eitaa logo
نهج البلاغه؏ــلےیامولـا علیہ السلام
4.4هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
133 ویدیو
71 فایل
روزگار؛ روزگـار #نــهــج_الــبلاغــه است . تـــــاریــــخ #تــــکــــرار می شود... ارتباط با ما @infooPmeraj . .
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃هـــرروز یک آیـه یـک نکتـــــه 🍃 🕯ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🕯 حواسمان به «خطر بزرگی» که در کمین هست باشد؛ خطر شرک و بی‌اخلاصی. نکند غیر خدا را در نظر بگیریم، و اسیر علم، عملمان یا دیگران شویم. فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ ۖ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ 💌 [هر لحظه] بدوید سمت خدا و از غیر خدا فرار کنید، که من از سوی او برای شما بیم‌دهنده‌ای آشکارم. (۵۰ ذاریات) ڪانال #نــــهـــج_البلاغه @nahj_balaq ................🌹یا ؏ــلے🌹 ...............
‌⭕️ انتظار حقیقی 🌼ما خیلی دوست داریم که از اصحاب حضرت بقیّةالله ارواحنافداه باشیم ولی غل و زنجیرهایی به دست و پایمان بسته شده و ما را به زمین میخ کوب کرده که اگر حضرت تشریف بیاورند به هیچ وجه نمی توانیم از جایمان تکان بخوریم. 🌼لااقلّ حالا که فرصت داریم و هنوز ظهور نشده، این غل و زنجیرها را زودتر بکَنیم و آماده بشویم،یکی از معانیِ هم همین است. 🌼 ی باطنی غل و زنجیر است که باید انسان یکی یکی آن ها را از خود رفع کند. 🌴 @nahj_balaq 🌴 ┗━🌹🏴🌴🏴🌹━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نهج البلاغه؏ــلےیامولـا علیہ السلام
🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ (قسمت ۲۰) سرانجام از آن تاریکی وحشتناک عبور کردیم و وارد بیابانی بی ان
🌸 ارواح در عالم برزخ (قسمت ا۲) بخاطر دلخراش بودن صحنه رویم را به سمت چپ برگرداندم اما از دیدن شخصی که با شکم بسیار بزرگش قادر به راه رفتن نبود و مرتب زمین میخورد تعجب کردم. چیزی نگذشت که بخاطر نداشتن تعادل به سمت جاده ی چپ کشیده شد و در آن مسیر افتان و خیزان به راه خود ادامه داد. از نیک پرسیدم چه شد؟ گفت این جاده ی مخصوص رباخواران است که به سخت ترین عذاب الهی گرفتارند... به تپه ای رسیدیم. تعدادی از ماموران را دیدم که روی جاده ایستادند و چند نفر را متوقف کرده اند.در کنار ماموران شعله های آتش🔥 زبانه می کشید. از ترس و وحشت خودم را به نیک رساندم و مانع از حرکت او شدم. نیک لبخندی زد و با مهربانی دستی به روی سرم کشید و گفت:نترس با تو کاری ندارند. اینها در کمین افراد خاصی هستند.