوادی آملی، قم، اسراء
@Naghde_elhad
تعطیلات در تاریخ
بیاییم یک بار هم منطقی بیندیشیم! به راستی از چهار قرن پیش به این سو چه اتفاقی افتاده است؟ از زمان کشف قوانین مهم نجوم چه حوادثی رخ داده است؟ جای شگفتی است که کار ساختمان آخرین معبدهای فکری ما درست زمانی به اتمام می رسد که سوبژکتیویته دکارتی در اروپا سر بر میزند و به گفته هگل روح جهان از قلمرو فرهنگهای به سر رسیده دور می شود تا در گوشه ای در اروپا پناه بگیرد.
چرا؟... بیش از چهار قرن است که ما مردمان تمدنهای آسیایی و افریقایی در تعطیلات تاریخ به سر می بریم (از استثناها می گذرم). ما همین که بنای معابد فکریمان را به سبک گوتیک به پایان رساندیم، دست از کار کشیدیم و به تماشای آنها ایستادیم. زمان را چنان در فضا متبلور ساختیم که توانستیم دیرزمانی دست از هر کوششی برداریم و فارغ از هر گونه پرسشی در بیرون زمان زندگی کنیم.
تمام طاق و رواق های شگفت انگیز فکری و همه آیینهای متافیزیک ایرانی و هندی و چینی پایان یافته بود. هم بناهای عظیم دینی ما به صورت معبدهایی باشکوه در خدمت سیر و سلوک عرفانی ساخته شده بود که قوانین جاذبه را به هیچ می گرفت.
ما همه سرمست از عشق به آفریدگار تا مرز بی خویشتنی و فراموشی خود پیش رفتیم و زمین و آدم و آثار هنری را نشانه های وصف ناپذیر جلال و عظمت خدا انگاشتیم... خواستهایش را آشکار کردیم و در قالب قوانین متبلور و تغییرناپذیر ریختیم. خواستهایش را آشکار کردیم، از همه رازهایش پرده برداشتیم و رمز زبان نامفهومش را گشودیم.
چنان به حکمت الهی راه یافتیم که هیچ چیز از دایره کنجکاوی متافیزیکی ما بر کنار نماند.
باری چندی بود که در هزارتوی نگرشهای جاودانی خود در باب آفرینش جهان همان گونه آرمیدیم که در پستوهای پیچ در پیچ خانه هامان. ما مناسک دقیق حرکات روزانه مان را از روی ساعت تجلی فیض الهی تنظیم کردیم و بدین سان، هر عملی تبدیل به آیین پرستش شد و هر گفتاری به صورت تقدیس کلام الهی درآمد.
آفریدگار را چنان با زندگانیمان درآمیختیم که دیگر نمی توانستیم فضای خصوصی مان را از فضای الوهیت بازشناسیم...
📙 ن.ک: داریوش شایگان، آمیزش افقها، ص ۲۶۸ و ۲۶۹
نقـد الحـاد و آتئیسمـْـ
@Naghde_elhad
همانگونه که میدانید طی سالهای اخیر سایتها و کانالهای آتئیستی (خداناباوران) با انتشار متنها و مقالات فراورانی در کانالهایشان در تلاش هستند که به مخاطبان القا کنند کشفیات «علمی» از جمله در کیهانشناسی، زیستشناسی و فیزیک خدا را رد کرده است و در این زمینه به ویژه به سخنان کسانی مانند هاوکینگ، لاورنس کراوس و ریچارد داوکینز رجوع کرده و هر گزاره و کشف علمی را به رد شدن خدا ربط میدهند.
