eitaa logo
نهج البلاغه خوانی و شرح حکمتها
780 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
41 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم در این کانال بر آن هستیم که روزانه(در حد 10 دقیقه) باهم مقداری نهج البلاغه را بخوانیم و حکمتهای آن توسط استاد مهدوی ارفع بوسیله خود نهج البلاغه شرح داده می شود.
مشاهده در ایتا
دانلود
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب) 🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۸۴) 📚 انتشارات عهدمانا کشیش گفت : « من به اندازهٔ کافی در غربت زیسته ام سرگئی . دلم می خواهد در وطن خودم بمیرم . » سرگئی گفت : « حرف از مرگ نزنید پدر که من همیشه از آن وحشت داشته ام . » کشیش گفت : « تو هنوز هم از یاد مرگ غافلی پسر ! انگار صدای علی را می شنوم که می گوید : « شما را به یادآوری مرگ سفارش می کنم. از مرگ غفلت نکنید . چگونه مرگ را فراموش می کنید در حالیکه او شما را فراموش نمیکند ؟ و چگونه به زنده ماندن طمع می ورزید در حالیکه به شما مهلت نمی دهد ؟ مرگ گذشتگان برای عبرت شما کافی است . آنها را به گورهایشان حمل کردند بی آنکه بر مرکبی سوار باشند. آنان را در قبرهایشان فرود آوردند بی آنکه خود فرود آیند . چنان از یادها رفتند و فراموش شدند که گویا از آبادکنندگان این دنیا نبوده اند . آن جا را که وطن خود می داشتند ، از آن رمیدند و در جایی که از آن می رمیدند ، آرام گرفتند . اکنون نه قدرت دارند از اعمال زشت خود دوری کنند و نه می توانند عمل نیکی بر نیکی های خود بیفزایند . آنها به دنیایی انس گرفتند که مغرورشان کرد و چون به آن اطمینان داشتند ، سرانجام مغلوبشان کرد . » کشیش آه بلندی کشید و ادامه داد : « پسرم ! سرگئی تو از چیزی وحشت داری که ناخواسته به سویش در حرکتی . ترس از مرگ بی معناست . بلکه با یاد مرگ می توانی غمها و غصه های دنیا را از خود دور کنی و از زندگی لذت بیشتری ببری . » سرگئی گفت : « اگر آنچه را به من گفتی خود نیز به آن ایمان داری ، پس چرا از کشته شدن می ترسی ؟ » کشیش گفت : « ترس من از آن دو جانی ، به معنای ترس از مرگ نیست . از طرفی ، کسی که از مرگ نمی ترسد ، هرگز خودش را به زیر قطار نمی اندازد و خود را در معرض مرگ قرار نمی دهد . غمی که امروز به دلم نشسته ، از بلاتکلیفی است ؛ از اینکه درمانده ام باید چه کنم ... چرا ؟ چون دو انسان طمّاع ، چشم به کتابی دوخته اند که مال آنها نیست ، به من هم تعلّق ندارد ، بلکه امانتی است در دستهای من از سوی عیسی مسیح . » سرگئی با تعجّب به کشیش نگاه کرد و پرسید : « چه گفتی پدر ؟ امانت عیسی مسیح ؟ » کشیش گفت : « بهتر است مرا تنها بگذاری سرگئی . باید فصلی از این کتاب را بخوانم . » سرگئی آرام زیر لب گفت : « بله ! می فهمم . » سپس از اتاق خارج شد . کشیش کتاب را باز کرد . بالای صفحه نوشته شده بود : « غروب خورشید » . ↩️ ادامه دارد...
