هتک حرمت قـــــــــــــــرآن
باز هم شیطانکی کرده قمار
دلقک پستی که در دنیاست خار
شیطنت کرد تا دهد خود را نشان
غافل اینکه روز او گردید تار
روبهانی هم حمایت کرده اند
لیک حال جملگیشان هست زار
خشم انسانهای آزاده به جوش
متحد بر دلقکان گشته سوار
تا بفهمانند شد دورش تمام
نابسامانی شده اینک قرار
مشتها کوبنده و یک پارچه
بشکند دندان هر بی بند و بار
ما مسلمانیم و دین ناموسمان
پایبندی بر اصولش هم عیار
جانمان را بهر قرآن می دهیم
این حقیقت هست، نه تنها شعار
مرگ بر این دلقکان و صهیونیسم
هم به امریکا و غرب نابکار
پس در آخر هم سلام بر مصطفی
و علی و خاندانی گل عذار
دلسوخته؛ تیرماه۱۴۰۲
@nahayate_arezoha3
خاطره بازی
به یاد اون گُذشته شادمون
دلا همه شاد و لَبا چه خَندون
بیاد هم کنار هم چه زیبا
به فکر هم غریبه یا آشنا
زنا همه مثال هم با حجاب
به صورتای اکثریت نقاب
مُذکرا قِبا و شال و کُلاه
به لطف حق جمیعشون سر به راه
چه روز و روزگار خوبی داشتیم
به باغ دل محبت و می کاشتیم
وسیله ها همه اُلاغ و گاری
تَک و توکی دوچرخه های لاری
میون هر دِهی سه چارتا مُولّا
عریضه بنویسای بی محابا
تو سُفره های جمع نونِ ارزن
سَرا فقط خُصوصی و جای زَن
بچه سرش تو لاک و پیش بابا
به وقتشم صُب تا غروب تو صحرا
دخترکان تو کار بافت قالی
جاجیم و پته های خوب و عالی
مجالس عزا و نوحه و غَم
یه دست و قلبا همه پر ز ماتم
نیت دل همیشه بهر ارباب
حُسین حُسین شعارشون دل کِباب
دعوا نبود اگر که میشد یکی
سریع به کدخدا به جای قاضی
خلاصه حیف که همه چیز شد عوض
جای خوشی به جان مردم مَرض
صِفای سینه ها و اون مَعرفت
به جای اون نشسته فعلی غلط
نیا جلو که دوری است و دوستی
فقط مجاز، که شده کل هستی
نقاب زن که دیگه مُرده آقا
حجابشون دور کِمر به بالا
به جای اون قبا و شالِ کِمر
زنانه پوشیده و خاکش به سَر
بجای احترام به اهل فامیل
توجیبشون فحش بجای آجیل
وسیله ها گران و شاسی بلند
اخما تو هم، دریغ از یه لبخند
مِدارکم که همشون دُکترا
ولی سواد، به قربون آملّا
به دور میز ببین عَجب زَرنگند
همیشه کار، ولی دوباره لنگند
بچه فقط کتاب و درس و استاد
ترانه و مجازشم شاد شاد
مؤنثا تو فکر آرایشند
یه تیپ خوب که اینجوری راحتند
مجالس عزا شده دو حزبی
تو حزب نباشی پر نقص و عیبی
حسین حسینا همه بهر ریاست
دلا همه عاشق غیر خداست
بزن بزن که کار هر روزشون
عواقبش به دادگاه و زندون
بله عزیز خراب شده زمونه
ترقی و سواد شده بهونه
مُدای غربی شده آفت ما
نَسب نگو همش شده برفنا
فقط سیاست شده دین و ایمون
همین سیاست شده آفت جون
پدر، پسر، ببین مقابل هم
میونشون جدالهایِ پُر غَم
مِجله ها همش شده جناحی
تهمت و افترا هرچه خواهی
که راستیا مجلس و دست گرفتند
دولتیا به مملکت زدند گَند
رئیس جمهور که شده فلانی
روابطا از این به بعد چه عالی
روزنامه ها همه چپی و راستی
رسانه ها پراز فریب و کاستی
زندگیا فقط شده سیاسی
تمامشم بدی و رو سیاهی
یکی می گفت دیگه بسه سیاست
به جای اون کمی بکن کیاست
خداخدا کن بشه قبضامون کم
حقوق زیاد و، ز دلا بره غم
پراید بشه به قیمت هفت تومن
اگر چه هست قاتل بچه و زن
کارگر دولتی نشه خصوصی
قرار بشه دوباره دست ببوسی
یارانه رو بچسب یهو قطع نشه
بدون اون زندگیا لنگ میشه
شعار بعضیام تو این مملکت
شعار دشمن شده مُفت و راحت
به ما چه این عراق و اون سوریه
به ما چه داعشی چنین خاطیه
دفاع از حَرم چه معنی داره
نظاره کن که حالمون چه زاره
بچسب به سر، باد نبره کُلاتو
که موشکا، نده به خصم آتو
خلاصه گور پدر سیاست
به فکر نون باش نه دین و غیرت
جواب این عزیزامون دو بیته
شاعرشم از دل و جون نوشته
خداکنه به اصل بربگردیم
بجای غم همیشه ما بخندیم
کمی به فکر دین و هم آخرت
نشیم جهنمی، یهو بی جهت
دلسوخته؛ ۲۱ آذر۱۳۹۷
@nahayate_arezoha3
غزه قهرمان
شُکْرُلِلّه چشیدیم شَمیمی خوش را
تار و تیره دل دنیا شده بود از غوغا
روز و شبها خبر از ظلم و ستم می آمد
خبر کُشتن اطفال ضعیف و زنها
خبر غصب و خرابی هزاران خانه
خبری تلخ ز ویرانی باغ و صحرا
خبر قحطی اجناس ضرور و دارو