در همین لحظه صدای جیغ و فریادی بلند شد . وقتی نگاه کردم دیدم یک نفر ایستاده و از پیشانی اش دود🌫🔥 و آتش بلند است. سکه ی🕳 گداخته شده ای به پیشانیش چسبانده بودند. در همین حال ماموران سکه ی دیگری برداشتند و اینبار به پهلوی او چسباندند. صدای ناله و فریادهای دلخراشش تمام دشت را پرکرده بود.. با حیرت به نیک نگاه کردم و او گفت:سزای او همین است. اینها سکه هایی است که در دنیا ذخیره و انبار کرده بود و با وجود محرومان و فقیران بسیاری که بودند هیچی به آنها نمیداد و حقشان را ادا نمیکرد. نیک این را گفت و به سمت پایین تپه حرکت کرد من هم با ترس و وحشت پشت سرش به راه افتادم . هنگامی که به ماموران قدرتمند رسیدیم و انها کاری به ما نداشتند و راه را برای عبور ما باز کردند نفس راحتی کشیدم.. چند قدمی که از ماموران دور شدیم،به پشت سرم نگاهی کردم و در کمال حیرت ماموران را دیدم که چهار دست و پای شخصی را گرفته بودند و به زور قطعه ای از آتش🔥 به او میخوراندند. با دیدن این صحنه از ناراحتی بر جای ایستادم،صحنه بسیار زجر دهنده و ناله های او جانسوز بود...سپس رهایش کردن و او در حالیکه از درون میسوخت مسیر جاده را افتان و خیزان ادامه داد. در یک لحظه دست نیک را روی شانه ام احساس کردم،نگاهی به او انداختم و گفتم :چه شده بود؟ نیک جواب داد: افرادی که مال مردم را به ناحق تصاحب میکنند گرفتار این ماموران میشوند و اینها موظفند قطعه ی گداخته شده آهن را به آنها بخورانند. نیک سپس ادامه داد: البته اینها در گذرگاه حق الناس متوقف خواهند شد.... ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜ ⚜حکمت ۲۳۸ امام علی (ع) فرمود : زن و زندگی، همه‌اش زحمت و دردسر است و زحمت بارتر آنکه از آن گریزی نیست. 💠ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــعربی ⚜الحکمة ۲۳۸ وقال علی عليه السلام : الْمَرْأَةُ شَرٌّ كُلُّهَا، وَشَرُّ مَا فِيهَا أَنَّهُ لاَ بُدَّ مِنْهَا. 💠ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــانگلیسی ⚜saying 238 Imam Ali ibn Abu Talib (PBUH) said: Woman is evil, all in all; and the worst of it is that one cannot do without her ڪانال ؏ــلے یا مولـا علیہ السلام ➫ http://eitaa.com/joinchat/159055872C48cb7d8af1 ................🌹یا ؏ــلے🌹 ............... 💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜💠
🍃هـــرروز یک آیـه یـک نکتـــــه 🍃 🕯ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🕯 خدا نکند که همه‌ی درهای دل که به‌سوی خدا باز است را پشت سرمان ببندیم. بسته که شد به هر چیزی تن می‌دهیم. اول درِ ارتباط با خدا را می‌بندیم بعد سراغ گناه می‌رویم. وَرَاوَدَتهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيتِهَا عَن نَفسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأبوَابَ وَقَالَت هَيتَ لَكَ ... 💌 و آن زن که یوسف در خانه او بود، از او تمنّای کام‌جویی کرد؛ درها را بست و گفت: بیا به‌سوی آن‌چه برای تو آماده است. (۲۳ یوسف) ڪانال #نــــهـــج_البلاغه @nahj_balaq ................🌹یا ؏ــلے🌹 ...............
