همنشین #قرآن باشیم
#درمحضراهل_بیت
🌺امام علی علیه السلام :
«هیچ کس با این قرآن همنشین نشد ، مگر آن که چون از نزد آن برخاست با فزونی و کاستی همراه بود؛ فزونی در هدایت، و کاستی ازکوردلی.
📚نهج البلاغه خطبه 176
بپیوندید👈آیاتو #تلنگر هایقرآنی 👇
╔══ ⚘ ═══ ⚘ ══╗
eitaa.com/joinchat/2471428100C37c31cf7b3
╚══ ⚘ ═══ ⚘ ══╝
📮نشر دهید، رسانه قرآن و عترت باشید 📡
حکمت ۷۰ نهج البلاغه: افراط و تفریط، نشانه جهل
وَ قَالَ (علیه السلام): لَا [يُرَى الْجَاهِلُ] تَرَى الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً.
و امام (علیه السلام) فرمود : و نادان را نبینی جز در حال افراط یا تفریط.
افراط و تفريط نشانه جهل است:
امام در این کلام حکمت آمیز به مسئله مهمى اشاره کرده که سراسر زندگى انسان ها را در بر مى گیرد، مى فرماید: «همیشه جاهل را یا افراط گر مى بینى و یا تفریط کار»; (لاَ تَرَى الْجَاهِلَ إِلاَّ مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً).
راه صحیح به سوى مقصد راه مستقیم است که ما پیوسته در نمازها هر روز خدا را مى خوانیم تا ما را بر آن راه ثابت بدارد. در اطراف راه مستقیم خطوط انحرافى فراوانى هست که پیدا کردن راه مستقیم از میان آن خطوط نیاز به دقت و علم و دانش دارد. به همین دلیل، جاهل غالبا گرفتار خطوط انحرافى یا در جانب زیاده روى مى گردد و یا در سوى کوتاهى و کندروى. این مسئله در تمام شئون زندگى اعم از فردى و اجتماعى و سیاسى و غیر آن دیده مى شود; مثلاً حفظ ناموس و پاسدارى آن از هرگونه انحراف یک فضیلت است ولى افراد جاهل گاهى به طرف افراط کشیده مى شوند و با وسواس هر حرکتى از همسر خود را زیر نظر مى گیرند و با نگاه اتهام و گمان سوء به او نگاه مى کنند به طورى که زندگى براى آنها تبدیل به دوزخى مى شود و گاه هیچ گونه نظارتى بر وضع خانه و همسر خود ندارند که کجا رفت و آمد و با چه کسى صحبت مى کند و امثال آن.
در مسائل بهداشتى فرد جاهل گاه چنان گرفتار افراط مى شود که دست به سوى هیچ آب و غذایى نمى برد به گمان این که همه آنها آلوده است، در هیچ مهمانى شرکت نمى کند، هیچ هدیه اى را نمى پذیرد و باید تنها خودش غذاى خویش را تهیه کند و گاه در جهت مخالف قرار مى گیرد و فرقى میان آلوده و غیر آلوده، بیمار مسرى و غیر بیمار نمى گذارد.
بعضى از شارحان، این مطلب را با موضوع عدالت در مسائل اخلاقى پیوند زده و گفته اند: همیشه فضایل اخلاقى حد وسط در میان دو دسته از رذایل است: شجاعت حد اعتدالى است که در میان صفت تهور (بى باکى) و جبن (ترس و بزدلى) قرار گرفته است. عالم به سراغ حد وسط و جاهل یا در طرف افراط قرار مى گیرد و یا در جانب تفریط و همچنین سخاوت حد اعتدال میان بخل و اسراف است همان گونه که قرآن مجید خطاب به پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «(وَلا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِکَ وَلا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً); هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن (و ترک انفاق و بخشش منما) و بیش از حد آن را مگشا تا مورد سرزنش قرار گیرى و از کار فرو مانى».(1)
در مسائل مربوط به اعتقادات، گروهى از جاهلان درباره عظمت على(علیه السلام) چنان افراط کردند که قائل به الوهیت و خدایى او شده و گروه دیگر چنان کوتاه آمدند که در صف ناصبان قرار گرفتند و به یقین هر دو گروه گمراهند. خط صحیح همان پذیرش ولایت به معناى امام مفترض الطاعه بودن است.
در خطبه 127 نیز این مطلب به صورت شفاف و روشن آمده است: «وَسَیَهْلِکُ فِیَّ صِنْفَانِ مُحِبٌّ مُفْرِطٌ یَذْهَبُ بِهِ الْحُبُّ إِلَى غَیْرِ الْحَقِّ وَمُبْغِضٌ مُفْرِطٌ یَذْهَبُ بِهِ الْبُغْضُ إِلَى غَیْرِ الْحَقِّ; به زودى دو گروه در مورد من هلاک و گمراه مى شوند: دوست افراطى که محبتش او را به غیر حق (غلو) مى کشاند و دشمن افراطى که به سبب دشمنى قدم در غیر حق مى نهد (و مرا کافر خطاب مى کند).
سپس افزود: «وَخَیْرُ النَّاسِ فِیَّ حَالاً النَّمَطُ الاَْوْسَطُ فَالْزَمُوهُ; بهترین مردم درباره من گروه میانه رو هستند از آنان جدا نشوید».