خبر قتل جوان بردن در زندانها
گاه و بیگاه فلان منطقه بمباران شد
پاکسازی شده از مردم خود با اعدا
شهرها ساخته و نسل حرامی در آن
بشد آواره ی صحرا همه صاحبهاشان
آنطرف قوم یهود و طمعش بر اشغال
ظاهرش هست قوی، باطن سست و بی حال
رفته رفته خبری تلخ ز حکّام عرب
چفت با قوم یهود و به مسلمانی تَب
دل هر مُسلم آزاده به درد آوردند
در دل ملّت خود نیز غمی پروردند
تا که ناگه ز افق نور به دلها تابید
موشکی چند، دل غاصب از آنها لرزید
زلزله کاخ ستمکار نموده ویران
وه چه طوفان شده برپا همه دنیا حیران
از زمین و ز هوا تا دل دریا شیران
کرده غُرش، دل صهیون چو تاری لرزان
دید دنیا که چه سست است بنای غاصب
هیمنش ریخته و نیست دگر او کاسب
گرچه صهیون سگ هاریست میان شیران
کرده ویران بسی خانه و بیمارستان
کُشته بسیار ز زنها و همی از اطفال
قطعی آب بود اوج شرارت فی الحال
او یزیدیست شرارت به خدا در ذاتش
بلکه کفتار و بُوَد لاشه خوری هم کارش
هر چه هم پارس کند گاز دگر نتواند
شیوه این است به پاسی زِنکی ترساند
غم نخور شاعر از این هو هوی سگ صهیونها
جایشان جنگل و در بین همه بابونها
دست حق آمده بیرون و شده یک موشک
جای سنگ حال دگر پرت شود نارنجک
حال دیگر به یقین نوبت فتحی است دگر
شَرّ صهیون ز جهان کنده شود در آخر
حال گردیده دگر نوبت گندمکاری
بِدروَد صهیون دیوانه جُوی با خاری
پشت دشمن به زمین می رسد انشاالله
به فلسطین و جوانش همه ماشاالله
وعده حق بود و کار ستم گشت تمام
هِیمنش ریخته و تا به ظفر تنها گام
ای خدا لطف نما و بنما یاری شان
دشمنان را بنما خوار خدایا اینسان
ترسشان را تو بینداز به دشمن یارب
تا بفهمند خدا هست به روز و هم شب
دست خود را بنما باز در اینجا پیدا
نصرتت هم ببرد خواب ز چشم اعدا
پس بدان لطف خدا یاریشان خواهد کرد
این تحقق نپذیرد مگر حین نبرد
دلسوخته؛ مهرماه۱۴٠۲
@nahayate_arezoha3
شرم بر دنیا
شرم بادا بر شغالان، بر همه آدم کشان
شرم بر این صهیون و قصابهای کودکان
قاتلانی پست فطرت، شد مغول زآن روسفید
شرم بر حکام غربی و حمایت در عیان
شرم بر حکام آمریکایی انسان نما
بمب هاشان بر سر غزه، غم و آه و فغان
شرم بر فرمان آتش، بر سر اطفال و زن
بمبهای فسفری ممنوع در کلِّ جهان
شرم بر روبه صفتها، جغدهای شوم شب
موشک آنها گرفته قلب بیماران نشان
سالها غصب و جنایت، سالها آدم کشی
شرم بادا بر یهودی های بی اصل زمان
آنطرف هم مَرحبا بر شیر مردانی غیور
خواب را از چشم استکبار برده بی گمان
بوسه رهبر مدال بازوان شیرها
جمله« قُدسُ لَنا» هم وِردِ زیبای زبان
دست حق همراهتان ای مردهای آهنین
قله نزدیک است تنهاگام بگذاری بر آن
پس در آخر شرم بر جرم و جنایت بر ترور
ذکر لبها جمله« عَجِّلْ فَرَجْ» صاحب زمان
دلسوخته؛ مهرماه۱۴٠۲
@nahayate_arezoha3
نُه دی، جمعی بصیرت پیشه ایم
ما از این فتنه گریها خسته ایم
چشمهامان باز و فتنه دیده ایم
از منافق خونِ دلها خورده ایم
خولی و شمر و همه از نابِشان
جمع گردیده پس از فصل خزان
آتش کینه زدند بر جانمان
سوخت قرآن ،شرم بر این ناکسان
روز عاشورا غمی افروختند
خیمه ی مولایمان را سوختند
گرچه دلهامان همه بی باک بود
پرچم ایرانمان بر خاک بود
جمع گشتند در خیابان ناکسان
فحش دادند رهبر فرزانمان
پُشت این مردان پَست روزگار
چهره هایی خاص بوده بیشمار
نام آنها شد خواص بی بصیر
جمله منفورند و در بیتی اسیر
مردمان با بصیر شهرها
در خیابان آمدند با یک صدا
حرفشان تنها حمایت از ولی
جان فدای رهبرم سید علی
جان فدای خیمه مولا یمان
بی بصیرت جا ندارد بینمان
بعد از آن روزِ پُرِ از ماجرا
بعداز آن آشوبهای نا بجا
بعد از آن کُشتار مشتی بی گناه
گَشت روشن شب، نمایان گَشت ماه
دست دشمن را بخواندند مردمان
مُشت فتنه باز و بر مردم عیان
شد هر آنچه بود زیر کاسه ها
بهر این ملت عیان و بر ملا
حال بعد از سالها ما زنده ایم
پای مولا و ولیمان مانده ایم
جان فدایش می نمائیم جملگی
رهبرا تا زنده ایم رزمنده ایم
چشم بر لبهای ایشان دوخته
شعله در دلهایمان افروخته
گر کند آقا اشاره یا کلام
روز مرگ ناکسان و والسلام
روز مرگ دشمنان خارجی