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نهج البلاغه؏ــلےیامولـا علیہ السلام
🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ (قسمت ا۲) بخاطر دلخراش بودن صحنه رویم را به سمت چپ برگرداندم اما از د
🌸 ارواح در عالم برزخ (قسمت 22) مقداري که جلوتر رفتيم چندين نور ضعيف و متوسط توجه مرا به خوب جلب کرد. حدس زدم گروهي همانند ما در پرتو نور ايمانشان در حرکتند. چيزی نگذشت که به شخصي رسيديم که در پرتو نوري از نورهاي ضعيف، آهسته، قدم برمي داشت. سلام کردم و جوياي حال او شدم. گفت: خسته شدم، با اينکه مدت‌هاست در اين غار راه مي‌پيمايم، ولي هنوز در ابتداي راهم. گفتم: اين‌ها به سبب ضعف ايمان توست! او نيز حرفم را تاييد کرد و در حاليکه همچنان آهسته ره مي‌پيمود، آهي از سينه برکشيد و گفت: افسوس، افسوس.. هنوز چند قدم از آن شخص دور نشده بوديم که فريادش بلند شد، خواستم برگردم اما نيک بلافاصله گفت: عجله کرد و چون نور ايمانش بسيار ضعيف بود در يکي از چاله‌ها فرو غلطيد. گفتم: آخر چه مي‌شود؟ نيک ايستاد و گفت: هيچ نيکش او را نجات خواهد داد اما بسيار دير به مقصد خواهد رسيد. وقتي حرف نيک به اينجا رسيد در يک لحظه چنان نوري بدرخشيد که چشمانمان را به خود خيره کرد. وقتي آن نور 💫تابنده ناپديد شد با تعجب بسيار از نيک پرسيدم: چه بود؟ چه اتفاقي افتاد؟ نيک آهي کشيد و گفت: يکي از علماي دين بود که در پرتو نور ايمانش با سرعت زياد اين مسير تاريک را پيمود. من نيز از حسرت آهي برکشيدم و گفتم: خوشا به حال او، عجب نور و سرعتي داشت. در دلم غمي غريب ريشه دوانيد. از درون خويش فرياد برکشيدم: خدايا اي آگاه به احوال زندگان و مردگان، مرا درياب و نورم را قوي ترگردان تا از اين مسير دشوار بسي آسان‌تر عبور کنم. مدتي در اين حال گريستم تا اينکه احساس کردم غار روشن‌تر شده است، وقتي سر از زانو برداشتم نيک را نوراني تو از قبل ديدم. از جا برخاستم و با تعجب به طرفش رفتم و پرسيدم: چقدر نوراني شدي؟ گفت: خداوند از منبع رحمت رحماني خويش مقداري نور ايمان به تو افزود که بي شک اجابت دعاهاي دنيايي توست که بارها رحمت الهي را براي سفر آخرت درخواست کرده بودي. آنگاه ادامه داد: براي عبور از اين برهوت پر خطر، هيچ کس نمي‌تواند تنها به عمل نيک خود اتکا کند، چرا که در کنار عمل، رحمت خدا هم لازم است که شامل حالش گردد... با آن که خسته بودم اما به عشق وادي السلام سر از پا نمي‌شناختم به نيک گفتم: چقدر گذرگاه اين غار طولاني است؟! نيک همان‌طور که با سرعت گام برمي داشت جواب داد: اگر در مقابل گردباد شهوات مقاومت مي‌کردي مسير کوتاه‌تري نصيبت مي‌شد... سرانجام از آن تاریکی وحشتناک عبور کردیم و وارد بیابانی بی انتها شدیم.. ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜ ⚜ حکمت ۲۳۹ امام علی (ع) فرمود : هر كه در كارها سستى پيشه كند، حقوق خويش تباه كرده است و آن كه سخن‌چين را پيروى كند، دوست خود را از دست بدهد. 💠ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــعربی ⚜الحکمة ۲۳۹ وقال عليه السلام : مَنْ أَطَاعَ التَّوَانِيَ ضَيَّعَ الْحُقُوقَ، وَمَنْ أَطَاعَ الْوَاشِيَ ضَيَّعَ الصَّدِيقَ. 💠ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــانگلیسی ⚜saying 239 Imam Ali ibn Abu Talib (PBUH) said: He who is a sluggard loses his rights and he who believes in the backbiter loses his friend. ڪانال ؏ــلے یا مولـا علیہ السلام ➫ http://eitaa.com/joinchat/159055872C48cb7d8af1 ................🌹یا ؏ــلے🌹 ............... 💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜💠
🍃هـــرروز یک آیـه یـک نکتـــــه 🍃 🕯ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🕯 بین هرکس و قلبش، خدا قرار دارد. نمی‌گذارد غریبه‌ای وارد شود تا جای دوست را بگیرد یا تنگ کند. کافیست به قدری که می‌توان و باید غیر از خدا و آنچه او دوست دارد را راه ندهیم. بقیه‌اش با خود خداست. ... وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ ... (۲۴ انفال) 💌 و بدانید که خدا حتی میان انسان و حقیقت وجودیِ‌انسان (دل و قلبش) قرار می‌گیرد. ڪانال #نــــهـــج_البلاغه @nahj_balaq ................🌹یا ؏ــلے🌹 ...............
