ى مردم! وفا همزاد راستگويى است (و اين دو هرگز از هم جدا نمى شوند) و من سپرى محکمتر و نگهدارنده تر از آن سراغ ندارم. آن کس که از چگونگى رستاخيز آگاه است هرگز پيمانشکنى نمى کند. ما در زمانى زندگى مى کنيم که غالب اهلش خيانت و پيمانشکنى را کياست و عقل مى شمارند، و جاهلان بى خبر اين گونه افراد را مدير و مدبّر مى شمارند! آنها را چه مى شود؟ خداوند آنان را بکشد! گاه شخصى که آگاهى و تجربه کافى دارد و طريق مکر و حليه را خوب مى داند فرمان الهى و نهى او وى را مانع مى شود، و با اين که قدرت بر انجام اين کارها را دارد آشکارا آن را رها مى سازد، ولى آن کس که از گناه و مخالفت فرمان دين پروا ندارد، از فرصتى که پيش آمده استفاده مى کند (و دست به کارهاى خلافى مى زند که در نظر ساده انديشان تدبير و سياست است.)
خطبه 42👇
اى مردم! وحشتناکترين چيزى که از آن بر شما مى ترسم، دو چيز است: پيروى از هواى (نفس) و آرزوى دراز، امّا پيروى از هوا (انسان را) از حق باز مى دارد، و امّا آرزوى دراز موجب فراموشى آخرت مى شود.
سلام دوستان برنامه ختم نهج البلاغه در این هفته:
شنبه,خ43تا آخرخ45☺️
یکشنبه,خ46و47😉
دوشنبه,خ48تا آخر 50☺️
سه شنبه,خ51و52😊
چهارشنبه,53تا اخر 55😬
پنجشنبه,خ56و57☺️
جمعه58تا اخر60☘
خطبه 43
واقع نگری در برخورد با دشمن
مهيّا شدن من براى جنگ با شاميان با آن که «جرير» نزد آنهاست سبب مى شود که راه صلح را بر آنها ببندم، و اگر بخواهند به کار نيکى (اشاره به تسليم و بيعت و صلح است) اقدام کنند، آنها را منصرف سازم، ولى براى «جرير» وقتى تعيين نموده ام که اگر تا آن زمان بازنگردد، يا فريب خورده است، يا از فرمان من سرپيچى نموده، نظر من فعلا «صبر کردن» و مدارا نمودن است، شما هم اين نظر را بپذيريد و مدارا کنيد; ولى من در عين حال از آماده شدن شما براى جنگ ناخشنود نيستم (اما شخصاً فرمان نمى دهم).
این خطبه ناظر به جریان جریر بن عبدالله است که در آغاز فرماندار همدان بود، و بعد به کوفه آمد و به عنوان رسول و فرستاده امام (علیه السلام)براى بیعت گرفتن از معاویه به شام رفت، ولى با توجه به این که احتمال پیروزى جریر در این مأموریت بسیار ناچیز بود یاران امام (علیه السلام)پیشنهاد کردند که حضرت (علیه السلام)اعلام آماده باش جنگى کند.
https://eitaa.com/nahjemam☘
ادامه خطبه 43
من بارها اين مسأله را بررسى کرده ام، و پشت و روى آن را مطالعه نموده ام، ديدم راهى جز جنگ (با خودکامگان بى منطق شام) يا کافر شدن به آنچه «پيامبر اسلام» آورده است ندارم. کسى قبل از اين بر مردم حکومت مى کرد (اشاره به عثمان است) که بدعتهايى گذارد و حوادث نامطلوبى به بار آورد و موجب سر و صداى زيادى در ميان مردم شد، انتقادهايى از او کردند، سپس از او انتقام گرفتند و تغييرش دادند.
توضیح این قسمت
فراز دوم این خطبه که در بالا امده است دقیقاً نقطه مقابل فراز اوّل قرار دارد، یا به تعبیر دیگر مرحله دوم مبارزه است.
در فراز اوّل امام مکرّر تأکید بر خویشتن دارى، و پرهیز از درگیرى و توسّل به منطق و دلیل و صبر و تحمّل مى نمود، در حالى که در این فراز به گونه اى بسیار قاطعانه سخن از توسّل به زور و جنگ در میان آورده است. این به خاطر آن است که امام (علیه السلام) آخرین راههاى مختلف مسالمت جویانه را در طى مدت نسبتاً طولانى تجربه فرمود، ولى هیچ کدام سودى نبخشید، و نشان داد که «معاویه» در برابر هیچ منطق و دلیلى تسلیم نیست، او فقط به مقصود خودش که رسیدن به حکومت است مى اندیشد و همه چیز را در پاى آن قربانى کند!
بدیهى است در برابر چنین شخصى دو راه بیشتر وجود ندارد، یا تسلیم شدن و سپردن مقدّرات جامعه اسلامى به دست فردى خودخواه و خودکامه خطرناک، و یا دست بردن به اسلحه و پاکسازى جامعه از وجود او!
به همین دلیل امام مى فرماید: «من بارها این مسأله را بررسى کرده ام، و پشت و روى آنرا مطالعه نموده ام و دیدم راهى جز جنگ (با خودکامگان بى منطق شام) یا کافر شدن به آنچه «پیامبر اسلام» آورده است ندارم