بحث بر سر اینکه «علم» وجود خدا را کشف و یا رد کرده است در دیگر کشورها هم مدتی است که اوج گرفته و این موضوع همزمان شد با جنجال بر سر اینکه آیا یکی از بزرگترین و مشهورترین چهرههای علمی زندهی حال حاضر جهان یعنی "میچیو کاکو" چه نظری دربارهی خدا دارد و آیا از نظر این دانشمند علم وجود خدا را کشف و یا رد کرده است؟ تعدادی از سایتهای بزرگ خارجی مدعی بودند که این فیزیکدان و کیهانشناس مشهور جهان که از بنیانگذاران «نظریهی ریسمان»، «نظریهی جهانهای موازی و وجود جهانهای دیگر غیر از جهان ما»، «نظریهی پیدایش جهان از هیچ طبق قوانین مکانیک کوانتومی» و... است اعلام کرده است که علم وجود خدا را نشان میدهد و دیگر سایتها نیز مدعی بودند که اینچنین نیست. سرانجام
سایت "Innovation tech Today" برای پایان دادن به این موضوع و روشن شدن قضایا به سراغ خوده "میچیو کاکو" رفت و در مصاحبهای با او نظرش را در مورد علم و وجود و یا عدم وجود خدا پرسید که پاسخ این دانشمند برجسته که جزو مشهورترین دانشمندان حال حاضر جهان است دقیقا همانچیزی است که ما معتقد هستیم و آن اینکه علم همانگونه که توانایی اثبات خدا را ندارد، دقیقا همانگونه نیز توانایی رد کردن خدا را ندارد.
دقت کنید که بر خلاف جملهی کلیشهای آتئیستها مبنی بر اینکه علم نمیتواند چیزی که وجود ندارد را رد کند و این خداباوران هستند که باید برای وجود خدا اثبات ارائه دهند، میچیو کاکو اعلام میکند که دقیقا هماهنگونه که وجود داشتن خدا یک گزاره است که علم توانایی اثبات آن را ندارد، دقیقا همانگونه نیز وجود نداشتن خدا یک گزاره است که علم توانایی اثبات آن را ندارد.
عین سخنان کاکو به اختصار:
I don't think there's any one experiment that you can create to prove or disprove the existence of God.
You cannot create an experiment that disproves the existence of God.
ترجمه:
من فکر نمیکنم هیچ آزمایشی وجود داشته باشد که شما بتوانید خلق کنید برای اثبات کردن یا رد کردن وجود خدا.
شما نمیتوانید آزمایشی خلق کنید که وجود داشتن خدا را رد کند.
لینک سخنان کامل میچیو کاکو👇
https://innotechtoday.com/michio-kaku-clears-god-discovery/
مخاطبان عزیز جملاتی که کانالهای آتئیستی سالهاست تکرار میکنند، مانند:
۱. انرژی پایسته است و نه به وجود میآید و نه از بین میرود.
۲. اصل عدم قطعییت نشان میدهد همهچیز شانسی است و خدا وجود ندارد.
۳. هاوکینگ گفته است اگر به دنیای زیراتمی بروید ذراتی وجود دارند که خود به خود به وجود میآیند و از بین میروند.
۴. طبق نظریهی چندجهانی، میلیاردها جهان به غیر از جهان ما وجود دارد و این رو جهان ما شانسی است.
۵. هاوکینگ و کراوس در کتابهای خود یعنی " طرح بزرگ" و "جهانی از عدم" نشان دادهاند که جهان میتواند با توجه به قوانین کوانتومی از هیچ به وجود آید.
۶. دانشمندان منشاء هوش و آگاهی انسان در مغز را پیدا کردند و از این رو خدا وجود ندارد.
۷. همهی موجودات محصول فرگشت داروینی( انتخاب طبیعی و جهشهای تصادفی) هستند و از این رو خالقی وجود ندارد.
۸. نود و نه درصد دانشمندان فرگشت داروینی را قبول دارند.
۹. اکثر دانشمندان آتئیست(خداناباور) هستند.
۱۰. نظمی در جهان وجود ندارد و وسعت عظیم جهان و وجود میلیاردها سیاره و ستاره نشان میدهد همهچیز شانسی است پس خدا وجود ندارد.