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️عالم امروز پر از ماتم و رنج و محن است ▪️گرد غم بر سر هر محفل و هر انجمن است ▪️این چه شور است که بر پا شده در ارض و سماء ▪️این چه سوز است که در سینه هر مرد و زن است ▪️بانگ و فریاد به گوش آید از افلاک مگر ▪️رحلت ختم رسولان و عزای حسن است 🔳 #شهادت_حضرت_پیامبر (ص) و #شهادت_امام_حسن_مجتبی (ع) تسلیت باد.
🌸 ارواح درعالم برزخ (قسمت ۲۳) پس از شنیدن حرفهای نیک مقداری دلم آرام گرفت و سپس با نیک از آنجا دور شدیم. رفتیم تا به شخصی رسیدیم که دستانش را جلو گرفته و با احتیاط قدمهای کوتاه برمیداشت.. نیک به او اشاره کرد و گفت : این شخص از وقتی از غار بیرون آمده کور شده. آنگاه به یک جاده انحرافی اشاره کرد و گفت:این جاده دنیا پرستان است که او به زودی وارد آن میشود. پرسیدم چرا؟ گفت چون دنیا را به آخرت و دنیا پرستان را به مومنین ترجیح میداده است.. این افراد بزرگترین ضرر و زیان را برای خود خریده اند ... دوباره به راه افتادیم. راه مستقیم را به خوبی طی کردیم. گاهی از کسی جلو میزدیم و گاهی دیگران از ما سبقت میگرفتند.. در مسیر خود آدمهای گوناگونی میدیدیم. آدمهایی که دو زبان داشتند که از دهانشان بیرون زده بود و اتش از آنها زبانه میکشید و میسوزاندشان که به گفته ی نیک اینها دورو و منافق صفت بودند. همچنین افرادی که اعمال منافی عفت و لذتهای نامشروع را مرتکب شده بودند را در حالی مشاهده کردیم که لگامی از آتش بر دهان🔥 آنها زده شده بود و میسوختند. اما از همه زجرآورتر جاده انحرافی زنان بود. این مسیر به بیابانی ختم میشد که زنان بسیاری در آن عذاب میشدند. عده ای به موهایشان آویزان شده بودند که نتیجه نشان دادن موها به نامحرم بود. گروهی دیگر از زنان زیر فشار ماموران مشغول خوردن گوشت بدن خود بودند چون اینها در دنیا خود را برای نامحرمان زینت کرده بودند و باعث از هم پاشیدن زندگی های بسیاری شده بودند. برخی نیز سرشان به شکل خوک و بدنشان به شکل الاغ بود چرا که در دنیا به سخن چینی عادت داشتند. آنچه شگفتی مرا در تمام این صحنه ها بر انگیخته بود این بود که نیک های آنان همگی صدها متر دورتر بودند و از هدایت و کمک به صاحب خود عاجز بودند... براحتی مسافت زیادی را پیمودیم تا به یک گردنه رسیدیم. در پشت تپه سرو صداهای زیادی می آمد. وقتی به بالای تپه رسیدیم از آنچه دیدم بسیار متعجب شدم و ترس و اضطراب وجودم را فرا گرفت. ✅جاده و بیابانهای اطراف آن پر بود از ماموران الهی و اشخاصی که گیر افتاده بودند. هرکس قصد عبور از جاده را داشت شدیدا کنترل میشد. آهسته به نیک گفتم : اینجا چه خبر است؟ نیک گفت: اینجا گذرگاه مرصاد است. گفتم: گذرگاه مرصاد چیست؟ گفت: محل رسیدگی به حق الناس... اینجا اگر کوچکترین حقی از مردم بر گردنت باشد ازکشتن انسان گرفته تا سیلی و بدهکاری،همه ی اینها باعث گرفتاری تو می شود... ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜ ⚜ حکمت ۲۴۰ امام علی (ع) فرمود : سنگ غصبی در بنای خانه مایه ویران شدن آن است سید رضی می گوید : اين سخن از پيامبر(ص) هم نقل شده است و دراينكه سخن اين دو بزرگوار شبيه هم ميباشد هيچ جاى شگفتى نيست زيرا مانند آبى هستند كه از يك چاه كشيده شده‌اند و در دو دلو ريخته شده است. 