🔸مدرسه نهج البلاغه🔸
🌺•••﷽•••🌺 📌 قسمت (٦٢) #خطبه_متقين 👈 از دیگر اوصاف پرهیزکاران: ✨"وٓلا ینٓسی مٰا ذُکِّر " ✨ 🔷🍃آ
🌺•••﷽•••🌺
📌 قسمت (٦٣)
#خطبه_متقين
👈در ادامه امیرالمومنین (علیه السلام ) میفرماید :
✨و لَا يُنَابِز بِالْأَلْقَاب✨
🔷🍃مردم را با نامهای زشت نمی خوانند.
✍ در اینجا امام به همان چیزی اشاره می کند که در قرآن گفته شده:
(حجرات / آیه ۱۱ )
💢همدیگر را با القاب زشت صدا نکنید.
زیرا ذکر اینگونه القاب آتش کینه را در دلها بر می انگیزد.
و طرف مقابل رابه عکس العمل وا میدارد
و شخصیت افراد را در هم می شکند.
🖍ادامه دارد ....
✍ شرح خطبه متقين
#نهج_البلاغه
#تالی_قرآن
@nahj_110
🔸مدرسه نهج البلاغه🔸
#خاطرات_مستر_همفر (قسمت سوم): ما کنفرانس های بسیاری تشکیل دادیم تا برای این مسائل نگران کننده راه ح
#خاطرات_مستر_همفر (قسمت چهارم):
به استانبول رسیدم؛
خود را محمد نامیدم و به مسجد جایگاه گردهمایی و عبادت مسلمانان رفتم.
نظم پاکیزگی و فرمانبرداری آنان شگفت زده ام کرد؛
با خود گفتم چرا ما با این انسان ها می جنگیم؟
چرا می کوشیم آنها را درهم کوبیم ودستاوردهایشان را بربایم؟!...
اما زود این اندیشه ی اهریمنی را از خود دور کردم و دوباره اراده نمودم که این جام را تا پایان بنوشم.
با عالم کهنسالی به نام احمد افندی آشنا شدم که در خوش نفسی و پاک باطنی بهترین دیندارانمان را چون او نیافته بودم.
به شیخ گفتم:
من جوانی هستم که پدر ومادرم را ازدست داده ام؛
برادری هم ندارم؛
آنان برایم ثروتی به ارث گذاشتند.
من اندیشیدم که قرآن وسنت بیاموزم...
شیخ به من بسیار مهربانی کرد و گفت:
1ـ تو #مسلمانی ومسلمانان باهم #برادرند
2ـ تو #میهمانی و#پیامبر گفته است میهمان را نوازش کنید.
3- تو #پوینده_دانشی و اسلام بر بزرگداشت پویندگان دانش پای می فشارد.....
از این مسائل بسیار شگفت زده شدم؛
با خود گفتم:
"چه خوب بود #مسیحیت چنین حقایق تابناکی داشت....." ☑
به شیخ گفتم می خواهم #قرآن بیاموزم وی از این درخواست شادمان شد.
آموزش قرآن وتفسیر آنرا با دشواری ومشقت فراوان از وی آموختم.
بدینسان من در طول دو سال کامل قرآن را از ابتدا تا انتها خواندم...
هنگام آموزش باید وضو می گرفتم و مسواک می زدم که استفاده از مسواک برایم بسیار دشوار بود اما من ناگزیر از این کار بودم...
در استانبول شبها را در نزد خادم #مسجد میخوابیدم وبه وی پول می دادم و روزها را به صورت نیمه وقت برای نجاری کار میکردم واو مزد اندکی بصورت هفتگی به من می داد.
ظهرها درمغازه غذا می خوردم و برای نماز به مسجد می رفتم تا وقت نماز عصر در مسجد می ماندم و پس از آن راهی خانه شیخ می شدم.
در خانه ی او دوساعت به آموختن قرآن و زبانهای ترکی وعربی می پرداختم...
