14.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥 نه روزه میگیرم نه نماز میخونم دین من فقط انسانیته
فقط صلوات آخرش😂
@nagmaieashegy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بفرستید برای کسایی که دنبال مُد و فشن هستن😄
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
نصفِ قلبـم واسه تُ 💕
نصفِ دیگهاش فـدایِ تُ 💕
♥️
چشمانت شبیه نقش قالی می ماند...
آنقدر که برق نگاهت
همیشه توے ذهنم
ماندگار میشود...
هربار که نسیم
بوی ؏ـطر تو را به مشامم میرساند
خیالاتی می شوم
و عجیب رویا می بافم
هربار که این دل وامانده
اسیر تیله ے میشی
رنگ مردمڪ چشمانت میشود عاشق می شوم
شاید هم کمی مجنون...
قلبم می تپد
چون قلب شاپرکے
به وقت باز شدن پیله...
♥️ℒℴνℯ♥️
تـ♡ــو را ساده دوست دارم😘
آسان و بی هیاهو ...
تـ♡ــو را اندازه ی
انگشتانی که هنوز کودکانه👧
وقتِ شمردن کم می آورم؛
دوست دارم ...
.
⌝محبوبم مۍپرسد:
تفاوت میان من و آسمان چیست؟
تفاوت این است عشق من
وقتۍ تو مۍخندۍ
آسمان از یادم مۍرود:)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این مرد، جون خودشو به خطر میندازه تا این بچه رو نجات بده💔❤️
━━═━⊰⊰❀@nagmaieashegy❀⊱⊱━═━━
تاجری بود کارش خرید و فروش پنبه بود
و کار و بارش سکه.
بازرگانان دیگر به او حسودی میکردند
یک روز یکی از بازرگانها نقشه ای کشید
و شبانه به انبار پنبه ی تاجر دستبرد زد.
شب تا صبح پنبه ها را از انبار بیرون کشید و در زیرزمین خانه ی خودش انبار کرد.
صبح که شد تاجر پنبه خبردار شد که ای دل غافل تمام پنبه هایش به غارت رفته است.
به نزد قاضی شهر رفت و گفت :
خانه خراب شدم .
قاضی دستور داد که مامورانش به بازار بروند و پرس و جو کنند و دزد را پیدا کنند. اما نه دزد را پیدا کردند و نه پنبه ها را .
قاضی گفت:به کسی مشکوک نشدید؟
ماموران گفتند: چرا بعضی ها درست جواب ما را نمی دادند ما به آنها مشکوک شدیم.
قاضی گفت: بروید آنها را بیاورید. ماموران رفتند و تعدادی از افراد را آوردند.
قاضی تاجر پنبه را صدا کرد و گفت به کدام یک از این ها شک داری؟
تاجر پنبه گفت به هیچ کدام. قاضی فکری کرد و گفت:
ولی من دزد را شناختم.
دزد بیچاره آن قدر دست پاچه بوده و عجله داشته که وقت نکرده جلو آیینه برود و پنبه ها را از سر و ریش خودش پاک کند.
ناگهان یکی از همان تاجرهای محترم دستگیر شده دستش را به صورتش برد تا پنبه را پاک کند .
قاضی گفت:
دزد همین است.
تاجر گفت: همین حالا مامورانم را می فرستم تا خانه ات را بازرسی کنند.
یک ساعت بعد ماموران خبر دادند که پنبه ها در زیر زمین تاجر انبار شده است و او هم به جرم خود اعتراف کرد.
از آن به بعد می خواهند بگویند که آدم خطا کار خودش را لو می دهد می گویند :
«پنبه دزد ، دست به ریشش میکشد»
💠 ضرب المثل
(حرفش را به کرسی نشاند)
🔹هرگاه کسی در اثبات نظر خود پافشاری کند و سرانجام آن را به دیگری بقبولاند و یا تحمیل نماید، میگویند :"سرانجام حرفش را به کرسی نشاند".
🔹 در گذشته پس از آن که بین خانواده عروس و داماد راجع به مهریه و شیربها توافق حاصل میشد و قباله عقد را مینوشتند، بین عقد و عروسی فاصله زمانی کمی بود و در ظرف چند روز مراسم عروسی را تدارک میدیدند و عروس را بزک کرده و به دلیل نبودن مبل و صندلی، بر کرسی مینشاندند و در معرض دید و تماشای اقوام قرار میدادند.
🔹 عروس هنگامی بر کرسی مینشست که پیشنهادات پدر ومادر عروس مورد قبول خانواده داماد واقع شده و به کرسی نشانیدن عروس دال بر تسلیم خانواده داماد در مقابل پیشنهادات خانواده عروس بود.
🔹 لذا از آن پس دامنه معنی و مفهوم به کرسی نشانیدن حرف گسترش پیدا کرد و اصطلاح، اندک اندک دامنهی معنایی گستردهتری یافت و به معنای قبولاندن حرف و عقیده به کار رفت
گله دارد دلم از بازی این چرخ و فلک
هرکه آمد به دلم زخم زده جای کمک
گله از دوست کنم یا گله از دشمن خویش
پشت هرچهره نقابیست پُر از دوز وکلک
درد بالاتر از این نیست که زخمت بزند
آنکه خورده است سرسفره ی تو نان ونمک
دفتـر مشق شبم پـر شده از دلهره ها
میکشم بار غـم عشق تو هرجا به یدک
پرم از حرف، پـراز غربتم و دربه دری
که به اجبار به صورت زده ام خنده بزک
خسته ام، خسته تـر از آنچه تصور بکنی
چه کنم شیشه ی احساس دلم خورده تَرَک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«شب آهنگی» ورژن ژاپنی
چالش غذاخوری حامد آهنگی و میثم ابراهیمی با چاپستیک