صهیون و اربابهایش جملگی
زیر موشکهایمان جان می دهند
لانه موشی را شِکلها می خرند
این همان است وعده ناب خدا
وعده بر حق مولا بارها
فجر نزدیک و فقط یک یا علی
تا شود دنیا سرایی منجلی
محو گردد از زمین ظلم و فساد
خوار گردند ناکسان پر عناد
بارالهی ظلم کن محو از سرا
نور منجی با ظهورش رو نما
رهبر فرزانمان را حفظ کن
تا دهد پرچم به دست ناخدا
دشمنانش مرگ و پایان حیات
با بصیرتها جمیعأ صلوات
دلسوخته؛ ۱۴٠۲
•••◇•@nahayate_arezoha3•◇•••
هدایت شده از نهایت آرزوها۱
سردار دلها۴
چندسالی پدری را بگرفتند از ما
آه قرص قمری را بگرفتند از ما
شیر مردی که شغالان همه زاو ترسیدند
یاد باد آنکه ز نامش بسی لرزیدند
تا که در نیمه شبی خدعه شومی کردند
لاشخورها چه جنایات سرش آوردند
راستی کیست، که سردار خدا نشناسد
دست و بازوی ولی را به سرا نشناسد
همدم و یار یتیمان و ولی شهدا
خادم خاص امامش، رضا نشناسد
نوکر بارگه شیر عرب بود علی
عاشق روضه ارباب و علمدار ولی
چشم او خشک نگردید ز غمهای بتول
زار می زد به خدا در غم ریحان رسول
خانه اش مامن یاران و عزاداران بود
جسم و روحش به یقین حافظ این سامان بود
کی بخسبید چو می دید که ظلم است و فساد
کل دنیای ستم داشت ز سردار عناد
آنطرف بیوه زن و بچه یتیمان جمله
شده بودند به مهر و به عطایش بیمه
روزها بود چو خورشید و به شبها مهتاب
فکر نابودی صهیون، که بَرد زاین گُل خواب
عاشق دین خدا یاور هر مظلومی
سوریه یا به عراق اردنی یا لبنانی
سالها در پی عشقی به بیابانها بود
خورد از جام شهادت و چه نیکو آسود
رهروانش همه با عشق شدند زُوارش
اشکها ریخته تا شُسته شود گُلزارش
تا عدو نیک بفهمد که سلیمانی کیست
مکتبش بر دل کودک کش دوران دردیست
لیک این گرگ دگر باره جنایت کرده
جانیانش به خیابان حَرم آورده
لاله گون جاده منتهی بر گلزار
لاله ها پَرپَر و دلها، ز جانی بیزار
قطعه قطعه شده اجسام تن عاشقها
خونشان سیل و برد هیمنه دشمن را
روحشان پر زد و در اوج به سردار رسید
باز از خون، تن آن دشمن ملعون لرزید
آری ای دوست ببین باب شهادت باز است
عاشق حق بشوی موقع این پرواز است
کرد پرواز تنی چند از این عاشقها
تا کنیم جمع دگر قاطبه دشمن را
حال ما بچه یتیمان و غم جانسوزش
عهد بستیم که باشیم پی مقصودش
ذکر مولا به لب و مرگ به صهیون گوئیم
ناصر دین خدا جامه عزت پوشیم
تا کنیم پاک ز گیتی همه ظالمها
آب و جاروب کنیم بهر ظهور مولا
عهد دیگر سر و تن، بهر ولیمان باشد
گوشها تیز و چشمان به لبش فرماید
اذن تا اینکه کنیم جان به فدای مظلوم
نَکُشد گرگ صفت کودک و طفل معصوم
حتم دانیم که وی نائب سرّالله است
رهنمای همه دلها خلیل الله است
بدهد پرچم اسلام به مولامان زود
بِنِگر روی ستمکار در آن روز کبود
می رسد روز ظفر، حتم انشاالله
خون مظلوم شهیدان بشود ثارالله
روح پاک شهدا زنده و در قید حیات
بهر سردار و تمامی شهیدان صلوات
دلسوخته؛ دیماه۱۴٠۲
@nahayate_arezoha3
ولادت بی بی جان و پرپر شدن زوار سردار دلها
فاطمه فاتحه ی شرک و دو رویی و نفاق
فاطمه نقطه پرگار خدا در آفاق
فاطمه زُهره و زهرای زمین است و سما
هست معصوم و بُوَد طاهره ی این دنیا
فاطمه هسته ی هستی است برای هستی
فاطمه حوریه ای آمده در این گیتی
فاطمه دختر و هم امِّ ابیها بوده است
نور چشمان نبی همدم بابا بوده است
فاطمه گوهر دنیاست خدا می داند
هم کُف و تابع مولاست خدا می داند
فاطمه طاعت معبود، وَ قرآنُ و اَب
دوست دارد به جهانی پُر تاریکی و شب
حجب بانو نه به بازار و میان مردان
بلکه در خانه خود هست ز کوری نالان
که پیمبر به فدایش بکند جانش را
قدر او هست یقین بیش ز کُلِّ دنیا
فاطمه یاور و همراز وَلیُ الله است
مادر نُورُ علی النّور که سِرُّالله است
از وجودش به جهان دُرّ و گُهَر باریده
یازده اختر پُر نور پسر باریده
دخترانش به مثال خود او شیر زنند
زینبینش به خدا بین زنان شب شکنند
آه که قیمت گُل، امّت جاهل نَشِناخت
باز گُل بهر دعا نیمه شبان بر می خواست
شب وصلش بدهد پیرهنش بر مسکین
قوت فرزند گرسنه به یتیمی غمگین
پای بی بی ست ورم کرده ز بس خوانده نماز