او در آموزش قرآن ومبانی اسلام و ریزه کاریهای دو زبان عربی وترکی چیزی فروگذار نمی کرد...
من در مدت اقامتم در استانبول ماهانه گزارشی از تحولات و مشاهداتم برای #وزارت_مستعمرات می فرستادم؛
پس از دوسال اجازه گرفتم که به وطنم باز گردم اما شیخ نپذیرفت.
شیخ به دلیل دوستی با من پافشاری می کرد که بمانم اما وظیفه ی ملی مرا به بازگشت به لندن و ارائه گزارش مشروح از اوضاع پایتخت خلافت و دریافت دستورات جدید فرا می خواند....
در روز وداع با شیخ، او با چشمان لبریز از اشک به من گفت:
فرزندم خدا به همراهت؛
اگر به این شهر بازگشتی ومرا زنده نیافتی به....
↩️ ادامه_دارد ...
@nahj_110
هدایت شده از در محضر نهج البلاغه
aa8923e5ad531e509db13d3ab808752d2db87b5f.mp3
15.89M
🔹شرح حکمت ۷
🔊استاد نظافت
@nahj_moltimedia
🌷اسامی شرکت کنندگان در مسابقه نقاشی ویژه عید فطر 🌷
👇👇👇👇👇
🔹فاطمه معصومه حلیمی ، اسلام شهر
🔸ریحانه و بهاره کاظمی ،چهار دانگه
🔹ریحانه محمدی ، نسیم شهر
🔸ریحانه پور قاسمیان ، چهار دانگه
🔹محمد مهدی مقصودی فلاح ، اسلام شهر
🔸محمد ملکی ، گلستان
🔹ملیسا عابدینی ، اسلام شهر
🔸کیانا سادات حسینی ، اسلام شهر
🔹امیر حسین عباسی ، اسلام شهر
👈به همه این عزیزان و نور چشمان ، یه دوره کتاب
#داستانها_ی_خوب_برای_بچه_ها_ی_خوب که از تولیدات واحد کودک و نوجوان نهضت نهج البلاغه خوانی است ، به رسم یادبود تقدیم میشود. با تشکر
🔸مدرسه نهج البلاغه🔸
🌺•••﷽•••🌺 📌 قسمت (٦٣) #خطبه_متقين 👈در ادامه امیرالمومنین (علیه السلام ) میفرماید : ✨و لَا يُنَاب
🌺•••﷽•••🌺
📌 قسمت (٦٤)
#خطبه_متقين
👈در ادامه امیرالمومنین (علیه السلام) می فرماید :
✨" و لا یُضّار بِالْجٰار "✨
🔷🍃به همسایگان زیان نمی رساند.
✍ اشاره به رعایت حقوق اجتماعی و احترام انسان ها در همه جوانب است.
🔹قرآن مجید و پیامبراکرم و ائمه معصومین – علیهم السلام –بارها سفارش رعایت حقوق همسایگان را کرده اند
💢مولای متقیان در نامه 47 می فرماید:
✨"خدا را خدا را
در مورد همسایگانتان فراموش نکنید زیرا پیامبر پیوسته سفارش آنها را میکرد تا آنجا که ما گمان بردیم آنها را در زمره وارثان قرار خواهد داد.✨
🖍ادامه دارد .....
✍ شرح خطبه متقين
#نهج_البلاغه
#تالی_قرآن
@nahj_110
🔸مدرسه نهج البلاغه🔸
#خاطرات_مستر_همفر (قسمت چهارم): به استانبول رسیدم؛ خود را محمد نامیدم و به مسجد جایگاه گردهمایی و ع
#خاطرات_مسترهمفر (قسمت پنجم):
به یادم باش ؛ مادر روز واپسین یکدیگر را نزد پیامبر (ص)خواهیم دید....
وزارت، نه نفر از دوستان دیگرم را نیز همچون من به حضور در لندن فراخوانده بود، آنها پس از شنیدن گزارش هایم مرا تشویق کردند اما من دریافتم کارکرد من پس از جرج بلکود و هنری فانس در درجه سوم قرار دارد.