در بحارالانوار نیز آمده است که امیر مؤمنان على(علیه السلام) فرمود: «أَلاَ إِنَّ خَیْرَ شِیعَتِی النَّمَطُ الاَْوْسَطُ إِلَیْهِمْ یَرْجِعُ الْغَالِی وَبِهِمْ یَلْحَقُ التَّالِی; بهترین شیعیان من گروه میانه رو هستند، غلو کننده باید به سوى آنان باز گردد و کوتاهى کننده عقب افتاده باید (شتاب کند و) به آنها ملحق شود».(2)
با دقت به جوامع بشرى مى بینیم که غالب نابسامانى ها بر سر افراط و تفریط هاست که زاییده جهل و نادانى است; گاه آن چنان در مسائل اقتصادى قائل به آزادى مى شوند که فرآیند آن نظام سرمایه دارى ظالم است و گاه چنان سلب آزادى مى کنند که نتیجه آن نظام کمونیسم و گرفتارى هاى آن است، مهم یافتن خط اعتدال و ثابت ماندن بر آن است.
در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که در روز قیامت حاکمى (از حاکمان مسلمین) را مى آورند که بیش از آنچه خداوند دستور داده عمل کرده، خداوند به او مى گوید: بنده من چرا بیش از آنچه باید تازیانه بزنى زدى؟ عرض مى کند: من براى غضب تو غضب ناک شدم. به او گفته مى شود: آیا سزاوار است غضب تو شدیدتر از غضب من باشد؟ سپس حاکم دیگرى را مى آورند که کوتاهى کرده خداوند به او مى فرماید: چرا در برابر آنچه به تو امر کرده بودم کوتاهى کردى؟ عرض مى ک
ند: پروردگارا من به او رحم کردم؟ به او گفته مى شود: آیا رحمت تو از رحمت من وسیع تر است؟ سپس هر دو را به سوى دوزخ مى برند(3). (4)
*****
پی نوشت:
(1). اسراء، آیه 29.
(2). بحارالانوار، ج 6، ص 178، ح 7.
(3). شرح نهج البلاغه علامه شوشترى، ج 8، ص 247.
#حکمت شماره ۷۰ 🌴
همراه با #نهج_البلاغه 🌸🌼🍀
@nahj97
هدایت شده از کاروان انقلاب
1395423-دانش خانواده .pdf
2.21M
🔶حقوق ، مسئولیت و تعالی خانواده
اسلایدهای پاورپوینت زیبا که تبدیل به pdf شده و علاوه بر مطالعه برای تدریس در ادارات و دانشگاهها یا نمایش در مساجد و مراکز فرهنگی بسیار مفید هستند
#خانواده #دانش_خانواده
#دولت_انقلابی 👊
@dolate_enghelabi
حکمت 71 نهج البلاغه: کم گویی، نشانه عقل
وَ قَالَ (علیه السلام): إِذَا تَمَّ الْعَقْلُ، نَقَصَ الْكَلَامُ.
و فرمود (ع): چون عقل به كمال رسد ، سخن اندك شود.
نشانه كمال عقل:
امام(علیه السلام) در این کلام حکمت آمیز به اهمیت سکوت و کم گویى اشاره کرده مى فرماید: «هنگامى که عقل کامل گردد سخن کم مى شود»; (إِذَا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْکَلاَمُ).
رابطه کمال و تمام عقل با کم سخن گفتن از اینجا روشن مى شود که اولاً ریشه مفهوم عقل، منع و جلوگیرى است و زانوبند شتر را از این جهت «عقال» مى گویند که او را از حرکت باز مى دارد و از آنجا که سخنان سنجیده، کم است و سخنان نسنجیده، بسیار، عقل به انسان مى گوید: بیشتر بیندیش و کمتر بگو.
ثانیاً مطالبى که گفتن آن ضرورت دارد نسبت به فضول کلام و سخنان زیادى بسیار کمتر است، از این رو افراد عاقل غالباً خاموش اند و به موقع سخن مى گویند.
ثالثاً انسان عاقل مى داند که بیشترین و مهم ترین گناهان با زبان انجام مى شود بدین سبب براى محفوظ ماندن از عواقب زیان بار گناه سعى مى کند کمتر سخن بگوید; ولى متاسفانه افرادى را مى بینیم که دم از ایمان مى زنند و گویى سخنان خود را جزء اعمال خود به حساب نمى آورند; در مجالس از آغاز تا پایان از سخنان لغو و بیهوده یا سخنانى که آمیخته با غیبت، اهانت و تهمت باشد ابا ندارند. انسان عاقل هرگز خود را گرفتار عواقب سوء پرگویى نمى کند.
رابعاً گفتار زیاد، نیروها و انرژى هاى ذخیره انسان را بر باد مى دهد و وقت عزیز او را تلف مى کند و موجب دشمنى ها و عداوت ها مى شود، بنابراین عقل و شرع به ما فرمان مى دهد که کم بگوئید و گزیده بگوئید.