۱۱. دانشمندان توانستند در آزمایشگاه سلول بسازند و طبق آزمایش میلر حیات شانسی روی زمین ایجاد شده است.
و سایر جملاتی که گفته و یا در آینده ممکن است بگویند و آن را به عدم وجود خدا ربط میدهند صرفا فریب است و هماهنگونه که "میچیو کاکو" بیان کرد، وجود داشتن خدا توسط علم رد شدنی نیست و علم همچین توانایی ندارد.
نقد الحـاد و آتئیسمـْـ
@Naghde_Elhad
goo.gl/GwUHAp
📙 #معرفی_کتاب
☑️ کتاب این هفته:👇
🔗 خلقت انسان
👤 دکتر یدالله سحابی
📎 موضوع: تبیین فرگشت و تطبیق آن با قرآن و روایات، و اثبات اینکه هیچ تنافی بین فرگشت و آیات قرآن نیست.
داستان پیدا شدن حیات در سطح کره زمین و ارتباط گونهها و اشکال بیشمار موجودات زنده باهم و بالاخره با انسان، مسالهایست که از کهنترین روزگار مورد بحث و گفتگو است.
مهمترین بخش این مباحثات مساله پیدایش انسان هست که بویژه از قرن نوزدهم شدت پیدا کرد. از آن ایام که نظریه تکامل موجودات زنده، از ساده ترین سلول تکیاخته تا انسان و بستگیِ نسلی آنها، بشکل علمی مطرح گردید. ارباب کلیسا، با استناد و اتکاء بکتاب مقدس عهد عتیق، انسان را خلقتی نوین و جداگانه در جمع زندگان و بسرکردگیِ آدم ابوالبشر معرفی میکنند و این با آنچه که از مجموعه علوم طبیعی (زیست شناسی، دیرین شناسی و جنین شناسی) بدست میآید تعارض دارد و این تعارض پایه و مایه نزاع و کشمکش بین ارباب کلیسا و دانش زیست شناسی و تکامل گردید.
از آنجا که دانش طبیعی روز ارمغانی است که از مغرب زمین، وارد جمع مسلمانان شده است عین همان اختلافات و تعارضات به میان دانش پژوهان و دینداران دنیای اسلام نیز کشیده شد، بویژه آنکه بسیاری از اخبار و احادیث، که در میان اهل حدیث به "اسرائیلیات" مشهورند نیز این تعارض را تایید میکنند.
اغلب نوشتههایی که در این زمینه، تاکنون انتشار یافته بر اساس دیدی است که از داستان خلقت بشر در تورات داشتهاند و کمتر به چشمه زلال تعالیم اسلامی یا قرآن مراجعه کردهاند.
مولف این کتاب خود استاد بنام علوم طبیعی و زمین شناسی دانشگاه تهران بوده و سالهای متمادی این علوم را بویژه دانش تکامل را، مورد تحقیق و تدریس داشتهاند و بنابراین بلحاظ علمی، نظریات ایشان میتواند مورد استناد و اعتماد باشد. و از جانب دیگر در تحقیق نظریه اسلامی نسبت به نظریه فوق به اصیل ترین منبع اسلامی بمعنی یعنی قرآن مراجعه کرده، در تفسیر آن ذهن را بکلی از آموزشها و اخبار "اسرائیلی" خالی و صرفا از روش تفسیر قرآن با خود قرآن استفاده کرده و آیات قرآنی را با آخرین و متقن ترین تئوری های علمی مربوطه مورد مقایسه قرار داده و سرانجام به نتایجی رسیده اند که در عین تازگی فزاینده ایمان نسبت بنظم خلقت و عظمت خالق از یکسو و استحکام و خدشه ناپذیری کتب آسمانی قرآن، از سوی دیگر است.