💠ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــعربی ⚜الحکمة ۲۴۰ وقال علی عليه السلام : الْحَجَرُ الْغَصِيبُ فِي الدَّارِ رَهْنٌ عَلَى خَرَابِهَا قال الرضى : وَ يُرْوى هذا الكَلامُ عَنِ النَّبىٍّ (ص) وَ لا عَجَبَ اَنْ يَشْتَبِهِ الْكَلامانِ، لانَّ مُسْتَقاهُما مِنْ قَلِيبٍ وَ مَفْرَغَهُما مِن ذَنُوبٍ. 💠ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــانگلیسی ⚜saying 240 Imam Ali ibn Abu Talib (PBUH) said: One ill-gotten piece of stone in a house is a guarantee for its ruin. Sayyid ar-Radi says the following: In one tradition this saying is attributed to the Prophet(SAAW). It is no wonder that the two sayings should resemble each other because they are driven from the same source and dispersed through the same means. ڪانال ؏ــلے یا مولـا علیہ السلام ➫ http://eitaa.com/joinchat/159055872C48cb7d8af1 ................🌹یا ؏ــلے🌹 ............... 💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜💠
🍃هـــرروز یک آیـه یـک نکتـــــه 🍃 🕯ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🕯 برای زندگی واقعی و همیشگی‌ِمان تلاش لازم است، آرزو به درد نمی‌خورد. باید دست به کاری زد تا چیزی برای آخرت فرستاد. حسرت، کاش و کاشکی آنجا دردی را دوا نخواهد کرد. يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي (۲۴ فجر) 💌 می‌گويد: كاش براى زندگی خود [چيزى‌] پيش فرستاده بودم. مطالعه بیشتر 👈 ۳۹ مریم، ۱۹۷ بقره، ۵۶ زمر ڪانال #نــــهـــج_البلاغه @nahj_balaq ................🌹یا ؏ــلے🌹 ...............
نهج البلاغه؏ــلےیامولـا علیہ السلام
🌸 #سرگذشت ارواح درعالم برزخ (قسمت ۲۳) پس از شنیدن حرفهای نیک مقداری دلم آرام گرفت و سپس با نیک از
🌸 ارواح درعالم برزخ (قسمت۲۴) بار دیگر بیابان را زیر نظر گرفتم گروهی در حالیکه زانوی غم بغل گرفته بودند روی زمین نشسته بودند و به واسطه ی سنگینی زنجیری که بر گردن آنها بود قدرت حرکت نداشتند. عده ای هم پایشان زنجیر شده بود و قدرت حرکت نداشتند. عده ای نیز بلاتکلیف در بیابان میچرخیدند و حق عبور از جاده را نداشتند. هراز گاهی صدای ماموران بلند میشد: فلان کس آزاد شد، میتواند برود. آن شخص از شنیدن نامش بسیار خوشحال میشد و بعد از مدتها گرفتاری عبور میکرد. نیک صورتش را سمت من چرخاند و گفت برویم. با ترس و دلهره گفتم نمیشود از راه دیگری برویم؟ نیک گفت : هیچ راه فراری نیست همه جا توسط ماموران به دقت کنترل میشود زیرا حق مردم قابل بخشش نیست و خداوند از حق مردم نمیگذرد... از نیک پرسیدم: افراد در اینجا چگونه شناسایی میشوند؟ گفت: اسامی افرادیکه حق مردم را بر گردن دارند در دست مامورین است و پس از شناسایی مجرم از عبور او جلوگیری میکنند. گفتم: تا کی باید اینجا بمانند؟ گفت : مدت توقف و گرفتاری آنها متفاوت است. برخی ماهها و برخی سالهای سال.. با تعجب گفتم: مگر رسیدگی به پرونده ی حق الناس چقدر طول میکشد؟ نیک گفت: در اینجا عدل خدا حاکم است و از مظلوم حق ظالم را میگیرد مگر اینکه خود مظلوم از گناه ظالم بگذرد. اگر از گناه ظالم نگذرند از نیکیهای ظالم به مظلوم میدهند تا راضی شود و اگر ظالم کار نیکی نداشت از گناههای مظلوم به ظالم میدهند تا مظلوم راضی شود. با شنیدن این سخنان ترس و اضطرابم بیش از پیش شد.ولی چون چاره ای نبود به نیک گفتم: بیا برویم. سراشیبی را پیمودیم و به گذرگاه مرصاد قدم گذاشتیم.چیزی نگذشت که خود را در مقابل مامورین الهی دیدم. در یک آن با اشاره ی یکی از انها زنجیر ضخیمی به گردنم انداخته شد و بدون اینکه کوچکترین مهلتی بدهند تا از آنها سوال کنم کشان کشان مرا از جاده بیرون بردند... بی جهت دست و پا میزدم تا شاید از دست آنها خلاصی پیدا کنم. اما تلاشهایم بی فایده بود. از نیک خواستم از آنها بپرسد علت کارشان را. ولی نیک بدون اینکه سوالی از آنها بپرسد نزد من آمد و گفت:خوب فکر کن چه کرده ای. این مامورین بی جهت کسی را گرفتار نمیکنند. کمی فکر کردم و یادم آمد که پولی از همسایه ام قرض گرفته بودم که به علت مسافرتی که پیش آمد و بعد از آن مریضی که منجر به مرگم شد ،نتوانستم آن را برگردانم. این را به نیک گفتم و پرسیدم: حالا چه کار کنیم؟ نیک اندکی فکر کرد و گفت: اگر بتوانی به خواب بستگانت بروی و از آنها بخواهی تا قرضت را ادا کنند امیدی به نجاتت هست وگرنه همینطور اسیر خواهی ماند.. ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜ ⚜ حکمت ۲۴۱ امام علی (ع) فرمود : روز ستمديده علیه ستمكار، سخت‌تر است از روز ستمكار علیه ستم كشيده. 💠 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــعربی ⚜الحکمة ۲۴۱ وقال عليه السلام : يَوْمُ الْمَظْلُومِ عَلَى الظَّالِمِ أَشدُّ مِنْ يَوْمِ الظَّالِمِ عَلَى الْمَظْلُومِ. 💠ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــانگلیسی ⚜saying 241 Imam Ali ibn Abu Talib (PBUH) said: The day of the oppressed over the oppressor will be severer than the day of the oppressor over the oppressed. ڪانال ؏ــلے یا مولـا علیہ السلام ➫ http://eitaa.com/joinchat/159055872C48cb7d8af1 ................🌹یا ؏ــلے🌹 ............... 💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜💠
🔸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ‏ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ‏ ◼️ شهادت هشتمین اختر آسمان ولایت حضرت علی‌بن‌موسی الرضا (علیه السلام) تسلیت باد
🍃هـــرروز یک آیـه یـک نکتـــــه 🍃 🕯ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🕯 چقدر به حکیم، رزاق، رحیم و ... بودن خدا باور داریم؟ همان‌قدر با ما برخورد می‌کند. امام رضا علیه‌السلام: خدا می‌گوید «من نزد ظنّ و خیال بنده‌ مؤمنم هستم، اگر گمانش خوب بود، برخوردم خوب، اگر بد بود، بد خواهد بود.» وذٰلِكُم ظَنُّكُمُ الَّذي ظَنَنتُم بِرَبِّكُم أرداكُم فَأصبَحتُم مِنَ الخاسِرین(۲۳ فصلت) 💌 همین خیال‌های خامتان درباره خدا بود که شما را به تباهی کشاند و آخرسر سرمایه عمرتان را باختید. ڪانال #نــــهـــج_البلاغه @nahj_balaq ................🌹یا ؏ــلے🌹 ...............