در حدیثى از همان حضرت در غررالحکم مى خوانیم: «إیّاکَ وَفُضُولَ الْکَلامِ فَإنَّهُ یُظْهِرُ مِنْ عُیُوبِکَ ما بَطَنَ وَیُحَرِّکُ عَلَیْکَ مِنْ أعْدائِکَ ما سَکَنَ; از زیاده گویى بپرهیز که عیب هاى نهانى تو را ظاهر مى سازد و کینه هاى آرام گرفته دشمنانت را بر ضد تو تحریک مى کند».(1)
در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «إنَّ الرَّجُلَ لَیَتَحَدَّثُ بِالْحَدیثِ ما یُریدُ بِهِ سُوءًا إلاّ لِیُضْحِکَ بِهِ الْقَوْمُ یَهْوى بِهِ أبْعَدَ مِنَ السَّماءِ; انسان گاهى سخنى مى گوید که قصد بدى ندارد جز این که مى خواهد مردم را بخنداند و به سبب آن (از مقام خود) سقوط مى کند بیش از فاصله زمین و آسمان».(2)
احادیث اسلامى درباره سکوت و کم سخن گفتن و پرهیز از خطرات زبان بسیار زیاد است که در این مختصر نمى گنجد. این سخن را با حدیث دیگرى از پیغمبر اکرم پایان مى دهیم که فرمود: «مِنْ حُسْنِ إِسْلاَمِ الْمَرْءِ تَرْکُهُ مَا لاَ یَعْنِیهِ; از نشانه هاى خوبى اسلام انسان سخن نگفتن درباره امورى است که به او ارتباطى ندارد(3). (4)
*****
پی نوشت:
(1). غررالحکم، طبق نقل میزان الحکمه، ح 11849 «باب النهى عن کثرة الکلام».
(2). میزان الحکمه، همان باب.
(3). بحارالانوار، ج 1، ص 216، ح 28.
(4). سند گفتار حکیمانه: این سخن حکمت آمیز را جاحظ در کتاب خود المائة المختاره پیش از سیّد رضى ذکر کرده است و در میان کسانى که بعد از سیّد رضى بوده اند ابن طلحه شافعى در مطالب السؤول و زمخشرى در ربیع الابرار و میدانى در مجمع الامثال آورده اند. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 56) در کتاب تمام نهج البلاغه این کلام حکمت آمیز به ضمیمه کلمات متعدد مشابه دیگرى در ضمن وصیت امام براى فرزندش امام مجتبى ذکر شده است. (تمام نهج البلاغه، ص 957) ولى ما آن را در وصیت مزبور نیافتیم.
#حکمت شماره ۷۱ 🌴
همراه با #نهج_البلاغه 🌸🌼🍀
@nahj97
📔نرم افزار کامل :
«دانشنامه نهج البلاغه (جامع ترین)» در بازار اندروید :
http://cafebazaar.ir/app/?id=com.ahrar.nahj_ahrar1&ref=share
همراه با #نهج_البلاغه 🌸🌼🍀
@nahj97
«دانشنامه نهج البلاغه (جامع ترین)» را در بازار اندروید ببین:
http://cafebazaar.ir/app/?id=com.ahrar.nahj_ahrar1&ref=share
هدایت شده از KHAMENEI.IR
⚠️ بزرگان و جوانان قم نگذارند دستهای خائن، «مرکزیت انقلاب» و «کانون انقلاببودن» قم را کمرنگ کنند
🔻 رهبر انقلاب، صبح امروز در دیدار مردم قم:
🔹️ ۱۹ دی فرصتی است برای تمجید از مردم قم. #قم همانجایی است که سرچشمهای شد برای آن شطّ جوشان حرکت و مقدمهای شد برای انقلاب. قم شهر انقلاب و مرکز انقلاب و مادر انقلاب است.
🔸️ البته انگیزههایی وجود دارد که فضای قم را تغییر دهند و فضا و روحیهی #انقلابی قم را کمرنگ کنند. از کید و مکر دشمن نباید غافل شد.
👈 بزرگان و #جوانان قم باید نگذارند دستهای خائن، نقش مرکزی و کانونی قم را در انقلاب کمرنگ کنند.
🔺️ قم سرچشمهی اصلی انقلاب و حوزهی قم پشتوانهی معنوی برای آن حرکتی است که دنیا را تکان داد و البته ما هنوز در آغاز راهیم. ۹۷/۱۰/۱۹
🌹 #دیدار_مردم_قم
💻 @Khamenei_ir
هدایت شده از خبرگزاری حوزه
💠 حدیث روز 💠
❇️ مؤمن ازکوه محکمتر است
🔻امام صادق علیهالسلام:
إنَّ المُؤمِنَ أعَزُّ مِنَ الجَبَلِ، إنَّ الجَبَلَ يُستَقَلُّ مِنهُ بِالمَعاوِلِ وَالمُؤمِنُ لا يُستَقَلُّ مِن دينِهِ شَيءٌ.
🔹مؤمن از كوه، محكمتر است؛ زيرا كوه با كلنگ كنده مىشود؛ امّا از دين مؤمن، چيزى كاسته نمىشود.
📚 الكافي، ج۵، ص۶۳، ح۱
@HawzahNews
میلاد باسعادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها بر همه ارادتمندان اهل بیت (ع) مبارک باد
او دختر امیر مومنان حضرت علی علیه السلام است و مادرش حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است.
