یاد آسمون کربلا افتادم ...

حاجب شعری در مدح امیرالمؤمنین علی علیه السلام سرود که آخرین بیت آن چنین بود : حاجب اگر معامله‌ی حشر با علی است من ضامنم که هر چه بخواهی گناه کن . حاجب در عالم خواب امیرالمؤمنین علیه‌السلام را میبیند ... امیرالمؤمنین علیه‌السلام به او میگوید که شعر تو بسیار خوب است اما بیت آخرش را چنین بیاور : حاجب یقین معامله‌ی حشر با علی است شرم از رخ ِعلی کن و ترک گناه کن !

رفتم کمدم رو ریختم بیرون تا مرتب کنم یهو یه سیل از خاطرات برام زنده شدن((: قربان امام رضا ❤️🥲

حکایت ما و بچه های مدرسه مون😂 احساس میکنم امتحانای ترم اول فشار آورده ، هروز میان میگن فلانی عروس شد 😵‍💫

اگر بری تو بحرش ، کاظمین واقعا باصفاست ... پر از ارامشه.. به شرطی که یه ذره تعلقات دنیوی مون رو کم کنیم تو زیارت که دیگه آرامش محضه

یه گوشه دنج :)

دلچسب ترین زیارتی که کردم تو کاظمین هیچوقت اینقدر بهم نچسبیده بود ، که اون شب چسبید🥲

دل من خیلی چیزا میخواد تابستونو میخواد ‌، حرم و هیئت رفتنو بدون استرس میخواد ‌، بازار رفتن با مامانو میخواد ‌، یه هفته زندگی خونه مامانیو میخواد ‌، پایه هرجا رفتنو میخواد ‌، اوقات فراغت جذابو میخواد ‌ ولی مدرسه نه ماهه که همه اینارو بسته بندی کرده بده به بدبخت بعدی ⭐️✅

واقعا یه موقع هایی احساس میکنم درس خوندن داره مانع رسیدن به هدف هام میشه ...

اخی چقدر غریبن امروز وفات پدر امیرالمومنینه...