🔵 اقسام علم 💠 علم دو گونه است: علم فطری و علم اكتسابی؛ علم اكتسابی ، اگر هماهنگ با علم فطری نباشد سودمند نخواهد بود. 📒 ، حکمت ۳۳۸
شرح حکمت ۶۴ بخش ۲ اهل دنیا؛ اهل غفلت.mp3
1.21M
🌹سلسله جلسات ✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 📒 2⃣ ⭕️ اهل دنیا ؛ اهل غفلت 🎙حجت الاسلام
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮ ✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🌹شرح ( 2 ) 🔹 اهل دنیا ؛ اهل غفلت 🔰 اما هفت ویژگی "اهل الدّنیا" که در نهج‌ البلاغه شریف بیان شده است، به ترتیب از این قرار هستند: 1⃣ اول : اقبال به دنیا و روی خوش نشان دادن به دنیا 2⃣ دوم : شتابان به سمت دنیا حرکت کردن 🔻 این دو وصف را مولا علی (علیه‌السلام) در نامه ۷۰ در این عبارات بیان کردند که: « إِنَّمَا هُمْ أَهْلُ دُنْيَا مُقْبِلُونَ عَلَيْهَا وَ مُهْطِعُونَ إِلَيْهَا » " آنان دنياپرستانى هستند كه به آن روى آوردند و شتابان در پى آن روانند. " 3⃣ ویژگی سوم این است که اهل دنیا با اینکه از صبح تا شب، حالات مختلف از مرگ یک عزیزی، گریه کردن دیگری بر مرگ کسی، بیمار شدن کسی، عیادت رفتن کسی را مشاهده می کنند، اما از مرگ غافلند؛ 🔻 که مولا علی (علیه‌السلام) این حقیقت را در خطبه ۹۹ ، در این عبارت بیان فرمود: « أَوَ لَسْتُمْ تَرَوْنَ أَهْلَ الدُّنْيَا يُصْبِحُونَ وَ يُمْسُونَ عَلَى أَحْوَالٍ شَتَّى » " آیا نمی بینید که اهل دنیا، صبح می کنند و شب می کنند، در حالات مختلف؟ " 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع ╰❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب) 🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۸۵) 📚 انتشارات عهدمانا کشیش کتاب را باز کرد . بالای صفحه نوشته شده بود : « آنها سه نفر بودند ، عبدالله بن ملجم ، برک بن عبدالله و عمرو بن بکر. آن سه تن بر روی زیلوی کهنه ای نشسته بودند . عبدالله بن ملجم به خادم پیر مسجد دیناری داده بود تا آنها را تنها بگذارد . » عمرو رو به او گفت : « چه شده عبدالله ؟ ما را این وقت شب فراخوانده ای تا چه بگویی ؟ » برک نیز سرش را تکان داد و گفت : « من اینجا حس خوبی ندارم . زودتر حرفت را بزن که باید بروم . » عبدالله آرنجهایش را روی زانواهایش گذاشت و با کف دو دست گونه های لاغرش را فشرد و گفت : « می دانید که اوضاع ، رضایت بخش نیست ؛ علی و معاویه به جان هم افتادند ، جنگ قدرت بین آن دو ، سرنوشت دین و ملّت را به مخاطره انداخته است . تفرقه و شکاف بین مسلمانان ، می رود تا خرمن قرآن و اسلام را به آتش بکشد. گفتم بیایید تا فکرهایمان را روی هم بگذاریم و برای نجات دین خدا کاری بکنیم . » عمرو با تعجّب به او نگاه کرد و پرسید : « از دست ما چه کاری ساخته است ؟ خلیفهٔ مسلمین علی است که ما بیعت هایمان را با او شکسته ایم . معاویه هم می دانی تمرّد کرده و بر خلیفه شوریده است . ما در این بین ، کاره ای نیستیم . » برک گفت : عمرو درست می گوید عبدالله ، ما اینک در مکه و در جوار خانهٔ خدا زندگی راحتی داریم و از مرکز حکومت و آشوب ها دوریم . هم به علی پشت کرده ایم و هم معاویه . حکومت و دنیا را به آنها سپرده ایم . هر کدام که خلیفه باشند ، توفیری نمیکند ؛ چون هر دو خارج شدگان از دین اند . » عبدالله گفت : « چگونه توفیری نمی کند ؟ ما هم تکلیفی به عهده مان است . مگر مسلمانی فقط به عبادت است ؟! آن قدر عبادت کرده ایم که زانوها و پیشانی هایمان بر اثر سجده زخم شده است . مگر فراموش کرده ایم که خداوند می فرماید : «کسانی که ایمان آورده و هجرت کرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداخته اند ، نزد خدا مقامی والا دارند و اینان رستگارانند. » علی و معاویه مشمول این آیه اند ؛ آنها خارج شدگان از دین و کافرند. مگر فراموش کرده اید که علی در نهروان با دوستانمان چه کرد ؟ مگر پیامبر نگفت که سکوت در برابر ستمگران ستمی است دیگر ؟ » عمرو گفت : « یعنی تو می خواهی بگویی ما باید با این ستمگران بجنگیم ؟ » عبدالله نگاهی به اطرافش انداخت ، با چشم تاریکی را کاوید و گفت : « نه ، اما ما باید علی و معاویه را بکشیم. ↩️ ادامه دارد...