📥 دانلود نسخه پی دی اف کتاب:
☝️ t.me/motale_gram/885
خرید کتاب:
سهامی انتشار | ۳۰ درصد تخفیف
https://goo.gl/J6zGdm
نقد الحـاد و آتئیسمـْـ
@Naghde_elhad
http://yon.ir/2DPN3
⚠️ فرایند تکاملِ هدایت شده یا فرآیندِ تصادفی تکامل؟!
- با تکیه بر آرایِ دکتر یدالله سحابی
بعضی از فسیل شناسان جدید، با تحقیقات پردامنهای که در زمینه اصلی گونه ها و تنوع تکاملی آنها کردهاند، نظریه قابل توجهی راجع به اشتقاق نسلی گونه ها اظهار داشته و شواهدی در تایید آن ذکر نموده اند. نظریه مزبور با دیدگاه خاصی به «ارتوژنز» (Orthogènèso) یا تکامل هدایت شده (Evolution dirigèe) و یا تکامل با هدف و مقصود معروف است.
بر طبق این نظریه، تکاملِ هر دسته از موجودات در جهتی سیر می کنند تا از آن انواع مخصوص و حساب شدهای پدید آید. مثلاً میگویند: برآمدگیِ مختصری که بر روی استخوان بینی یک نوع از پستانداران سه انگشتی در نیمه اول دوران سوم پدید آمده تصادفی نبوده است.
این همان برآمدگی است، که با تقویت در نسل های بعد، مقدمهای برای به وجود آمدن وی با دو شاخ بر روی بینی کرگدن های اواخر دوران سوم باشد. (شکل شماره ۱)
مثال دیگر؛ نموّ بیشتر دندان ثنایای دوم در اقسامی از پستانداران اوایل دوران سوم، در جهت آن است که با نموِّ تدریجی، منتهی بعاجِ طویل فیلهای اواخر دوران سوم و یا ماموت های عظیم ابتدای دوران چهارم گردد (شکل ۲)
در نظریه Orthogènèso این نکته را نیز متذکر میشوند. در ضمن آنکه هر دسته از موجودات زنده سیر تکاملی را در جهت معین ادامه میدهد، شاخهائی هم از آنها در جهت فرعی جدا شده و با سیر تکاملی کوتاهتر به انواعی میرسند که بعضی صفات متمایز نسبت به شاخه اصلی را دارا میشوند. چنانکه در تغییرات تکاملی که از اوایل دوران سوم در استخوانهای دست و پا و انگشتان و همچنین دندان های بعضی از پستانداران تا اسب های پا بلند و علف خوار، در اوایل دوران چهارم، روی داد، شاخه هایی هم از آن ردیف جدا شده و با سیر تکاملی کوتاهتر منتهی به فیل های پنج انگشتی و کرگدن های انگشتی گردیده و اعقاب آنها بدون تغییر اساسی تا امروز هم باقی مانده اند.
پ.ن: توضیحاتی لازم در مورد
-شکل ۱: شکل ساخته شده از روی استخوانهای فسیل چهار قسم متوالی از پستانداران اوایل دوران سوم که در آنها بر آمدگی مختصر روی بینی (شکل A) منتها به دو شاخه قوی در نوعی از کرگدن های دوره الیگوسن (Olidocéne) اواسط دوران سوم میگردد.
-شکل۲: اقسامی از فیل های فسیل که در طول دوران سوم تغییراتی در جهت تکامل، در استخوان های سر و دندانهای آنها صورت گرفته است: در انواع ۱، ۲، ۳ دندان ثنایای دوم به تدریج نموّ کرده تا به دندان دفاعی در هر دو فک تبدیل شده است. در این شکل که نمایشی از فیلهای ابتدای دوران چهارم و امروز است، تمام دندانهای انیاب بالا و پایین و ثنایایِ اول از بین می رود و دندان دوم ثنایای به دندان دفاعی بلند تبدیل میگردد و همین دندان است که عاج گفته می شود.