همه شب را گذراند به سحر، راز و نیاز
تک دَرِ خانه ی بازی که به مسجد باز است
خانه دختر طاهاست که خود یک راز است
حال دانی که چرا فاطمه سِرُالله است
فاطمه پاره ای از جسم رسولُ الله است
پروریده است به تاریخ بسی سرداران
عشق بی بی به دل و مرهم درد یاران
همچو سردار سلیمانی و همراهانش
شمع جانسوز ولی، مالک این دورانش
سر و دستش چو ابالفضل فدا بنموده
جان به قربان ولی کرده و خوش آسوده
گر بپرسی که چرا جام شهادت نوشید
جامه ی خادمی حضرت زهرا پوشید
خانه اش نقطه نوریست به شهرکرمان
قبر او منبع نوریست میان یاران
حاجیانی ز جهان دور و برش می چرخند
مکتبش راه نجات است همه پابندند
دشمن از زائر آن قبر منوّر ترسید
نکنی ذره ای ای دوست به قلبت تردید
آمدند گرگ صفتها به میان زوار
تا ز سردار شوند مردم ایران بیزار
چون ندانند که ما مرد شهادت هستیم
روز و شب ناله ز دل تا که به مقصود رسیم
خون مظلوم شود رایحه بیداری
ره سرخ شهدا نیست مگر دینداری
گرچه چندین گل لاله به خیابان پرپر
خونشان ریخت و شد محکم از این خون سنگر
باز هم از سر و جانها به خدا می گذریم
پس از این حادثه ها باز همه منتظریم
تا فدا در ره سردار کنیم جانها را
ای خدا باب شهادت به رومان بگشا
شده کرمان به جهان شهر مقاوم پرور
نام سردار شده وِرد زبانها اشتر
می درخشد به جهان نام سلیمانی ما
قلب ایران مقاوم شده کرمان حالا
این همه لطف فقط نوکری او بوده
بنده ی حضرت بی بی پس از« هو» بوده
خادم خاص ائمه همه شاهد بودیم
جان فدا گشت که اینگونه همه آسودیم
باز هم گر شنوی فاطمه سرّالله است
نه چو من بلکه سلیمانی از آن آگاه است
درس در مکتب زهرا (س) تلمُّذ کرده
مکتبی ناب پس از خود به جهان آورده
مکتبش راه گشایی به جهان خواهد بود
این سخن نیست ز من حضرت رهبر فرمود
همچو سردار بود جان هزاران چون من
به فدای ولیّ و رهبری این میهن
حضرت عشق فقط سیّد علی خامنه ای
نائب خاصه ی حضرت مولا مهدی(عج)
به ظهورش بکند کلّ جهان، پر گُل و عود
قبر گمگشته شود فاش به دست موعود
حال خواهیم ز سردار و ز بی بی برکات
شادی حضرت زهرا و شهیدان صلوات
دلسوخته: دیماه ۱۴٠۲
@nahayate_arezoha3
انتقام
سحرگاه دیماه دیگر پی انتقام
ابابیلها رفته اربیل و هم سوی شام
به خاک و به خون کاخ نمرودها واژگون
و نَصْرُ مِنَ الله زیباست ورد کلام
تن نحث نمرودیان زیر خاکی پلید
بگسترده ایران بر این خصم دیوانه دام
بترسید از این غرش شیرها در کمین
نمانده است مهلت و صبری و دیگر تمام
به اذن خدا روز فتح و ظفر می رسد
و با موشک این غده گردد عمل والسّلام
دلسوخته؛ ۲۶دیماه
@nahayate_arezoha3
هدایت شده از نهایت آرزوها۱
سالگرد سرداربود، دشمن خبر دار بود
زائر سوی گلزار، با حاجی داره کار
دلها تپش داره، چون وقت دیداره
کاشکی منم بودم، فدا می شد جونم
شیطانکی وحشی، نارنجکی بسته
میون خلق الله، به شمر پیوسته
یه هو صدایی شد، زائر فدایی شد
فدایی سردار، عاشق یک دیدار
ممد مهدی جونم، قطع نخاع گشتی
بابا شهید و تو، یک جان فدا گشتی
چون حضرت بی بی، رقیه ی مولا
فدایی سردار، در لحظه دیدار
سربازی وکوچک، دلها ز دشمن لک
قلبا پُراز خونه، دلها چه مجنونه
دیونه سردار، مائیم همه بیدار
دشمن خطا کرده، استبل رها کرده
ما جمله بیداریم، دردت به دل داریم
تا لحظه آخر، عشق حسین داریم
خوشا به حالتون، با جامه ی پر خون
دیدار حق رفتید، بهشت می رید آسون
دلسوخته؛ دیماه ۱۴٠۲
@nahayate_arezoha3
هدایت شده از نهایت آرزوها۱
دفاع مقدس ۱۴٠۲
سالیانی سخت و سنگین، سالهای سرنوشت
پیر مُرشد، رهبرم فرمود از آن باید نوشت
از هجوم و هجمه و نامردمی هایی گران
از دفاع و هم دلی و جان نثاری ها در آن
از جوانان غیور و پیرمردان صبور
دختران و پیرزنها، روز و شب پای تنور
فکرهایی ناب چون دُر، دَرجوانان وطن
تا چنان سدّی به اروند خروشان چون چدن
گرچه تنها، دست خالی، روبرو صدّامیان
ما توکّل بر خدا، آن سوی صدّام و جهان
هشت سالی قرص و محکم، چشم بر امر ولی
ایستاده تا شود ایران نماد همدلی
ایستادیم و ندادیم یک وجب از خاکمان
شست خونها ذلّت و خاری ز خاک پاکمان
حال در دنیا سرافرازیم و دشمن زیر خاک