موضوع: امام شناسی در نهج البلاغه(۱۳) 🔵 ضرورت اطاعت از اهل بیت پیامبر 💠 مردم! به اهل بيت پيامبرتان بنگريد، از آن سو که گام بر می دارند برويد، قدم جای قدمشان بگذاريد، آنها شما را هرگز از راه هدايت بيرون نمی برند و به پستی و هلاکت باز نمی گردانند. اگر سکوت کردند سکوت کنيد و اگر قيام کردند قيام کنيد، از آنها پيشی نگيريد که گمراه می شويد و از آنان عقب نمانيد که نابود می گرديد. 📒 ، خطبه ۹۷ ، بند ۳
شرح حکمت ۶۴ بخش ۳ اهل دنیا؛ اهل غفلت.mp3
2.52M
🌹سلسله جلسات ✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 📒 3⃣ ⭕️ اهل دنیا ؛ اهل غفلت 🎙حجت الاسلام
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮ ✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🌹شرح ( 3 ) 🔹 اهل دنیا ؛ اهل غفلت 4⃣ چهارمین ویژگی که در نهج‌ البلاغه برای اهل دنیا آمده است، همانی است که در حکمت ۶۴ خواندیم؛ یعنی اینکه همه در خواب غفلتند که حضرت فرمود: « أَهْلُ الدُّنْيَا كَرَكْبٍ يُسَارُ بِهِمْ وَ هُمْ نِيَامٌ » " اهل دنیا مانند سواران یک قافله اند، که در حالیکه در خواب هستند، شبانه در تاریکی آنها را می برند. " 5⃣ ویژگی بعدی، یعنی ویژگی پنجم این است که اهل دنیا، مرگ جسم را بزرگ می شمارند، ولی مرگ روح و معنویات خودشان را ناچیز می شمارند؛ 🔻 این حقیقت را مولا علی (علیه‌السلام) در خطبه ۲۳۰ اینگونه بیان کردند که : « ( الزُّهّادِ ) يَرَونَ أهلَ الدُّنيا يُعَظِّمونَ مَوتَ أجسادِهِم وَ هُم أشَدُّ إعظاما لِمَوتِ قُلوبِ أحيائهِم » " اهل زهد و پرهیز می بینند که اهل دنیا، مرگ جسم ها و جسدها را بزرگ می شمارند، در حالیکه زاهدان، مرگ قلب های زنده را بزرگتر می شمارند. " 6⃣ ویژگی ششمی که مولا علی (علیه‌السلام) بیان کرده است، دربارهٔ اهل دنیا این است که آنها را تشبیه به سگ های عوعو کننده می کنند؛ 🔻 در نامه ۳۱ حضرت خطاب به امام حسن (سلام الله علیه) می‌فرماید: « فَإِنَّمَا أَهْلُهَا کِلاَبٌ عَاوِیَةٌ » ؛ "همانا اهل دنیا سگ های عوعو کننده اند." 7⃣ و در ادامه، صفت هفتم را هم بیان می دارند: « وَسِبَاعٌ ضَارِیَةٌ » ؛ " و درندگانی هستند که ضرر می رسانند. " 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع ╰❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╯
روضه خانگی - امام حسین(ع) - 802.mp3
9.03M