📙 خلقت انسان، تهران، چاپ سوم، ص۹۶
نقد الحـاد و آتئیسمـْـ
@Naghde_elhad
آیا واقعا چنانکه برخی زعم میکنند؛ خلا کوانتومی خلأِ واقعی بوده و هیچِ فلسفیست؟!
خلا، خالی نیست و نیروی خلا واقعیت دارد! ممکن است جادویی به نظر برسد، اما این مسئله فیزیکدانان را از آغاز تولد مکانیک کوانتومی به خود مشغول کرده است. فضای خالی به طور مداوم میجوشد و افت وخیزهایی از نور را حتی در دمای صفر مطلق تولید میکند. همانطور که در ادامهی این مقاله خواهیم دید، این فوتونهای مجازی آمادهی استفادهاند و میتوانند نیروها را حمل کرده و ویژگیهای ماده را تغییر دهند. با ما همراه باشید…
دانشمندانی از موسسه ماکس پلانک هامبورگ آلمان، از طریق محاسبات نظری و شبیه سازیهای کامپیوتری نشان دادهاند که نیروی بین الکترونها و انحرافات شبکه در یک ابررسانای دو بعدی نازک را میتوان با نیروی خلا کنترل کرد. یافتهای که میتواند منجر به توسعهی ابررساناهای جدید برای دستگاههای ذخیرهی انرژی و بسیاری از موارد جالب دیگر شود.
نیروی خلا مسول اثر کازیمیر است: وقتی دو صفحهی فلزی موازی از یک خازن را بسیار نزدیک به یکدیگر حرکت دهیم، جاذبهای قابل اندازهگیری، اما کوچک از نظر میکروسکوپی بین آنها تولید میشود، حتی اگر صفحات به طور الکتریکی، باردار نباشند. این جاذبه، با تبادل فوتونهای مجازیبین صفحات ایجاد میشود؛ مانند دو اسکیتباز روی یخ که توپی را به عقب و جلو پرت میکنند و اگر توپ، نامرئی بود، تصور میکردیم نیرویی دافع بین آنها عمل میکند.
اکنون گروهی از دانشمندان مقالهای در مجله Science Advances منتشر کردهاند که ارتباطی بین نیروی خلا و مواد مدرن برقرار میکند. آنها میخواستند بدانند اگر ابررسانای دمای بالای دو بعدی آهن سلنید (FeSe) روی بستری از SrTio۳ در فضای بین دو صفحهی فلزی قرار بگیرد، جاییکه دو فوتون مجازی، عقب و جلو میروند، چه رخ میدهد.
نتیجهی نظریهها و شبیهسازی های آنها این است که: نیروی خلا امکان جفت شدن الکترونهای سریع لایهی دو بعدی با نوسانات شبکهای بستر را به طور بسیار قدرتمندی امکانپذیر میکند. جفت شدگی الکترونهای ابررسانایی و نوسانات شبکهی بلوری، رکن اصلی ویژگیهای مهم بسیاری از مواد است. محققان میگویند:
ما هنوز در آغاز درک این فرآیندها هستیم. مثلا ما نمیدانیم نور خلا چقدر میتواند روی نوسانگرهای سطح، اثر بگذارد. ما در مورد شبه ذرات نور و فونونها صحبت میکنیم که پولاریتون های فونون نامیده میشوند.
در عایقهای سه بعدی، پولاریتونهای فونون دههها پیش و توسط لیزر اندازه گیری شدند. اما این قلمروی جدیدی است که مواد کوانتومی دو بعدی پیچیدهی جدیدی مورد توجه قرار گرفتهاند. محققان در مورد احتمالات جدید چنین توضیح میدهند:
نظریهها و شبیه سازیهای عددی در کار ما، عنصر کلیدی توسعهی نسل جدید تکنولوژیهای کوانتومی هستند و محققان را برای بازنگری مسائل قدیمی برهمکنش بین نور و ساختار ماده ترغیب خواهد کرد.