نقطه ی قبله نمای قلبها ایران پاک
مرزهای کشور ما شد عراق و سوریه
لیبی و لبنان، فلسطین، اینطرف تا روسیه
گسترش تا قلب آمریکاست مرز عاشقی
خیزشی زیباست، الگویش جهادی مردمی
حال بعداز سی و خردی سال از اتمام جَنگ
رمی کرده قلب شیطان را به موشک جای سنگ
قدرت خود بر رخ پوشالی دشمن کشیم
چشم بر لبهای رهبر، جان به فرمانش دهیم
قدرت خود را نشان با نقطه زنها در زمین
یا به پهبادی در اوج آسمان بی سرنشین
یا به ناو و زیر دریاییِ در اعماق آب
جمله دستاورد هایی برده اند از خصم خواب
بهر حفظ آسمان بنگر که باور ساختیم
وحشت و ترسی به قلب دشمنان انداختیم
آنطرف در علم نانو پیشتاز این جهان
با جوانان به پشت پرده بی نام و نشان
پای تحریم هر کجا از سوی خصم آمد میان
پیشرفت کشور ما گشت در آنجا عیان
جمله ی« ما می توانیم» جمله ای ناب و وزین
از زبان مقتدا و مرشد این سرزمین
ماهواره در کنار ماه محصول وطن
چشم دنیا بینمان تیری به چشم اهرمن
جالب آنکه گشت پرتاب ازدل این سرزمین
باز هم «ما می توانیم» رمز یک فتح المبین
تا بدان دنیا بداند قدرت ایرانیان
ترس گردد همنشین دشمنان در هر زمان
تا ببندد رخت، ظلم از جای جای این جهان
امنیت هم مأمن و مأوا بگیرد در عیان
پرچم دست علمدار ای خدا دست ولی
روح پاک حاج قاسم با شهیدان منجلی
غیرتی پاک و مقدس هم به اولاد ذکور
چادر و عفت نگردد یارب از این نسل دور
مرگمان باشد شهادت آخرین رزق حیات
شادی روح امام و شیر مردان صلوات
دلسوخته؛ شهریور۱۴٠۲
@nahayate_arezoha3
هدایت شده از نهایت آرزوها۱
بر قامت بی سر شهیدان صلوات
بر سرورشان امام خوبان صلوات
بر جمله ی مجروح و اسیر و مفقود
بر خامنه ای رهبر ایران صلوات
بر رهبر محبوب امام مرحوم
بر بت شکن و پیر جماران صلوات
بر جمله ی عاشقان و هم منتظران
بر صاحبشان امام دوران صلوات
خواهی که ببینی به قیامت لذت
بر خاتم و اهلبیت ایشان صلوات
سراینده:محسن بیگی10/4/95
@nahayate_arezoha3
سالگرد سردار ۱۴٠۲
شهادت شاهراه آسمانهاست
شهادت مقصدی در کهکشانهاست
شهادت شهد شیرین گل یاس
شهادت یادگار دست عباس
شهادت شرمگین روی دریاست
شهادت مرکب زیبای سقاست
شهادت چون حسینی دیده در خود
سرش بر روی نی او زنده تر شد
شهادت راه یاران حسین است
شهادت مقصدی پر شور و شین است
شهادت چون سلیمانی به خود دید
نوای عاشقی را او سرائید
چو سردار رشیدی دست و سر داد
که قلب مقتدا گردد از او شاد
چه زیبا گفت سردار شلمچه
شوم پرپر دراین ره همچو غنچه
شود جانم فدایت یا ابالفضل
سرم را بر حسینت می دهم فضل
کند خون شهید اعجاز یاران
نهالی را کند سرمشق دوران
چنان که انقلاب ما چنین شد
به خون عاشقانی مه جبین شد
کنون است استوار و بس مقاوم
هراس دشمنان شد خون قاسم
ز زوارش هراسید است دشمن
لباس انتحاری کرده بر تن
میان لاله ها در راه گلزار
چه شد، دنیا از او گردید بیزار
جواب ناجوانمردیست صندوق
چنان جامی به ذهرُ کرده در بوق
اگر چه نقطه زنها کرد کولاک
میان قلب صهیون را زده چاک
ولی هر رای ما در قلب دشمن
چو موشک کاری و آرام میهن
خدایا قلب ایران است آرام
به الطاف شما و رهبری تام
که چون خورشید، عالم کرده روشن
و صد البته روشن کرده میهن
بود ملت دو بازوی ولایت
به زیر سایه اش هستیم راحت
الهی حفظ فرما رهبریمان
رسد بر مقتدا پرچم ز ایشان
شود محشور روح هر شهیدی
کنار عشق خود با روسفیدی
الهی قسمت عشاق فرما
شهامت با شهادتهای زیبا
و در آخر کبوترهای گمنام
چو بی بی رهنمای کل ایام
اگر گمنام لیکن رهنمایند
چراغ روشن شبهای مایند
دلسوخته؛ بهمن ماه ۱۴٠۲
@nahayate_arezoha3
دهه فجر ۱۴٠۲
ظلمت و تاریکی و دریایی از جَهل و جُنون
در دل تاریکی و شبهای سردی پُر ز خون
با شغالانی مثال گرگ در درندگی
رأسشان کفتار گونی بی خرد امّا زبون
همچو خفاشان شبها، خون مکیدن کارشان
تا شدند زالو و ظلم و جور آنها شد فُزون
صبح گاهی نور از کنج افق پرتو کشید
قلبهای سرد و خسته گرمی آنرا چشید
آفتابی در میان آسمان رخ می نمود
ظلمت و تاریکی شبهای میهن می ربود
لاله های خسته کم کم قد کشیدند ز آن میان
قمریانی مست و عاشق، روی شاخ آواز خان