همراه با #نهج_البلاغه 🌸🌼🍀
@nahj97
هدایت شده از اشعار فاطمی
چون در مورد حضرت زینب کبری (سلام الله علیها ) شعری نداشتم و از طرفی دوست داشتم مطلبی راجع به آن بانوی بزرگوار در وبلاگم قرار دهم لذا شعری از شاعر بزرگوار جناب آقای -- عباس رسولی -- برگزیدم.
عذر شعر نگفتن امثال مرا هم ایشان در بیت اول آورده است !
طبع می خواهد كه وصف زینب كبرى كند
لیك، قطره كى تواند صحبت از دریا كند؟
توسن طبعم در اینجا پاى در گل مانده است
مرغ بى پَر چون سفر بر عرصه عُنقا كند؟
نطق گویا عاجز است از شرح و ذكر وصف او
كى تواند خامه مدح آن ملك سیما كند؟
جد پاكش مصطفى، باب كبارش مرتضاست
مادرش زهرا كه مدحش ایزد یكتا كند
چون حسین و چون حسن دارد برادر، هر یكى
ناز بر موسى بن عمران، فخر بر عیسى كند
در شهامت بود وارث بر على مرتضى
همت والاى او تفسیر «كرمنا» كند
دختر زهرا كه در حجب و حیا و عصمتش
نقش مادر را به خوبى در جهان ایفا كند
در شجاعت چون حسین و در صبورى چون حسن
در عبادت پیروى از مادرش زهرا كند
دّر دریاى عفاف و گوهر گنج حیاست
عفتش یاد از حیاى مریم عذرا كند
گاه در آغوش گیرد اصغر لب تشنه را
تا بخوابد آب را در خواب خود رؤیا كند
گاه دلدارى دهد بر مادران سوگوار
گاه دلجوئى ز آل و عترت طاها كند
گاه آید بر سر نعش برادر از خِیم
از ته دل ناله و فریاد و واویلا كند
گاه هم گیرد ز دست دختران بى پناه
از خیام سوخته رو جانب صحرا كند
كیست چون زینب كسى كو در دیار كربلا
ناله جانسوز او تاثیر در دلها كند؟
كیست چون زینب كه با یك جلوه از نور رُخش
رخنه ها در قلب موسى، در دل سینا كند؟
Fatemi84.blogfa.com
هدایت شده از مردان خدا 📿
🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🌸
🍃
🌸
#سخن_چین
💎امام صادق علیه السلام ؛
إنَّ مِنْ أَكْبَرِ السِّحْرِ النَّمِيمَةَ يُفَرَّقُ بِهَا بَيْنَ الْمُتَحَابَّيْنِ وَ يُجْلَبُ الْعَدَاوَةُ عَلَى الْمُتَصَافِيَيْنِ وَ يُسْفَكُ بِهَا الدِّمَاءُ وَ يُهْدَمُ بِهَا الدُّورُ وَ يُكْشَفُ بِهَا السُّتُورُ وَ النَّمَّامُ أَشَرُّ مَنْ وَ طِئَ الْأَرْضَ بِقَدَمٍ
از بزرگترين جادو، سخن چينى است؛ زيرا با سخن چينى، ميان دوستان جدايى مى افتد، دوستان يكدل با هم دشمن مى شوند، به واسطه آن خونها ريخته مى شود، خانه ها ويران مى گردد و پرده ها دريده مى شود. سخن چين، بدترين كسى است كه روى زمين راه مى رود.
📚احتجاج(طبرسی) ج 2 ، ص 340 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 60، ص 21، ح 14
🌸
🍃
🌸🌸
🍃🌸🍃🌸
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
🌼پای درس امام علی (ع)
هر شب یک حکمت از نهج البلاغه
با شرح و تفسیر
همراه با #نهج_البلاغه 🌸🌼🍀
@nahj97
حکمت 72 نهج البلاغه: بی وفاییهای دنیا
وَ قَالَ (علیه السلام): الدَّهْرُ يُخْلِقُ الْأَبْدَانَ، وَ يُجَدِّدُ الْآمَالَ، وَ يُقَرِّبُ الْمَنِيَّةَ، وَ يُبَاعِدُ الْأُمْنِيَّةَ؛ مَنْ ظَفِرَ بِهِ نَصِبَ، وَ مَنْ فَاتَهُ تَعِبَ.
فرمود (ع): روزگار بدنها را فرسوده سازد و آرزوها را تازه گرداند و مرگ را نزديك و اميدها را دور كند. هر كه بر آن ظفر يابد به رنج افتد و هر كه از دستش بدهد، سختى كشد.
بيداد روزگار:
امام(علیه السلام) در این کلام حکمت آمیز و بیدارگر، آثار گذشت روزگار را در وجود انسان ها بیان مى دارد و مى فرماید: «روزگار، بدن ها را کهنه و آرزوها را نو مى سازد مرگ را نزدیک و خواسته ها را دور مى کند. کسى که (تلاش کند و) به مواهب آن برسد سخت خسته مى شود و کسى که (بعد از تلاش) به آن نرسد رنج مى برد»; (الدَّهْرُ یُخْلِقُ الاَْبْدَانَ، وَیُجَدِّدُ الاْمَالَ، وَیُقَرِّبُ الْمَنِیَّةَ، وَیُبَاعِدُ الاُْمْنِیَّةَ: مَنْ ظَفِرَ بِهِ نَصِبَ، وَمَنْ فَاتَهُ تَعِبَ).