به نظر آنها، دانشمندان در حال وارد شدن به عصر جدیدی از طراحی عملکردهای ترکیبات شیمیایی، به ویژه در مواد دو بعدی و ملکولهای پیچیده هستند. نیروی خلا به آنها در این جستجو کمک خواهد کرد.
ر.ک: http://www.deeplook.ir/نیروی-خلا/
نقد الحـاد و آتئیسمـْ
@Naghde_elhad
.
⚠️ نقدی بر روش انتقادیِ ریچارد داوکینز |مسیحیّت انگاریِ تمام ادیان|
🔗 (قسمت اول)
یکی از محورهای قابل توجه در بررسی آرای داوکینز مربوط به بستر اصلی فهم او از دین است. وی در جامعهای با زمینه تفکرات مسیحی زاده و پرورده شده است. گرچه او هرگز حتی در دوران های نخست زندگیِ خود یک مسیحی معتقدی نبوده است، لکن تصویر زندگی خود از خداوند و دین و زندگی دیندارانه را از نظام مسیحی اخذ کرده است. در بررسی های او درباره حقایق دینی، این زمینه از پیش موجود، نقش زیادی دارد. گرچه حملات او به دین و حقایق دینی، همه سنت ها را در بر میگیرد، اما کاملاً روشن است که بهانه این حملات، به طور عمده از همان نظام فکری مسیحی حاصل گردیده است. داوکینز میگوید:
« برای اغلب مقاصد میتوان هر سه دین ابراهیمی را از هم تمایز ناپذیر انگاشت، مگر اینکه خلافش ذکر شده باشد؛ اما من غالباً از مسیحیت مثال میزنم، تنها به این سبب که دست بر قضا بیشتر با این روایت آشنایی یافتهام.
📙 داوکینز، ریچارد؛ پندار خدا؛ ترجمه الف. فرزام؛ ص۳۲
مبنا بودنِ تصویر مسیحی از حقایق دینی در ذهن داوکینز به گونه ای دیگر نیز قابل ملاحظه است؛ وقتی وی با این انتقاد روبرو میشود که تعهد و سرسپردگی او به نظریه تکامل، به ویژه انتخاب طبیعی مانند تعهد به یک دین خاص بوده و گویا او داروینیسم را به مثابه یک دین می داند، در پاسخ میگوید: « ترجیح می دهم آن را این گونه به کار نبرم... دین نه با مشاهده که با باور موجه می شود»
📙 تبار شناسی سرشت انسانی: گفتگو با ریچارد داوکینز؛ روزنامه انتخاب، شماره۲۳ و ۱۳۸۳/۱/۲۴
در این نگرشِ داوکینز به روشنی میتوان این مبنای فکریِ قابل توجه در سنت مسیحی را مشاهده کرد که یقین بر اثر اعتقاد و ایمان ایجاد می شود، نه بر اثر فهم و تسلیم عقلانی؛ این در حالی است که تقدم ایمان بر فهم و یقین عقلانی، ویژگی همه ادیان نیست و در اسلام همواره از دعوت به تعقل و تدبر و نظر و اندیشه به عنوان مقدمات نیل به ایمان یاد شده است.
به طور قطع این زمینه ذهنی در قضاوتهای داوکینز درباره کلیت دین و ایمان و آموزه مشترک همه ادیان الهی، یعنی وجود خداوند، اثرگذار خواهد بود و همین امر استدلال های او در نقد دین آموزههای دینی را که به طور عمومی و کلی بیان می شود، معیوب و متزلزل خواهد ساخت؛ زیرا تفاوتهای تصویر خداوند در هر کدام از ادیان، بسترهای بحث را متفاوت میسازد. گو اینکه داوکینز همه را به یک چوب میراند و تفاوتی قائل نمی گردد.