ابر و باد و ماه و خورشید و فلک یک دست شد
کلّ ایران یکصدا، یک پارچه آمد به خود
بانگ تکبیری بلند ،چون صوت اسرافیل گون
رجعت آمد، مرد و زن از خانه های خود برون
شد خیابانها پر از شور و نشاط و تازگی
رخت بست ساواک و عمال جناب پهلوی
از دل مردم نهالی از امید آمد برون
باغبان روح خدا، اندر کنارش جوی خون
بارور گردید و شد همچون چناری استوار
باد و طوفانهای بسیاری کنارش گشت خوار
شاخ شاخش استوار و هر کدامش افتخار
موریانه در کنارش مفتضح گردید و خار
شاخه ای شد نقطه زن اندر دل دشمن نشست
شاخه ای رفت در فضا امواجها گیرد به دست
شاخه ای شد علم نانو درجهان دارد سخن
شاخه ای در بین اقیانوس بر حفظ وطن
برگ برگش جمله ی ما می توانیم است و بس
گوشهای کل ملت بر لبانی دوختس
تا دهد فرمانده فرمان در تراز انقلاب
صد هزاران جان فدایش چون براید آفتاب
جان نا قابل فدای انقلاب و مقتدا
کاش باشیم و شویم در راه مهدی جان فدا
دلسوخته؛ بهمن ماه ۱۴٠۲
@nahayate_arezoha3
نماینده نخبه ی شهرمان
گرچه اسفند گرفته است ز ما همّت را
باز داد همّتی نخبه در این مه بر ما
پای بگذاشت به میدان نبرد چون همّت
تا برد یأس ز دلهای غمین ملّت
او به میدان نبرد بود و سلاحش بر دوش
همّتی نخبه علمی و پر از جوش و خروش
آنزمان عرصه جنگیدن و دشمن به کمین
حال باید بشوی مرد سیاست به یقین
همچو همّت که زده تیر به قلب دشمن
حال در عرصه مجلس بشوی چون آهن
ملّتی هست منزه که مدیران او
تربیت یافته باشند به درگاه هو
این سخن هست ز سردار عزیز دلها
نه به دیروز، بود راهنمای فردا
همّتی جان تو بشو همّت امروز ما
با عمل وعده خود را بنما پا بر جا
رهرو راه ولی گوش به فرمان چون او
سر بلند باش در این راه به الطاف هو
جای کن در دل ملّت به قناعت خود را
تا بفهمند که هستید مُرید آقا
کن تو فرماندهی و باش چو همّت جذّاب
باش سرباز ولایت که شوی فردی ناب
بر رقیبان خودت دست نوازش تو بکش
با محبت بده بر مجلسیان آموزش
دل این مردم دلسوخته جانا دریاب
تا شوی در دل ما همچو صدف دُرّی ناب
گرچه آینده نگر هستی و خود استادی
تو شجایی و یقین خطه ی خود می سازی
شهر ما شهر شهیدان به خون غلطیده ست
دل ز بی مهری بعضی رؤسا مان خسته ست
شهر سردار رشیدی که بُود یک سَنبُل
در میان شهدا غُنچه ی بی سر چون گُل
حالیا همتی ای همّتی از بهر خدا
تا که دلسوختگان شاد ز اعمال شما
آمدی تا که بمانی و نمایی خدمت
شاد کن با عملت قلب امام و ملّت
ای خدا لطف نما تا بنماید همّت
از بس حرف عمل آید و شاد این امّت
قلب این نخبه ما پر بکن از انوارت
ره حق پیش و چو همّت بشود انصارت
آخر الامر دعای همگی همراهت
کور گردد چش آنکس که بود بدخواهت
دلسوخته: اسفند ۱۴٠۲
@nahayate_arezoha3
آتش به اختیار
ما یاوران رهبر، آتش به اختیاریم
دستارِ عشق بر سر، همواره بی قراریم
از جان خود گذشته، هستیم در کنارش
گر ما شویم پَر پَر تنها نمی گذاریم
آن پیر با صفا را در بین دشمنانش
محکم و بی قرینه تا آنکه جان سپاریم
او هست اِبن زهرا در بین ما امانت
آقا به جان زهرا ما جمله جان نثاریم
این را همه بدانند ما بچه شیعه هستیم
پس در ره ولایت ثابت و استواریم
دلسوخته؛
@nahayate_arezoha3
آسمان شهر صهیونها چراغانی، ولی
روشن است از موشک و پهبادهایی مُنجلی
زیر لبهاشان همه لفظ غلط کردیم بود
چون الاغان پایشان مانداست در حوضی گٍلی
حتم دارم جملگی نه روز دارند و نه شب
لیک مشهورند ایشان بر صفات بزدلی
این طرف شیران میدان زیر لب ذکر رسول
محکم و قرص و مقاوم، جنسشان از همدلی
وعده ای صادق اگر چه شب ولی چون روز بود
انتقام و پاسخی از شیعه مولا علی
حال ای دنیا بدان ایران که مهد شیرهاست
مقتدایش خامنه ای محور تکبیر هاست
گر فقط فرمان دهد با جان یقینأ می خریم
وارثان حیدر و ایرانی و جنگاوریم
موشک و پهبادمان در قلب صهیون می زنیم
ریشه نحثش دگر از روی دنیا می کنیم
جای آن زیتون درخت دوستی خواهیم کِشت
بر سر اقصیٰ به خط خون چنین باید نوشت
«لاٰ فَتیٰ اِلّاٰ عَلی لاٰ سَیفْ اٍلَاٰ ذولْفَقاٰر»
تا بگیرد صلح و آرامش در این دنیا قرار