🎙روضه نمی خواهد تنی که سر ندارد... 🔻روضه (ع) 👤حجت الاسلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب) 🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۸۶) 📚 انتشارات عهدمانا برک و عمرو به هم نگاه کردند و بعد به عبدالله خیره شدند، عمرو پرسید: « چطور چنین چیزی ممکن است ؟! علی پسر عمو و داماد و از صحابی رسول الله است ؛ کشتن چنین کسی حتی اگر از دین خارج شده باشد ، به صلاح نیست . » برک گفت : « عمرو راست می گوید. از طرفی ، کشتن آنها چه سودی برای ما دارد ؟ آن وقت چه کسی خلیفه می شود ؟ » عبدالله پاسخ داد : « اینکه چه کسی خلیفه می شود الله اعلم ، ربطی هم به ما ندارد . ما وظیفه مان انجام تکلیف دینی است و آن برداشتن حاکمان ظالم از سر مسلمان است. » برک گفت : « این کار به مصلحت نیست... »، عبدالله گفت : « اتفاقاً عین مصلحت است و تکلیف شرعی است که از کنج عزلت و عبادت خارج شویم و آنچه به خیر و صلاح مسلمین است انجام دهیم. » برک گفت : « می ترسم با کشته شدن علی و معاویه ، اوضاع از آنچه هست ، بدتر شود. » عبدالله گفت : « نترسید ؛ بدتر از اینکه هست نخواهد شد. مگر این همه تفرقه را نمی بینید ؟! بهترین یاران و صحابهٔ پیامبر اسلام در این اختلافات کشته شده اند . تا کی باید شاهد بی عدالتی ها و فتنه جویی های آن دو باشیم ؟ آنها از دین خارج شده اند و ریختن خونشان مباح است. » برک و عمرو سکوت کردند و به فکر فرو رفتند . عبدالله از این سکوت و تردیدی که می دانست در دل دوستانش به وجود آمده است ، بهره جست و ادامه داد : « دوستان من ! آیا نشستن در خانه ، با جهاد در راه خدا یکسان است ؟ مگر خداوند نمی فرماید : « مؤمنان خانه نشینی که زیان دیده نیستند ، با آن مجاهدانی که با مال و جان خود در راه خدا جهاد میکنند یکسان نیستند. » خداوند کسانی را که با مال و جان خود جهاد می کنند ، به درجه ای بر خانه نشینان مزیّت بخشیده و وعدهٔ نیکو داده و مجاهدان را بر خانه نشینان به پاداشی بزرگ برتری بخشیده است. » برک رو به عمرو گفت : « چه کنیم عمرو ؟ صلاح را در چه می بینی ؟ » عمرو به برک چشم دوخت و گفت : « فکر می کنم عبدالله راست می گوید ؛ ما که خود ، قرآن را بر دیگران می خوانیم و مسلمانان را به رعایت حق و دفع ظلم دعوت می کنیم ، صلاح نیست که آرام بنشینیم و از بین رفتن دین را نظاره کنیم . ما باید فکر کنیم و راهی بیابیم تا حاکمان ادب شوند و به صراط مستقیم بازگرداند. » ↩️ ادامه دارد...