تلقی داوکینز از برهان نظم، به عنوان نمونه ای دیگر، گویای این مدعاست. در تقریر مسیحی از برهان نظم نتیجه برهان، اثبات وجود خداست و داوکینز از منظر دانشمندی تکامل گرا به برهان نظم در روایت مسیحیِ آن حمله می کند و به عنوان یک بی خدای تمام عیار، اصل وجود خدا را نیز مورد تردید و انکار قرار می دهد. بهانه او در این انکار، تلقی خاص او از خداست که حاصل توصیفات گزارشهای عهدین می باشد. گرچه محصول نهایی، انکار اصول مشترک تمام ادیان، یعنی اعتقاد به موجودی فرا طبیعی میباشد.
اندیشهی خدای ساعت ساز لاهوتی ( Divine Wathhamker) و یا خدای رخنه پوش (God of gaps) را می توان از قبیل همین موارد برشمرد. خدای ساعت ساز که زاده الهیات طبیعی مسیحیت و یهود شمرده می شود، خدایی ساکن آسمانهاست که چرخ فلک را به راه انداخته و از آن پس به استراحت مشغول است؛ مانند ساعت سازی که تلاش اولیه او ساخت و هماهنگی اجزای ساعت است و پس از کوک کردن و راه انداختن آن، کار دیگری ندارد. داوکینز با طرح عنوان ساعت ساز نابینا و با استناد به اصل تکاملِ مبتنی بر انتخاب طبیعی، چنین خدایی را مردود میداند.
خدای پوش نیز از دل گونه ای از الاهیات مسیحی بیرون می آید. چنین خدایی در مجهولات جستجو و یافت می گردد و گویا هر جا بشر دامنه علم خود را محدود دیده و از کشف علتِ پدیدهای در مانده است، آن را به ساحت الهی نسبت داده و گو اینکه خدا از چنین نادانسته هایی برآمده است!
داوکینز بر اساس این تصویر از خدا، با معرفی کتاب هایی که به جای باور به وجود خدا با تبیین های علمی پر شدهاند، خداوند رخنه پوش را نفی و انکار می کند.
📙 پندار خدا، ترجمه الف. فرزام؛ ص۱۰۱-۱۱۷
ادامه دارد...
نقد الحـاد و آتئیسمـْ
@Naghde_elhad
وقتی ریچارد داوکینز اثبات میکند آتئیستهای ایرانی کوچکترین اطلاعات علمی ندارند....
وقتی میگوییم خداناباوران ایرانی صرفا طوطیوار حرف از علم میزنند در حالی که هیچ اطلاعات علمی ندارند دلیل و مدرک داریم. اگر با خداناباوران ایرانی به ویژه آنانی که ادعای سواد علمی دارند آشنا باشید قطعا به شما دهها دلیل و برهان و همچین دهها مقاله از سایتها و دانشگاههای جهان ارائه کردهاند مبنی بر اینکه هوش و آگاهی انسان صرفا محصول مغز انسان است که طی تکامل ایجاد شده است و دانشمندان محل هوش و آگاهی در مغز انسان را کشف کردهاند.
به عنوان مثال خداناباوران ایرانی لینک مقالهای از دانشگاه هاروارد را ارائه میدهند که
سال ۲۰۱۶ منتشر شده و عنوان آن این است:
کشف منشاء فیزیکی خودآگاهی در مغز توسط محققان دانشگاه هاروارد
harvard scientists think they've pinpointed the physical source of consciousness
ترجمه: محققان هاروارد فکر میکنند که توانستهاند منبع فیزیکی هوش و آگاهی را کشف کنند.
این مقاله که
سال ۲۰۱۶ منتشر شده است صرفا یک مقاله از دهها مقالهای است که آتئیستهای ایرانی برای اثبات سخنانشان ارائه میکنند. برای اینکه نشان دهیم همهی این دست مقالهها به رابطهی بین قسمتهای مختلف مغز با هوش و آگاهی پرداختهاند( که امری طبیعی است زیرا خداوند مغز انسان را به همین هدف به انسان داده است که با هوش و آگاهی رابطه داشته باشد) و این مقالهها بدان معنا نیستند که هوش و آگاهی انسان صرفا مادی است، سخنان ریچارد داوکینز در جدیدترین اظهار نظر خود که
سال 2017 یعنی یک سال پس از انتشار مقالهی بالا از دانشگاه هاروارد منتشر شده است را میآوریم.
