May 11
هدایت شده از S Pirozfar
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
به نام آن كه على عليه السّلام را به جهانيان عطا فرمود در سال 400 هجرى سيّد رضى قدّس سرّه با فكرى نورانى و با اهدافى والا، به جمع آورى برخى از آثار علمى حضرت امير المؤمنين على عليه السّلام همّت گماشت و نهج البلاغه را تدوين كرد،
هدایت شده از S Pirozfar
مرحوم محمد دشتی در مقدمه نهجالبلاغه مینویسد:
از آغاز تحصيلات حوزوى (سالهاى 43- 50) در فكر چاره انديشى بودم كه کاستی های ترجمه در نهجالبلاغه را جبران کنم که به يكى از نوشته هاى جرج جرداق مسيحى، (استاد ادبيّات عرب در لبنان) را خواندم كه اعتراف كرده بود: «جاذبه هاى كلمات امام على عليه السّلام شورى در من ايجاد كرد كه 200 بار نهج البلاغه را مطالعه كردم».
چنان بر خود لرزيدم و به تعصّب و غرور اعتقادى من ضربه وارد شد كه تا مدّتى حالت عادّى نداشتم، و بر خود نفرين كردم كه چرا يك مسيحى، 200 بار نهج البلاغه را مى خواند امّا من كه خود را از شيعيان امام على عليه السّلام مى شمارم و ادّعاى محبّت و ولايت او را دارم به راستى چند بار نهج البلاغه را خوانده ام و با مفاهيم ارزشمند آن به چه ميزان آشنايى دارم ما كه در خانواده شيعه، از پدر و مادرى شيعه، و از خاندان شيعه و در كشور شيعيان قرار داريم، چرا بايد با نهج البلاغه بيگانه باشيم
هدایت شده از S Pirozfar
Sima Pirozfar:
سرآغاز دين، معرفت و شناخت اوست و کمال معرفتش تصديق به ذات پاک اوست و کمال تصديق به او همان توحيد اوست و کمال توحيدش، اخلاص براى اوست و کمال اخلاص براى او، نفى صفات ممکنات از اوست چرا که هر صفتى (از اين صفات) گواهى مى دهد که غير از موصوف است و هر موصوفى (از ممکنات) شهادت مى دهد که غير از صفت است، پس هر کس خداوند سبحان را (با صفاتى همچون صفات مخلوقات) توصيف کند او را با امور ديگرى قرين ساخته و آن کس که او را با چيز ديگرى قرين کند دوگانگى در ذات او قائل شده و کسى که دوگانگى براى او قائل شود اجزايى براى او پنداشته و هر کس براى او اجزايى قائل شود به راستى او را نشناخته است و کسى که او را نشناسد به او اشاره مى کند و هر کس به او اشاره کند او را محدود شمرده و هر کس او را محدود بداند او را به شمارش درآورده است (و در وادى شرک سرگردان شده است)!
هدایت شده از S Pirozfar
«و هر کس بگويد خدا در چيست؟ او را در ضمن چيزى پنداشته و هر کس بپرسد بر روى چه قرار دارد؟ جايى را از او خالى دانسته. همواره بوده است و از چيزى به وجود نيامده. وجودى است که سابقه عدم براى او نيست. با همه چيز همراه است، امّا نه اين که قرين آن باشد و با همه چيز مغاير است، امّا نه اين که از آن بيگانه و جدا باشد. او انجام دهنده (هرکارى) است، امّا نه به آن معنا که حرکات و ابزارى داشته باشد.
بيناست حتّى در آن زمانى که موجود قابل رؤيتى از خلقش وجود نداشته است. يگانه و تنهاست زيرا کسى نيست که با او انس گيرد و از فقدانش ناراحت و متوحّش شود».
هدایت شده از S Pirozfar
سپس خداوند سبحان، مقدارى خاک از قسمتهاى سخت و نرم زمين و بخشهاى شيرين و شوره زار گردآورد و آب بر آن افزود و آن را با رطوبت آميخت تا به صورت موجودى چسبناک درآمد و از آن صورتى آفريد که داراى خميدگيها و پيوندها و اعضا و مفاصل بود. سپس آن را سفت و جامد کرد تا خود را نگهدارد و صاف و محکم و خشک ساخت و اين حال تا وقت معيّن و سرانجام معلومى ادامه يافت. سپس از روح خود در او دميد و به صورت انسانى درآمد داراى نيروهاى عقلانى که او را در جهات مختلف به حرکت وا مى دارد و فکرى که به وسيله آن (در موجودات مختلف) تصرّف مى نمايد و اعضايى که آنها را به خدمت مى گيرد و ابزارى که براى انجام مقاصدش آنها را زير و رو مى کند و شناختى که به وسيله آن حق را از باطل جدا مى سازد و طعمهاى مختلف و بوهاى گوناگون و رنگها و اجناس مختلف را از يکديگر باز مى شناسد، اين در حالى است که او را معجونى از رنگ هاى مختلف و ترکيبى از اشياى همسان و نيروهاى متضاد و اخلاط مختلف از حرارت و برودت و رطوبت و خشکى قرار داد.