دبیرکل گفت همفر تو درسفر آینده دو وظیفه داری:
1⃣ نقطه ضعف مسلمان ها را که ما می توانیم از طریق آن به آنها آسیب برسانیم، دریابی و این پایه ی پیروزی بر دشمن است.
2⃣ اگر این نقطه ضعف را یافتی بر آن یورش ببر؛
اگر توانستی چنین کنی بدان که موفقترین مزدورانی و شایسته ی نشانه افتخار وزارت.
🔺شش ماه در لندن بسر بردم؛ دراین مدت با دختر عموی خود که یک سال ازمن بزرگتر بود ازدواج کردم.
هنگامی که ما در انتظار میهمان جدیدمان بودیم، وزارت به من دستور داد که باید به عراق بروم؛ یک سرزمین عربی.
این دستور باعث تأسف من شد آن هم هنگامی که در انتظار تولد کودکم بودم؛ اما دلبستگی من به میهنم و نیز علاقه به مشهور شدن بر احساساتم چیره شد.
🔹شش ماه بعد در بصره بودم.
بصره شهری است عشایری که در آن شیعه و سنی زندگی می کنند.
برخی اهالی آن عرب اند و بعضی دیگر فارس و اندکی هم مسیحی در آن است. به خاطر دارم یک بار موضوع اختلاف شیعه و سنی را با برخی از مسئولان وزارت در میان نهادم و گفتم:
اگر آنان خردمند بودند اختلاف را به یک سو می نهادند و یکپارچه می شدند.
آن مسئول بر من بانگ زد که تو باید آتش #اختلاف را شعله ور تر کنی نه آنکه در بین آنها وحدت ایجاد نمایی!
وظیفه تو آن است اختلاف ها و کوه های آماده ی آتشفشانی را بیابی و اطلاعات دقیق آن را برای وزارت بفرستی.
اگر بتوانی آتش اختلاف را شعله ور کنی خدمت بزرگی به بریتانیای کبیر کرده ای.
ما #بریتانیایی_ها 👈نمی توانیم در #رفاه زندگی کنیم 👉مگر آنکه در همه ی مستعمرات #آشوب و درگیری ایجاد کنیم.
ما تنها از طریق ایجاد آشوب در میان مردم است که خواهیم توانست سلطان عثمانی را در هم کوبیم؛ در غیر این صورت چگونه یک ملت کوچک خواهد توانست بر یک ملت بزرگ چیره شود.
✅ بدان که حکومت های ترک و فارس ناتوان شده اند و تو باید مردم را بر این حکومت ها بشورانی؛
اگر آنها از هم جدا شوند و با یکدیگر به درگیری بپردازند ما به آسانی خواهیم توانست بر آنان چیره شویم.👌
""تفرقه بیانداز و حکومت کن✂️Divide and Rule""
↩️ ادامه _دارد ...
@nahj_110
هدایت شده از در محضر نهج البلاغه
8e58fcdd7b0e090cb23d35eabd7c2a972afeb550.mp3
6.13M
🔹شرح حکمت ۸
🔊استاد نظافت
@nahj_moltimedia
🔸مدرسه نهج البلاغه🔸
🌺•••﷽•••🌺 📌 قسمت (٦٤) #خطبه_متقين 👈در ادامه امیرالمومنین (علیه السلام) می فرماید : ✨" و لا یُض
🌺•••﷽•••🌺
📌 قسمت (٦٥)
#خطبه_متقين
👈🏼در ادامه وصف پرهیزکاران امیرالمومنین (علیه السلام) می فرماید:
✨"و لا یشمت بالمصائب "✨
💠 مصیبت زده را شماتت نمی کند.
✍🏻 میدانیم مصیبت زده همچون انسان مجروحی است که نیاز مبرم به تسلیت دارد.
و شماتت مانند نمک پاشیدن بر زخم اوست.