امام(علیه السلام) در این چند جمله کوتاه و پر معنا چند نکته مهم را یادآورد مى شود: نخست این که گذشت روزگار بدن ها را کهنه و فرسوده مى کند و این از واضحات است که بسیارى از مردم به آن توجه ندارند; هر سال و ماه، بلکه هر روز و ساعتى که بر انسان مى گذرد، بخشى از قوا و نیروهاى خود را از دست مى دهد. درست مانند لباسى که بر اثر مرور زمان کهنه و پوسیده مى شود و هیچ گونه استثنایى در آن نیست، بنابراین باید کوشید در مقابل آنچه از دست مى رود چیزى به دست آورد تا گرفتار خسران نشود. آیات شریفه (وَالْعَصرِ * إنَّ الاْنْسَانَ لَفِى خُسْر) نیز به همین معنا اشاره دارد.
در دومین نکته مى فرماید: «گذشت روزگار آرزوها را نو مى کند» این مطلب به تجربه ثابت شده که حرص بزرگسالان بر جمع مال و به دست آوردن مقام از جوانان بیشتر است و شاید دلیل آن این باشد که انسان هر چه خود را به مرگ نزدیک تر مى بیند احساس مى کند وقت کمترى براى رسیدن به آرزوها در اختیار دارد. به عکس جوانان فکر مى کنند وقت طولانى براى رسیدن به آرزوها دارند.
در حدیث معروف نبوى مى خوانیم: «یَشیبُ ابْنُ آدَمَ وَیَشُبُّ فیهِ خِصْلَتانِ; انسان پیر مى شود ولى دو صفت در او جوان خواهد شد: حرص و آرزوهاى دور و دراز».(1)
آدمى پیر چو شد حرص جوان مى گردد *** خواب در وقت سحرگاه گران مى گردد
در سومین و چهارمین نکته به نزدیک شدن انسان به مرگ و فاصله گرفتن از خواسته ها اشاره مى کند. فاعل این دو فعل همان «دهر» و گذشت روزگار است زیرا عمر انسان به هر حال محدود است و سرمایه اى است که با گذشت زمان تدریجاً نقصان مى پذیرد و به همان نسبت، انسان از خواسته هایش دور مى شود چون زمان کوتاه ترى براى رسیدن به خواسته ها در اختیار دارد. اضافه بر این نیروهاى او هم رو به ضعف و کاستى مى رود و این عامل دیگرى است که او را از خواسته هایش دور مى سازد.
گرچه «آمال» و «اُمنیّه» هر دو معناى قریب به یکدیگر دارند و به معناى آرزوها و خواسته هاست; ولى به نظر مى رسد «آمال» بیشتر در مورد آرزوهاى دست یافتنى و «اُمنیّه» در مورد آرزوهاى دست نیافتنى به کار مى رود، هرچند گاه در غیر این مورد نیز استفاده مى شود.
بنابراین جمله «یُجَدِّدُ الاْمالَ» اشاره به این است که انسان هر روز آرزوى تازه اى براى خود پیدا مى کند و براى رسیدن به آن مشغول تلاش مى شود و هر روز خواسته هاى او بر اثر گذشت زمان از دسترس وى دورتر مى شود.
سپس امام(علیه السلام) به پنجمین و ششمین نکته اشاره فرموده و کسانى را که به خواسته هاى دنیوى خود مى رسند گرفتار خستگى و آنان راکه به آن نمى رسند گرفتار درد و رنج معرفى مى کند و مفهوم آن این است که نه آنها که بر خواسته هاى دنیوى خود پیروز مى شوند آرامش و راحتى دارند و نه آنان که ناکام مى مانند، زیرا همان گونه که به دست آوردن مواهب مادى با مشکلاتى روبروست، نگه داشتن آن مشکلات بیشترى را در پى دارد.
ضمیر در «به» گرچه ظاهراً به «دهر» (روزگار) باز مى گردد; ولى از آنجا که پیروزى به روزگار معنا ندارد، منظور از آن همان مواهب دنیاست و قرینه آن جمله هاى «ظَفِرَ» و «فاتَ» است.
دقت در نکات حکمت هاى بالا کافى است انسان را به موقعیت خود در زندگى دنیا آشنا سازد و از هر گونه زیادى روى و خیال پردازى و غفلت باز دارد و به تلاش درباره فراهم ساختن زاد و توشه آخرت توجه دهد.
این نکته نیز شایان دقت است که «دهر» در اصل و ریشه لغت به معناى غلبه است; ولى از آنجا که زمان بر هر کس و هر چیز غلبه پیدا مى کند، آن را دهر نامیده اند، بنابراین دهر همان گذشت شب و روز و سال و ماه است و گاه (مانند آنچه در ذیل کلام حکمت آمیز بالا آمد) به معناى مواهب دنیا آمده است.