ریچارد داوکینز در مصاحبهای که با سایت
علمی Scientific American انجام داد اعلام کرد که برای هوش و آگاهی انسان دو راه بیشتر وجود ندارد: یا دیدگاه یکی از دانشمندان به نام دنیل دنت را بپذیریم که اعتقاد دارد انسانها اصلا هوش و آگاهی ندارند(هوشیاری و آگاهی توهم است و ما به توهم فکر میکنیم هوشیار هستیم) و یا مجبوریم بپذیریم که انسانها هیچوقت نخواهند توانست معمای هوش و آگاهی را حل کنند( هوش و آگاهی برای همیشه فراتر از درک انسانهاست).
در انتهای این مقاله جان هورگان از داوکینز میپرسد:
Is consciousness a scientifically tractable problem?
ترجمه: آیا هوش و آگاهی انسانها یک مشکل علمی قابل حل است؟
پاسخ ریچارد داوکینز:
It is therefore a wonder, as [cognitive scientist] Steven Pinker has pointed out, that our brains have advanced to the heights of relativity and quantum mechanics. Maybe this should give us Dennettian confidence. Or maybe the “hard problem” of consciousness is forever beyond us, just as calculus is forever beyond the mentality of a chimpanzee.
ترجمه:
شگفتانگیز است که مغز ما به بالاترین مرحله از نسبیت و مکانیک کوانتومی پیشرفت کرده، همانگونه که استیون پینکر اشاره کرده است. شاید این موضوع باید به ما اعتقاد دنیل دنت را بدهد(که انسانها هوش و آگاهی ندارند) یا شاید مسئلهی سخت هوش و آگاهی برای همیشه فراتر از ما انسانها است، همانگونه که محاسبات ریاضی برای همیشه فراتر از ذهن یک شامپانزه است.
همانگونه که مشاهده کردید ریچارد داوکینز معتقد است که یا باید دیدگاه دنیل دنت را بپذیریم که معتقد است انسانها اصلا هوشیاری و آگاهی ندارند(هوشیاری و آگاهی توهم است) و یا مجبوریم بپذیریم که انسانها هیچگاه نخواهند توانست معمای هوش و آگاهی را حل کنند، همانگونه که شامپانزهها هیچگاه نخواهند توانست معمای ریاضی را حل کنند.
اکنون سوال ما این است:
اگر طبق ادعای خدانباوران ایرانی ژورنال نیچر و دانشگاه هاروارد
سال ۲۰۱۶ و حتی قبلتر از آن منشاء هوش و آگاهی در مغز را کشف کردهاند پس چرا داوکینز
سال ۲۰۱۷ اعلام میکند هوش و اگاهی اساسا قابل حل نیست و فراتر از درک انسانهاست؟
مجددا میگوییم تمام مقالاتی که خداناباوران ایرانی منتشر میکنند صرفا به رابطهی بین نقاط مختلف مغز و تاثیر آنها بر هوش و آگاهی پرداخته است که امری طبیعی است چون مغز قطعا با هوش و آگاهی رابطه دارد و به همین دلیل اساسا خداوند به انسان مغز داده است و دانشمندان صرفا در حال کشف این روابط هستند و این بدان معنا نیست که هوش و آگاهی انسان صرفا مادی است.
لینک این متن در سایت
علمی Scientific American:
https://www.scientificamerican.com/article/richard-dawkins-offers-advice-for-donald-trump-and-other-wisdom/
نقد الحـاد و آتئیسمـْٙ
🆔 @Naghde_elhad