🔵 شناخت عالِم آگاه 💠 فقيه كامل كسی است كه مردم را از آمرزش خدا مأيوس و از مهربانی او نوميد نکند و از عذاب ناگهانی خدا ايمن نسازد. 📒 ، حکمت ۹۰
شرح حکمت ۶۵ نتیجه از دست دادن دوستان.mp3
3.23M
🌹سلسله جلسات ✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 📒 ⭕️ نتیجه از دست دادن دوستان 🎙حجت الاسلام
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮ ✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🌹شرح 🔹 نتیجه از دست دادن دوستان 💠 فقْدُ الْأَحِبَّةِ غُرْبَةٌ ✅ حکمت ۶۵ نهج البلاغه درباره غربتی است که به واسطه از دست دادن دوستان ، بر انسان عارض می شود. 🔰 مولا علی (علیه السلام) در نهج البلاغه شریف ، چهار دلیل برای غربت بیان می کنند ؛ 1⃣ اول فقر ؛ 🔻 که در حکمت ۵۶ فرمودند : « الْفَقْرُ فِي الْوَطَنِ غُرْبَةٌ » " انسان در وطنش باشد، اما فقیر باشد ؛ غریب است." 2⃣ دوم : تنگدستی ؛ فرق تنگدستی با فقر این است که فقر نداری مطلقی است که انگار ستون فقرات انسان را دارد می شکند ، اما تنگدستی، داشتن اما کمتر از آن مقداری است که نیاز انسان و حاجت انسان را روا بکند. 🔻 حضرت در مورد تنگدستی هم در حکمت ۳ فرمودند : « الْمُقِلُّ غَرِيبٌ فِي بَلْدَتِهِ »؛ "انسان تنگدست در شهر خودش هم غریب است." 3⃣ سومین عامل غربت را نداشتن دوست معرفی کردند ؛ 🔻 مولا در نامه ۳۱ می نویسند : « الغَريبُ مَن لَم يَكُن لَهُ حَبيبٌ » ؛ "غریب واقعی کسی است که دوستی ندارد." 4⃣ و آخری هم آن چیزی است که در حکمت ۶۵ می خوانیم که فرمود : « فَقْدُ الْأَحِبَّةِ غُرْبَةٌ » "از دست دادن دوستان ، غربت می آورد." و درباره این غربت هم مولا علی (علیه السلام) در خطبه ۲۲۱ ، کسی را که دارد از دنیا می رود و دوستان خودش را ترک می کند ، مبتلا می دانند و می فرمایند که وقتی شخص مشرِف به موت می شود ، حالا دیگر فراق دنیا و ترک دوستان یک غصّه بزرگی را عارض می کند. 🔻 یا در نامه ۳۱ ، حضرت می فرمایند که وقتی نگاه می کنی به کسانی که قبل از تو بودند و از این دنیا رفتند ، این سؤال را از خودت بپرس که اینها از کجا به کجا رفتند ؛ بعد می فرماید : « قَدِ انْتَقَلُوا عَنِ الْأَحِبَّةِ وَ حَلُّوا دِيَارَ الْغُرْبَةِ »؛ " اینها از بین دوستان منتقل شدند و در دیار غربت جایگزین شدند. " 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع ╰❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╯
Dua Samat - Mohsen Farahmand.mp3
14.58M
☑️غروب جمعه، بخوانیم دعای سمات را 🔸با صدای محسن فرهمند
🌸یا فاطمةُ اشفعی‌ لی فی‌ الْجَنَّةِ ❤️ (ع) فرمودند: 🍃 هر كس قبر عمّه ام حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها را در قم زيارت كند، بهشت پاداش او است. 📖 كامل الزيارات، ص 53 🌸 سالروز ورود سلام الله علیها به شهر مقدس قم مبارک باد.🌺 اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب) 🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۸۷) 📚 انتشارات عهدمانا برک گفت : « اگر بخواهیم علی و معاویه را بکشیم ، نباید از خون عمرو عاص نیز بگذریم ؛ زیرا ممکن است آن پیر حیله گر زمام امور را به دست بگیرد و خود را خلیفه بنامد. » عبدالله گفت : « عمروعاص کوچک تر از آن است که بخواهد چنین ادعایی کند. » عمرو در تأیید سخنان برک گفت : « او را دست کم نگیر عبدالله ، عمروعاص در تمام مصر و شامات صاحب قدرت است. بهتر است او را نیز از سر راه امت برداریم. » عبدالله عمامه اش را روی سرش جابه جا کرد و گفت : « بسیار خوب ، عمروعاص را نیز از سر راه خود می برداریم . » عمرو پرسید : « حالا چگونه و چه وقت باید اقدام کنیم ؟ » عبدالله گفت : « من فکر آن را کرده ام ! من مأمور قتل علی می شوم ، زیرا کشتن او سخت تر و پرمخاطره تر است. » ، با انگشت به عمرو اشاره کرد و ادامه داد : « تو باید معاویه را بکشی. » به برک نگاه کرد ، اما قبل از اینکه به سخنش ادامه دهد ، برک گفت : « و لابد من هم بايد عمروعاص را بکشم. » عبدالله گفت : « بله ، عمروعاص هم برای تو » برک گفت : « ولی من ترجیح می دهم به سراغ معاویه بروم . من قبلاً به شام رفته ام و آن جا را می شناسم. مصر دور است و توان سفر به آنجا را ندارم. عمروعاص باشد برای عمرو که از من جوان تر است و سفر را نیز دوست دارد. » عمرو گفت : « برای من فرقی نمی کند . من به سراغ عمروعاص می روم، که می دانم کافرتر از علی و معاویه است. » آنگاه رو به عبدالله کرد و پرسید : « آیا زمان معین برای این کار در نظر گرفته ای ؟ » . عبدالله پاسخ داد : « بله . رفتن از مکه به سوی کوفه و شام و مصر ، زمان بر است ؛ بنابراین ، نوزدهم ماه مبارک رمضان را لحظهٔ موعود قرار می دهیم ، هنگام نماز مغرب. » برک گفت : « اما شب نوزدهم ماه مبارک رمضان ، لیلة القدر است. مگر فراموش کرده اید که چه شبی است ؟ عبدالله پوزخندی زد و گفت : « اتفاقاً عمداً شب قدر را انتخاب کردم که در این شب همهٔ ملائکه بر روی زمین هستند و شاهد و ناظر بر اعمال ما . باید در این شب برترین و عبادات و اعمال را انجام دهیم ؛ و چه عملی بهتر از ریختن خون دشمنان خدا ؟» عمرو گفت : « حالا که می خواهید این کار در شب قدر انجام شود ، بهتر است زمان آن هنگام نماز صبح باشد». عبدالله گفت : « این پیمان اولیه است ؛ پیمان اصلی را فردا در کنار خانهٔ خدا می بندیم. » عبدالله بن ملجم ، در کوفه غریبه نبود . دوستانش او را به زهد و تقوا می شناختند . مردی عابد و دائم الذکر بود . با اینکه بعد از جنگ نهروان ، کوفه را ترک کرده بود ، اما از اینکه به عنوان دشمن علی ، به شهری که مقرّ حکومت علی بود ، وارد می شد واهمه ای نداشت. علتش را مرحب بن قیس ، دوستی که عبدالله در منزل او ساکن شده بود ، از او پرسید. ↩️ ادامه دارد...
🔴 خطر ترکِ "نمی دانم" 💠 كسی كه از گفتن نمی دانم روی گردان است، به هلاكت و نابودی می رسد. 📒 ، حکمت ۸۵
شرح حکمت ۶۶ بخش ۱ عزت در عین نداری.mp3
2.98M
🌹سلسله جلسات ✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 📒 1⃣ ⭕️ عزّت در عینِ نداری 🎙حجت الاسلام
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮ ✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🌹شرح ( 1 ) 🔹 عزّت در عینِ نداری 💠 فوْتُ الْحَاجَةِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِهَا إِلَى غَيْرِ أَهْلِهَا 🔹 در حکمت ۶۶ امیرالمؤمنین (علیه‌ السلام) می‌فرمایند: " از دست رفتن حاجت، بهتر است از اینکه آن حاجت را از نااهل درخواست کنی. " 🔰 درباره اصل درخواست حاجت از مردم ، یا حاجت مردم را برآورده کردن، در نهج‌ البلاغه یک منطقی هست، که خدمت شما تقدیم می کنم. 1⃣ مطلب اول، دو اصل اساسی و بنیادین درباره مسأله حاجت خواستن از مردم است و حاجت برآورده کردن از مردم؛ مولا علی (علیه‌السلام) در اصل اول، حفظ عزّت و آبروی مؤمن را، مهم ترین مطلب می‌دانند؛ 🔻لذا در نامه به