در حدیثى از امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) مى خوانیم که مى فرمود: دهر سه روز است و تو در میان این سه روز قرار گرفته اى: روزى که گذشت و آنچه در آن بودى که هرگز باز
نمى گردد. اگر در آن روز عمل نیکى انجام داده اى از گذشتن آن غمگین نخواهى شد و از رفتن به استقبال آینده خوشحال خواهى بود و اگر کوتاهى و تقصیر در آن کرده اى از رفتنش شدیدا غمگین مى شوى و از کوتاهى خود حسرت مى خورى. روز دیگر همان است که تو امروز در آن از صبحگاهان آغاز کرده اى و نمى دانى به آخر مى رسانى یا نه و اگر آن را به آخر برسانى نمى دانى آیا بهره تو در آن همان کوتاهى و تقصیر همانند روز گذشته است یا نه. و روز سوم روزى است که در انتظار آن هستى و باز نمى دانى آیا در آن کوتاهى خواهى کرد یا نه (و هرگز نمى دانى آن را درک خواهى نمود یا نه) بنابراین آنچه را که الان در آن هستى غنیمت بشمار و فکر کن که غیر از امروز و امشب را در اختیار ندارى.(2)
ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه خود در اینجا اشعارى را آورده و نام شاعرش را ذکر نکرده است; اشعارى بسیار گویا و بیدار کننده که ذیلاً به چند بیت آن اشاره مى شود:
کَأنَّکَ لَمْ تَسْمَعْ بِأخْبارِ مَنْ مَضى *** وَلَمْ تَرَ بِالْباقینَ ما صَنَعَ الدَّهْرُ
فَإنْ کُنْتَ لا تَدْرى فَتِلْکَ دِیارُهُمْ *** عَفاها مَحالُ الرّیحِ بَعْدَکَ وَالْقَطْرُ
وَهَلْ أبْصَرَتْ عَیْناکَ حَیّاً بِمَنْزِل *** عَلَى الدَّهِرِ إلاّ بِالْعَراءِ لَهُ قَبْرٌ
فَلا تَحْسَبَنَّ الْوَفْرَ مالاً جَمَعْتَهُ *** وَلکِنْ ما قَدَّمْتَ مِنْ صالِح وَفْرٌ
مَضى جامِعُوا الاْمْوال لَمْ یَتَزَوَّدُوا *** سِوَى الْفَقْرَ یا بُؤسى لِمَنْ زادَهُ الْفَقْرُ
فَحَتّامَ لا تَصْحُو وَقَدْ قَرُبَ الْمَدى *** وَحتّامَ لا یَنْجابُ عَنْ قَلْبِکَ السُّکرُ
گویا اخبار پیشینیان را نشنیده اى و گویا ندیده اى که روزگار با آنان که باقى ماندند، چه مى کند.
اگر نمى دانى این خانه ها و کاخ هاى آنهاست که ورزش بادها گرد و غبار کهنگى بر آن پاشیده و باران ها بر آن باریده و فرسوده ساخته است.
آیا هرگز چشم تو انسان زنده اى را دیده است که از گردش روزگار کنار برود جز این که زمانه قبرى براى او در بیابان فراهم خواهد ساخت؟
گمان نکن اموالى را که جمع کرده اى چیز پرارزشى است، بلکه اعمال صالحى را که از پیش فرستاده اى پر ارزش است.
گردآورندگان اموال رفتند و زاد و توشه اى جز فقر با خود نبردند واى به حال کسى که زاد و توشه اش فقر باشد.
تا کى بیدار نمى شوى هنگام رفتن نزدیک شده و تا کى مستى شهوات از قلب تو خارج نمى شود(3). (4)
*****
پی نوشت:
(1). بحارالانوار، ج 70، ص 22.
(2). کافى، ج 2، ص 453، ح 1. (با تلخیص)
(3). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 18، ص 218.
#حکمت شماره ٧٢ 🌴
همراه با #نهج_البلاغه 🌸🌼🍀
@nahj97
شيعيان ما كسانى اند كه در راه ولايت ما بذل و بخشش مى كنند، در راه دوستى ما به يكديگر محبت مى نمايند، در راه زنده نگه داشتن امر و مكتب ما به ديدار هم مى روند. چون خشميگين شوند، ظلم نمى كنند و چون راضى شوند، زياده روى نمى كنند، براى همسايگانشان مايه بركت اند و نسبت به هم نشينان خود در صلح و آرامش اند.
(امام علی علیه السلام)
شيعَتُنَا الْمُتَباذِلونَ فى وِلايَتِنا، اَلْمُتَحابّونَ فى مَوَدَّتِنا اَلْمُتَزاوِرونَ فى اِحياءِ اَمْرِنا اَلَّذينَ اِنْ غَضِبوا لَمْ يَظْلِموا وَ اِنْ رَضوا لَمْ يُسْرِفوا، بَرَكَةٌ عَلى مَنْ جاوَروا سِلْمٌ لِمَنْ خالَطوا؛
كافى، ج 2، ص 236، ح 24 .
همراه با #نهج_البلاغه 🌸🌼🍀
@nahj97
هدایت شده از کاروان انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید | روشنایی ها را باید در احمدی روشن ها پیدا کنیم!
🔺️ به مناسبت ۲۱ دی سالگرد شهادت شهید هسته ای دکتر مصطفی احمدی روشن
⚠️ #انرژی_هسته_ای_حق_مسلم_ماست یادش بخیر قبل از ریاست جمهوری روحانی این شعار ما بود.
لینک عضویت کانال:
🇮🇷 @hizbolah
📕حکمت ۷۳ نهج البلاغه: خودسازی قبل از تربیت دیگران
وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً، [فَعَلَيْهِ أَنْ يَبْدَأَ] فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ؛ وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ؛ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا، أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ.