سوره زلزال نازل شد در آن شب بر رژیم
صبح شد بر غاصب صهیون شبی پر خوف و بیم
آنطرف تر غزه در آرامشی بس دلربا
طرح سجیل ابابیل و هلاک فیلها
دلسوخته؛ فروردین۱۴٠۳
@nahayate_arezoha3
خادم الرضا
اردیبهشت و کوه و جنگل، بامِهی یکجا شده هم دست
باران غم بارید و بر دلهای ملّت داغهایی سخت
داغی ز پروازی که از سدّی به کوهستان فرود آمد
پرواز بعدی عرش، دستان اجل دستان خدمت بست
غم خانه ای شد، قلبها و شادمانی را پشیمان کرد
شادی سلطان را غم جانسوز خادم هایشان بشکست
قلب پُر از اندوه پیر میکده وللّه تب دار است
در داغ سرباز سر افرازی که نه سرباز، سردار است
سردار دلهایی که چون محبوب مردم مرد میدان ها
دُر در صدف گشت و به قلب ناامید ملّتی بنشست
پرواز یاران ولیّ و، داغ جانسوزش چه سنگین است
رسم بد این روز و هم این روزگار غَم زده این است
گُلچین بچیند غُنچه ها و بوتهای سبز و زیبا را
داغ عزیز جان، رئیسی جانمان شد سَنبُل آنها
مزد رشادتهای میدانی شهادتهاست، می دانی؟
سر دسته گُلها رئیسیمان، دگر قاسم سلیمانی
دلسوخته؛ اردیبهشت ۱۴٠۳
@nahayate_arezoha3
تبر در دست ابراهیم، ایشان بشکند بتها
بتی منفور می خواندند او را کدخدا گویا
چو پروانه نترسید و تنش گر سوخت در آتش
به بعضی داد پیغامش، ز دشمن هست بی پروا
شب خاطرها
صدای ناله ی بادی، میان شهر پیچیداست
ندای نای نی را، از لبان عشق، او دیداست
به روی شانه هایی، یازده عاشق هم آوازند
ز شوق عاشقان، همراهشان او نیز خندیداست
ز کوهستان شنیده، رکعتی خواندند بر آنها
امام این جماعت، غنچه ای کز جنگ روئیداست
هوای شهر در آن روز، باران شقایق بود
دهانها پر ز مداحی این، مردان لایق بود
سبک بالان سیمین روی خونین بال، برگشتند
کفن عشق است، بر تابوت، با این حال برگشتند
بدنهاشان پُر از، لبخند ناز غنچه ها بوده
چه زیبا لاله ها که سَر، ز تنهاشان جدا بوده
ولی اینجا سَری بالای نی قرآن نمی خواند
گُلی خوش بو و پَرپَر، بین صحرایی نمی ماند
ندیده باد بر لبهای گُلها، خیزران گاهی
دلش پر بود، از ابلیس و هر دم، می کشید آهی
که اینجا مادری عشقش، میان یک کفن دیده
بسوز ای دل به دشت نی، تنی بر خاک خوابیده
سخن کوتاه اینجا کشور سردار دلها بود
و او چون شیر فِضّه، حافظی بر جسم آنها بود
ولی افسوس، کفتاری به شب هنگام خونش ریخت
و خون پاک مظلومی، به خون مقتدا آمیخت
دلسوخته:؛ خرداد۱۴٠۳
@nahayate_arezoha3
شهید امنیت(سرگرد یاسر عبدلی)
دوباره بوی باران و دوباره عطر گل پیچید
دوباره یک غزل شعری که شاعر عطر ان بوئید
دوباره مادری گریان به باغ گل گلی تازه
دوباره بلبلان آواز و گویی آسمان خندید
دوباره مست از باده نماد غیرت شهرم
ز خاش او پر گشود و آسمان هفتمین را دید
به گلزاری نشست و رونق گلزارمان افزود
شهید آمد ولی چشمان عشاقی همه گریید
چه نام با مسمائی شهید امنیت نامش
چو اربابش یقین پیشانیش بر مهر می سائید
که معبودا شهادت مزد عشاق است می خواهم
یقین دان و یقین دارم خدا هم این ندا بشنید
داسوخته؛ خرداد۱۴٠۳
@nahayate_arezoha3
سر منزل عاشقی است قبر گلها
بیتوته عشق را ببینش اینجا
یک ساحل آرام بلم آماده
کافی است دلت را بزنی در دریا
جنایات صهیون ها در اولین سالگرد طوفان الاقصی
آسمان غَمگین، زمین غَمگین، زمان غَمگین شده
دشتهای لاله گون از خون عجب رنگین شده
کَلب هایی هار می تازند در بین رَمه
داغ جانسوز قناریهایمان سنگین شده
غُنچه های ناشکفته زیر چکمه لِه شدند
آه، با دستان مادر کودکی تدفین شده
بَس علیِّ اکبر و قاسم فدایی گشته اند
چشم عالم زاین جنایتها پُر از نفرین شده
بُمبهای فسفری و یک تُنی غاصبان
میهمانِ خانه های مردمی مِسکین شده
رخت بسته ز این جهان عدل و عدالت سالها
چشم دنیا لاجرم ز این ماجرا بدبین شده
جالب اینکه گرگ آدم خوار در بین دِدان
کارهایش باعث تشویق و هم تحسین شده
گاه مِهمان می کشند و گاه صاحب خانه را
دَردِمان با غُرّش موشک کمی تسکین شده
داغ سنگین و علمداری زمین افتاده است
فتح قدس با خون پاکش همزمان تضمین شده
روز مرگ صَهیون و روز ظِفر زود است زود
دُرّ سخن از حضرت رهبر به ما تلقین شده