و هیچ انسان با وجدانی چنین اجازه ای را به خود نمی دهد که بر زخم کسی نمک بپاشد.
🖍ادامه دارد...
✍🏻 شرح خطبه متقين
#نهج_البلاغه
#تالی_قرآن
@nahj_110
🔸مدرسه نهج البلاغه🔸
#خاطرات_مسترهمفر (قسمت پنجم): به یادم باش ؛ مادر روز واپسین یکدیگر را نزد پیامبر (ص)خواهیم دید....
#خاطرات_مسترهمفر (قسمت ششم):
هنگامی که به بصره رسیدم با شخصی به نام عمر طایی آشنا شدم؛
اما این مرد به من شک کرد ومن به مسافرخانه ای رفته و از آنجا پس از یک ماه با نجاری قرارداد بستم که در مقابل غذا، خواب و دستمزد کمی، برای او کار کنم.
او مرد شریفی بود وبا من چون فرزندش رفتار می کرد نامش عبدالرضا بود؛
یک #شیعه_ی_ایرانی از مردم خراسان. فرصت راغنیمت شمردم تا از او #فارسی بیاموزم.
شیعیان ایرانی عصر هر روز پیش او گرد هم می آمدند و از هر دری سخن می گفتند بسیار به حکومتشان می تاختند... در آن مغازه بود که با جوانی آشنا شدم که سه زبان ترکی، عربی و فارسی را می دانست و نامش #محمدبن_عبدالوهاب بود او جوان بسیار تندخو و بلندپرواز بود سنی بود ودوست عبدالرضا.
در بصره شیعه وسنی همچون برادران برخورد دارند.
این جوان بلند پرواز فهم خود را از قرآن و سنت تقلید می کرد ونظرات بزرگان و مذاهب چهار گانه بلکه عمر وابوبکر را نیز به نقد می کشید.
می گفت پیروی از کتاب وسنت واجب است؛
مذاهب و صحابه هر نظری می خواهند داشته باشند.
[بخوانید مباحثه ی شیخ جواد قمی و محمد بن عبدالوهاب پیرامون ضرورت پیروی از ائمه اطهار ص 34 کتاب دستهای نا پیدا]
#محمدجوان دربرابر قمی این #شیخ سالخورده، همچون #گنجشکی در دست صیاد توان حرکت نداشت.
من اما گمشده ای را که درجستجویش بودم یافتم محمد بن عبدالوهاب.
#بلندپروازی، آزاد اندیشی، #ناخشنودی از #عالمان زمان و استقلال رأی مهمترین نقطه های ضعف او بودند که می شد از آن سود جست و وی را دراختیار گرفت.
حتی نظریات خلفای چهار گانه هم در برابر فهم خودش از کتاب وسنت ارزشی نداشت.
این جوان سرکش کجا وآن شیخ ترک که در ترکیه از او دانش آموختم کجا.
قوی ترین روابط و پیوندها را با محمد ایجادکردم و همواره در او می دمیدم ومی گفتم تو #موهبتی بزرگتر از #علی و عمر هستی و اگر پیامبر اکنون زنده بود تو را به جانشینی خود بر می گزید؛ امیدوارم اسلام به دست تو احیا شود و...
تصمیم گرفتم که تفسیر قرآن را با محمد در پرتو اندیشه های خودمان مورد گفتگو قرار دهیم. ( من می خواستم او را در دام بیاندازم)
یک بار به او گفتم مگر جهاد واجب نیست چرا پیامبر با منافقان جهاد نکرد؟
پس از بحثی طولانی او به نشانه ی موافقت سر تکان داد....
یک بار به او گفتم بهره مندی از #زنان جایز است واو گفت هرگز!!!
من گفتم:.....چرا من وتو #آزاد نباشیم که از زنان بهره مند شویم.
سرانجام او به نشانه ی موافقت سر تکان داد....
من این موافقت را بزرگترین #فرصت یافتم و زمانی را مشخص کردم....
↩️ ادامه_دارد...
@nahj_110