فرزند خودشان، در نامه ۳۱ نهج‌ البلاغه اینگونه می‌نویسند که : « نفْس خود را از هرگونه پستی بازدار، هرچند تو ذا به اهدافت برساند؛ زیرا نمی توانی به اندازه آبرویی که از دست دادی، بهایی به دست آوری؛ بردهٔ دیگران نباش، که خدا تو را آزاده آفریده است. آن خوبی یا خیری که جز با شر به دست نیاید، اصلاً نیکی نیست و آن راحتی و آسایشی که با سختی های فراوان به دست آید، آسایش نخواهد بود. (بعد در ادامه می‌فرمایند:) اگر توانستی بین تو و خدا صاحب نعمتی قرار نگیرد، چنین باش؛ زیرا تو روزیِ خود را دریافت می‌ کنی و سهم خود را برمی‌داری و مقدار اندکی که از طرف خدای سبحان به دست می آوری، بزرگ تر و گرامی تر از مال فراوانی است که از دست بندگان دریافت می‌داری؛ اگرچه همه از طرف خداست. (باز هم در ادامه می‌نویسند:) نگهداری آنچه که در دست داری، پیش من بهتر است از آنکه چیزی از دیگران بخواهی و تلخی ناامیدی از دست مردم، بهتر از درخواست کردن از مردم است. " 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع ╰❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب) 🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۸۸) 📚 انتشارات عهدمانا آن روز عصر ، همسر مرحب مشغول تهیهٔ غذای افطار بود. عبدالله و مرحب در اتاقی نشسته بودند . مرحب گفت : « من نگران تو هستم عبدالله ، به شهری وارد شدی که با ضرب شمشیر یاران علی مجبور به ترک آن شدی ، آزادانه در شهر تردّد می کنی و از عاقبت کار خود نمی ترسی ؟ البته نمی دانم به چه قصد و نیتی آمده ای ؛ نیتت هر چه باشد در خانهٔ من به رویت باز است و خوشحالم که میزبان دوست دیرینه ای چون تو هستم ؛ اما توصیه می کنم از تردد در شهر بپرهیزی. ممکن است یاران علی آسیبی به تو برسانند . هر چه باشد ، تو بیعتت با علی را شکسته ای و بر او خروج کرده ای . دوست ندارم آسیبی به تو برسد عبدالله. » عبدالله لبهای خشکش را گشود و گفت : « در عجبم که تو هنوز علی را نشناخته ای ؛ علی با همهٔ خصومتی که با او دارم ، مردی است که من به مروّت و مردانگی اش اعتراف می کنم . آن روزها که شاهد بودی ما در کوفه علیه او شعار می دادیم و مردم را بر او می شوراندیم ، اما او راه مدارا در پیش گرفت و حتی حقوق ما را از بیت المال قطع نکرد . در حالیکه خلیفهٔ پیشین ، عثمان ، هر صدای اعتراضی را در نطفه خفه می کرد ؛ یادت نیست با ابوذر غفاری چه کرد ؟ امروز اگر عثمان به جای علی خلیفه بود ، من جرأت نمی کردم از ترس مأمورانش از چند فرسخی کوفه عبور کنم. علی خلیفه ای نیست که بر دشمنان خود بشورد ، مگر در میدان جنگ. پس نگران نباش مرحب ، اگر بیم داری که مرا در خانهٔ خود سکنی داده ای ، حاضرم به جای دیگری بروم و تو و خانواده ات را مشوّش نکنم. » مرحب سرش را تکان داد و گفت : « نه نه ! من بیمی از بابت خود ندارم ؛ نگران تو بودم . و آنچه دربارهٔ علی گفتی کاملاً درست است . پدرم که در زمان رسول الله در قید حیات بود ، از مدارای پیامبر با کفّار و بت پرستان حکایتها می گفت . پیداست که سیرهٔ علی در برخورد با مخالفانش ، همان سیرهٔ نبی اکرم است. اما به من بگو عبدالله ، تو که علی را چنین توصیف می کنی ، چرا از بیعت او خروج کردی ؟ گمان نمی کنی در واقعهٔ صفین حق با علی بوده است ؟ » ↩️ ادامه دارد...
🔵 آسایش؛ نتیجهٔ قناعت 💠 كسی كه به اندازه كفايت زندگی از دنيا بردارد به آسايش دست يابد و آسوده خاطر گردد. 📒 ، بخشی از حکمت ۳۷۱