با امید یک جماعت قدس، ماها زنده ایم
آنزمان صَحنت به نصرُالله ها تزئین شده
کاش باشد حضرت قائم امام این نماز
رَجعت یاران مهدی هم دگر تبیین شده
پرچم نصرُمن اللهْ هم ز دست رهبری
دست آقاجانمان و این جهان زرّین شده
نغمه عدل و عدالت می نوازد گوشها
این ندا مَرهم به قلب داغدار دین شده
کاش چشمانم خداوندا ببیند ماه را
شاد و خُرّم که ظهورش شاخص آئین شده
دلسوخته؛ مهرماه۱۴٠۳
@nahayate_arezoha3
ستارهای زمین
ستاره های زمینی به آسمان رفتند
چه عاشقانه خدایا از این جهان رفتند
تمام، همچو نگاری میان ما بودند
دریغ و حسرت و افسوس ز آشیان رفتند
به وقت بودنشان سینه هایمان آرام
به دست گرگ صفتها چه بی گمان رفتند
اگر چه عاشق پرواز بوده اند ایشان
مثال قُمری عاشق چه شادمان رفتند
چه حکمتی است خدایا که نوکر و ارباب
بدون ناخن و انگشترِ نشان رفتند
به دشت کرب و بلا ساربان برید انگشت
و نوکران همه چون او در این زمان رفتند
ز قاسمش و دو سیّد چه مانده؟ انگشتر
چه با سعادت و با آبرو جنان رفتند
دلسوخته؛ مهرماه۱۴۰۳
@nahayate_arezoha3
شهدای دانش آموز
عاشقان رفتند و جا ماندیم ما بیچارگان
پر زدند در آسمانها ما میان فرشیان
روح خود صیقل نمودند بانماز نیمه شب
عشقشان آل محمّد(ص) ، کینه ها از بولهب
قلبها جای خدا وخالی از غیرخدا
مهر اولاد علی ، برجمله ایشان رهنما
جان خود دادند بر عشق به مولا و ولی
روحشان در جنّت و، مهمان مخصوص نبی
عرشیان و فرشیان غبطه خورند برحالشان
همچو ایشان کم بود ، دربین مردان زمان
لیک باید غبطه خورد بر حال پاک شهدا
پر زنند ایشان به جنّت، در میان خوبها
راستی که این عزیزان مقتدایی داشتند
نام او را روی سربندی به سر بگذاشتند
ذکر مولاشان حسین بر لب میان جبهه ها
پیش سوی دشمن و همواره دل یاد خدا
بو کشیدند عطر خوشبویی از آن گلهای یاس
دراطاعت مکتب عباس (ع) کرده جمله پاس
همچو ایشان امر مولاشان اطاعت کرده اند
شال همّت بر کمرها سفت و محکم بسته اند
پا و دست و سر بدادند در ره امر ولی
گشت اینگونه به عالم یادهاشان منجلی
بس حسین فهمیده ها در راه میهن شد فدا
رو به سوی دشمنان و درس را کرده رها
تا شود پاک از وجود نحس دشمن، سرزمین
گرچه پرپر می شوند این لاله ها در راه دین
بعد از این هم تا قیامت یادآنها زنده است
نامشان وِرد زبانها راهشان پاینده است
جایشان در قلبمان و قبر آنها قبله گاه
بعض بی نامند و گمنام، در نظرها و نگاه
لیک آنها جمله خوش نامند در کلّ سما
رهرو مولای خود، آقا علی مرتضی(ع)
رهرو زهرای اطهر(س) قبرهاشان بی نشان
می درخشند چون ستاره در میان آسمان
حال دیگر نوبت سربازی است در راه عشق
پاسداری از حرمها در عراق و در دمشق
عزم خود را جزم، می تازیم بر دیو و ددان
تا نماند قدس تنها در میان ظالمان
حال گوئیم گرنبودیم جمله مان در سال شصت
باز راه آزمودن این زمانه باز هست
جان و مال خود دهیم بهر دفاع مسلمین
تا بگردد محو صهیون جمله از روی زمین
گرسعادت را در این عالم بخواهی نیک دان
با ولایت می شود راه شما سوی جنان
هر که در عالم چنین کرده ،بمانده سرفراز
حتم درشب راه رفتن، نور باشد یک نیاز
بهتر از نور ولایت نیست نوری در جهان
کور سو و نور دیگر ،عاقبت باشد زیان
چون حسین ابن علی(ع) باشند کِشتی نجات
راهشان نور هدایت هست در کل جهات
این زمان هم رهبر ما، رهروی در راه اوست
نائب بر حق مهدی (عج)، بهر شیعه آبروست
گوش بر امرش یقین فرمان قائم بردن است
جز به این هرآنچه باشد،راه باطل رفتن است
ای خداوندا به حق خون پاک شهدا
یا به مظلومیت مولای سر ازتن جدا
پس به حق بی کسی زینب و آن کودکان
همچنین درِ دل سجاد(ع) در یوغی گران
راهمان راه شهیدان، گوش بر امر ولی
تا نماید رخ به دنیا، ابن برحق علی
محو فرما از جهانت صهیونیسم و غاصبان
طول عمر ده خامنه ای مقتدای شیعیان
او دهد پرچم به قائم ،منجی کل جهان
روی بد خواهان سیه، از ظلم پنهان و عیان
دلسوخته
•••◇•@nahayate_arezoha3•◇•••
شیر بیشه زخم خورداست از شغالانی پلید
با تمام افتراها گشت یحیی رو سفید
خون پاکش ریخت دستش قطع در خط نخست
گشت سردار شجاع سنوار در آنجا شهید