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نهج البلاغه؏ــلےیامولـا علیہ السلام
🌸 #سرگذشت ارواح درعالم برزخ (قسمت۲۴) بار دیگر بیابان را زیر نظر گرفتم گروهی در حالیکه زانوی غم بغل
💠﷽💠 🌸 ارواح در عالم برزخ (قسمت ۲۵) با کمک نیک به خواب پسر بزرگم رفتم و از او خواستم تا قرضم را ادا کند. همانطور که منتظر جواب بستگانم بودم شخصی را دیدم که زنجیر آتشینی🔥 بر کمر داشت و پیوسته به این سو و آن سو میگریخت و فریاد میزد : وای بر من ! اموالی که با گناه به دست آوردم اینگونه مرا گرفتار کرد در حالیکه وارثانم آن را در راه خدا انفاق کردند و به سعادت رسیدند... کمی آن طرفتر هم عده ای به شخصی حمله ور شده بودند و از او مطالبه ی حقشان را میکردند. با دیدن این صحنه های وحشتناک به فکر فرو رفتم و با خود گفتم: اگر میدانستم حقوق مردم تا این حد مهم و نابخشودنی است تا زنده بودم در برخورد با مردم و معامله و حتی شهادت دادن و صحبت کردن با آنها نهایت دقت را به عمل می آوردم... آنگاه از شدت ناراحتی فریاد زدم: وای از این راه که براستی گذرگاه بدبختی و فلاکت است... در این هنگام ماموران به سراغم آمدند و زنجیرها را از گردنم باز کردند. اول فکر کردم بخاطر فریادم بوده ولی بعد نیک مرا با خوشحالی در آغوش گرفت و گفت: بیا برویم قرضت ادا شد... بعد از گذر از گذرگاه سخت و طاقت فرسای مرصاد کمی که جلو رفتیم چشمم به هیکل سیاه و عجیبی در وسط جاده افتاد. وقتی جلوتر آمدیم او را شناختم گناه بود با هیکلی کوچکتر و لاغرتر و لباسی عجیب! همدوش نیک تا چند قدمی او رفتیم. او با چهره ای خشن و بوی متعفن و چشمانی خون گرفته در حالیکه شمشیری مانند اره بر دوش گرفته بود با غضب به من مینگریست. نیک ایستاد و من هم پشت سر او ایستادم.. نیک مهربانانه به من نگاه کرد و گفت خودت را برای نبرد با گناه آماده کن! با وحشت و ترس و تعجب گفتم: جنگ؟ برای چه؟ نیک که متوجه ترس من شده بود گفت: در این سفر و در اینجا،اولیای خدا،مومنین و انساهای خوب و پاک و ..نباید بترسند. از سخنان نیک قوت قلب گرفتم ،از او پرسیدم: جنگ با دست خالی در برابر کسی که مسلح هست غیر ممکن است! نیک گفت: نگران نباش فرشته ای الهی تو را تجهیز خواهد کرد. به نیک گفتم: تو چه میکنی؟ گفت: من تو را آماده و تشویق میکنم.. سپس دستم را فشرد و گفت: گناه پس از آنکه در گذرگاه ارتداد و و جاده های انحرافی و ... از تو ناامید شد این بار با تمام قوا جلوی تو ایستاده،او اینبار لباس دنیا را برتن کرده و شمشیر شهوات را در دست گرفته.. مواظب دندانه های شمشیرش که هرکدام نشانه ی یکی از شهوات است و بسیار برنده و تیز میباشد ،باش که اگر یکی از انها به تو اصابت کند در مسیر به مشکل میخوریم... ✍ادامه دارد...