و فرمود (ع): هر كه خود را پيشواى مردم خواهد، بايد كه پيش از ادب كردن ديگران به ادب كردن خود پردازد و بايد كه ادب كردن ديگران به كردار باشد، نه به گفتار. كسى كه آموزگار و ادب كننده خويش است، سزاوارتر به تعظيم است، از آنكه آموزگار و ادب كننده مردم است.
روش تعليم و تربيت:
امام(علیه السلام) در این گفتار گهربار به سه نکته شایان توجه اشاره مى کند: نخست مى فرماید: «کسى که خود را در مقام پیشوایى و امامت بر مردم قرار مى دهد باید پیش از آنکه به تعلیم دیگران مى پردازد به تعلیم خویش بپردازد»; (مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ).
کلام امام(علیه السلام) در اینجا مطابق ظاهر اطلاق کلام، هم رئیس حکومت بر مردم را شامل مى شود و هم تمام کسانى را که به نوعى ارشاد و هدایت مردم را بر عهده مى گیرند. این جمله اشاره به یک واقعیت مسلم عقلانى است که تا انسان خودش چیزى را نداشته باشد نمى تواند به دیگران اهدا کند.
خشک ابرى که بود ز آب تهى *** کى شود منصب او آب دهى
ضرب المثلى در میان عرب است که مى گویند: «چوبى که کج است چگونه ممکن است سایه آن راست باشد».
اضافه بر این، مردم سخنان کسى را که به گفتار خود پایبند و آثارش در زندگى او نمایان نیست، هرگز نمى پذیرند و به خود مى گویند: اگر او این سخنان را باور مى داشت نخست خودش به آن عمل مى کرد.
به همین دلیل امام(علیه السلام) در دومین جمله مى فرماید: «باید تأدیب و تعلیم او نسبت به دیگران پیش از آنکه با زبانش باشد با عمل صورت گیرد»; (وَ لْیَکُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ).
اصلى مسلم در روان شناسى است که مردم سخنان کسى را مى پذیرند که به گفته خود معتقد باشد و به تعبیر معروف: تا سخن از دل بر نیاید بر دل ننشیند و نشانه روشن این اعتقاد این است که به گفته خود عمل کند.
فى المثل اگر طبیبى سخنرانى هاى متعددى درباره زیان هاى دخانیات ایراد کند و بیمارى هاى متعدد ناشى از آن را یکى پس از دیگرى برشمرد; ولى مردم ببینند از دهانش بوى سیگار مى آید هیچ کس سخن او را جدى نخواهد گرفت.
به همین دلیل در حدیثى که در کتاب کافى آمده از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «إِنَّ الْعَالِمَ إِذَا لَمْ یَعْمَلْ بِعِلْمِهِ زَلَّتْ مَوْعِظَتُهُ عَنِ الْقُلُوبِ کَمَا یَزِلُّ الْمَطَرُ عَنِ الصَّفَا; هنگامى که عالم به علمش عمل نکند موعظه او از دل ها فرو مى ریزد همان گونه که قطره هاى باران از سنگ سخت فرو مى ریزد».(1)
اشاره به این که دل هاى مردم حالت مقاومت و نفوذناپذیرى در برابر مواعظ آنها به خود مى گیرد. نیز به همین دلیل امیر مؤمنان على(علیه السلام) در خطبه 175 مى فرماید: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی وَاللَّهِ مَا أَحُثُّکُمْ عَلَى طَاعَة إِلاَّأَسْبِقُکُمْ إِلَیْهَا وَلاَ أَنْهَاکُمْ عَنْ مَعْصِیَة إِلاَّ وَأَتَنَاهَى قَبْلَکُمْ عَنْهَا; اى مردم به خدا سوگند من شما را به هیچ طاعتى ترغیب نمى کنم مگر این که خودم پیش از شما به آن عمل مى نمایم و شما را از هیچ معصیتى باز نمى دارم مگر این که خودم پیش از شما از آن دورى مى جویم».
سپس در سومین و آخرین جمله بر آنچه در جمله هاى پیش آمد تأکید نهاده مى فرماید: «کسى که معلم و ادب کننده خویشتن است به احترام سزاوارتر از کسى است که معلم و مربى مردم است»; (وَمُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَمُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالاِْجْلاَلِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَمُؤَدِّبِهِمْ).
اشاره به این که هرگاه انسان نخست به تعلیم و تادیب خویشتن پردازد، تأثیر سخنانش بیشتر و عمیق تر است در حالى که اگر کسى تنها به تأدیب مردم پردازد و از خویش غافل بماند روزى فرا مى رسد که مردم از این امر آگاه مى شوند و از او روى برمى گردانند.
بلکه از روایات استفاده مى شود که این کار از نشانه منافقان است که انسان دیگران را به نیکى ها و ترک بدى ها دعوت کند و خود به این اندرز عمل ننماید: در حدیثى از امام سجاد على بن الحسین(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: «إِنَّ الْمُنَافِقَ یَنْهَى وَلاَ یَنْتَهِی وَیَأْمُرُ بِمَا لاَ یَأْتِی; (2) منافق دیگران را از بدى ها باز مى دارد; ولى خویشتن را باز نمى دارد و دیگران را به نیکى ها دعوت مى کند و خود بدان عمل نمى نماید».(3)
*****
پی نوشت:
(1). کافى، ج 1، ص 44، ح 3.