هدایت شده از S Pirozfar
خداوند سبحان از فرشتگان خواست تا وديعه اى را که نزد آنها بود ادا کنند و پيمانى را که با او درباره سجود براى آدم و خضوع براى بزرگداشت او بسته بودند عمل نمايند و فرمود: براى آدم سجده کنيد همه سجده کردند جز ابليس که خشم و غضب و کبر و نخوت او را فرا گرفت و شقاوت و بدبخى بر وى غلبه کرد، به آفرينش خود افتخار نمود و خلقت آدم را از گِل خشکيده، سبک شمرد. خداوند خواسته او را پذيرفت چرا که مستحقّ غضب الهى بود و مى خواست امتحان را بر بندگان تمام کند و وعده اى را که به او داده بود، تحقّق بخشد. فرمود: تو از مهلت داده شدگانى (نه تا روز قيامت بلکه) تا روز و وقت معيّنى.
هدایت شده از S Pirozfar
سپس خداوند سبحان، آدم را در خانه اى سکنى بخشيد که زندگيش را در آن پر نعمت و گوارا کرده بود و جايگاه او را امن و امان ساخته بود و او را از ابليس و عداوت و دشمنيش بر حذر داشت، ولى (سرانجام) دشمنش او را فريب داد، چرا که بر او حسادت مي ورزيد و از اين که او در سراى پايدار و همنشين با نيکان است سخت ناراحت بود.
آدم يقين خود را به شک و ترديد او فروخت و تصميم راسخ را با گفته سُست او مبادله کرد، و به خاطر همين موضوع، شادى خود را به ترس و وحشت مبدّل ساخت و فريب شيطانى براى او پشيمانى به بار آورد، سپس خداوند سبحان دامن توبه را براى او گسترد و کلمات رحمتش را به او القا نمود و وعده بازگشت به بهشتش را به او داد و او را به سراى آزمايش (دنيا) و جايگاه توالد و تناسل فرو فرستاد.
هدایت شده از S Pirozfar
خداوند سبحان، از فرزندان آدم پيامبرانى برگزيد و از آنها پيمان گرفت که وحى الهى را به خوبى حفظ کنند و امانت رسالت را به مردم ابلاغ نمايند، اين در زمانى بود که اکثر مردم پيمانى را که خداوند از آنها گرفته بود دگرگون ساختند و همتا و شريکان، براى او قرار دادند و شياطين، آنها را از معرفت خداوند بازداشتند و از عبادت او جدا کردند، به اين دليل خداوند، پيامبرانش را در ميان آنها مبعوث کرد و رسولان خود را پى در پى به سوى آنان فرستاد تا پيمان فطرت را از آنها مطالبه کنند و نعمتهاى فراموش شده الهى را به آنان يادآورى نمايند و با ابلاغ دستورات او حجّت را بر آنها تمام کنند و گنجهاى پنهانى عقلها را براى آنها آشکار سازند و قدرت خدا را به آنها نشان دهند، از جلمه: سقف برافراشته آسمان که بر فراز آنهاست و گاهواره زمين که در زير پاى آنها نهاده شده و وسايل زندگى که حيات به آنها مى بخشد و سرآمدهاى عمر که آنان را فانى مى سازد و مشکلات و رنجهايى که آنان را پير مى کند و حوادثى که پى در پى بر آنان وارد مى شود. و خداوند سبحان هيچ گاه جامعه بشرى را از پيمان مرسل، يا کتاب آسمانى، يا دليلى قاطع، يا راهى روشن خالى نگذارده است، پيامبرانى که کمى نفراتشان و فزونى دشمنان و تکذيب کنندگانشان، آنها را از انجام وظايف، باز نمى داشت، پيامبرانى که بعضى به ظهور پيامبرى آينده بشارت مى دادند و بعضى از طريق پيامبر پيشين شناخته شده بودند و به اين ترتيب قرنها گذشت و روزگاران، سپرى شد، پدران رفتند و فرزندان، جانشين آنان شدند.