(2). کافى، ج 2، ص 396، ح 3.
#حکمت شماره ۷۳ 🌴
همراه با #نهج_البلاغه 🌸🌼🍀
@nahj97
هدایت شده از 🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مژده مژده یوسف به کنعان آمده در کویر تشنه باران آمده،
#شهید_علیرضا_بریری از #خانطومان آمده،
دیدار پدری و پسری
بوسه ی محمدامین فرزند شهید علیرضا بر پیکر مطهر تفحص شده پدرشهیدش، بعد از دو سال و هشت ماه دلتنگی...
✅ @asheghaneruhollah
حکمت 74 نهج البلاغه: نزدیک شدن مرگ
وَ قَالَ (علیه السلام): نَفَسُ الْمَرْءِ، خُطَاهُ إِلَى أَجَلِهِ.
و فرمود (ع): نفسهاى آدمى، گامهاى اوست به سوى مرگ
هر نفسى گامى است!
امام(عليه السلام) در اين كلام كوتاه و بيدار كننده اشاره به پايان تدريجى عمر انسان كرده مى فرمايد: «نفس هاى انسان گام هاى او به سوى سرآمد زندگى و مرگ است»; (نَفَسُ الْمَرْءِ خُطَاهُ إِلَى أَجَلِهِ).
خُطى جمع «خُطْوة» به معناى فاصله ميان دو قدم به هنگام راه رفتن است كه در فارسى از آن به عنوان «گام» نام مى برند. اين نكته مهمى است كه انسان دائما در حال نفس كشيدن است; در خواب و بيدارى و قيام و قعود و در همه حال و اگر مدت كوتاهى راهِ نفس را بر او ببندند مرگ او فرا مى رسد. از سوى ديگر، دستگاه تنفس انسان و قلب و مغز و ساير اعضا استعداد محدودى دارند; مثلا دستگاه تنفس مى تواند حداكثر چندين ميليارد بار هوا را به درون كشيده اكسيژن آن را جذب كند و گاز كربن را همراه باقيمانده آن بيرون بفرستد. همچنين قلب توان دارد ميلياردها مرتبه باز و بسته شود به يقين هنگامى كه اين عدد به نهايت رسيد تاب و توان اين دستگاه ها تمام مى شود; خود به خود از كار مى ايستند; مانند اتومبيلى كه آخرين قطره سوخت آن تمام شود و در اين هنگام از كار باز مى ايستد، بنابراين همان گونه كه در اتومبيل هر قطره اى از سوخت مصرف مى شود گامى به سوى پايان است، هر نفسى كه انسان مى كشد و هر ضربانى كه قلب او مى زند او را يك گام به پايان زندگى نزديك مى سازد. همان گونه كه گام هاى پى در پى انسان را به مقصد نزديك مى كند. به همين دليل بعضى معتقدند كه ورزش كردن زياد از عمر انسان مى كاهد، زيرا به هنگام ورزش نفس ها سريع تر و ضربان قلب بيشتر مى شود.
در كتاب كافى نقل شده است كه امام صادق(عليه السلام) فرمود: «مَا مِنْ يَوْم يَأْتِي عَلَى ابْنِ آدَمَ إِلاَّ قَالَ لَهُ ذَلِكَ الْيَوْمُ يَا ابْنَ آدَمَ أَنَا يَوْمٌ جَدِيدٌ وَأَنَا عَلَيْكَ شَهِيدٌ فَقُلْ فِيَّ خَيْراً وَاعْمَلْ فِيَّ خَيْراً أَشْهَدْ لَكَ بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَإِنَّكَ لَنْ تَرَانِي بَعْدَهَا أَبَداً; هر روزى كه بر انسان مى گذرد به او مى گويد: اى انسان من روز جديدى هستم و بر اعمال تو گواهم. در من از نيكى ها سخن بگو و كار نيك انجام ده تا روز قيامت براى تو گواهى دهم، زيرا من كه بگذرم ديگر هرگز مرا نخواهى ديد».(1)
اين همان چيزى هست كه قرآن مجيد در سوره «والعصر» به آن اشاره كرده و مى فرمايد: «(وَالْعَصْرِ * إِنَّ الاِْنْسَانَ لَفِى خُسْر); سوگند به عصر كه انسان (همواره) در حال خسران است». فخر رازى در تفسير اين آيه سخنى دارد كه جالب به نظر مى رسد وى مى گويد: يكى از بزرگان پيشين مى گفت معناى اين سوره را من از مرد يخ فروشى آموختم فرياد مى زد: «اِرْحَمُوا مَنْ يَذُوبُ رَأسُ مالِهِ، اِرْحَمُوا مَنْ يَذُوبُ رَأسُ مالِهِ; به كسى كه سرمايه اش مرتبا ذوب مى شود رحم كنيد». پيش خود گفتم: اين است معناى (إِنَّ الاِْنْسَانَ لَفِى خُسْر).
پی نوشت:
(1). کافى، ج 2، ص 523، ح 8.
#حکمت شماره ۷۴ 🌴
همراه با #نهج_البلاغه 🌸🌼🍀
@nahj97